

10 نشانه ای که افراد افسرده دارند
5,895 بازدیدمطالعه بیشتر ...

افسرده بودن همانند زندگی در جهانی دیگر است که ذهن شما قادر به درک آن نیست. حمایت از یک دوست، در زمان افسردگی، سخت و ناراحتکننده است. بسیاری از مردم چیزی نمیگویند ولی وقتی حرفی میزنند، حرفهایشان نادرست است. گفتن عبارات نوعدوستانه به یک دوست افسرده، کار سادهای است اما با این کار شما به جای کمک کردن، به او ضربه میزنید.
اگر شما بتوانید از گفتن این 12 عبارت اجتناب کنید، بهتر میتوانید زمانی که دوستتان بیش از هر وقت دیگر به کمک شما نیاز دارد، از او حمایت کنید.
به جای خواندن این متن میتوانید ویدیوی زیر را نیز ببینید.
تلاش برای مقایسه وضعیت دوستتان با کسی که شرایط بدتری دارد، راهکار مناسبی نیست. افسردگی بر اثر شرایط زندگی رخ نمیدهد، بلکه به فعلوانفعالات شیمیایی مغز بستگی دارد. از دیدگاه شما ممکن است کسی زندگی آسان و خوبی داشته باشد، اما ظاهر زندگی دیگران، نشانگر احساسات و باطن زندگی آنها نیست. مقایسه زندگی دوستتان با افرادی با شرایط بدتر از او، تنها میتواند حس بدتری به او بدهد.
چیزی که ممکن است به شما کمک کند، برای کسی که زیر فشار افسردگی قرار دارد، مناسب نیست. فکر کردن به چیزهای خوب در زندگی، افسردگیدوست شما را برطرف نمیکند. بلکه تنها باعث میشود او علاوه بر مسائلی که با آنها درگیر است، بار گناه بیشتری را حس کند.

درگیری ذهنی دوستتان را با گفتن این عبارت ناچیز نشمارید. با این ادعا که این وضعیت، تنها یک شرایط ناراحتکننده گذراست، در واقع به او میگویید که احساسات او ارزشمند نیست. احساساتی را که درک نمیکنید نادیده نگیرید.
کسی که افسرده است، نمیخواهد به رنجی که میکشد، فکر کند. این افراد هر روشی را که میدانستهاند امتحان کردهاند. پیشنهاد شما، تنها حس حماقت و ناامیدی را در دوستتان برمیانگیزد. اگر شما تاکنون افسرده نبودهاید، هرگز نمیتوانید عمق درد و رنج دوستتان را درک کنید. پیشنهاد دادن راهکار از سوی کسی که شرایط یک فرد افسرده را درک نمیکند، به معنای حمایت نیست.
اگر شما فکر میکنید که زمانی افسرده بودهاید، معلوم است که شما نمیدانید افسردگی چیست. غمگین یا ناراحت بودن به معنای افسردگی بالینی نیست. تلاش برای شرح دادن حسی که هرگز آن را واقعا تجربه نکردهاید، حس دوست داشتن یا حمایت به دوستتان نمیدهد.
اگر شما یک متخصص نیستید هرگز نباید به کسی که بیماری روانی جدی دارد، توصیه یا سفارشی بکنید. دوست افسرده شما به نظر یک متخصص دیگر نیاز ندارد. او تنها یه یک دوست احتیاج دارد. سلامت جسم به سلامت روح بستگی دارد، اما عدم تعادل شیمیایی مغز که موجب افسردگی میشود، با ورزش یا خوردن یک سالاد درمان نمیشود.
افسردگی یک حالت نیست و لزوما روی ظاهر افراد اثر نمیگذارد. افراد ممکن است در هر سن، نژاد، جنسیت، شغل و گرایشی به افسردگی مبتلا شوند. شما نمیتوانید بر اساس ظاهر افراد به احساسات آنها پیببرید. حتی اگر دوستان شما شاد و سالم به نظر برسند، باز هم باید به احساسات واقعی آنها توجه کنید و آنها را باور داشتهباشید.

افسردگی مانند سایر بیماریهای جسمی نیست که بتوانید مانند سرماخوردگی آن را درمان کنید. این ادعا که دوست شما میتواند بر افسردگی خود غلبه کند به این معناست که او تحت کنترل بیماری قرار دارد. شاید این فرض که دوستتان قادر به غلبه بر این بیماری ذهنی است به این معنا باشد که او در برابر احساس خود مسئول است.
وقتی شخصی افسرده است، کارهایی که به طور طبیعی لذتبخش و شادیآفرین هستند، برای او اینگونه نیستند. این موضوع یکی از بدترین جنبههایافسردگی است. تمایلات و علاقمندیها رنگ و بوی خود را از دست میدهند. کاردستیهای ساده یا پیادهروی، بیماران ذهنی را مداوا نمیکند.
گفتن این جمله نشاندهنده آن است که شما حقیقت افسردگی را درک نکردهاید. در اینجا نقطهی مثبتی وجود ندارد. افسرده بودن به این معناست که دوست شما در تلاش است تا جنبهای مثبت را در زندگی بیابد.
افسردگی دوستان شما ربطی به شما ندارد. فکر نکنید که آنها دیگر شما را دوست ندارند یا نمیخواهند، زیرا تعادل شیمیایی مغز آنها تغییر کرده است. شما با برانگیختن احساسات دوستانتان دربارهی خودتان، تنها باعث میشوید آنها حس گناه و ناامیدی داشتهباشند.
وقتی افسرده نیستید. دستکمگرفتن تلاش دوستانتان برای یک انتخاب ساده مانند شاد بودن یا نبودن، بسیار سهلانگارانه و توهینآمیز است. آنها در داشتن این حس دخیل نیستند و شاد نبودن، انتخاب آنها نیست. با اجتناب از این عبارات و برخی عبارات مشابه، شما بهتر میتوانید دوست افسرده خود را درک کرده و از او حمایت کنید. آنها نیاز دارند تا به حرفهایشان گوش کنید، آنها را دوست بدارید و حامی آنها باشید بدون آنکه سعی کنید مشکل آنها را حل کنید.

