براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، 90 درصد جمعیت عمومی، توانایی هیپنوتیزم شدن دارند. هیپنوتیزم، یک حالت کاملاً طبیعی ست که تقریباً همه، آن را تجربه نموده اند. به عنوان نمونه آن چه ما هیپنوتیزم حین رانندگی می نامیم، یک حالت هیپنوتیزمی خود به خود است؛ شما پشت فرمان می نشینید و تا مقصد به سلامت رانندگی می کنید، در حالی که غرق در افکار خویش هستید و به یاد نمی آورید چه زمانی از چهارراه عبور کردید و یا چه موقع به سمت خیابان مورد نظر پیچیدید؛ گویی اتومبیل شما به طور خودکار هدایت می شود! وقتی غرق مطالعه ی یک کتاب، گوش کردن به موسیقی دلخواه، تماشای یک فیلم یا هر فعالیت مورد علاقه ی دیگری می شوید و ارتباط تان با محیط اطراف کاهش می یابد،
در حالت هیپنوتیزم طبیعی قرار گرفته اید. در چنین حالتی ممکن است کسی شما را صدا بزند اما حتی متوجه او نشوید و صدایش را نشنوید. کسانی که توانایی هیپنوتیزم پذیری مناسبی دارند، هر وقت به شدت روی موضوعی متمرکز می شوند( آن چنان که جذب موضوع گردند)،…
اولاٌ باید در یک محیط ساکت و آرام و حتی الامکان نیمه تاریک انجام گردد تا زمینه بیشتری برای حالت تمرکز ذهن که رکن اساسی حالت هیپنوتیزماست، فراهم شود .
ثانیا” برای انجام خود هیپنوتیزم ، شخص باید نیمه گرسنه باشد و بایستی کاملاٌ مراقب باشد که به هیچ وجه با معده پر ، تمرین خود هیپنوتیزم نکند . البته گرسنگی بیش از حد هم ممکن است ذهن را به خود مشغول داشته و از ایجاد حالت خود هیپنوتیزم جلو گیری نماید. اینست که می گوئیم باید جهت خود هیپنوتیزم شخص حالت نیمه گرسنه داشته باشد.
در باره روشهای مختلف ایجاد حالت خود هیپنوتیزم ، متخصصان این فن، راههای متعددی ارائه کرده اند ، که البته همه آنها در اصول با هم یکسان هستند . ما در اینجا سعی می کنیم که با استفاده و استنباط از مجموعه آنها به یک روش ابتکاری دست یابیم که علاوه بر آنکه نکات برجسته و مهم همه آنها را دارا باشد ، در عین حال به ساده ترین و راحت ترین شکل ممکن انجام پذیرد .
این روش آموزش خود هیپنوتیزم دارای پنج مرحله می باشد که عبارتند از :
1- ریلاکس کردن و یا شل کردن تمام ماهیچه های بدن.
2 - پرتاب Tlq ی R NAT ی لا ک بازدید کنندگان .
3- القای حرکت غیر ارادی دست توسط تلقین.
4- القای تلقینات هیپنوتیکی مورد نیاز.
5- بازگشت به حالت عادی.
اینک شرح مراحل پنجگانه آموزش خود هیپنوتیزم
اولین و مهمترین تکنیک در انجام عمل خود هیپنوتیزم ، فن ریلاکس کردن یا شل کردن تمام ماهیچه های بدن می باشد .
“جیکوبسون متوجه گردید که یک گروه عضلانی را با سفت کردن عمدی آن و استفاده از آن بعنوان سکو برای شروع رفع تنش ، بهتر می توان از حالت کشش در آورد . ”
ادامه ریلکس شدن
حالا شما به پشت دراز کشیده اید ، در این موقع باید به خود تلقین کنید که ماهیچه های بدنتان لحظه به لحظه شل تر و وانهاده تر می گردندکوشش کنید که ماهیچه های پیکر خود را به حالت رخوت و سستی هر چه بیشتر بی حرکت سازید و کلمه ” بی حرکت ” را کراراٌ در ذهن خود تکرار کنیدرفته رفته یک حالت کرختی با احساس سبکی به شما دست می دهد و خود را تقریبا” در همان وضعیت مطبوع رخوتی که پیش از خواب معمولی احساس می کنید و در آن عوالمی که بین حالت متوجه و نامتوجه خواب رخ می دهند ، قرار می دهید .
لازم به تذکر نیست که این وضعیت هیچگونه ضرر و به خصوص هیچگونه خطری را متوجه شما نمی سازد . در این وضعیت که تقریباٌ تمام فعالیتهای ضمیر به خود ( خود آگاه ) معوق می مانند ، ضمیر نابخود ( ناخودآگاه ) بروی تلقین هائی که با نتایج خواسته شده موافق باشند ، باز است .
برای ایجاد تمرکز بیشتر در حالت ” خود هیپنوتیزم ” به شرح روشی که سه گام دارد می پردازیم .
