
با این 20ترفند زبان بدن اطرافیان را به سمت خودجذب کنید
349 بازدیدمطالعه بیشتر ...
چه چیزی یک مرد را به یک زن جذاب می کند؟بسیاری از زنان فکر میکنند که برای اینکه مردی عاشقشان شود باید مانند یک سوپرمدل باشند . اما زمانیکه از مردی می پرسیم چه چیزی او را به سمت زنی جذب می کند ، اصلا آن چیزی نیست که زنان انتظارش را دارند. مردان اصلا انتظار ندارند که زنان شان مانند زنان و مانکن های مجلات باشند.
پرداختن به ویژگی های یک زن جذاب و محبوب از نظر مردان برای زنان مخاطب می تواند جالب باشد؛ زنانی که از نظر روان شناختی بیش تر از آن که در پی داشتن محبوب باشند، مایل اند که محبوب دیگران، به ویژه همسر خود باشند. عالی ترین هنر زن نیز این است که قلب همسر خود را تسخیر سازد. دستگاه آفرینش نیز توانایی جسمی و روحی لازم را برای این دلربایی در اختیار زن قرار داده است تا با تدابیر ظریف، بتواند در قلب مرد زندگی اش نفوذ کند.
زنان محبوب و جذاب، به خودشان احساس خوبی دارند. «گرانت» معتقد است در مرحله ی اول، زنان باید احساسات منفی را که به خودشان دارند بشناسند. احساسات منفی در عمق ضمیر ناخودآگاه یک زن، دفن و موجب می شود که او، احساس کند نمی تواند رابطه ی خوبی با همسر و جنس مخالف داشته باشد. رایج ترین احساسات منفی درباره ی خود عبارت اند از: احساس بی ارزشی، احمق بودن، محبوب نبودن و عجیب و زشت بودن که زنان با داشتن این احساسات منفی درباره ی خود، یک دیوار دفاعی در اطراف خویش ایجاد می کنند که به همسرشان اجازه نمی دهد به آن ها نزدیک شود و به این ترتیب، از ایجاد یک رابطه ی صمیمی تا حدودی خود را محروم می کنند.
می گویند چنین زنانی ممکن است در اوایل آشنایی تلاش کنند که خود را مثبت و خوش بین نشان دهند؛ اما دیوار دفاعی و ترس از آسیب دیدن و لورفتن واقعیت، آن ها را آزار می دهد. پیشنهاد گرانت این است: «چنین زنانی باید روی شهامت خود کار کنند؛ یعنی شهامت این را پیدا کنند که انسان کاملی نباشند. چنین تمرینی سخت، اما لازم است؛ یعنی به خودشان اجازه دهند که اشتباه کنند و سعی نکنند همه ی رفتارهای خود را کنترل و به شکل نمایشی اجرا کنند. راحت بودن و اجازه ی اشتباه کردن به خود دادن، چنین زنانی را در برابر مردان، با اعتمادبه نفس نشان می دهد و این اعتمادبه نفس بسیار گیراست
دومین ویژگی زن جذاب این است که احساسات خود را در اولویت قرار می دهند و به این ترتیب قدرت اثرگذاری زیادی بر مردان دارند. رقت و لطافت از امتیازات روحی زن و از مواهب دستگاه آفرینش برای اوست. حضرت علی a می فرمایند: «زن ریحانه (گل) است (نهج البلاغه، نامه ی 31)
اگر حرف های زنان آمیخته با احساسات باشد، باعث می شود عمیقاً در قلب یک مرد نفوذ کنند؛ بنابراین با داشتن احساسات و به کاربردن آن، زنان برای تسخیر قلب همسرشان، به تلاش زیادی نیاز ندارند. او معتقد است: «زنانی که با تلاش های بسیار، در تحت تأثیر قرار دادن یک مرد ناکام می مانند، اغلب احساسات خود را پنهان می کنند و روش های دیگری را برای اثرگذاری امتحان می کنند.» وی براساس تجربه ی خود در چندین سال مشاوره، معتقد است اغلب مردان با زنی که احساسات خود را صادقانه ابراز می کند خیلی سریع ارتباط برقرار می کنند؛ ضمن آن که ممکن است قرارگرفتن در چنین شرایطی برای یک مرد دشوار باشد؛ اما هرگز نمی تواند در مقابل چنین زنی مقاومت کند. «گرانت» صریح می گوید: «زنانی که به خود اجازه می دهند عمق احساسات شان را نشان دهند ـ و احساس نمی کنند بچه یا لوس به نظر می رسند ـ نسبت به زنانی که فقط از راه منطق وارد می شوند تأثیر بیش تری روی مرد خود دارند.
از نظر باب گرانت مردان همیشه مجذوب زنانی نمی شوند که بلندقد، باهوش و زیبا هستند؛ بلکه زنان جذاب از نظر بسیاری مردان، کسانی هستند که از خود، آرامش و گرما ساطع می کنند و مردان دوست دارند کنارشان باشند. این زنان از نظر عاطفی گرم، مهربان و در عین حال بااعتمادبه نفس هستند. گرانت معتقد است که بدون احساس عاطفی در زن، مرد هنگام صحبت با وی احساس می کند که در حال صحبت با یکی از دوستان یا همکاران مرد خودش است و اگر نامزد یا همسرش با او وارد بحث شود و بر عقیده ی خود پافشاری کند، احتمال کمی دارد که مرد صبور باشد (گرانت، 1388، 33)
گرانت در توصیف زنان عاطفی می گوید: «این زنان در هنگام ابراز نظر خود برای همسر، اصولاً صدای شان لطیف تر و نرم تر از صدای همیشگی شان است و مطمئناً چنین زنانی در مقابل زنانی که هنگام ناراحتی فریاد می کشند و در نتیجه فقط باعث می شوند حالت تدافعی مرد فعال شود، جذاب تر هستند.» او می افزاید: «یک زن می تواند با لطیف ترکردن و آرام تر صحبت کردن، یک مرد را هیپنوتیزم کند؛ به این صورت مرد تا حدی احساس امنیت می کند و به زن اجازه می دهد او را تحت تأثیر قرار دهد (گرانت، 1388، 25).»
زن جذاب،از نظر این روان شناس وقتی مردی با زنی برخورد کند که احساس خوبی در او به وجود می آورد، دلش می خواهد در کنار او باشد. مهم این است که یک زن بداند چگونه حالات عصبی خود را کنترل کند. وقتی زنی رفتار آرامی دارد، باعث می شود جذاب تر به نظر برسد. به نظر گرانت چنین رفتاری این تصور را ایجاد می کند که «آن زن خودش را دوست دارد. در مقابل اگر زنی غالباً عصبی یا درمانده باشد، بیچاره، مستأصل و کودک وار به نظر می رسد (گرانت، 1388، 48).» امیرمؤمنان علی a در این باره توصیه ی کارآمدی می فرمایند: «اگر بردبار نیستی، خود را بردبار بنمایان؛ زیرا اندک اند کسانی که خود را همانند گروهی از مردم کنند و از جمله ی آنان به شمار نیایند (نهج البلاغه، حکمت 207).»
نکته ی مهم دیگری که باب گرانت به آن اشاره می کند این است که زنان محبوب، خنده رو هستند. همه ی مردان دوست دارند بتوانند یک زن را بخندانند. هر مردی وقتی بتواند زنی را بخنداند، احساس می کند فرد فوق العاده ای است و هرگاه نتواند، احساس بدی پیدا می کند. یک اصل در این نکته نهفته است و آن این که زنان جذاب «خیلی جدی» نیستند (گرانت، 1388، 149)
شاید به همین دلیل است که اسلام زنان و مردان نامحرم را از شوخی با یک دیگر برحذر می دارد تا با ایجاد محدودیت، از علاقه ی عاطفی نامحرمان به هم جلوگیری کند.
نکته ی مهم دیگر این که مردان، زنی را دوست دارند که از محبت های آن ها لذت ببرد. تشکرکردن از یک مرد، این احساس را در وی ایجاد می کند که مفید واقع شده و همسرش از محبت او لذت برده است. زنانی که مراتب تشکر و سپاس خود را ابراز می دارند، موفقیت دیگری را در رابطه ی زناشویی خود کسب کرده و زمینه ی دریافت محبت بیش تر را در خود تقویت می کنند. مردان ذاتاً دوست دارند زنان را خوش حال کنند و اگر نتوانند لذتی را که او می برد بشنوند یا احساس کنند، به توانایی خود شک می کنند.