گاهی افراد پس از چند سال یا حتی سالیان دراز زندگی مشترک به جایی میرسند که تازه از خودشان میپرسند: «آیا همسری که انتخاب کردم، همان کسی است که دلم بخواهد تا پایان عمر در کنارش زندگی کنم؟» روابط زن و شوهری بهقدری پیچیده است که شمار زیادی از دانشمندان جهان به واکاوی مسائل مرتبط با این موضوع کشیده شدهاند تا بدانند واقعا چه عواملی موجب پایداری عشق دوطرفه و تداوم زندگی مشترک میشوند. در ادامه، مجموعهای از جالبتوجهترینِ این قبیل تحقیقات را گرد آوردهایم که اطلاعاتی را پیرامون معیارهای انتخاب همسر در اختیارتان قرار میدهد. البته ناگفته نماند که در این مطلب روی سخنمان بهویژه با آقایان است؛ اگر خانمی که بهعنوان همسر آیندهتان انتخاب میکنید 13 ویژگی زیر را داشته باشد، به احتمال زیاد از انتخاب خود پشیمان نخواهید شد.
مقاله مرتبط : متقاعد کردن افراد
وقتی به دنبال شریک زندگی میگردید، اطمینان حاصل کنید که همسر آیندهتان از شما باهوشتر باشد. پارهای از پژوهشهای علمی نیز این قضیه را ثابت کردهاند که اگر زن از شوهرش باهوشتر باشد، مرد حداقل در مورد سلامت عقلی از هوش بالاتر همسر خود سود خواهد برد. «لارِنس والی»، استاد بازنشستهی دانشگاه آبِردین، مطالعات زیادی پیرامون زوال عقل انجام داده و دریافته است که زنان باهوش میتوانند از ابتلای همسرشان به زوال عقل در سالخوردگی جلوگیری کنند، چراکه یک زن باهوش مدام شوهرش را به لحاظ فکری به چالش میکشد و باعث میشود قوای ذهنی همسرش هرگز تحلیل نرود. به همین دلیل، والی به پسرانی که خواستار عمر طولانی هستند توصیه میکند که در فکر ازدواج با یک دخترخانم باهوش باشند.
هر کسی در زندگی گاهی اشتباه میکند و تصمیمات نادرست میگیرد. بنابراین خیلی مهم است که همسر آیندهتان فردی باشد که بتواند شما را از بیراهه بیرون بکشد و اشتباهاتتان را به شما گوشزد کند. مطالعات نشان داده است مردانی که به دنبال برقراری یک رابطهی متعهدانه و ابدی هستند، همسری انتخاب میکنند که صداقت داشته باشد.

آیا همسر آیندهتان از آن دسته افرادی است که معمولا نیمهی پر لیوان را میبیند؟ نکند گاهی از بابت این خوشبینی لب به شکایت باز میکنید؟ اما شاکی نباشید و در عوض به خودتان یادآوری کنید که انسانهای منفیباف سمی هستند و میتوانند در درازمدت به سلامتیتان آسیب برسانند. طبق پژوهش «ایلِین هَتفیلد»، استاد روانشناسیِ دانشگاه هاوایی، منفیبافیِ افرادی که زمان زیادی را در کنارشان سپری میکنید ممکن است به خودتان نیز سرایت کند و این نهادینهشدن منفینگری در وجود شما، موجب افزایش ضربان قلب، دیرهضمی و کاهش تمرکز میشود.
زندگی همیشه بر وفق مراد نیست. گاهی در روابط زن و شوهری اختلاف پیش میآید که البته طبیعی و حتی اجتنابناپذیر است. اما اختلافات زن و شوهری فقط در صورتی قابل حل خواهند بود که هر دو طرف حاضر به سازش باشند.
روانشناسان دانشگاه یوسیاِلاِی در یک پژوهش 172 زوج را به مدت 11 سال مورد مطالعه قرار دادند. زندگی مشترک 78,5 درصد این زوجها در پایان دورهی پژوهش هنوز ادامه داشت و ازدواج 21,5 درصدشان به جدایی کشیده شده بود. بررسی رابطهی زوجهای شرکتکننده نشان داد زن و شوهرهایی که در این مدت حاضر شدند بهخاطر ازدواجشان از خودگذشتگی کنند، زندگی مشترک بادوامتری داشتند. در این پژوهش ثابت شد متعهد بودن به رابطهای که خوب پیش میرود خیلی سخت نیست، بلکه به گفتهی «توماس برَدبِری»، نویسندهی ارشد این پژوهش، تعهد واقعی یعنی اینکه در زمان اختلاف حاضر باشید برای بهبود رابطهتان کاری کنید و حتی اگر لازم شد از برخی خواستههای خود کوتاه بیایید.

همهی ما از همراهی کسی که واقعا از ته دل به جوکهایمان بخندد لذت میبریم. اما پژوهشی که در سال 2006 توسط روانشناسان دانشگاه ایالتی وِستفیلد انجام شد، نشان داد که در یک رابطه مردان بیشتر از زنان دلشان میخواهد از سوی طرف مقابلشان بامزه تلقی بشوند.
داشتن همسری که در جمع بدرخشد و بتواند بهراحتی مخاطب خود را پای صحبتش بنشاند، زندگی را خیلی آسان میکند. براساس پژوهشی که در دانشگاه وِستمینستِر انجام شد، افرادی که دل و زبانشان یکی است یا به عبارتی بیشیلهپیله هستند و همچنین در مورد زندگی شخصیشان صحبت میکنند، از سوی مخاطبانشان جذابتر پنداشته میشوند. حتی در نتایج این پژوهش ادعا شده است این ویژگی به قدری اهمیت دارد که مردم، زنان یا مردانی را که دارای این ویژگی هستند خوشقیافهتر میپندارند.

سالها دانشمندان در تلاش بودند که ثابت کنند مردان ترجیح میدهند با زنان ضعیف ازدواج کنند. «کریستین سی وِلان» در کتاب «چرا مردان باهوش با زنان باهوش ازدواج میکنند» بهطور دقیق به رد این فرضیه پرداخته است و به استناد آمار و ارقام ثابت کرده نرخ ازدواج زنان موفق، تحصیلکرده و با درآمد بالا کمتر از سایر زنان نیست. فراموش نکنید که اگر همسر آیندهتان قوی باشد، دیگر به شما وابسته نخواهد بود و حتی میتواند در خود شما نیزانگیزه ایجاد کند. به عبارت دیگر، در اینصورت لازم نیست مدام نگران همسرتان باشید و خود او نیز دائما در همهی کارها به مُهر تأیید شما نیاز نخواهد داشت.
در پژوهشی که در دانشگاه بریتیش کلمبیا انجام شد، پژوهشگران دریافتند که افراد ضعیف معمولا در زندگی مشترک همهی توجه خود را به اهداف همسرشان معطوف میکنند و اهداف خودشان را از یاد میبرند. این افراد اهداف همسرشان را اولویتبندی میکنند و پابهپای او برای تحقق این اهداف وقت و انرژی صرف میکنند و گاهی تا حدی پیش میروند که اهداف او را کاملا بهجای اهداف خودشان قرار میدهند. نکته این است که هریک از زوجین باید بتواند بین اهداف شخصی خودش و اهداف مشترک با همسرش تعادل برقرار کند و به ترکیبی متعادل از اهداف شخصی و مشترک برسد.
اگر میخواهید بدانید که رفتار همسر آیندهتان با شما مثلا در 30 سال آینده چگونه خواهد بود، به رفتار الان او با والدینش نگاه کنید. مطالعات نشان داده است رفتار افراد با والدینشان تا حدی گویای کیفیت رابطهی آنها با همسر آیندهشان است. پژوهشگران دانشگاه آلبِرتا، 2970 نفر از سنین مختلف را مورد پرسش قرار دادند و دریافتند که بین چگونگی رابطهی افراد با والدینشان در دورهی نوجوانی و کیفیت زندگی زناشویی آنها در سالیان بعد ارتباط نزدیک وجود دارد.
البته مقصود این نیست که رابطهی همسر آیندهتان با والدینش باید در همه حال عالی و بدون نقص باشد. به گفتهی «مَت جانسون»، نویسندهی ارشد این پژوهش، «درک شما از سهم خود در رفتار با والدینتان در شناخت هرگونه تمایلی به تکرار همان رفتارها (مثبت یا منفی) در روابط زن و شوهری نقش بسزایی دارد.» بنابراین تا زمانی که نسبت به رفتار فعلی خود آگاه نباشید، نمیتوانید آن را در روابط آیندهی خود اصلاح کنید.