1- با تمرکز فراوان به آنچه که در وجودتان می گذرد توجه کنید. در حدود 10 دقیقه امکان بدهید که فکرتان یک جریان آزاد و آرامی را داشته باشد . این تمرکز و تعمق باعث می شود تا بتدریج از شرایط دنیای شلوغ اطرافتان فاصله بگیرید و بیشتر به تجزیه و تحلیل ارزشیابی جریاناتی مشغول شوید که درون شما می گذرد و به صورت زنده ای با آنها برخورد می کنید .
2- براحتی برای مدت 5 دقیقه به آهنگ تنفس خود توجه و تمرکز کنید بدون آنکه خودتان را ناراحت کنید و سعی کنید نفس های خود را عمیق و عمیق تر کنید. هر دفعه موقعی که بازدم خود را به آرامی خارج میکنید در ذهن خود کلمه ” شل ” را زمزمه کنید . سعی کنید خودتان را هر قدر بیشترو بیشتر شل و رها کنید .
3- یک نفس عمیق بکشید و در حالت دم عمیق نفس را در سینه حبس کنید. تا موقعی که برایتان مقدور است ، فشار و ناراحتی حاصله از توقف تنفس را احساس کنید و در آخرین شرایط خود را شل و رها کنید تا نفس حبس شده خارج شود و همراه با آن در ذهن خود کلمه ” شل ” یا “آرام ” را زمزمه کنید . این تمرین را 5 بار مکرر تجربه کنید .
القاء حرکت غیر ارادی دست توسط تلقین
بعد از اینکه دو قسمت اول را انجام دادید و بدن کاملاٌ ریکس و آرمیده شد تمام توجه و تمرکز شما متوجه دست راست یا چپتان خواهد شد . به هر دست که عادت دارید یا ترجیح می دهید ، توجه کنید . بدن شما به هیج وجه نباید تکان بخورد .
حالا شما به دست راست خود فکر می کنید . خیال می کنید دست راست شما مانند یک بادکنک سبک است . سبک تر می شود ، انگشتان مورمور می شوند ، حرکت می کنند. می دانید که در روانشناسی ، اصل این است که تصور ایجاد حرکت می کند . شما هم بدون اینکه دست راست خود را حرکت دهید ، فقط تصور می کنید که دست راستتان حرکت می کند ، و سبک است بالا می آید .
به مرور خواهید دید که کم کم دستتان حرکت می کند و سبک شده بالا می آید . ممکن است دست شما از آرنج خم شود و انگشتان بطرف سقف عمود بشوند و یا ممکن است دست شما از کتف بالا بیاید و ممکن است در جلسه اول یا دوم حرکت نکند و یا جزئی حرکت بکند و یا فقط احساس سبکی کنید . بعضی ها هم احساس می کنند ، خیال میکنند که دستشان بالا آمده ولی وقتی چشمهای خود را باز می کنند ، می بینند دستشان حرکت نکرده است یا بالعکس ، بعضی ها تصور میکنند دستشان بالا نیامده است ، در حالیکه دستشان کاملاٌ بلند شده و بالا آمده است .
به هر حال اگر دست شما بالا آمد ، باید بدانید که هیپنوتیزم شده اید ، ولی هنوز در درجه اول هیپنوتیزم هستید . بعد تصور کنید که دست شما سنگین است و به طرف زمین می افتد . کم کم دست شما به حالت اولیه در خواهد آمد ، یعنی روی تخت یا ملافه یا زمین خواهد افتاد و حالا بایستی از خودهیپنوتیزم بهره برداری و نتیجه گیری نمایید یعنی به خود تلقین کنید.
خود هیپنوتیزم بخش چهارم القاء تلقینات هیپنوتیکی :
در حالیکه سه مرحله قبل را انجام داده اید و در همان حالت باید به القاء تلقینات تکنیکی بپردازید که اهمیت به سزائی دارد و لازم است ، نتیجه خواسته شده را به صریح ترین و مثبت ترین صورت بیان کنید . اگر فرضاٌ منظور ، اصلاح لکنت زبان باشد ، لازم است ، اینطور به خود تلقین کنید .” من بطور واضح و مشخص صحبت میکنم . قدرت بیان من رو به افزایش می رود . حرف زدن برای من کار آسانی است . من بلادرنگ فکر خود را به کلمات تبدیل میکنم بدون اینکه کمترین شک و تردیدی بمن روی دهد و از این قبیل …”
پل ژاگو پس از ذکر این نکات مهم می گوید :
در ارتباط با القاء تلقینات به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که تلقین اگر توام با تصور و تخیل باشد ، خیلی بهتر و آسانتر توسط ضمیر ناخود آگاه پاسخ داده می شود .ضمیر ناخود آگاه بیش از هر چیز دیگری با احساسات و تصاویر تخیلی ما تحت تاثیر قرار می گیرد و اگر کلام و جمله ها در تلقین به نفس اثرات قابل ملاحظه ای دارند ، تنها به این خاطر است که این لغات و اصطلاحات حامل این تخیلات و احساسات هستند . قدرت در پیش چشم نمایان کردن و تصویر سازی راه مهم ارتباط با ضمیر ناخود آگاه است .