همان گونه که گفته شد، هر مردی مجذوب زنی می شود که در او احساس خوبی ایجاد کند. زنی که به راحتی از خدمات همسرش خوش حال نمی شود، ناخواسته به یک مرد یادآوری می کند که برای خوش حالی او تلاشی نکند. توصیه ی باب گرانت به زنان این است که «همیشه از کاری که شوهرتان انجام داده تقدیر کنید؛ در چنین صورتی اعتمادبه نفس او در توانایی اش برای خوش حال کردن شما افزایش خواهد یافت و گوش هایش بیش تر پذیرای پیشنهادات شما خواهد بود (گرانت، 1388، 152)
زنان جذاب، به خوبی می دانند که مردان نیاز به تحسین دارند؛ بنابراین به آنان نشان می دهند که ریاست شان را باور دارند و هوش، ذکاوت و قدرت شان را همواره تحسین می کنند. «دوروتی کارنگی» در همین زمینه در کتابش می گوید: «کم تر مردی وجود دارد که تعریف و تمجید زن، او را به وجد و شوق نیاورد. وقتی به مردی گفته شود تو نظیر نداری و مرد ممتازی هستی، همین تمجید و تعریف مختصر، روحیه ی او راتقویت می کند و او واقعاً می کوشد تا شخصیت عالی و ممتاز داشته باشد
حتما شما هم در دنیای پیرامونتان دیده اید مردانی را که قلبشان و روحشان تماما در تسخیر همسرانشان است ، به نظر شما کدام ویژگی در یک زن جذاب وجود دارد که قلب مرد را به تسخیر میکشد و باعث میشود مرد او را بهترین موجود روی زمین بداند . مردان عاشق زنان جذاب هستند . زن جذاب از دیدگاه مردان زنی است که در عین داشتن احساسات سرشار از اعتماد به نفس باشد و زنانگی داشته باشد . در واقع زنانگی یک زن مهم ترین فاکتور برای احیای مرد زندگی است .زن جذاب
پرداختن به ویژگی های یک زن جذاب و محبوب از نظر مردان برای زنان مخاطب می تواند جالب باشد؛ زنانی که از نظر روان شناختی بیش تر از آن که در پی داشتن محبوب باشند، مایل اند که محبوب دیگران، به ویژه همسر خود باشند. عالی ترین هنر زن نیز این است که قلب همسر خود را تسخیر سازد. دستگاه آفرینش نیز توانایی جسمی و روحی لازم را برای این دلربایی در اختیار زن قرار داده است تا با تدابیر ظریف، بتواند در قلب مرد زندگی اش نفوذ کند.
زنان محبوب و جذاب، به خودشان احساس خوبی دارند و همواره احساسات خود را در اولویت قرار می دهند و به این ترتیب قدرت اثرگذاری زیادی بر مردان دارند.
زن جذاب یکسری رفتارها در آنها هست که هرگز از توجه یک مرد دور نمی ماند و همیشه برای آن ها قابل تحسین است. این ها همان رفتار و خصوصیاتی هستند که یک مرد از همسرش انتظار دارد.
خیلی جاها گفته شده که مردها در رابطه بسیار ایرادگیر، سخت پسند و غیرقابل پیش بینی هستند. آن ها نه وابستگی بیش از حد را می پسندند و نه دوری احساسی بیش از حد. و اما یکسری رفتارها در خانم ها هست که هرگز از توجه یک مرد دور نمی ماند و همیشه برای آن ها قابل تحسین است. این ها همان رفتار و خصوصیاتی هستند که یک مرد از همسرش انتظار دارد.
زن ها بدون زنانگی مانند گل بدون گلبرگ می مانند. زنانگی زن ها همان چیزی است که طبیعت مردانه مردها را متعادل می کند و مانند قطعه گمشده پازل زندگی آن هاست. موهای بلند، رفتارها و حرکات و شخصیت خانمانه تمام چیزی است که یک زن باید داشته باشد و هرگز نباید مانند یک مرد رفتار کند. این رفتارها وقتی جنسیت خود را به عنوان یک زن جذاب
بپذیرید از شما سر می زند. در واقع اعتماد به نفس جنسی است که باعث می شود به عنوان یک زن ارتباط برقرار کنید و با رفتارهای خود همسرتان را مجذوب خود کنید. پس در رفتار خود ظرافت زنانه به خرج دهید و احساسات تان را برای همسرتان ابراز کنید.
زنانگی مهم ترین ویژگی یک زن جذاب برای مردان است
این همان جرقه ای است که در ارتباط زنان با مردان در سطح ذهنی وجود دارد. این ویژگی در زنان بسیار گیراست. هیچ چیزی نمی تواند زیبایی و ذهن را شکست دهد. از دید یک مرد وقتی بتوانید تصمیم های معقول بگیرید، منطقی رفتار کنید، به آن ها پیشنهاداتی داشته باشید و زندگی را پر مفهوم کنید بسیار جذاب و دوست داشتنی تر هستید. اشتیاق، حرفه ای بودن و داشتن هدف و آرزو در جهت حرفه و شغل نه تنها برای مردها جذاب است بلکه آن ها را به وجد می آورد.
وقتی حس شوخ طبعی نداشته باشید زندگی برایتان بسیار کسل کننده و سیاه می شود. مردها موجودات شوخ طبعی هستند و همسری می خواهند که به لطیفه هایشان بخندد، همسری که بتوانند با او مکالمه سرگرم کننده و جالبی داشته باشند. همسری که بتوانند با او شوخی کنند و جنبه شوخی داشته باشد. چه چیزی بهتر از خنده می تواند زندگی را شاد کند؟
همه زن ها زیبا هستند اما همه آن ها جذاب نیستند. در حالیکه هر زنی می تواند با اعتماد به نفس جنسی، انعکاس شادکامی و مثبت اندیشی، درست لباس پوشیدن، رفتار مودبانه و ظاهر تمیز و مرتب می تواند جذاب باشد.
آیا از آن جمله افرادی هستید که مدام عصبانی می شوید، سر پیشخدمت ها داد می زنید و با سرایدار مثل زیردست خودتان رفتار می کنید؟ اگر چنین رفتاری دارید باید بدانید که هیچ مردی زنی را که خودخواهانه رفتار می کند، بر دیگران حس برتری دارد و دیگران را حقیر و سطح پایین می بیند را دوست نخواهد داشت. مردها دوست دارند با زنان صبور و مهربانی در ارتباط باشند که با دیگران مدارا می کنند و قضاوت نمی کنند.
وقتی دروغ می گویید مجبورید با دروغ های دیگر دروغ قبلی را بپوشانید و این باعث می شود ناخودآگاه یک رشته دروغ بگویید که برملا شدنش نابخشودنی است. بنابراین سعی کنید صادق و روراست باشید و یک زندگی تقلبی و دروغین نسازید. زیرا در نهایت روزی نقاب از چهره کنار می رود و حیله ها و تزویرها برملا می شود.
سادگی و صداقت فاکتوری اساسی در جذابیت زن است
هیچ چیزی به اندازه اعتماد به نفس به زنان جذابیت نمی دهد. وقار، آرامش، سلیقه و خودداری خصوصیاتی هستند که می تواند یک مرد را جذب کند. اعتماد به نفس انرژی مثبتی است که قدرت جذب بسیار بالایی دارد. کمبود عزت نفس باعث ایجاد حسادت، عقده حقارت، احساس بی کفایتی و نا امنی می شود. هیچ مردی مجذوی این انرژی های منفی نمی شود پس وقتی به زیبایی خودتان شک دارید هرگز نباید از او انتظار داشته باشید که شما را جذاب و زیبا ببیند.
هر زن خوبی باید مهمان نواز و رفتار دوستانه داشته باشد حتی اگر شکست خورده باشد و شخصیت بدی داشته باشد. وقتی یک زن بتواند با آغوش باز پذیرای دوستان و خانواده همسرش باشد مقام و منزلتش نزد همسرش چند برابر می شود. مردها خصلت مهمان نوازی و از خودگذشتی را در زنان می پسندند.
این خصلتی که هر زنی چه بخواهد همسرش را جذب کند چه نخواهد باید داشته باشد. هیچ مردی زن بیش از حد وابسته را نمی پسندد. وقت مردها برایشان بسیار ارزشمند است به حدی که اگر وقت شان را بگیرید باعث خشم و عصبانیت در آن ها می شود. پس زندگی خودتان را داشته باشید، خودتان را مشغول کنید، سرگرمی های تان را داشته باشید و همراه دوستان تان به گردش بروید. اینگونه او نیز برای وقت شما ارزش قائل می شود.