علم میگوید رمز روابط پایدار و سعادتمندانه در مهربانی و بخشندگی است. «جان گاتمَن»، استاد بازنشستهی رشتهی روانشناسی در دانشگاه واشینگتون، حدود 40 سال است دربارهی زندگی زن و شوهری تحقیق میکند. گاتمَن، متأهلان را به دو گروه تقسیم کرده است: زوجهای بنیانساز و زوجهای بنیانبرانداز. زوجهای بنیانبرانداز همانطور که از نامشان مشخص است، زندگی مشترکشان در همان شش سال نخست به انتها میرسد، در حالیکه زوجهای بنیانساز سالهای طولانی در کنار یکدیگر میمانند. گاتمَن در مورد ویژگی مشترک زوجهای بنیانساز در مصاحبه با خبرگزاری آتلانتیک میگوید: «زوجهای بنیانساز در محیط اجتماعی به دنبال چیزهایی میگردند که بتوانند وجودشان را قدر بدانند و سپاس بگویند. آنها بسیار هدفمندانه در پی بنیان نهادن فرهنگ احترام و تقدیر هستند.»
کاملا طبیعی است که در هر رابطهای گاهی اختلاف و مشاجره پیش بیاید. اینکه هرگز اختلاف نظر نداشته باشید، نشانهی یک رابطهی پایدار نیست. نکتهی مهم این است که باید بلد باشید چگونه اختلاف نظرها را پشت سر بگذارید و رابطهتان را از سر بگیرید. طبق پژوهشی که در دو دانشگاه بِرکلی و نورثوِست انجام شد، زندگی مشترک 80 زوج به مدت 13 سال مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که اگر در یک رابطه زن بتواند در زمان مشاجره آرامش خود را حفظ کند و این آرامش را به همسرش نیز انتقال بدهد، آن رابطه بیشترین دوام را خواهد داشت. این در حالی است که اگر مرد در برقراری آرامش هنگام مشاجره پیشقدم شود، نتیجه یکسان نخواهد بود.

امکانِ داشتن فضا و حریم خصوصی در زندگی متأهلی حتی بیشتر از رضایت جنسی در تداوم ازدواج نقش دارد. صحت این ادعا در یک پژوهش طولانیمدت در دانشگاه میشیگان ثابت شده است. «تِری اورباچ»، پژوهشگر مؤسسهی تحقیقات اجتماعی دانشگاه میشیگان، در مصاحبه با وال اِستریت ژورنال در این باره میگوید: «وقتی افراد دوستان خودشان را داشته باشند، علایق خودشان را داشته باشند، وقتی بتوانند خودشان را مستقل از شریک زندگی یا رابطهشان تعریف کنند، خوشحالتر خواهند بود و کمتر بیحوصله میشوند.»
در بسیاری از از روابط زن و شوهری این فقط یکی از زوجین است که از رفتارهای آزاردهندهی دیگری انتقاد میکند. اما اگر همسر آیندهتان کسی است که میتواند کاستیهایتان را بپذیرد، جای خوشحالی دارد. تِری اورباچ در هافینگتون پُست مینویسد: «رویکرد خوشبینانه چیزی است که به شما نیز سرایت میکند و جذب افرادی خواهید شد که دنیا را با نیمهی پر آن میبینند.»

اگر همسر آیندهتان میتواند دیگران را ببخشد، مطمئن باشید که زندگی مشترکتان سالهای طولانی دوام خواهد داشت. طبق پژوهشی که توسط جمعی از پژوهشگران کالج لوثِر، دانشگاه دوک و دانشکدهی الهیات هاروارد انجام شد، افرادی که میتوانند دیگران را بدون هیچ قید و شرطی ببخشند، طولانیتر عمر میکنند. مهمتر اینکه بخشندگی بنیان یک رابطهی سالم است.
هیچکس کامل نیست و خودتان هم عاری از خطا نیستید. گاهی ممکن است بدون اینکه عمدی در کار باشد رفتاری بکنید که موجب آزردگی همسرتان شود. در چنین مواقعی داشتن همسری که بتواند از اشتباهتان بگذرد، نعمت بزرگی است.
اگر خانمی که برای ازدواج مد نظرتان است این ویژگیها را دارد، سعی کنید از دستش ندهید و به خوشبختیتان در کنار او امیدوار باشید.

زیگ زیگلار (Zig Ziglar)، نویسنده و فروشندهی حرفهای آمریکایی معتقد است: «همهی زندگی پول نیست، اما اهمیت پول چیزی شبیه اکسیژن است.» وقتی بحث پول و افزایش درآمد میشود، بیشتر افراد شروع به شعار دادن میکنند و پای معنویت را به میان میکشند، البته معنویت جای خود را دارد ولی نباید موضوعات را در هم آمیخت. پس این نوشته را بخوانید تا ببینید که چگونه میتوانید به راحتی افزایش درآمد داشته باشید.
دانلود ویدیو رایگان مرتبط : چگونه با قانون جذب ثروتمند شویم؟
پول خوشبختی نمیآورد ولی بیپولی هزار و یک مشکل ایجاد میکند. وقتی پول کافی برای گذران زندگی نداریم، قبض آب و برق و… از یک سو، اجاره خانه از سوی دیگر و هزار و یک خرج دیگر کمرمان را خم میکند… بله پول و درآمد بخش مهمی از زندگی است. باید شعار دادن را کنار بگذاریم. خیلیها معتقدند پول ریشهی فساد است، ثروتمندان حریص هستند، پول خوشبختی نمیآورد و…. همهی اینها جملاتی کلیشهای و تکراری هستند که با مثالهای متعددی نقض میشوند. در دنیا ثروتمندان زیادی وجود دارند که با توانایی مالی خود منجر به شکوفایی استعدادها، درمان بیماریها و ایجاد امکانات برای همنوعان خود شدهاند. پس پول فینفسه چیز بدی نیست، بلکه رویکرد و شیوهی به کارگیری آن، این حواشی و چهرهی منفی را برایش ایجاد کرده است. افزایش درآمد و ثروتمند شدن نیازمند زحمت، تلاش و فکر است. فرایند ارزشمندی که به رشد و شکوفایی استعدادهای شما در زندگی کمک میکند. همهی ما در هر شبانهروز، 24 ساعت در اختیار داریم پس چگونه بعضی از افراد ثروتمند میشوند و روز به روز افزایش درآمد چشمگیرتری پیدا میکنند؟ تفاوتها در رویکرد و نوع نگاه افراد است. در ادامه روشهایی برای افزایش درآمد مطرح شده است.
مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن
دانلود مقاله مرتبط : علم ثروتمندی