اما برگردیم سر موضوع ادامه قسمت تلقینات هیپنوتیکی خود هیپنوتیزم
کاترین پاندر می گوید : ” در روزگاری زندگی میکنیم که دانشمندان علوم ذهنی می گویند انسان می تواند آنچه را در تخیل خود تصور می کند ، بیافریند . تصاویر ذهنی اوضاع و شرایط و تجربه های زندگی و امور آدمی را می سازد . به عبارت دیگر ، اگر در زندگیتان شاهد شکست و تنگنا هستید ، نخست آن را در ذهنتان مجسم کرده بودید. از اینرو برای از میان برداشتن این موانع و مشکلات باید نخست در ذهنتان آنها را نابود کنید و همه چیز را به صورت دلخواه ببینید .
” دکتر استانتون در این باره می گوید : یکی از بزرگترین قدرت های بشری این است که ما خودمان را به صورتی می سازیم که در افکار و تصورات ما آن صورت و شکل وجود دارد . بسیاری از افراد ما را در جهت تغییر و بهتر شدن نصیحت و ترغیب میکنند ولی متاسفانه اکثراٌ این نیت های خیر خواهانه تحقق پیدا نمی کنند . افراد در این رابطه احساس گناه و کوتاهی می کنند . این راهی ساده و عملی است که از افکارمان برای ایجاد تغییراتی در درون و برون خودمان استفاده کنیم .
یکی از موفقیت آمیزترین روشها این است که خودمان را به صورتی تصور کنیم که مایلیم به آن صورت باشیم . این کمک زیادی در ایجاد تحولات و تغییرات در ما می کند . تاثیر شگرف این روش در موارد بی شماری که برای اقدامات درمانی و تغییرات رفتاری به کار رفته ، به اثبات رسیده است . “
به طور کلی هر حالت دلخواهی را که می خواهید به خود تلقین نمائید تا آنگونه شوید ، باید در حال هیپنوز آن حالت را مجسم نموده و دقیقاٌ خودتان را در آن حالت ایده آل و دلخواه ببینید . یعنی تصور و تجسم کنید که به آن حالت رسیده اید .
بعد از انکه تلقینات هیپنوتیکی مورد نیاز خود را القاء کردید، در خاتمه بهتر است این تلقین را القاء کنید :
روش امیل گوئه در تلقین ( من هر روز ، هر لحظه و هر آن از هر حیث و هر جهت بهتر و بهتر می شوم . ) ( من در جلسه آینده هیپنوتیزمم عمیق تر و سنگین تر خواهد شد (
بازگشت به حالت عادی
بهتر است سوژه در حال هیپنوز را با این تلقینات به سطح هوشیاری برگردد تا پس از خارج شدن از حالت هیپنوز دچار سنگینی در سر نشود . «پس از این که من تا عدد هفت بشمارم من به سطح عادی هشیاری طبیعی باز خواهم گشت، هر شمارهای که میشمارم من یک درجه هشیارتر میشوم. یک … دو … حالم کاملاً خوب است، قلبم منظم و عادی میزند، تنفس و نبضم عادی است. بعد از هشیاری کاملا آرامش خواهم داشت.
برخی از سوژهها بعد از بیداری دچار سردرد و یا لرزش میشوند.
کلیه تلقیناتی که جهت ریلکس شدن و به حالت هیپنوز وارد شدن من به خود کردم، اثرش کاملاً از بین رفته است، من از هر حیث حالم عادی و خوبست، دست و پاهایم عادی و طبیعی است، حالا کمکم هشیار میشوم … سه … حالم خوبتر شد، هشیارتر شدم … چهار … الان خوشحال و خندان هستم … پنج … شش … وقتی به عدد هفت برسم من کاملا هشیار شده و احساس خوشحالی و خنده خواهم کرد … هفت … من کاملاً هشیار هستم.»
بعد از شمردن عدد هفت کمی تامل میکنم و باید باز هم تلقین شود «حالا چشمهایم باز است، خیلی سر حال و با نشاط هستم، حالم کاملاً طبیعی و عادی است» باید به یاد داشت که وقتی شما چشمهایتان را میگشائید و میخندید، هنوز هم به هشیاری کامل نرسیده اید، بلکه در حال نیمه هیپنوز میباشید پس از چند دقیقه و شاید کمتر از ربع ساعت اثر هیپنوز هنوز باقی است، لذا هنوز تلقینات در شما اثر میکند.
بسیاری از کسب و کارها فرض می کنند که بازاریابی و فروش یکسان هستند، اما در واقع اینطورنیستند. بازاریابی در واقع شامل دو عنصر جداگانه است: تحقیق بازاریابی و استراتژی های بازاریابی .روش های بازاریابی منجر به فروش موفق می شود . فروش بدون تحقیقات بازاریابی و استراتژی های بازاریابی ممکن نیست به موفقیت مطلوب منجر شود. فروش همیشه نتیجه یک مفهوم بازاریابی با دقت استراتژیک است.
به عنوان مثال، یک شرکت بزرگ ایالات متحده ممکن است برنامه ریزی، طراحی و پیاده سازی بعضی از استراتژی های بازاریابی مبتنی بر مطالعات جامع از بازار هدف بالقوه خود را. این مطالعات باید منجر به ایجاد استراتژی های بازاریابی شود که نیاز مصرف کنندگان در آن بازار را برآورده سازد. استراتژی های بازاریابی در اطراف محصولات و / یا خدمات طراحی شده اند تا بزرگترین واکنش مثبت از بازارهای هدف را ایجاد کنند. آنها بخشی از سبک کلی فروش هر کسب و کار می شوند، زیرا این امر به بهترین وجه به ارائه خدمات عمومی مربوط می شود.