همه مردها دوست دارند شاد باشند و از زندگی لذت ببرند. بنابراین هرگز دوست ندارند دورو بر زنانی باشند که انرژی منفی و نفرت را از خود ساطع می کنند. زنانی که با غر زدن و شکایت کردن می خواهند توجه مرد را به خود جلب کنند برای روح مردها سم هستند. نگرش ها و رفتارهای مسموم این زنان مسری است و باعث ایجاد منفی گرایی در مردها می شود. در نهایت باید بگویم که انسان های شاد جذاب تر هستند.
https://liability-insurance.ir
https://iranfireinsurance.ir
|
فن بیان یعنی اینکه بتوانیم تمام صحبت خود را به مخاطبان و طرف مقابل انتقال دهیم، و به طور صحیح و شفاف صحبت کنیم،و از نادیده گرفته شدنمان درهر جمعی جلوگیری کنیم.این زمانی معنی پیدا می کند که ما تمرین ها و راهکارهای فن بیان را به طور صحیح انجام دهیم.
فن بیان از این جهت نمود پیدا می کند که ما بتوانیم با اعتماد به نفس حرفمان را بزنیم. و یادمان باشد که فن بیان را با پر حرفی اشتباه نگیریم.چون لزوما هر کسی که خوب صحبت می کند نمی توان گفت که فن بیان قوی دارد.فن بیان چیست؟ فن بیان قوی داشتن تمرین قوی هم می خواهد. و لزوما کسی که در جمع ها خوب صحبت می کند
اگر مهارت های فن بیان خود را افزایش دهد می تواند سخنران خوبی شود.
پس به طور خلاصه فن بیان خوب داشتن یک مهارت است،و اگر تمرین های فن بیان راانجام دهید فوق العاده خواهید شد.
از آلبرت هوبارت نویسنده آمریکایی پرسیدند که چی شد که نویسنده شدی؟
و فقط یک پاسخ داد: تمرین توشتن نوشتن و نوشتن.
شما هم اگر می خواهید که فن بیان خوبی داشته باشید باید تمرین صحبت کردن، صحبت کردن و صحبت کردن را داشته باشید.
فن بیان چیست؟ اولین نکته در مورد فن بیان خوب داشتن این است که در جمع های کوچک تر که راحت تر هستیدمثل خانواده و دوستان این تمرین را انجام دهید. اگر هم از این جمع ها هم خجالت می کشید،می توانید در اتاق خودتان جلوی آینه این تمرین را انجام دهید.چون خیلی وقت ها وقتی می خواهیم یک کار جدید را انجام دهیم،مغز خزنده ما به ما می گوید که الان حوصله این کار را ندارم باشه بعدا انجام می دهم،یا به بهانه های مختلف می خواهد که الان ساده ترین کار را انجام دهیم.چون کار مغز حفظ حالت موجود است.
همه ما نیاز داریم که در جمع های مهم و جلسات بهترین و تاثیر گذارترین صحبت را ارائه دهیم.مثلا خیلی وقت ها پیش آمده که در یک کلاس آموزشی مثل دانشگاه یا مدرسه نتونستیم که یک کنفرانس و ارائه خوبی داشته باشیم، و یک دلیل آن می تواند تسلط به درس باشه ولی بعضا زیاد دیدیم که به درس هم تسلط داریم ولی وقتی می خواهیم یک ارائه انجام دهیم، همه چیز یادمون رفته.
و اینجاست که مشکل در فن بیان و پرزنت کردن در شروع داریم.که این بر می گرده به اینکه چقدر در مدرسه و آموزشگاه ها به ما آموزش ندادندکه چطور بتوانیم در ابتدا با استاد و معلم خود ارتباط درستی برقرار کنیم که آن گارد اولیه شکسته شود.
حالا که متوجه شدیم که فن بیان چیست می توانیم متوجه شویم که فن بیان این قدرکاربرد داره که اگر بخواهم همه آن را بگویم از حوصله شما خارج میشه.وسعی می کنم که نکات مهمتر را با شما به اشتراک بگذارم.
فن بیان را نباید با حاضر جوابی، پر حرفی و داشتن صدای خوب و لحن خوب اشتباه گرفت.چون خیلی ها هستند که صدای خوبی دارند ولی نمی توانند خوب و درست صحبت کنند.و یادمون باشه که ملاک خودمان نیستیم بلکه مردم و مخاطبان ما هستند که ما را قضاوت می کنند.
فن بیان چیست؟ یکی دیگر از تمرین های فن بیان این است که دایره لغات خود را افزایش دهید.
این کار کمک بسیار بزرگی به شما می کند که اتیکت صحبت کردن داشته باشید.پس در یک جمع بندی متوجه شدیم که فن بیان چیست و فن بیان چه چیزی نیست،و متوجه شدیم که فن بیان تکنیک است نه لزوما صدای خوب داشتن.
اگر به نکات زیر دقت کنید هنر فن بیان و محاوره بسیار آسان می شود و در موقعیت های اجتماعی با اعتماد به نفس کامل می توانید ارتباط برقرار کنید.
بیشتر افراد در موقعیت های اجتماعی در ابتدا احساس آشفتگی ، خجالت و غریبی می کنند.
در وضعیتی که شما احساس می کنید راجع به موضوع مورد بحث چیزی نمی دانید باید با حرفی سکوت و سردی بین خود و نفر مقابل را بشکنید و بحث را شروع کنید. در این حالت چه می کنید ؟!
بخواهید که درباره ی موضوع اصلی صحبت کنید نه حاشیه :
اگر شما با یک بازاریاب حرفه ای طرف هستید ، او هر طور شده رشته کلام را به دست می گیرد تا به هر صورت محصول خود را ارائه دهد ، به یاد داشته باشید او هیچ وقت شما را در موقعیتی قرار نمی دهد که کلمه بله یا خیر را در مورد تایید یا عدم تایید جنس مورد نظر بگویید .
به طور مثال شما هرگز از دهان آنها این حرف را نمی شنوید که : آیا می خواهید این بیمه را بخرید ؟!حتی اگر با خرید مخالفت کنید باز هم پافشاری او بیش ترشده و با با عباراتی مثل : شما اصلا” در مورد این بیمه چیزی می دانید ؟!! و در این وقت است که او قاطعانه پاسخ شما را خودش می دهد ” نه هیچی نمی دانید ” و یک سری چیزهایی بیان می کنند که شاید در نهایت هیچ ربطی به موضوع اصلی نداشته باشد ، در این حالت فروشنده راحت می تواند به هدف اصلی خود برسد و بحث را ببندد. این بازاریاب ها سوالاتی می کنند تا شما را به اهداف و پیش بینی های ذهن خود نزدیک کرده و چون شما در موقعیت یک فروشنده نیستید ، بالاخره راضی به خرید می شوید ! بنابراین موضوع اصلی بحث را فراموش نکنید.
این حالت در موقعیت های روزمزه اجتماعی چگونه می شود ؟
فرض کنید سر میز شام هستید با دوستانتان ، شما نباید فقط بگویید ” این مرغ چقدر خوشمزه است !” بلکه با اضافه کردن کلماتی به سوال خود منتظر پاسخی می مانید !بطور مثال ” این مرغ چقدر خوش مزه است بصورت دلمه در یک شب دیگر بسیار لذید می شود ! بگویید کی و کجا آن را درست کنیم و بخوریم ؟!
خوب ! سکوتی بین شما و آنها ایجاد می شود که در حین اینکه آنها از درون از دست شما عصبی هستند ولی تنها شما آنها را مجبور کردید که با خوشحال نشان دادن خود سعی کنند تنها نظر شما را بپذیرند و موضوع گفتگو شروع می شود!
مثال دیگر :
شما می خواهید در مورد لباس یک خانم نظر دهید و آن را کامل تر کنید :شما نباید بگویید :” چه لباس قشنگی ” خوب ، مطمئنا” او تنها پاسخ می دهد ” متشکرم! ”
بنابراین این طور می پرسید :” چه لباس قشنگی ! از کجا خریده ای ؟ ” ، در این حالت پاسخ او کامل تر است و حداقل می دانید از کدام فروشگاه خرید کرده است ، پس این طور ادامه می دهید و می پرسید : ” آن فروشگاه کجاست ؟” و در ادامه می گویید” همسر من ( یا کس دیگر را مثال بزنید ) از جای دیگر خرید می کند، من واقعا” لباسهای سبک اصیل و رسمی را دوست دارم تقریبا” شبیه مدلهایی که درتلویزیون است ، شما دیده اید ؟! ” و به این ترتیب گفتگو ادامه می یابد …
یک فرد خونسرد باعث آرامش فردمقابل هم می شود ، همیشه باادب باشید و با روی خوش ، دیگران همیشه با چنین کسی دوستانه برخورد می کنند.