اگر شغل و کار شما درآمد چندانی ندارد و متناسب با آرزوها و سبک زندگی دلخواه شما نیست، آن را ترک کنید. چه چیزی شما را مجبور میکند کاری را انجام بدهید که برایتان عذابآور است؟ درست است که وضعیتِ بازارِ کار چنگی به دل نمیزند، اما قبول کنید تلاش و آرمان در کنار هم نتیجهای شگفتانگیز دارند. اگر به کاری که دوست دارید مشغول شوید، درآمد و موفقیت بیشتری پیدا خواهید کرد.
مسائل مالی ربطی به ارزشهای شما ندارد. هرگز نگذارید تعداد صفرهای موجودیِ حساب بانکیتان دلیل شخصیت و احترام شما باشد. افزایش درآمد و ثروت، معرف و نشانهی ارزشهای شخصیتی و روحی شما نیست. در زندگی خود را به ارزشهای محکم و مهم گره بزنید. اگر جیبتان خالی است، میتواند به دلیل شرایط یا کمکاری خودتان باشد، اما با کمی تلاش و پشتکار میتوانید شرایط را بهتر کنید. در هر وضعیت اقتصادی که باشید، تنها سبک زندگی شماست که به زندگیتان شکل میدهد و این مسئله به هیچ عنوان ربطی به جیب شما ندارد.
وقتی که برنامه هفتگیتان را میچینید، فعالیتهای درآمدزا و سودمند را در اولویت قرار بدهید. طبق قانون پارهتو، 80 درصد رخدادها از 20 درصد اتفاقات به وجود میآیند. به زبان سادهتر 80 درصد درآمد شما از 20 درصد فعالیتهایتان به دست میآید. به این 20 درصد فکر کنید. کدام فعالیتهای اقتصادی برای شما بیشترین درآمد را تولید میکند؟ اگر در مسیر کاری خوبی قرار گرفتهاید، نگذارید چیزی در افزایش درآمدتان اختلال ایجاد کند.
وقت طلاست و ارزشش خیلی بیشتر از پول است. شاید بشود پولِ ازدسترفته را دوباره به گاوصندوق بازگرداند، اما زمان از دست رفته هیچگاه باز نمیگردد. ارزش وقت را دستکم نگیرید. صبحها زودتر از خواب برخیزید، زمانبندی دقیقی برای کارهایتان داشته باشید. وقتی برنامهریزی دقیقی داشته باشید چند گام از سایرین جلوتر هستید و کارهای بیشتری در طول شبانهروز انجام خواهید داد. کارها را از امروز به فردا نیندازید، نگویید فردا شروع میکنم، هنوز وقت هست و… . به خصوص در بازار رقابتی امروز فقط اگر زود بجنبید برنده خواهید بود.

استیو جابز میگوید: «رمز موفقیت شرکت اپل در توانایی نه گفتن ما به موارد غیرضروری بوده است.» هنر نه گفتن را تمرین کنید. اگر میبینید زیاد کردن مسئولیتهایتان نقشی در افزایش درآمد شما ندارد، آنها را نپذیرید. روی کاری که برایتان افزایش درآمد به همراه دارد، سرمایهگذاری کنید. به موقع نه بگویید و وقت خود را تلف نکنید.
رفتار ما شبیه افرادی میشود که با آنها معاشرت میکنیم. اگر با ثروتمندان بگردید، نظام فکری آنها را بهتر درک خواهید کرد. نوع نگرش آنها را یاد میگیرید و فرصتهای بهتر و بیشتری برای افزایش درآمد و کار پیدا خواهید کرد. با ثروتمندان رفت و آمد کنید، نشست و برخاست داشته باشید و سعی کنید قلقهای آنها را برای افزایش درآمد و تولید پول و ثروت یاد بگیرید.
مقاله مرتبط : چگونه پولدار شویم؟
به جای بهانه آوردن برای درآمد اندکتان و دلیل تراشیهایی که زمین و زمان را برای بیپولی شما مقصر نشان میدهند، فقط عمل کنید. انرژی شما با منفیبافی و بهانه آوردن تحلیل میرود. تمرکز و نیروی خود را برای رسیدن به اهدافتان بگذارید، عزمتان را جزم کنید و با تلاش پیش بروید.
قبول است که وضعیت اقتصادی خراب است و هزار و یک مشکل دیگر وجود دارد. اما سعی کنید نگاهتان را تغییر بدهید. فکر نکنید قربانی هستید. اگر بخواهید میتوانید رهبری وضع و حال خود را به دست بگیرید. به گذشته و اشتباهات قبلیتان فکر نکنید. آنقدر نوک پیکان تقصیرها را به سمت رئیس و این و آن نگیرید. کمی مهربانتر به دنیا نگاه کنید. لحظهای که مسئولیتهای زندگیتان را تمام و کمال به دست خود میگیرید، همان لحظهای است که موفقیت را آغاز میکنید.
اختلاف میان درآمد اندک و افزایش درآمد، در عمل کردن است. مرد عمل باشید. به ثروتمند شدن فکر کنید، به افزایش درآمد بیندیشید و تلاش کنید. انرژیهای منفی را از خود دور کنید. قطعا راهی برای پیشرفت وجود دارد. فقط باید آن را پیدا کنید. تصمیم بگیرید. برای افزایش درآمد کمی پشتکار و سختی بیشتر نیاز است. اما نتیجهی آن قطعا شیرین و خواستنی خواهد بود. در هر سطح سواد و مهارتی که باشید، راهی پیش روی شما هست. به مهارتها و تواناییهایتان فکر کنید و اگر لازم است آنها را تقویت کنید. با تلاش و در محیط فعالیت و کار قرار گرفتن، فرصتهای بیشتری برای شما بهوجود خواهد آمد. تنبلی و ترس را کنار بگذارید. در بیشتر موارد ترس از شروع کار مانع اصلی موفقیت است.
برایتان افزایش درآمد و سفرههای پربرکت آرزومندیم.