هر کسب و کار، عوامل موفقیت خود را بسته به ماهیت محصولات و خدمات خود متفاوت می داند. ایده آل، عوامل موفقیت کلیدی در فروش در حال انجام است که درآمد کسب و کار سالم را حفظ می کند. آنها همچنین می توانند در زمینه تبلیغات موفق و تبلیغاتی آنلاین و در حوزه عمومی مشاهده شوند.
چیزهایی که برای کمک به شناسایی عوامل موفقیت کلیدی در نظر گرفته شده است عبارتند از: پاسخ مصرف کننده به تبلیغات ، حفظ مشتری، نمایشگاه های موفق نمایشگاه های تجاری و رسانه های اجتماعی "buzz".
هدف از عوامل موفقیت کلیدی الهام بخشیدن به بازاریابی و فروش به وضعیت قوی تر کسب و کار از طریق مشوق ها است. محصولات و خدمات تجاری نباید بدون تکامل باقی بمانند. حفظ نظارت بر عوامل موفقیت کلیدی، صاحبان کسب و کار را قادر می سازد پتانسیل را در بازار هدف و همچنین در حوزه رقابت تجاری کسب کنند.
انواع مختلف عوامل کلیدی موفقیت برای برخی از کسب و کارها بیشتر از دیگران است. به عنوان مثال، یک عامل کلیدی موفقیت برای یک نمایندگی فروش موفق، ممکن است کمپین فروش ویژه ای باشد. اما این عامل اصلی موفقیت برای کسب و کارهایی که خدمات گرا هستند یا محصولاتی را ارائه می دهند که حاوی حاشیه ای برای تخفیف نیستند، مناسب نیست
ردیابی اطلاعات یک جنبه مهم جمع آوری اطلاعات اضافی است که باید اثبات قابل ملاحظه ای از موفقیت بازاریابی را تولید کند. این کمک می کند که استراتژی های بازاریابی را به نتایج بازاریابی موفقیت آمیز ارتباط دهد. ردیابی داده ها نیز به عنوان یک ابزار آموزش فروش مفید است زیرا به کارکنان فروش کمک می کند تکنیک های بازاریابی را که قوی ترین اثر را شناسایی می کنند شناسایی کنند.
به عنوان مثال، کسب و کارهایی که به رویدادهای انجمن تجاری متکی هستند تا محصولات یا خدمات خود را ارتقا دهند، ممکن است مایل به پیگیری کسب و کار جدید کسب شده از طریق مشارکت در رویداد باشند.
مهمترین و مهمترین عوامل موفقیت کلیدی که می تواند کارآفرین را به عنوان یک کارآفرین موفق تبدیل کند، عبارتند از:
این اولین و مهمترین عامل برای "بودن" و کارآفرینان فعلی است. همه عوامل دیگر کلید موفقیت کارآفرینی مهم نیست اگر فردی هستید که می ترسد اقدام واقعی کند. اقدامات چیزی است که شما را به موفقیت می انجامد. بدون اقدامات، نمیتوان انتظار داشت که صاحب کسب و کار موفق شوید. با عرض پوزش، این گفته واقعی است!
کارآفرینان افرادی هستند که باید درمورد مسائل مربوط به کسب و کار خاصی که کسب کرده اند اطلاعات بدست آورند. دانش شما انرژی بالقوه کسب و کار خود را افزایش می دهد و به میزان زیادی به موفقیت شرکت شما کمک خواهد کرد.
اگر می خواهید به اندازه کافی منحصر به فرد و با قدرت بهبود مداوم در کسب و کار خود باشید، باید فرد خلاق باشید. خلاقیت انرژی بالقوه کسب و کار شما را افزایش می دهد و فرصت های زیادی را برای شرکت شما ایجاد می کند.
هر کارآفرین و هر کسب و کار نیاز به مهارت های مختلف کارآفرینی دارد که در بعضی موارد ممکن است برای موفقیت کسب و کار آنها بسیار مهم باشد. اگر دانش داشته باشید، اما مهارت هایی ندارید که می توانید تنها از طریق اجرای آنچه که آموخته اید، پوشش داده شود، نمی توانید انتظار داشته باشید که به موفقیت نزدیک شوید. همانطور که می بینید، اگر شما اقدامات را انجام دهید، آنچه را که آموخته اید انجام داده اید، مهارت می گیرید.
شما باید برای مدیریت تمام شرایط احتمالی هوشمند باشید و سخت ترین مشکلات را حل کنید که سازگارترین چیز در زندگی تجاری شما خواهد بود. اطلاعات شما باعث منحصر به فرد شدن شرکت شما می شود، زیرا این چیزی است که نمی تواند از دیگران کپی شود.