به طور مثال اگر مورد اصلی بحث محیطی است که در آن هستید این طور می گویید :” چه دکور جالبی !” ” نظر شما درباره ی رنگ آمیزی آن چیست ؟!”نباید دائم به آن چیزی که خودتان علاقه دارید اشاره کنید ، نظر دیگران را بخواهید تا پاسخی هم از آنهاداشته باشید واین چنین است که ناخودآگاه گفتگو شروع می شود.اگر در موقعیتی قرار بگیرید که به عنوان نقد کننده خبری هستید بازهم نظر دیگران را بپرسید و آنها را در بحث سهیم کنید.
در باره ی موضوعی که ممکن است کسی ناراحت شود بحث نکنید چرا که خیلی موضوعات عادی و عمومی هستند که افراد می توانند بدون ایجاد دلخوری در مورد آنها گفتگو کنند.در واقع مهم این است که به طریقی آنها را درگیر بحث کنید و محاوره به خودی خود ادامه می یابد.به یاد داشته باشید اگر بین افراد ، سکوتی حاکم شود آنها چون هنر شروع کردن بحث را ندارند ، خیلی خوشحال می شوند که کسی مثل شما بتواند گفتگو را آغاز کند.
وقتی با اشتیاق صحبت می کنید، مردم تفاوت را حس می کنند. شاید این نکته، بسیار لطیف و کمی نامحسوس باشد اما در حقیقت وقتی در متن تان طنین انداز شود، صدای تان قابل قبول تر و متقاعد کننده تر به نظر خواهد رسید و این یکی از راههای تقویت قدرت بیان است.
برای تقویت قدرت بیان باید تمرین کنید. با اینکه دیگران بارها و بارها اهمیت تمرین کردن را برای نتیجه دادن کارها توضیح دادهاند، ما هم در مورد آن صحبت می کنیم. بهترین هنرمندان دوبله می توانند هزاران کلمه را بدون ارتکاب اشتباه بیان کنند، اما برای بهدست آوردن این مهارت، سالها زمان لازم است. تمرین باعث از بین بردن نواقص می شود و صداپیشه ها از این راه به موفقیت میرسند.
خیلیزود روی غلتک می افتید و خواندن و گفتارتان بههم پیوسته و بدون اشتباه می شود. به این ترتیب در وقت تان صرفه جویی، در کارتان پیشرفت و از مهارت تان سود کسب میکنید و قدرت نفوذ کلامتان را بالا میبرید.
https://liability-insurance.ir
https://iranfireinsurance.ir
|
دانلودpdf مقاله :فن بیان چیست ؟چگونه می توانیم فن بیان خود را تقویت کنیم؟
همه ما توانایی متمرکز شدن را داریم. نوشتن یک داستان، نواختن پیانو یا مجذوب یک فیلم سینمایی شدن، همگی به تمرکز نیاز دارند. ولی گاهی اوقات افکار شما پراکنده است و ذهنتان از موضوعی به موضوع دیگر کشیده می شود. در چنین مواقعی است که نیاز دارید یاد بگیرید چگونه حافظه خود را تقویت کنید.
تابهحال توجه کردهاید که وقتی غرقِ انجام کاری میشوید، چقدر حس خوبی دارید؟ در این حالت به بهره وری واقعی میرسید و صرفا با کارهای بیهوده و وقتگیر، خودتان را سرگرم نمیکنید. حس میکنید که بسیار هدفمند هستید و گذشت زمان را درک نمیکنید. فرقی نمیکند اسم این حالت را تَچان(flow) میگذارید یا مسحور شدن و غرق شدن در کار، در هر صورت در این زمانها واقعا احساس هیجانانگیزی دارید.
به گفتهی دیوید راک (David Rock)، یکی از بنیانگذاران مؤسسهی NeuroLeadership و نویسندهی کتاب «مغز شما در هنگام کار» (Your Brain at Work)، ما فقط 6 ساعت در هفته واقعا بر کار خود تمرکز میکنیم.
بهعلاوه، بررسیهای راک نشان داده است که بیشترین کارایی و قدرت فکری 90٪ از مردم، مربوط به زمانی است که خارج از ادارهاند و بالاترین میزانتمرکز افراد نیز در هنگام صبح یا اواخر شب است. این دقیقا برخلاف چیزی است که برنامههای کاری به ما دیکته میکنند!
در هنگام بالا بردن تمرکز، تنها «یک فکر» ذهن فرد را اشغال میکند و تمام انرژی ذهن بر همین فکر واحد متمرکز میشود.
البته برای کسبِ تواناییِ فرمان دادن به ذهن و کنترل کردن تمرکز و توجه، به آموزش نیاز داریم. بیشتر افراد نمیتوانند توجه خود را کنترل و ذهن خود را صرفا بر یک موضوع متمرکز کنند. آنها نمیتوانند هر زمان که میخواهند به ذهن خود دستور بدهند که بر چیزی تمرکز کند.
متمرکز کردن فکر، فعالیتی غیرمعمول نیست و تقریبا هر روز برای همه اتفاق میافتد ولی این تمرکز، توانایی ناخودآگاه و کنترلنشدهای است.
برای مثال، آیا توجه کردهاید کودکان در هنگام بازی صدای شما را نمیشنوند؟ آنها آنقدر در بازی غرق میشوند که به هیچ چیز دیگری توجه نمیکنند. یا وقتی کتاب بسیار جالبی میخوانید، صدای اطرافیانتان را نمیشنوید. زمانی که نامهای مهم مینویسید، فیلم یا مسابقهای ورزشی تماشا میکنید، شطرنج بازی میکنید و بهطورکلی وقتی مشغول انجام کاری میشوید که عاشق آن هستید و برایتان جالب یا لذتبخش است، به محیط اطراف خود بیتوجه میشوید و گذشت زمان را حس نمیکنید.
این مثالها نشان میدهند که «متمرکز کردنِ توجه» امکانپذیر است ولی این کار با تمرکز واقعی تفاوت دارد، زیرا فرایندی آگاهانه و عمدی است و شما هر زمان که اراده کنید، میتوانید برای مدت زمان مشخصی (و نه فقط چند ثانیه) ذهن خود را بر هر موضوعی که میخواهید، متمرکز کنید. با استفاده از این توانایی، میتوانید علاوه بر چیزهای لذتبخش و کارهای مورد علاقهتان، ذهن خود را بر وظایف، شغل، درس و حتی کارهای خستهکننده و ناخوشایندی که مجبور به انجام آنها هستید، متمرکز کنید.
مقاله مرتبط: تمرکز خلاق چیست
بالا بردن تمرکز بر یک کار، بسیار شبیه به «متمرکز کردنِ نگاه» است. وقتی تصمیم میگیرید بر چیزی تمرکز کنید، ابتدا مغزتان تمام اطلاعات بصری را دریافت و پردازش میکند تا به شما بگوید که باید بر چه چیزی تمرکز کنید.
این کار شبیه زمانی است که برای اولین بار، تابلوی نقاشی یا عکسی را میبینید. وقتی که تصویر واضحتر میشود، مغز شما بهسراغ جنبهای میرود که میخواهید به آن توجه کنید (فرایند بالا به پایین). وقتی به این نوعِ لذتبخش از تمرکز دست مییابید که در آن گذشت زمان را حس نمیکنید، درک شما از جهان اطراف تغییر میکند و توانایی بیشتری در نادیده گرفتن محرکهای بیرونی دارید.
از دست دادن تمرکز، فرایندی طبیعی، مطلوب و تکاملیافته است که برای حفظ امنیت ما بهوجود آمده است. از بین رفتن تمرکز زمانی رخ میدهد که مغز چیزهایی میبیند که باید به آنها توجه کنید (فرایند پایین به بالا). تکامل موجب شده است که وقتی در اطراف خود با چیزی خطرناک یا جالب مواجه میشوید، تمرکز خود را از دست بدهید و به آن عامل توجه کنید.
ه گفتهی گلوریا مارک (Gloria Mark)، استاد دانشگاه ارواین در کالیفرنیا، وقتی تمرکز خود را از دست میدهید، حداکثر 25 دقیقه زمان لازم است تا دوباره بر کار اصلی خود تمرکز کنید (در برخی از بررسیها زمان بازیابی تمرکز 5 دقیقه و در برخی دیگر 15 دقیقه ذکر شده است). در هر صورت، از دست دادن تمرکز هزینههایی دارد.