در سال 1916 میلادی جان دی راکفلر، پدر صنعت نفت، به اولین میلیاردر جهان تبدیل شد. تقریبا یک قرن بعد و در سال 2015، طبق گزارش فوربز 536میلیاردر از مجموع 1826 میلیاردر در سراسر جهان، آمریکایی بودند. در حقیقت شاید این تعداد کم هم باشد. با توجه به برآوردهای مرکز آمار ولس ایکس، در سال 2014، در مجموع 2325 میلیاردر در سراسر جهان وجود داشتند که از این تعداد، 609 نفر آمریکایی بودند.
در این نوشته قصد داریم ببینیم که ما چگونه میتوانیم میلیاردر شویم.
شناخت میلیاردرها از افرادی که ثروتِ صرفا قابل توجهی دارند، میتواند دشوار باشد؛ زیرا وقتی پای صحبت علنی دربارهی ثروتشان جلو میآید، بسیاری از آنها محتاط میشوند. برای خیلی از آنها هم افزایش ثروت هدف اصلی نبوده، بلکه این ثروت فقط محصول جانبی فعالیتهای کسبوکارشان بوده است. دونالد ترامپ که غول املاک و مستغلات محسوب میشد و در فهرست سال 2015 میلیاردرهای فوربز مقام 405 را داشت و البته چند هفتهای است که مردم سراسر دنیا حداقل با چهره و تصمیمات پرسروصدایش به خوبی آشنا شدهاند، در کتاب خود با عنوان Trump: The Art of the Deal میگویدپول هرگز انگیزهی بزرگی برایش نبوده است، فقط راهی بوده برای محاسبهی امتیازها. او میگوید: «هیجان واقعی، در خودِ بازی است».
بر اساس مدارک ادارهی آمار ایالات متحده، سال 1916، در میان حدود 102 میلیون نفر جمعیت ایالات متحده، راکفلر تنها میلیاردر بود. امروزه جمعیت این کشور 320 میلیون نفر است و به ازای هر 600 هزار نفر، یک میلیاردر دارد. با فرض اینکه تعداد میلیاردرهای آمریکایی با سرعت 6٫49 درصد به طور سالانه افزایش خواهد یافت، تا سال 2050 میلادی، بیش از 4800 میلیاردر آمریکایی وجود خواهند داشت؛ یعنی به ازای هر 91 هزار نفر، یک میلیاردر؛ آن هم با توجه به پیشبینی مجموع جمعیت 439 میلیون نفری برای کل ایالات متحده در آن سال.
رؤیای تبدیل شدن به میلیاردر در ایالات متحده، مانند گذشتهها، چندان دور از ذهن نیست. اما برای ما هم که در ایران زندگی میکنیم، درسهای بسیاری در این فرایند نهفته است. از شما میخواهم این مقاله را تا پایان دنبال کنید.
دانلود مقاله مرتبط : علم ثروتمندی