شما باید صبور باشید و آماده باشید تا حتی اولین جنگ خود را از دست بدهید. این مهم است زیرا جنگ هنوز تمام نشده است. این تنها آغاز سفر شما به عنوان یک کارآفرین است. شما باید درک کنید که سفر کارآفرینی شما یک سفر آسان از A تا B نیست .
پایداری صرفا یک امتناع از دادن چیزی یا توانایی اقدامات خود در برابر احساسات شخصی شما است که شما برای این اعمال آماده نیستید. احساس و انگیزه نتیجه ای نداشت. این اقدام چیزی است که نتایجی را که می خواهید به دست آورید، تولید می کند. بنابراین، احساسات خود را که شما را به عقب میکشد، حذف کنید و با تمام قدرت در سفر خود ادامه دهید.
برای کار گروهی هیچکس نمیتواند چیزی به تنهایی به دست آورد، این نیز برای شما به عنوان یک کارآفرین درست است. تو "سوپرمن" نیستی به عنوان یک کارآفرین، شما باید یک بازیکن تیم برای خود و موفقیت کسب و کار شما باشد .
اما محاسبه خطر . این واقعا یکی از مهمترین سوالات است: آیا کارآفرینان به اندازه کافی خطر را مصرف می کنند؟ بله، هر راه اندازی کسب و کار در برخی سطوح خطرناک است. با این حال، مهم تر این است که چگونه یک کارآفرین موفق در معرض خطر قرار می گیرد؟ کلمه محاسبه شده خطر مناسب ترین کلمه برای این ویژگی است. اگر می خواهید موفق شوید، باید از اصول مدیریت ریسک استفاده کنید.
اعتماد به نفس یک عامل مهم و اصلی موفقیت برای کارآفرینان است. من فکر می کنم که هیچ کس به کارآفرین تبدیل نخواهد شد اگر او اعتماد به نفس خود را نداشته باشد، خصوصا در رابطه با شروع و مدیریت کسب و کار خود.
با داشتن تجربه کافی گاهی اوقات تجربه در یک رده نیست که به عنوان یک عامل مورد نیاز است، اما چیزی است که انرژی بالقوه کسب و کار شما را افزایش می دهد. به عنوان یک کارآفرین، شما باید تمام تجارب کنونی و قبلی خود را در کسب و کار که در حال ساخت است استخدام کنید.
استعداد چیزی است که در یک کارآفرین به دنیا آمده است. اما گاهی اوقات استعداد چیزی است که می تواند به راحتی با دانش و مهارت جایگزین شود.
در هر مورد مهم است. اما گاهی اوقات صادق بودن، واقعی بودن، می تواند بزرگترین دشمن یک کارآفرین در برخی شرایط پیچیده باشد.
ارتباط بیشتر به معنی امکانات بیشتر برای ساختن یک کسب و کار موفق است .
شانس یک عامل روانشناختی است. برخی افراد می توانند بگویند که آنها خوش شانس نیستند. و در واقع برخی از افراد خوش شانس وجود دارد که فقط تصادفی محل مناسب را در زمان مناسب با ایده درست پیدا کردند. با این حال، این درصد کمی است و نمی تواند به عنوان یک عامل جدی برای موفقیت در نظر گرفته شود.
چرا اقدام به عنوان یکی از عوامل موفقیت کلیدی مهمترین عامل است؟
اول، تمام عوامل موفقیت کلیدی که در اینجا بدون تمایل یا توانایی برای انجام اقدامات ذکر شده اند، نوعی پتانسیل برای شما هستند. بله، شما دانش یا مهارت دارید، اما اگر آنها را در کار روزانه خود اجرا نکنید، آنها تنها برای شما مفیدند.
همه عوامل موفقیت کلیدی مهم هستند، اما هیچ کدام از این عوامل باعث نمی شود که شما یک کارآفرین واقعا موفق باشید اگر اقدام مناسب نداشته باشید. به عنوان مثال، دانش و خلاقیت نمی تواند به شما برای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق،کمک کند اگرکه اولین گام را برای شروع کسب و کار خود نداشته باشید.
من می دانم که بسیاری از مردم که دانش و خلاقیت دارند، ماهرانه و هوشمندانه هستند و پایدار و صبور هستند ... اما این افراد کارآفرین نیستند،
آنها برای برخی از شرکت های دیگر یا خدمات عمومی کار می کنند.
آنها کارآفرین نیستند، زیرا آنها کمبود دانش دارند و یا هوشمند نیستند.
آنها کارآفرین نیستند، زیرا ویژگی های دیگر موفقیت را ندارند.
آنها کارآفرین نیستند، زیرا گام اول، اقدام برای تبدیل شدن به یک کارآفرین نیست.
فـکــرش را بکنید که نیرویی داشتید که می توانستید هر کسی را که میـخواستید متقاعد کنیم به انجام کارهای دلـخواهتان..غیرممکن به نظر می آید؟ باید بگویم آنقدرها هم که فکـر مـی کنـیـد سخت نیسـت. افـراد زیـــادی مثل رهبران یا فروشندگان با همین نیرو امـوراتـشان را مــی گذرانند. مـتـدهـایـشـان بــسیــار سرراست است.