برای نمونه مشاغل اداری را در نظر بگیرید. کارمندان در ادارات بهطور میانگین، هر 3 تا 10 دقیقه تمرکز خود را از دست میدهند (البته در بررسیهای مختلف، اعداد متفاوتی مطرح شده است) ولی هیچ پژوهشی بهطور قطعی نشان نمیدهد که آیا با ایجاد وقفههای بیشتر، کیفیت کار کاهش مییابد یا خیر.
شاید تصور میکنید بیشترِ عواملی که موجب از دست رفتن بالا بردن تمرکز میشوند،
عواملی بیرونی مانند همکاران، تماسهای تلفنی یا ایمیلها هستند، ولی براساس پژوهش انجامشده توسط گلوریا مارک، حدودا در 44 درصد موارد، این خود ما هستیم که موجب از دست رفتن تمرکزمان میشویم!
ذهن انسان حداکثر تا 2 ساعت میتواند بر هر کاری تمرکز کند (البته بعد از این مدت برای بازیابی نیروی خود به 20 تا 30 دقیقه استراحت نیاز دارد)، چرا از این پتانسیل خود استفاده نمیکنیم؟
هیچکس نمیتواند با جادو، تمرکز خود را افزایش بدهد. افزایش تمرکز به تمرین زیادی نیاز دارد و نیازمند یکی از سختترین انواع تلاشها یعنی ذهن آگاهی (mindfulness) است. البته نکتهها و روشهایی نیز وجود دارد که میتوانید برای افزایش بالا بردن تمرکز خود، آنها را بهکار بگیرید.
در ادامه تکنیکهایی را بیان میکنیم که شما را به آن حالت لذتبخش بهرهوری آسان و بدون زحمت نزدیک میکند.
انجام چند کار بهطور همزمان، مغز ما را به تمرکز نداشتن عادت داده است. در مطالعهای که در دانشگاه استنفورد انجام شد، گروهی از افراد تعداد زیادی از کارها و گروه دیگری تعداد کمی از کارها را همزمان انجام دادند و مشخص شد که حفظ تمرکز برای گروه اول دشوارتر است.
در فرهنگ کاریای که هنوز هم در آن «پُرکاری» ویژگی خوبی بهشمار میرود، انجام همزمان چند کار موجب میشود حس کنیم به چیزی بیش از آنچه واقعا هستیم، دست یافتهایم.
بهعلاوه در یک بررسی نشان داده شده است که انجام همزمان چند کار موجب میشود حس خوبی داشته باشیم. به گفتهی دیوید راک از مؤسسهیNeuroLeadership انجام همزمان چند کار، منجر به پایین آمدن بهرهی هوشی (IQ) ما میشود و موجب میشود مرتکب اشتباه شویم و جزئیات را نادیده بگیریم.
مقاله مرتبط: خلاقیت چیست؟افراد خلاق چگونه هستند؟
برای شروع تمرینات ازاین تکنیک ها استفاده کنید:
سعی کنید از تکنیک هایی که مفید و مؤثر به نظر می رسند، استفاده کنید و حداقل به مدت3 روز آنها را به طور صحیح به کار ببندید. اگر متوجه تغییرات کمی شدید، پیشنهاد می شود تمرینات خود را ادامه دهید، چون در تمرکز ذهن شما مؤثر خواهد بود.همچنین می توانید در محیط اطرافتان نیز تغییراتی بدهید که ممکن است برای شما مفید باشند.
این شیوه ممکن است ظاهراً ساده به نظر بیاید، ولی در عین حال بسیار مؤثر است. هنگامی که حواستان پرت می شود و ذهنتان سرگردان است، مرتب به خودتان هشدار دهید که " حواست را جمع کن". این روش کم کم سبب می شود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب شود.
برای مثال، هنگامی که در کلاس هستید و ذهن شما را کنفرانس کلاسی، تکالیفی که دارید، تاریخ، ساعت صرف غذا و یا هر چیز دیگری پر کرده، به خودتان بگویید:" حواست را جمع کن و به کنفرانس توجه کن". به هر حال تا حدی که ممکن است اجازه ندهید تمرکزتان به هم بریزد. و دوباره این هشدار را پیش خودتان تکرار کنید:" حواست را جمع کن".
هنگامی که افکار مزاحم خود را پیدا کردید، کم کم با تکنیک " حواست را جمع کن" به حال بر می گردید. اگر یک شخص معمولی باشید، ممکن است این عمل را صدها بار در هفته انجام دهید. ولی طی روزهای آینده مدت زمانی که افکار خاصی درذهن شما می ماند، طولانی تر می شود، یا به عبارت دیگر بالا بردن تمرکز در مورد موضوعی خاص بالا می رود. بنابر این باید صبور باشید تا شاهد پیشرفت های خود در این زمینه باشید.
مقاله مرتبط: 10 راه ساده برای افزایش توانایی مغز شما
این روش نیز یکی دیگر از تکنیک هایی است که پایه و اساس بالا بردن تمرکز است و به شما کمک می کند تا تمرکز داشته باشید و از حواس پرتی جلوگیری کنید.
اگر تار عنکبوتی را تحریک کنید، تار تکان می خورد و عنکبوت نسبت به جنبش تار، از خود واکنش نشان داده و می خواهد علت حرکت را بیابد، ولی وقتی چندین بار این عمل را تکرار کنید، خواهید دید که عنکبوت ، دیگر نسبت به حرکت تار هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد و متوجه می شود که حشره ای به دام او نیامده است.
این روش را یاد گرفته و ذهن خود را پرورش دهید و در برابر حواس پرتی تسلیم نشوید. وقتی کسی داخل اتاق می شود یا وقتی در با صدای بلند به هم می خورد، نباید به خودتان اجازه دهید که حواستان پرت شود. شما باید تمرکزتان را برای هدفی که در ذهن دارید، حفظ کنید.
مثلاً در یک کنفرانس کلاسی اجازه دهید که دیگران جلوی شما حرکت کنند و سرفه کنند، بدون اینکه به آنها نگاه کنید فقط بین خودتان و کنفرانس، تونل ارتباطی ویژه ای ایجاد کنید و بگذارید دیگران از این تونل خارج باشند. و یا وقتی که با کسی صحبت می کنید، حواستان فقط به او باشد و به صورتش نگاه کنید و از حرف هایی که می زند یادداشت بردارید. بگذارید همه چیز از ذهنتان خارج شود و به هیچ چیز جز او توجه نکنید.
در طول روز ، زمان ویژه ای را به فکر کردن درباره مسائلی که به ذهن شما خطور می کنند و بالا بردن تمرکز را به هم می زنند اختصاص دهید. به طور مثال ساعت 30/ 4 تا 5 بعد از ظهر زمانی است که شما می توانید به این افکار بپردازید. هنگامی که این افکار مزاحم در طول روز به ذهن شما خطور کرد و باعث نگرانی شما شد، به یاد آورید که زمان ویژه ای را برای آنها در نظر گرفته اید و اجازه دهید که از ذهن شما خارج شوند. کسانی که از این روش استفاده کرده اند، توانسته اند 35 درصد از افکار مزاحم را در طول 4 هفته در خود کاهش دهند. این تغییر بزرگی است.
ـ گام های اساسی این روش عبارت اند از:
دانلودpdf مقاله :چگونه تمرکز خود را بالا ببریم؟
فَرَهْمَندی یا کاریزما (به یونانی: χάρισμα یا «خاریسما») در لغت به معنی جذابیت غیرعادی و دارا بودن صفتهای ویژه و ممتاز و منحصربهفردی است که مورد پسند و ستایش تعداد زیادی از دیگر انسانهاست. جاذبهای انفرادی (فردی) که اثری اجتماعی (جمعی) دارد.
واژه کاریزما برگرفته از خاریسمای یونانی به معنای جاذبه ذاتی است که خود از خاریتاس به معنای متانت، جذابیت، برکت، و موهبت میآمد. خاریسما در دوره باستان و پیش از سده بیستم کاربرد محدودی داشت و در دو معنا بکار میرفت: در معنای اول به جاذبههای ظاهری یک نفر اطلاق میشد که خصلتی دنیوی داشت، و در معنای دوم از فرهمندی الوهی یا برخورداری از موهبتی آسمانی حکایت میکرد و امری اساطیری یا الاهیاتی بود. این کاربرد در فرهنگ و زبان ایرانی و فارسی نزدیک به فر ایزدی یا شکوه آسمانی است.