به بیان ساده، میلیاردر شخصی است که دارای ثروت خالص به ارزش 1 میلیارد یا بیشتر باشد. به عبارت دیگر، اگر همهی داراییهای خود را بفروشید، همهی بدهیها را پرداخت کنید و پس از آن حداقل 1 میلیارد در حساب بانکیتان بماند، میلیاردر هستید. یک میلیارد دارایی با بدهی 500 میلیونی، شما را میلیاردر نمیکند، اگر چه بعید است با چنین داراییای، دیگر نگران دوران بازنشستگی باشید!
شاید درک یک میلیارد هم مانند همهی اعداد بزرگ دشوار باشد. بیایید درک بهتری از این حجم پول پیدا کنیم. برای مثال، سه نفر باید 40 ساعت در هفته، آن هم یک عمر کار کنند تا بتوانند 1 میلیارد دلار را با سرعت یک اسکناس یک دلاری در هر ثانیه بشمارند. اگر آن سه نفر را در 21 سالگی استخدام کنید، آنها این کار را 44 سال بعد تمام خواهند کرد، آن هم با فرض اینکه هر روز هشت ساعت کار کنند و حتی یک روز هم مرخصی نگرفته باشند. بعد هم اسکناسهای 1 دلاری شمارششده، ساختمانی به اندازهی یک زمین فوتبال به ارتفاع 2٫5 متر و وزن بیش از 1100 تُن را اشغال خواهند کرد.
از نظر قدرت خرید، یک میلیارد دلار معادل موارد زیر است:
در مقابلِ برخی از میلیاردرها که غرقِ ثروت شدهاند، کشتی تفریحی و اتومبیلهای آخرین مدل و جتهای خصوصی دارند و در چندین قصر در سراسر جهان زندگی میکنند، سایرین به طرز عجیبی صرفهجو هستند. وارن بافت که سومین نفر در فهرست فوربز است، همچنان در همان خانهای زندگی میکند که 50 سال پیش در اوماهای نبراسکا به قیمت اندکی بیش از 30 هزار دلار خریده بود. دیوید گرین مؤسس و مدیر عامل هابی لابی، طبق آنچه در مصاحبهاش با فوربز گفته، هواپیمای خصوصی نخریده، چون لذتِ پروازهای ارزانقیمت را ترجیح میدهد.
اگر چه میلیاردرها آدمهای منحصربهفردی هستند، اما بررسی فهرست فوربز نشان میدهد که تجربیات مشترکی هم دارند:
میانگین سن میلیاردرهای فوربز 63 سال است و بیش از 90 درصدشان بالای 45 سال سن دارند. البته برخی موارد استثنا برای این قانون وجود دارند، چرا که این روزها به دلیل محصولات و خدماتی که اکنون از طریق پیشرفتهای فناورانه به وجود آمدهاند، جوانترها هم در حال پیوستن به این فهرست هستند. ایوان اشپیگل (شمارهی 1250 در فهرست) در سن 25 سالگی و بابی مورفی (شمارهی 1250 در فهرست) در سن 26 سالگی، اپ موبایل اسنپچت را بنیانگذاری کرده و طبق گزارش سیانان، در فوریهی 2015 پیشنهاداتی تا سقف 19 میلیارد دلار برای این اپ دریافت کردند. الیزابت هولمز (شمارهی 360) در سن 31 سالگی ترانوس را بنیان نهاد؛ که شرکت آزمایش خونی است که در سال 2014 میلادی 9 میلیارد دلار ارزش داشت. مارک زاکربرگ (شمارهی 16) هم که دیگر معرف حضور همه هست، او در 32 سالگی ثروتی بیش از 30 میلیارد دلار در قالب سهام فیسبوک دارد.
مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن
تقریبا دوسومِ میلیاردرهای فهرست فوربز، فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند، بالاترین درصدشان مدرک مهندسی دارند و مدرک بازرگانی هم در جایگاه دوم است. از میان 400 میلیاردر برتر در ایالات متحده، 29 نفر دارای مدارک کارشناسی ارشد و 21 نفر دکترا هستند. اما بیش از 30 درصد از ثروتمندترینهای فهرست فوربز، مدرک دانشگاهی ندارند. بیل گیتس (شماره یک در این فهرست) و مارک زاگربرگ، هر دو تحصیل در دانشگاه هاروارد را رها کردند. مایکل دل (شرکت دل، دانشگاه تگزاس در آستین)، استیو جابز (اپل، کالج رید)، و لری الیسون (شرکت اوراکل، دانشگاه شیکاگو) نیز هر کدام به دلیلی، موفق نشدند تحصیلات دانشگاهی را با موفقیت پشت سر بگذارند.
60 درصد از افرادِ این فهرست، خودشان ثروتشان را به دست آوردهاند، از جمله گیتس، بافت و الیسون، که خانوادههایشان از طبقهی متوسط جامعه بودند. حدود یکچهارم ثروت خانوادگی را به ارث بردند و البته آن را فوقالعاده بیشتر کردند؛ از جملهی آنها کارلوس اسلیم (شمارهی 2) که به نام «وارن بافت مکزیک» هم شناخته میشود، برادران کوک (شمارهی 6)، اعضای خانوادهی مارس (شمارهی 22) و ابیگیل جانسون (شمارهی 85) را میتوان نام برد. حدود 15 درصد میلیاردرها هم تنها از ارث به ثروت رسیدهاند؛ برای مثال ورثهی سام والتون که در فهرست فوربز در جایگاه شمارهی 6 قرار دارند: کریستی، الیس، جیم، رابسون والتون، نانسی والتون لوری و ان والتون کریونکه.
تقریبا دوسوم فهرست فوربز در حال حاضر متأهل هستند و برخی هم چندین بار ازدواج کردهاند (لری الیسون چهار بار، رونالد پرلمن پنج بار). ظاهرا زندگی با میلیاردرها یا کسانی که ثروت فوقالعادهای دارند، چندان آسان نیست. جاستین ماسک، همسر سابق ایلان ماسک (شمارهی 100 فهرست) کسانی که به موفقیتهای خارقالعادهای میرسند (مانند همسر سابقش) را «عجیب و غریب و ناجور» توصیف میکند. او میگوید: «آنها نارساخوانی، اوتیسم و اختلال کمتوجهی دارند. آدمهای ناراحتی هستند، دیگران را عصبانی میکنند، مدام بحث و جدل میکنند، دردسر درست میکنند، دیگران را تحقیر میکنند». اما در همین حال، بیل گیتس 21 سال است که زندگی مشترکش با ملیندا گیتس را حفظ کرده است، کارلوس اسلیم (شمارهی 2) و بافت به ترتیب در سن 32 و 52 سالگی همسرشان را از دست دادند. جف بزوس مؤسس آمازون (شمارهی 15) و مایکل دل (شماره 47) هر دو بیش از 20 سال متأهل بودند. اریک اشمیتِ گوگل (شمارهی 137) بیش از 30 سال و فیل نایتِ شرکت نایک (شمارهی 35) بیش از 50 سال متأهل بودند.
منبع ثروت بسیاری از میلیاردرها توسعهی تکنولوژی و حرکت در جهت جریان از طریق عرضهی عمومی شرکتشان بوده است. برای مثال، مایکروسافت (گیتس، پل آلن و استیو بالمر)، گوگل (لری پیج، سرگئی برین و اریک اشمیت)، آمازون (بزوس) و فیسبوک (زاکربرگ) شرکتهایی هستند که تنها با استفاده از فناوری جدید امکانپذیر شدند. سایر میلیاردرها به طور مستقیم در بازار مالی مشارکت کرده و سرمایهگذاران عمده را اهرمی برای دستاوردهای فوقالعادهی خودشان میکنند. شاید وارن بافت معروفترین سرمایهگذار وال استریت باشد، اما مدیران صندوقهای تأمینی مانند جرج سوروس (شمارهی 29)، ری دالیو (شمارهی 60) و جیمز سیمونز (شمارهی 67) کارگزاران 20 درصد از میلیاردرهایی هستند که وال استریت را خانهی خود میدانند. گروه سوم، یعنی ابرقدرتهای حیطهی املاک و مستغلات، ثروت خود را با مالکیت و توسعهی املاک به دست آوردهاند، آنچه بسیاری آن را سیستم اهرم کلاسیک پیشپرداخت حداقلی و وام کلان میدانند. این گروه شامل دونالد برن (شمارهی 64)، دونالد ترامپ (شمارهی 405)، جف ساتن (شمارهی 557) و دیوید والنتاس (شمارهی 1054) هستند.