وقتی قدرت این را ندارید که به دیگران حکم کنید و دستور بدهید، می توانید برای انجام این کار از راه های روانشناختی زیرکانه ای استفاده کنید. البته نیاز به یک برنامه ریزی دقیق و کمی سیاست دارید. در این مقاله می خواهیم راه هایی را به شما معرفی کنیم که با استفاده از آنها می توانید نظر دیگران را تغییر دهید.
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
نه اینکه خود شیفته باشید )افراط و تفریط جایز نیست . وقتی کودکی را بسیار دوس داریدچه گونه با او برخورد میکنید ؟؟؟با خود هم همانگونه برخورد کنید .باید خودتان را ببوسید .نوازش کنید .لباس زیبا تن خود کنید خودتان راهمینطور که هستید بپذیرید مردم از کسانی که از خودشان بدشان میایدو برای خودشان ارزشی قائل نیستند دوری میکنند .
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
قانون جذب میگویید مردم از ادمهای منفی نگر خوششان نمیاید قانون ارتعاش میگویدهر چیزی که از انرزی ساخته شده باشد مشابهه خود را در جهان جذب خود میکند.یادمان باشد همه چیز در دنیا دارای فرکانس ست هر چیزی که در طول فرکانس های متساعد شده از ذهن شما باشد به سمت شما جذب میشود
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
همه ما قطعا دوس داریم کارها و هنرها و علایق و ظاهرمان مورد تایید دیگران قرار بگیردو هر کسی که ما را تایید میکند به طور قطع و یقین در دل ما مینشیندو هرگز فراموشش نمیکنیم .پس نقاط مثبت دیگران را ببین و بگو. تا در دل آن شخص خانه کنی
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
هیچ کس از ادمهای مغرور خوشش نمیاید ادمهای مغرور همیشه تنها هستند.یکی از نشانه های دانایی تواضع است .(هر چه بار درخت بیشتر میشود سرشاخه هاا رو به پایین میاید)
هیچ کس دوست ندارد به او ثابت کنید که شما بیشتر از او میفهمید.
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
پایه و ستون اعتماد به نفس ” عزت نفس است خودتان را بارو کنیداستعداد های خودتان را باور کنید وبرای هر کار مثبتی که انجام میدهیدخودتان را تشویق کنید تا عزت نفس پیدا کنیدبخشنده باشید.
هر کسی ادمهای بخشنده را دوس دارد.از مال خود از علم خود ازقدرت بدنی خودبه اطرافیان خود ببخشید .افراد بخشنده خاطرخواه های فراوانی دارندبه این دلیل که به هر کسی محبت کنی او در جبران محبت شماست.
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
کسانی که جلوی راه پیشرفت دیگران سنگ میاندازند و از پیشرفت دیگران حرص میخورن.دیگر وقتی ندارن که به پیشرفت خودشان بپردازند . برای جذب دیگران همیشه سعی کن دیگران را هم با خودت بالا ببری . برای خانه همسایه نور ارزو کن اینطور جلوی خانه تو نیز روشن است .
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
مقاله مرتبط:15 راز افرادی که متقاعد کردن دیگران را خوب بلدند
اگر میخواهید خوشبخت باشید خودتان را به یک هدف گره بزنید نه به ادمهااا و اشیا ).خیلی زود متوجه میشوید دیگران به کمکتان میایند تا شما را به هدفتان برسانند .ببنید ادم ها دو دسته اند یا برای هدف خود تلاش میکنن یا برای هدف دیگران.مردم به ادمهای هدفمند احترام میگذارن و به انها کمک میکنند تا به هدفشان برسند
دیوار خودتان را بالاا ببرید نه دیوار مردم را
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
ده دقیقه به نظرات دیگران با دقت گوش دادن بهتر از این است که دو ساعت برای جلب اعتماد دیگران حرف بزنید حتی من میگویم کاغذی برداریدو نظرات دوستتان را یادداشت کنید بعد به شما خواهم گفت به چه دردی میخوردو بعد از اینکه یک قدم با او همراه شدید او از صمیم قلب صد قدم با شما همراه میشود.
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
معمولا افراد با کسانی هم صحبت میشوند که بهانها شبیه تر باشنداز نظر اعتقادی ” افکار ” باور هاا ” در راه نهم گفتم به حرف دیگران گوش کنید،اینجا میتوانید از مابین حرفهاو نظراتش یه نقطه مشترک بین خود و او پیدا کنید.و راجع به این گفتگو کنید .به طور قطع و یقین توی دلش خواهید نشست.
آدم ها تا چیزی به نفعشان نباشد برای شما وقت نمیگذارن و با شما همسو نمیشوندوجذب شما نمیشوند باید نظرات شما نفعی برایشان داشته باشدواین باشناخت شما از ان شخص است که به چه چیزی نیاز دارد.باید نظرات شما نیاز او را براورده سازد. برای اینکار باید به حرفهایش گوش دهید.