از اواسط قرن بیستم و در ادبیات سیاسی و اجتماعی٬ واژه کاریزما به تعبیر غالبی در توصیف چهرههای سیاسی برجسته بدل شد، چهرههای مثبت یا منفی که جذابیت مقاومتناپذیری برای تودهها داشته، توان اثرگذاری بیمانندی بر آنها یافته بودند.
ماکس وبر (حقوقدان، سیاستمدار، تاریخدان و جامعهشناس آلمانی) با طرح اقتدار کاریزماتیک باعث گسترش کاربرد این واژه شد.
تصور کنید که زندگی شما چگونه خواهد بود:
اگر در آن لحظه ای که وارد یک اتاق می شوید، دیگران بلافاصله متوجه تان شوند، مایل به شنیدن حرف های شما، و مشتاق گرفتن تأییدتان باشند. این یک سبک زندگی افراد کاریزماتیک است. کاریزما باعث می شود دیگران دوست تان داشته باشند، به شما اعتماد کنند، و بخواهند که تحت رهبری تان کار کنند. همین ویژگی است که تعیین می کند: شما یک رهبر هستید یا یک دنباله رو. ایده هاتان فراگیر می شوند یا خیر. و اینکه پروژه های شما به خوبی اجرا خواهند شد یا نه.
چه شما خوش تان بیاید یا نیاید، این کاریزما است که می تواند دنیا را به جلو ببرد. می تواند افراد را به انجام آنچه که شما از ایشان می خواهید وادار کند.
و البته، داشتن کاریزما در حیطه شغلی هم بسیار حیاتی است. چه برای یک شغل جدید ثبت نام کرده باشید، و چه بخواهید در سازمان تان پیشرفت کنید، کاریزما برای نیل به هدف کمک تان می کند. مطالعات و تحقیقات مختلف نشان داده اند که افراد کاریزماتیک نمرات شغلی بالاتری می گیرند و از دید مافوق ها و زیردستان، آدم های مؤثرتری هستند.
کاریزماتیک بودن به معنی فرد موفق یا پولدار بودن نیست. حتی به معنیِ نحوه ارائه مطلبی و یا نوع پوشش ما هم نیست. کاریزماتیک بودن یعنی انجام یک سری کارهای خاص…
بعضی از افراد با کارهایی که میکنند احساس مهم بودن در ما ایجاد میکنند.
بعضی از افراد با کارهایی که میکنند احساس خاص بودن به ما دست میدهد.
بعضی از افراد زمانی که وارد جایی میشوند تمام توجه ها را به سمت خود جذب میکنند.
بعضی از افراد ناخودآگاه و بر حسب عادت کارهایی انجام میدهند که دیگران دوست دارند وقت بیشتری با آنها سپری کنند،بیشتر با آنها صحبت کنند و یا حداقل کنار انها باشند.تا توجهات نیز به آنها انتقال پیدا کند.
مقاله مرتبط: چگونه باکلاس باشیم؛ نکته هایی برای شیک برخورد کردن
کاریزما، در اصطلاح به خصوصیت کسی گفته میشود که بشخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوقالعاده است. این اصطلاح اغلب در علوم سیاسی و جامعهشناسی به کار برده میشود تا زیرمجموعهای از رهبرانی را که با استفاده از نیروی توانایی شخصی خود میتوانند تأثیراتی عمیق و استثنایی در پیروان خود داشته باشند، توصیف کنند.
اما خبر خوب اینجاست : کاریزما یک خصیصه ذاتی و اکتسابی است. شما اگر فرد کاریزماتیکی هستید میتوانید آنرا تقویت کنید تا همچنان قدرتش را حفظ کند و اگر فرد کاریزماتیکی نیستید میتوانید آنرا بدست آورید… خیلی ساده.
افراد موفق تنها عادت های موفقی دارند. افراد کاریزماتیک نیز، فقط عادت های کاریزماتیک دارند.
وبر، کاریزما را چنین توصیف میکند:
ویژگی خاصی از یک شخصیت پدیده رهبری
کاریزماتیک یا رهبری مبتنیبر جاذبه استثنایی، بهگونهای از رهبری گفته میشود که دارای قدرت و توانایی الهامبخشی به پیروان باشد و این در حالی است که تواناییها صرفاً از نیروی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. در این نوع رهبری، رابطهای بدون استفاده از پاداشهای مالی و اعمال زور برقرار میشود
اگر شما رهبر یک گروه هستید یا می خواهید باشید، کاریزما اهمیت زیادی دارد. زیرا به شما یک مزیت رقابتی، برای جذب و حفظ نخبه ها می دهد. تحقیقات نشان داده که افراد زیر نظر یک رهبر کاریزماتیک، بهتر عمل می کنند، کارشان را مؤثرتر از کار دیگران تلقی می کنند، و نسبت به کسانی که زیردست یک مدیر اثرگذار ولی فاقد کاریزما هستند، اعتماد بیشتری به مافوق خود دارند.
رابرت هاوس (پروفسور دانشکده تجارت وارتو) می گوید که کاریزمای رهبر «باعث می شود زیردستانش هدف او را بسیار جدی بگیرند، از خودگذشتگی های مهمی انجام دهند، و بالاتر و فراتر از ندای وظیفه شان عمل کنند.» آن چیزی که باعث می شود یک فروشنده، پنج برابر همکارانش فروش کند،کاریزما است. این کاریزما است که تفاوت میان نوآورانی که سرمایه گذاران را پشت در منتظر نگاه می دارند و دیگرانی که برای یک وام به بانک التماس می کنند را مشخص می کند.
مقاله مرتبط: چگونه دیگران را متقاعد کنیم؟
داشتن شخصیت کاریزماتیک می تواند نقش مثبتی در مدیریت موفق داشته باشد.
اما برای داشتن چنین شخصیتی باید ویژگی هایی را داشت که در گزارش پیش رو به تعدادی از آنها اشاره می شود:
شاید تعجب آور باشد اما خیلی وقت ها بخصوص در برخورد اول صدای شما می تواند تاثیر زیادی بر مخاطب بگذارد و تا حدی به وی کمک کند تا شخصیت و کاراکتر شما را بشناسد. صدای قاطع و باصلابت یکی از رکن های کاریزماتیک بودن است، چراکه لحن صحبت شما و نوع ریتمی که به حرف زدن خود می دهید، می تواند مخاطب را جذب یا دفع کند. پر واضح است که در این میان هر چه صدا زیباتر باشد، تاثیرگذاری اش هم بیشتر خواهد بود.
قدرت تصویرسازی و تجسم کردن آنچه می خواهید انجام دهید به شما کمک می کند تا در کارتان موفق شوید و در نتیجه این امر در داشتن شخصیتی کاریزماتیک و الهام بخش به شما کمک می کند. تصور و تجسم کاری که قصد انجام آن در آینده را دارید، باعث می شود حساب شده تر هم پیش بروید و حساب شده پیش رفتن یک پای کاریزماتیک شدن است.
هر باوری که داشته باشند در آن ثابت قدم هستند و به اصطلاح توپ هم باورشان را تکان نمی دهد! آنها از این شاخه به آن شاخه پریدن را نه دوست دارند و نه بلدند. برای آنها عقیده و باورشان و استواری و پافشاری بر آن از هر چیزی مهمتر و پررنگ تر است.
کاریزماتیک ها برای اینکه از دیگران جا نمانند، در کنار سه ویژگی دیگری که در بالا گفته شد، از فناوری و به روز بودن هم غافل نیستند. برای آنها مهم است که از تازه ترین پیشرفت های فناوری اطلاع پیدا کنند و حتی از آنها به طور کامل استفاده کنند.
به روز بودن و با فناوری های روز پیش رفتن یکی از مهمترین اقداماتی است که در ایجاد شخصیت کاریزماتیک در روزگار ما نقش زیادی ایفا می کند.
-کاریزما سحر و جادو نیست، مجموعه ای از رفتارهای یادگرفتنی است
بر خلاف نظر عموم مردم، هیچ کس به طور مادرزادی کاریزماتیک نیست. اگر کاریزما یک ویژگی ذاتی بود، آدم های کاریزماتیک همیشه مسحورکننده بودند، ولی این طور نیست. حتی برای یک فوق ستاره هم، کاریزما می تواند یک لحظه حضور داشته باشد و لحظه ای بعد خیر. برخی از این افراد می توانند کاریزمای خودشان را به سادگی فشردن یک دکمه خاموش کنند و کاملاً از رادار محو شوند. برای روشن کردن آن نیز کافی است تغییراتی را در زبان بدن خود (Body Language) ایجاد کند.