رسیدن به جایگاه میلیاردرها، فقط به کار سخت و اراده مربوط نمیشود، اگر چه اینها مواد لازم هستند، ولی کافی نیستند. همانطور که جاستین ماسک میگوید: «افراد بسیاری به شدت کار میکنند، ولی به خاطر بدشانسی، محیط نامناسب، شرایط بد و عوامل دیگری که تقصیر خودشان هم نیست، در نهایت فقط برای بقا مبارزه میکنند. عزم و کار سخت ضروری هستند، اما حداقل الزامات هستند.»
در حالیکه بسیاری از افراد فوقالعاده ثروتمند، به ویژه کسانی که خودشان ثروتشان را به دست آوردهاند، با نظرات خانم ماسک دربارهی کار سخت موافق هستند، اما توصیه میکنند همهی میلیاردرهای مشتاق، کارهای زیر را انجام دهند:
جاویژهی مخصوص خود را بیابید. تلاش نکنید آنچه را که سایرین انجام دادهاند، کپی کنید. بر روی کشف آن چیزهایی تمرکز کنید که جهان میخواهد و نیاز دارد.
برای مثال، طبق گزارش فوربز، مرد جوانی که در سال 2008 تلاش میکرد در پاریس تاکسی پیدا کند و در نهایت هم موفق به این کار نشد، چند وقت بعد اوبر را تأسیس کرد و اپ موبایلی را توسعه داد که مسافران شهری را به رانندگان تاکسی اقتصادی اشتراکگذاری متصل میکند. این اپ در سال 2010 در سانفرانسیسکو راهاندازی شد و در حال حاضر در کشورهای مختلف در سراسر جهان در دسترس است. دو بنیانگذار اوبر، یعنی تراویس کالانیک و گرت کمپ که در فهرست فوربز جایگاه 283 را در اختیار داشتند، هر یک دارای ارزش خالص تقریبی 5٫3 میلیارد دلار هستند.
به نقل از فوربز، دو دانشجوی امآیتی، درو هیوستون و آرش فردوسی در سال 2007 سرویس میزبانی از فایلی بنیان گذاشتند، آن هم به این خاطر که مدام فلش درایوهای خود را فراموش میکردند! سرویس آنها با نام دراپباکس، اشتراکگذاری فایل را آسانتر و در عین حال امنتر کرد. دراپباکس که همچنان شرکتی خصوصی است، دارای ارزش بیش از 10 میلیارد دلار است. درو هیوستون (شمارهی 1533) مدیرعامل این شرکت، دارای ارزش خالص برآوردشدهی 1٫21 میلیارد دلار است. ایدههایی را دنبال کنید که مجذوبکننده هستند و شما را وادار کنند هنگام سختی شرایط، همچنان به پیشروی ادامه دهید.
چه چیزی میتوانید به جهان ارائه دهید که منحصربهفرد و مفید باشد و بتواند زندگیها را تغییر بدهد و کسبوکارهای جدید ایجاد کند؟ هیچ میلیاردری برای موفقیتی متوسط شرکتش را راهاندازی نکرده است.
بیل گیتس در سن 19 سالگی، یکی از اولین افرادی بود که متوجه شد اگر عملکرد کامپیوترهای شخصی آنقدر ساده شوند که همه بتوانند از آنها استفاده کنند، این دستگاهها میتوانند در کسبوکار، آموزش، ارتباطات و سرگرمی انقلابی به پا کنند. این دیدگاه منجر به تأسیس مایکروسافت شد. جف بزوس، بنیانگذار آمازون، آیندهای را پیشبینی کرد که در آن خردهفروشان مجازی میتوانند با هزینهی پایینتر، انتخابهای بیشتر و خدمات مشتری بهتری جایگزین عملیات واقعی کنند. میلیاردرها در تشخیص آنچه میتواند انجام شود ماهر بوده و آن را به حقیقت تبدیل میکنند.
علاقهمندی را فراموش کنید، موفقیت یعنی شور و شعف. مارک کیوبن (شمارهی 603) که در اوایل دههی سوم زندگیاش و پس از فروش شرکتش به یاهو میلیاردر شد توصیه میکند: «شرکتی تأسیس نکنید، مگر اینکه به انجام این کار بیش از حد علاقهمند بوده و آن را با تمام وجودتان دوست داشته باشید. اگر استراتژی خروج دارید، این شور و شعف نیست». کیوبن در حین کار روی ایده و راهاندازی شرکتش، نمیتوانست با دوستانش ارتباط خوبی برقرار کند، هفت سال بدون تعطیلات سر کرد، در طول این مدت حتی یک کتاب خارج از حوزهی کاریاش مطالعه نکرد. او میگوید: «کاملا متمرکز بودم».
بیل گیتس در طول دههی سوم زندگیاش، در حالیکه مایکروسافت را بنا میکرد، هرگز یک روز هم به مرخصی نرفت. مارک زاکربرگ کارآفرینان را به حرکت سریعتر و «شکستن روشهای سنتی کسبوکار» تشویق میکند.
بدانید که جلوگیری از همهی اشتباهات و مشکلات غیرممکن است، بنابراین از شکست نترسید، حتی شکستهای تحقیرآمیز. اولین فروشگاه سام والتون در آرکانزاس ورشکسته شد. پلتفرم نیوتون شرکت اپل شکست بزرگی بود، اما تجربیاتی که برای این شرکت به همراه داشت، منجر به تولید آیپد و آیفون شد. کامپیوتر لیزای اپل چنان شکست بزرگی بود که جابز موقعیت خود را در این شرکت از دست داد.
جیمز دایسون (شمارهی 318)، مخترع انگلیسی جاروبرقی دایسون، در طول 15 سال، 5127 نمونهی اولیه ساخت تا در نهایت بتواند محصول خود را به بازار عرضه کند. کارلوس اسلیم عقیده دارد که بزرگترین فرصتها در شرایطی به وجود میآیند که دیگران از شکست میترسند. او میگوید: «وقتی بحرانی به وجود میآید، همه به دنبال خروج هستند و اینجاست که ما دوست داریم وارد شویم.»
به قول هاروی فایرستون، بنیانگذار شرکت تایر و لاستیک فایرستون، «موفقیت مجموعهای از جزئیات است». استیو جابز همبنیانگذار اپل و رؤیاگرای مشهور به دلیل توجهش به جزئیات شهره بود. به گفتهی همکارانش، هیچ جزئیاتی آنقدر برای جابز کوچک نبودند که آنها را نادیده بگیرد. طبق گزارش انپیآر، جابز یک بار صبح روزی تعطیل با مدیر اجرایی گوگل تماس گرفته و توضیح میدهد که از رنگ لوگوی گوگل روی صفحهی نمایش آیفون ناراضی است. در مراحل اولیه، شرکتها به احتمال زیاد به دلیل نادیده گرفتن جزئیات شکست میخورند، نه به دلیل بیتوجهی کارآفرین به آن تصویر بزرگی که در مقابلشان دارند.
هیچکس نمیتواند به تنهایی میلیاردر شود. همه در این مسیر به کمک نیاز دارند. همانطور که بتمن، رابین را داشت، گیتس هم هنگام ساخت مایکروسافت، استیو بالمر را در کنار خود داشت. «دو استیو» (جابز و وزنیاک) هم در ابتدا اپل را با هم اداره میکردند. وارن بافت از سال 1975 با چارلی مانگر (شمارهی 1553 در فهرست) کار کرد.
همراه مورد اعتماد میتواند از شما پشتیبانی کند، به عنوان عامل انتشار عقاید به شما خدمت کند و وقتی زمانش میرسد، از انتقاد هم ترسی ندارد. اگر رئیس قطار باشید، او برای حصول اطمینان از گم شدن یا نادیده گرفته شدن موارد لازم به عنوان دیدهبان عمل میکند. او از شما محافظت میکند و متمرکز است.
هرگز از کار با افراد باهوشتر از خود، یا کسانی که ابزارهایی دارند که شما فاقد آنها هستید، هراس نداشته باشید.
برای محصولات و خدمات خود اختراع، نوآوری و سرمایهگذاری به خرج دهید، همیشه رضایت مشتری را به عنوان هدف شماره یک در نظر داشته باشید. جی پل گتی که مجلهی فوربز او را ثروتمندترین آمریکایی در سال 1957 نامید، گفته است: «فردی که به ابزارهای انجام همهی کارها یا تولید همه چیز به صورت بهتر، سریعتر یا اقتصادیتر دست یابد، آینده و ثروت خود را در دست خواهد داشت».
یکی از همکاران فوربز به نام جفری دورمن اشاره کرده است که 75 درصد از میلیاردرهای سال 2015 در جهان پول خود را از طریق فروش چیزهایی که مشتریان میخواهند به دست آوردهاند. او گفته که آنها موارد بهتری به مشتریان ارائه دادند و نتیجهای برد-برد برای مشتری و میلیاردری به وجود آوردهاند که محصول یا خدمات را ارائه داده است. برای اینکار بهتر است روی مهارتهای مربوط به جلب رضایت مشتری بیشتر کار کنید.