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
مردم به صورت ذاتی به کسی اعتماد میکنن که پیرو داشته باشند .وقتی ببیند دور شما کسانی هستند که شما را تایید میکنند به صورت ناخود اگاه مقاومتشان در برابر شما کم میشود و تسلیم نظرات شما میشوند
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
یک روانشناس معروف به نام رابرت کلادینی در کتاب پرفروش خود به نام روانشناسی متقاعدسازی (The Psychology of Persuasion)، شش اصل مهم برای نفوذ و تأثیر در دیگران را بر میشمرد. اولین اصلی که او در کتابش شناسایی میکند، در دسترس نبودن و یا کمیاب بودن است. کمیاب بودن به خودی خود برای افراد ایجاد جذابیت میکند. برای مثال اگر کسی بداند از محصولی که میخواهد بخرد، تنها یک عدد باقی مانده است، اشتیاق بیشتری برای خریدن آن دارد. هنرمندان هم از این روش استفاده میکنند تا ارزش و محبوبیت آثار خود را بالا ببرند. گاهی یک هنرمند میتواند نسخههای کارش را در تیراژ پایینتری ارائه کند که خریداران آن تصور کنند صاحبِ اثرِ ویژهتری شدهاند.
یکی از روشهای متقاعد سازی این است که نیاز جدیدی را در ذهن دیگران ایجاد کنید و یا نیازی را که از پیش در آنها وجود داشته دوباره برانگیزانید. این روش در مورد نیازهای اساسی بشر از جمله نیاز به پناه، عشق، عزتنفس و خودباوری بسیار نتیجه میدهد. این روش مورد استفادهی بسیاری از بازاریابهایی است که میخواهند محصولشان را به دیگران بفروشند. برای مثال همین الان چند تبلیغ به ذهنتان میآید که به شما القا میکنند خریدن این محصول در واقع برای شما شادی، امنیت یا تحسین به ارمغان میآورد؟
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
کسی افراد خودخواه و مغرور را دوست ندارد. حتی اگر بدانید و مطمئن باشید که نظر شما بهترین است، اگر خودبین و خودخواه باشید دیگر کسی به حرفهایتان گوش نخواهد داد. هیچ وقت هم فکر نکنید که خیلی زود موفق خواهیم شد به متقاعد کنیم ، واقع بین باشید و همیشه این احتمال را بدهید که شکست بخورید.
https://keramatzade.com/How-to-convince-others-
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
ما در طول زندگی به لحظاتی نیاز داریم که تنها و در خلوت خودمان باشیم و دوست نداریم هیچ کس حریم خصوصی مان را به هم بزند...
بسیاری از افراد بر این باورند احترام به این حریم خصوصی مختص دوران تجرد و قبل از ازدواج است و زندگی مشترک یعنی باید همه چیز را با همسرمان به شراکت بگذاریم ولی بسیاری از مشکلات زناشویی ناشی از احترام نگذاشتن به این حریم خصوصی و خدشه دار کردن آن است.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
همه ما برای کامل تر شدن ازدواج می کنیم نه برای عوض شدن یا تبدیل شدن به موجودی که همسرمان می خواهد. هر انسانی مستقل از دیگران است، یعنی هر یک از ما به تنهایی برای خود قلمرویی داریم که مخصوص خود ماست؛ مثل افکاری که در ذهنمان می پرورانیم، اهداف شخصی مان و حتی مجموعه رفتارهایی که از ما سر می زند و تمام چیزهایی که ما را به خودمان می شناساند.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
شاید این سوال برایتان مطرح شود که داشتن حریم خصوصی در زندگی مشترک به چه معناست؟
در پاسخ به این سوال باید گفت وقتی 2 نفر با هم ازدواج می کنند، نسبت به همسرشان احساس مالکیت دارند و گاهی به خودشان حق می دهند که در مورد هر چیز مربوط به او تصمیم بگیرند. وقتی انسانی که ذاتا آزاد و مستقل است حق تصمیم گیری برای خود و به اصطلاح حریم خصوصی نداشته باشد برای از دست دادن حریم خصوصی خود احساس بدی پیدا می کند که به پرخاشگری و عصبی بودن می انجامد، یا به شخصیتی وابسته تبدیل می شود که بدون همسرش نمی تواند هیچ کاری انجام دهد و از خود هیچ اراده ای نخواهد داشت.