در سال های اخیر یک تحقیق گسترده انجام شده که نشان می دهد کاریزما نتیجهٔ رفتارهای خاص غیرشفاهی است، و نه منتج از کیفیت های ذاتی یا جادویی افراد. به همین خاطر است که سطوح کاریزما در نوسانند: حضور آن بستگی دارد به این که آیا فرد مورد نظر، آن رفتارهای خاص را از خود بروز می دهد یا خیر.
آیا هرگز برای شما پیش آمده که کاملاً احساس اطمینان قلب داشته باشید و در یک وضعیت خاص، به اصطلاح «خدایی کنید؟» حالتی که افراد پیرامون تان (حتی اگر برای یک لحظه) کاملاً تحت تأثیر شما قرار گرفته باشند. ما لزوماً این لحظات را به عنوان کاریزما در نظر نمی گیریم و خودمان را هم برخوردار از آن نمی پنداریم. زیرا یک پیش فرض اشتباه داریم: «افراد
کاریزماتیک در تمام لحظات و در تمام روزهای زندگی شان، مثل آهن ربا جذب کننده اند.» خیر، نیستند! لطفاً بیدار شوید.
یکی از دلایل اینکه کاریزما به اشتباه پدیده ای ذاتی پنداشته می شود، این است که مثل خیلی از مهارت های اجتماعی دیگر، رفتارهای کاریزماتیک هم به طور کلی در سال های ابتدایی زندگی فرد، آموخته می شوند. در حقیقت، افراد معمولاً متوجه نیستند که دارند آن را می آموزند. بلکه فقط: رفتارهای جدید را امتحان می کنند، نتایج را می بینند، و سپس آنها را بهبود می بخشند. در نتیجه، این رفتارها حالت غریزی به خود می گیرند.
آدم های کاریزماتیک بی شماری را می تواند نام برد که برای به دست آوردن این ویژگی مهم، سخت کار کرده اند و قدم به قدم آن را افزایش داده اند. ولی از آنجا که ما در اوج جذبهٔ فردی شان آنها را شناخته ایم، سخت است که باور کنیم این فوق ستاره ها همیشه به این خوبی نبوده اند. مدیر اجرایی اسبق اپل، استیو جابز، به عنوان یکی از کاریزماتیک ترین مدیران اجرایی دهه اخیر شناخته می شود، و البته که او از ابتدا اینگونه نبود. در حقیقت، اگر نخستین جلسات معرفی محصول او را دوباره تماشا کنید، خواهید دید که خجالتی و بی دست و پا روی صحنه می آمد و حالات رفتاریش، از «بیش از حد نمایشی» تا «کاملاً غیرجذاب» در نوسان بود. ولی او به مرور و در طول سال ها کاریزمای خودش را افزایش داد، و می توانید این پیشرفت تدریجی را در حضورهای بعدی اش به وضوح ببینید.
کاریزما توسط جامعه شناسان، روان شناسان، و محققان علوم رفتاری و فرآیندشناختی، زیر ذره بین مطالعه و تحقیق قرار گرفته و به روش های علمی گوناگون (از تجربه های آزمایشگاهی و مرحله به مرحله گرفته تا پژوهش های زمینه یابی جغرافیایی و تحلیل های تفسیری) بررسی شده است. موضوع این مطالعات، رئیس جهورها، رهبران نظامی، دانشجویان و دانش آموزان، و مدیران تجاری -از سطوح پایین گرفته تا مدیران عامل- بوده اند. به لطف چنین تحقیقاتی، اکنون می دانیم که کاریزما در واقع مجموعه ای از رفتارها است.
منبع : عصر ایران
دانلودpdf مقاله :کاریزما چیست؟
فَرَهْمَندی یا کاریزما (به یونانی: χάρισμα یا «خاریسما») در لغت به معنی جذابیت غیرعادی و دارا بودن صفتهای ویژه و ممتاز و منحصربهفردی است که مورد پسند و ستایش تعداد زیادی از دیگر انسانهاست. جاذبهای انفرادی (فردی) که اثری اجتماعی (جمعی) دارد.
واژه کاریزما برگرفته از خاریسمای یونانی به معنای جاذبه ذاتی است که خود از خاریتاس به معنای متانت، جذابیت، برکت، و موهبت میآمد. خاریسما در دوره باستان و پیش از سده بیستم کاربرد محدودی داشت و در دو معنا بکار میرفت: در معنای اول به جاذبههای ظاهری یک نفر اطلاق میشد که خصلتی دنیوی داشت، و در معنای دوم از فرهمندی الوهی یا برخورداری از موهبتی آسمانی حکایت میکرد و امری اساطیری یا الاهیاتی بود. این کاربرد در فرهنگ و زبان ایرانی و فارسی نزدیک به فر ایزدی یا شکوه آسمانی است.
از اواسط قرن بیستم و در ادبیات سیاسی و اجتماعی٬ واژه کاریزما به تعبیر غالبی در توصیف چهرههای سیاسی برجسته بدل شد، چهرههای مثبت یا منفی که جذابیت مقاومتناپذیری برای تودهها داشته، توان اثرگذاری بیمانندی بر آنها یافته بودند.
ماکس وبر (حقوقدان، سیاستمدار، تاریخدان و جامعهشناس آلمانی) با طرح اقتدار کاریزماتیک باعث گسترش کاربرد این واژه شد.
تصور کنید که زندگی شما چگونه خواهد بود:
اگر در آن لحظه ای که وارد یک اتاق می شوید، دیگران بلافاصله متوجه تان شوند، مایل به شنیدن حرف های شما، و مشتاق گرفتن تأییدتان باشند. این یک سبک زندگی افراد کاریزماتیک است. کاریزما باعث می شود دیگران دوست تان داشته باشند، به شما اعتماد کنند، و بخواهند که تحت رهبری تان کار کنند. همین ویژگی است که تعیین می کند: شما یک رهبر هستید یا یک دنباله رو. ایده هاتان فراگیر می شوند یا خیر. و اینکه پروژه های شما به خوبی اجرا خواهند شد یا نه.
چه شما خوش تان بیاید یا نیاید، این کاریزما است که می تواند دنیا را به جلو ببرد. می تواند افراد را به انجام آنچه که شما از ایشان می خواهید وادار کند.
و البته، داشتن کاریزما در حیطه شغلی هم بسیار حیاتی است. چه برای یک شغل جدید ثبت نام کرده باشید، و چه بخواهید در سازمان تان پیشرفت کنید، کاریزما برای نیل به هدف کمک تان می کند. مطالعات و تحقیقات مختلف نشان داده اند که افراد کاریزماتیک نمرات شغلی بالاتری می گیرند و از دید مافوق ها و زیردستان، آدم های مؤثرتری هستند.
کاریزماتیک بودن به معنی فرد موفق یا پولدار بودن نیست. حتی به معنیِ نحوه ارائه مطلبی و یا نوع پوشش ما هم نیست. کاریزماتیک بودن یعنی انجام یک سری کارهای خاص…
بعضی از افراد با کارهایی که میکنند احساس مهم بودن در ما ایجاد میکنند.
بعضی از افراد با کارهایی که میکنند احساس خاص بودن به ما دست میدهد.
بعضی از افراد زمانی که وارد جایی میشوند تمام توجه ها را به سمت خود جذب میکنند.
بعضی از افراد ناخودآگاه و بر حسب عادت کارهایی انجام میدهند که دیگران دوست دارند وقت بیشتری با آنها سپری کنند،بیشتر با آنها صحبت کنند و یا حداقل کنار انها باشند.تا توجهات نیز به آنها انتقال پیدا کند.
مقاله مرتبط: چگونه باکلاس باشیم؛ نکته هایی برای شیک برخورد کردن
کاریزما، در اصطلاح به خصوصیت کسی گفته میشود که بشخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوقالعاده است. این اصطلاح اغلب در علوم سیاسی و جامعهشناسی به کار برده میشود تا زیرمجموعهای از رهبرانی را که با استفاده از نیروی توانایی شخصی خود میتوانند تأثیراتی عمیق و استثنایی در پیروان خود داشته باشند، توصیف کنند.
اما خبر خوب اینجاست : کاریزما یک خصیصه ذاتی و اکتسابی است. شما اگر فرد کاریزماتیکی هستید میتوانید آنرا تقویت کنید تا همچنان قدرتش را حفظ کند و اگر فرد کاریزماتیکی نیستید میتوانید آنرا بدست آورید… خیلی ساده.