ضمن آنکه میدانید موفقیتِ فوقالعاده، امکانپذیر است باید این موارد را هم در نظر داشته باشید:
مسلما شما هم دوست دارید روزی میلیاردر شوید؛ اما امروز چه قدمی برداشتهاید که در آینده به چنان جایگاهی برسید؟
معنویت چیست؟ چگونه ایجاد می شود؟
آیا معنویت قطعه ای ازیک پازل است که باید به سازمان اضافه شود و در جای خود قرار گیردویا یک حلقه مفقوده است که باید ایجاد شود تایک فرد یا سازمان کامل شود.
آیا معنویت عنصری مستقل است که می توانیم آن را با سنجاق به خودمان و سازمانمان متصل کنیم و یا مانند یک آمپول مولتی ویتامین و یا سرم آن را به جان خودمان ویا بدنه تشکیلات تزریق کنیم؟
به راستی معنویت چیست ؟
دقت در معنی لغوی این واژه ، حقایقی را آشکار می کند .
معنویت از ماده ((عنی یعنی، معنی)) است . یعنی آنچه که از لفظ اراده شده است
در توضیح این نکته باید گفت :
الفاظی وضع شده اند ، (واژه هایی را تعیین کرده اند) که همه جا به کار می روند . این الفاظ ظاهر و آشکارند ولی معنی و واقعیتی دارند که غیر از این واژه هاست و آن اصل و حقیقت است و این لفظ اشاره و علامت است که ذهن را متوجه آن حقیقت کند می کند. این ها ظاهرند ولی معنی باطن است. الفاظ بدون معنی ، مهمل و بیهوده اند و ارزشی ندارند مثل واژه عسل و حلوا که به تنهائی دهان را شیرین نمی کند . لفظ زیبا و قشنگ، لذ تی برای انسان ندارد. واژه قدرت و علم( بدون آن باطن) فایده و ارزش و اثری ندارد. اصل آن باطن است که غیب است ولی موٌثر و لذت بخش ومقصود اصلی ... است و در یک کلام آن حق است و این ظاهر ها مثل کف روی آب اند.
کذلک یضرب ا... الحق و الباطل فاما الزّبد فیذهب جفاء و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب ا... الامثال.(1)
خداوند، حق و باطل را چنین مثل می زند – اما کفها به بیرون پرتاب می شوند، ولی آنچه به مردم سود می رساند( آب یا فلز خالص) در زمین می ماند، خداوند اینچنین مثال می زند.
وقتی از معنویت سخن می گوییم مقصودمان این است که همه این عالم مادی مثل الفاظ کلمات اند و یک باطن دارند که آن حق است و موٌثر و اصل و عاقل کسی است که از این پوسته ظاهر عبور کند و به مغز و اصل برسد و با چشم عقل ببیند و باور کند که در ورای این جلوه های ظاهری و الفاظ حقایقی وجود دارد .
مقاله مرتبط : هفت قانون معنوی موفقیت
1- سوره مبارکه رعد آیه 17
مقاله مرتبط : روش قرآن در روان درمانی
معنویت در قرآن
اولین صفت متقین که در سومین آیه دومین سوره قرآن بیان شده است این است:
((الذین یوٌمنون بالغیب)) : متقین کسانی هستند که غیب را باور دارند.
غیب همان معنی است . معنویت یعنی شناخت و باور داشتن حقیقت بی انتهای هستی و هماهنگی و تنظیم همه حرکات و رفتار ها بر اساس آن واقعیت اصیل.
معنویت یعنی رسیدن به حقیقت جهان که معشوق بی نهایت زیبا از بعد شدت و مدت و مطلوب وجودی انسان است.
معنویت یعنی دلبستگی، عشق حقیقی به اصل و ریشه و مادر ووطن؛ مادری فراتر از والده که از او متولد شده ایم و وطنی وسیع تر از این مرزهاو خطوط فاصلی که حکومت ها ترسیم کرده اند که : ((حب الوطن من الایمان)).
حقیقت آن است که معنویت چیزی جدای از باور ها ، اندیشه ها و رفتارهای فردی و اجتماعی نیست ، معنویت همانند روح است در بدن که در هر جزء جزء باید باشد و هر جایی که نباشد مرده است اگر چه حرکت مادی فیزیکی داشته باشد.
معنویت رنگ و بوی خداست ((و هو معکم اینما کنتم)) (( و اینما تولو فثمّ وجه الله)).
معنویت یعنی سیراب شدن جان بی نهایت طلب و آرام شدن قلب مضطرب .
معنویت یعنی تمامی زیبایی ها از نظر کمیت و کیفیت و زمان و طول و عرض .
معنویت یعنی خدمت عاشقانه خالصانه به خلق خدا بدون توقع و چشم داشت.
رابطه معنویت و قرآن :
نگاه قرآن به معنویت یک راهبرد ویک رکن زیر بنایی در تقابل ونبردبین جبهه حق با جبهه کفر مطرح است ؛تا جا یی که در ترسیم نبرد نامتقارن ودر فرآیند افزایش وموازنه قدرت در جهت تفوق بر دشمن ، ضمن تاکید بر عوامل سخت افزاری ، دو مرحله نرم افزاری وفوق نرم افزاری را نیز مورد توجه قرار می دهد. قرآن کریم با فرمان ((واعدوالهم مااستطعتم من قوه ))، پس از توجه دادن به عوامل سخت افزاری برعوامل نرم افزاری در تغییر موازنه نیز تاکیدکرده ، در گام اول می فرماید :(( ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین ))در این بیان به این معادله توجه می دهد که اگر در جبهه حق ،سه عنصر ایمان ،بصیرت وصبر تعبیه شود ،توان این جبهه براساس یک قاعده کلی وثابت ،یک به ده افزایش پیدا می کند .
در مرحله فوق نرم افزاری نیز می فرماید :
((بلی ان تتقوا وتصبروا ویاتوکم من فورهم هذا یمدد کم ربکم بخمسه
آلاف من الملائکه مسومین ))
حاکمیت تقوی وبه دنبال آن ،تعمیق معنویت ،ظر فیت وتوانایی لشکریان جبهه حق را به صورت تصاعدی ،در حد بسیار قابل توجهی افزایش می دهد که یکی از مهمترین نمونه های بارزآن امدادهای غیبی ونصرت های فوق العاده الهی است .
نقش کاربردی معنویت
در ارزیابی نقش معنویت ،اگر چه عوامل سخت افزاری مانند تجهیزات و مهمات ،به ویژه به کارگیری فن آوری در جای خود بسیار موثرند با توجه به تاکیدات قرآن وروایات وتجربه ملموس در صدر اسلام ودوران معاصر،مشخص می شود جایگاه معنویت وانگیزه عالی در مقایسه با دیگر عوامل موثر در جبهه حق ،بسیار تعیین کننده تر وتاثیر گذارتر است به عبارت دیگر می توان اذعان داشت که عنصر معنویت در معادلات ،نسبت به دیگران عوامل ،به عنوان موتور محرکه عوامل سخت افزاری است