افراد موفق تنها عادت های موفقی دارند. افراد کاریزماتیک نیز، فقط عادت های کاریزماتیک دارند.
وبر، کاریزما را چنین توصیف میکند:
ویژگی خاصی از یک شخصیت پدیده رهبری
کاریزماتیک یا رهبری مبتنیبر جاذبه استثنایی، بهگونهای از رهبری گفته میشود که دارای قدرت و توانایی الهامبخشی به پیروان باشد و این در حالی است که تواناییها صرفاً از نیروی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. در این نوع رهبری، رابطهای بدون استفاده از پاداشهای مالی و اعمال زور برقرار میشود
اگر شما رهبر یک گروه هستید یا می خواهید باشید، کاریزما اهمیت زیادی دارد. زیرا به شما یک مزیت رقابتی، برای جذب و حفظ نخبه ها می دهد. تحقیقات نشان داده که افراد زیر نظر یک رهبر کاریزماتیک، بهتر عمل می کنند، کارشان را مؤثرتر از کار دیگران تلقی می کنند، و نسبت به کسانی که زیردست یک مدیر اثرگذار ولی فاقد کاریزما هستند، اعتماد بیشتری به مافوق خود دارند.
رابرت هاوس (پروفسور دانشکده تجارت وارتو) می گوید که کاریزمای رهبر «باعث می شود زیردستانش هدف او را بسیار جدی بگیرند، از خودگذشتگی های مهمی انجام دهند، و بالاتر و فراتر از ندای وظیفه شان عمل کنند.» آن چیزی که باعث می شود یک فروشنده، پنج برابر همکارانش فروش کند،کاریزما است. این کاریزما است که تفاوت میان نوآورانی که سرمایه گذاران را پشت در منتظر نگاه می دارند و دیگرانی که برای یک وام به بانک التماس می کنند را مشخص می کند.
مقاله مرتبط: چگونه دیگران را متقاعد کنیم؟
داشتن شخصیت کاریزماتیک می تواند نقش مثبتی در مدیریت موفق داشته باشد.
اما برای داشتن چنین شخصیتی باید ویژگی هایی را داشت که در گزارش پیش رو به تعدادی از آنها اشاره می شود:
شاید تعجب آور باشد اما خیلی وقت ها بخصوص در برخورد اول صدای شما می تواند تاثیر زیادی بر مخاطب بگذارد و تا حدی به وی کمک کند تا شخصیت و کاراکتر شما را بشناسد. صدای قاطع و باصلابت یکی از رکن های کاریزماتیک بودن است، چراکه لحن صحبت شما و نوع ریتمی که به حرف زدن خود می دهید، می تواند مخاطب را جذب یا دفع کند. پر واضح است که در این میان هر چه صدا زیباتر باشد، تاثیرگذاری اش هم بیشتر خواهد بود.
قدرت تصویرسازی و تجسم کردن آنچه می خواهید انجام دهید به شما کمک می کند تا در کارتان موفق شوید و در نتیجه این امر در داشتن شخصیتی کاریزماتیک و الهام بخش به شما کمک می کند. تصور و تجسم کاری که قصد انجام آن در آینده را دارید، باعث می شود حساب شده تر هم پیش بروید و حساب شده پیش رفتن یک پای کاریزماتیک شدن است.
هر باوری که داشته باشند در آن ثابت قدم هستند و به اصطلاح توپ هم باورشان را تکان نمی دهد! آنها از این شاخه به آن شاخه پریدن را نه دوست دارند و نه بلدند. برای آنها عقیده و باورشان و استواری و پافشاری بر آن از هر چیزی مهمتر و پررنگ تر است.
کاریزماتیک ها برای اینکه از دیگران جا نمانند، در کنار سه ویژگی دیگری که در بالا گفته شد، از فناوری و به روز بودن هم غافل نیستند. برای آنها مهم است که از تازه ترین پیشرفت های فناوری اطلاع پیدا کنند و حتی از آنها به طور کامل استفاده کنند.
به روز بودن و با فناوری های روز پیش رفتن یکی از مهمترین اقداماتی است که در ایجاد شخصیت کاریزماتیک در روزگار ما نقش زیادی ایفا می کند.
-کاریزما سحر و جادو نیست، مجموعه ای از رفتارهای یادگرفتنی است
بر خلاف نظر عموم مردم، هیچ کس به طور مادرزادی کاریزماتیک نیست. اگر کاریزما یک ویژگی ذاتی بود، آدم های کاریزماتیک همیشه مسحورکننده بودند، ولی این طور نیست. حتی برای یک فوق ستاره هم، کاریزما می تواند یک لحظه حضور داشته باشد و لحظه ای بعد خیر. برخی از این افراد می توانند کاریزمای خودشان را به سادگی فشردن یک دکمه خاموش کنند و کاملاً از رادار محو شوند. برای روشن کردن آن نیز کافی است تغییراتی را در زبان بدن خود (Body Language) ایجاد کند.
در سال های اخیر یک تحقیق گسترده انجام شده که نشان می دهد کاریزما نتیجهٔ رفتارهای خاص غیرشفاهی است، و نه منتج از کیفیت های ذاتی یا جادویی افراد. به همین خاطر است که سطوح کاریزما در نوسانند: حضور آن بستگی دارد به این که آیا فرد مورد نظر، آن رفتارهای خاص را از خود بروز می دهد یا خیر.
آیا هرگز برای شما پیش آمده که کاملاً احساس اطمینان قلب داشته باشید و در یک وضعیت خاص، به اصطلاح «خدایی کنید؟» حالتی که افراد پیرامون تان (حتی اگر برای یک لحظه) کاملاً تحت تأثیر شما قرار گرفته باشند. ما لزوماً این لحظات را به عنوان کاریزما در نظر نمی گیریم و خودمان را هم برخوردار از آن نمی پنداریم. زیرا یک پیش فرض اشتباه داریم: «افراد
کاریزماتیک در تمام لحظات و در تمام روزهای زندگی شان، مثل آهن ربا جذب کننده اند.» خیر، نیستند! لطفاً بیدار شوید.
یکی از دلایل اینکه کاریزما به اشتباه پدیده ای ذاتی پنداشته می شود، این است که مثل خیلی از مهارت های اجتماعی دیگر، رفتارهای کاریزماتیک هم به طور کلی در سال های ابتدایی زندگی فرد، آموخته می شوند. در حقیقت، افراد معمولاً متوجه نیستند که دارند آن را می آموزند. بلکه فقط: رفتارهای جدید را امتحان می کنند، نتایج را می بینند، و سپس آنها را بهبود می بخشند. در نتیجه، این رفتارها حالت غریزی به خود می گیرند.
آدم های کاریزماتیک بی شماری را می تواند نام برد که برای به دست آوردن این ویژگی مهم، سخت کار کرده اند و قدم به قدم آن را افزایش داده اند. ولی از آنجا که ما در اوج جذبهٔ فردی شان آنها را شناخته ایم، سخت است که باور کنیم این فوق ستاره ها همیشه به این خوبی نبوده اند. مدیر اجرایی اسبق اپل، استیو جابز، به عنوان یکی از کاریزماتیک ترین مدیران اجرایی دهه اخیر شناخته می شود، و البته که او از ابتدا اینگونه نبود. در حقیقت، اگر نخستین جلسات معرفی محصول او را دوباره تماشا کنید، خواهید دید که خجالتی و بی دست و پا روی صحنه می آمد و حالات رفتاریش، از «بیش از حد نمایشی» تا «کاملاً غیرجذاب» در نوسان بود. ولی او به مرور و در طول سال ها کاریزمای خودش را افزایش داد، و می توانید این پیشرفت تدریجی را در حضورهای بعدی اش به وضوح ببینید.
کاریزما توسط جامعه شناسان، روان شناسان، و محققان علوم رفتاری و فرآیندشناختی، زیر ذره بین مطالعه و تحقیق قرار گرفته و به روش های علمی گوناگون (از تجربه های آزمایشگاهی و مرحله به مرحله گرفته تا پژوهش های زمینه یابی جغرافیایی و تحلیل های تفسیری) بررسی شده است. موضوع این مطالعات، رئیس جهورها، رهبران نظامی، دانشجویان و دانش آموزان، و مدیران تجاری -از سطوح پایین گرفته تا مدیران عامل- بوده اند. به لطف چنین تحقیقاتی، اکنون می دانیم که کاریزما در واقع مجموعه ای از رفتارها است.
منبع : عصر ایران
دانلودpdf مقاله :کاریزما چیست؟