به همین دلیل همه مشاوران خانواده معتقدند همسران باید به حریم خصوصی هم احترام بگذارند. البته این به آن معنا نیست که زن و شوهر از فکر و احساس هم بی خبر باشند و برایشان مهم نباشد که درون همسرشان چه می گذرد، بلکه به آن معناست که به احساسات و افکار هم احترام بگذارند و همدیگر را از حقوق طبیعی شان محروم نکنند. همسرتان لحظه هایی می خواهد تنها باشد و در خلوت خودش باشد، به فعالیت های مورد علاقه اش که ممکن است شما اصلا به آنها علاقه نداشته باشید بپردازد یا هر چند وقت یک بار با دوستان نزدیکش به اصطلاح مجردی و... بیرون برود. اینها همه جزوحریم خصوصی هر فرد و قابل احترام است.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
فضای شخصی «او»، فضای شخصی و خصوصی اوست. باید به سلیقه «او» احترام گذاشت و برای فردیتش حق و حقوق قائل شد. او موسیقی پاپ دوست دارد و من موسیقی سنتی. باید «ما»ی موجود در تفکر هر کدام از ما آنقدر غلیظ باشد که این «من» ها دردسر نشوند.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
این «ما» هم البته طول می کشد تا ساخته شود؛ یعنی اینطور نیست که ما با یکی ازدواج کنیم و این «ما» محقق بشود. «ما»ی سال اول ازدواج خیلی مای شکننده، ظریف و کلیشه ای است. بد هم نیست. آدم ها از همین کلیشه راه خودشان را پیدا می کنند. همیشه یک نسبت پویایی بین این سه فضا وجود دارد؛ بعد هم یک هوشمندی باید در این فضا وجود داشته باشد. هیچ کس نباید فضای شخصی همسرش را از او بگیرد. به این خاطر که نمی تواند جای خالی آن فضای گرفته شده را پر کند؛ مثلا، مرد دوستانی دارد که در ارتباط با آنها جوک می گوید، تفریحات مردانه می کند و حالش خوب می شود.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
وقتی زنی بخواهد این فضای «منِ» مرد را حذف کند، خودش نمیتواندن جایگزینی برای آن باشد. در مورد زنان هم همین بحث صادق است. زنان هم فضاهایی دارند که مختص به خودشان وفضای «من» خودشان است.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
مثلا حرف هایی ظریف و ریز و جزئی که در فضاهای مطلقا زنانه زده می شود، مثل اینکه: «امشب دامن آبی مو بپوشم بهتره یا قرمزه رو؟» مردها به این حرف ها می گویند، حرف های خاله زنکی اما واقعیتش این است که اینها از آن دسته حرف هایی است که در فضای مردانه نمی گنجد. مرد نباید این فضا را از همسرش بگیرد، چون خودش نمی تواند جایگزینی برای آن باشد؛ زن ها در همین مدل حرف هایشان هم کلی انرژی عاطفی رد و بدل می کنند که مردها هیچ وقت نمی توانند چنین کاری بکنند.
مردها هر کجا نهاد اجتماعی ساخته اند که آنجا بین خودشان به تبادل احساسی بپردازند، عملا به نتیجه نرسیده اند اما زن ها اغلب موفق بوده اند. آنها خیلی بی دردسر هر کجا که به هم می رسند و جمع می شوند، چه مهمانی باشد، چه آرایشگاه یا باشگاه، از پس این کار خوب برمی آیند. اصل نکته اینکه عقل سلیم می گوید اصلا سمت آن فضایی که متعلق به جنس تو نیست، نرو. مگر اینکه نسبت به آن فضا احساس خطر کنی و بخواهی کار ویژه ای انجام بدهی.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
تجربه نشان داده که هیچ کسی نه تنها نباید فضای شخصی طرف مقابلش را بگیرد، بلکه حتی نباید به خودش اجازه بدهد که به هر دلیل و استدلالی درون آن هم سرک بکشد. همزمان، هیچ کدامشان هم نباید از دیگری بخواهد که اجازه بدهد وارد فضای شخصی او بشود؛ مساله ای که به اعتماد به نفس و شناخت هر کسی از خودش برمی گردد. مثلا تصور کنید مردی بیاید در جمع زنانه و همراه همسرش باشد، چه احساسی به این مرد باید دست بدهد؟ منظور این است که هر دو طرف عمدا و آگاهانه وارد فضای «من» همدیگر نشوند وگرنه در زندگی وقت ایی هست که ناخودآگاه یا به ناچار با این فضای «من» دچار اصطکاک می شوند.
در این زمینه، یک نکته ظریف در فرهنگ ما وجود دارد. قدیم ها وقتی مردی زیاد در خانه می ماند، خود زن او را بیرون از خانه می فرستاد تا فضاهایشان زیادی با هم قاطی نشود. یک جور تلاش هوشمندانه برای چیزی که می شود به دوری ودوستی تعبیرش کرد.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
نباید به سمت فتح تمام فضاهای شخصی یک شریک پیشروی کرد. آدم باید بسنده کند به مقداری که می تواند تحمل کند. حواستان باشد، به میزانی که فتح می کنید، اجازه فتح شدن هم بدهید. اگر زنی قرار باشد شوهرش را نود درصد بفهمد، آن مرد دیگر شوهرش نیست، کسی است مثل پدرش یا برادرش. برعکس هم همینطور، اگر مردی قرار باشد همه دنیای زنش را بفهمد، رابطه آنها دیگر زن و شوهری نخواهد بود، کسی است مثل مادر و خواهر او.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد. اصرار به فهمیدن تمام عرصه های یک نفر، باعث می شود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش برسد. ضمن اینکه مجاورت و موأنست زیادی نوعی ندیدن همدیگر هم به دنبال می آورد. این اتفاقی است که ناگزیر پیش می آید. مقداری دوری برای راحت تر و بهتر دیدن همدیگر لازم است، چیزی که بسیار نزدیک باشد، راحت قابل رویت نیست. اگر هم دیده شود، همه جوانبش دیده نمی شود.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
واقعیت این است که آدم وقتی پذیرفته که به شریک زندگی اش اعتماد کند و زندگی اش را با او به اشتراک بگذارد، باید پای این حرف و تعهد دوطرفه اش بماند و تا وقتی نشانه مشهودی از خلف وعده یا احتمالا خیانت ندیده، سعی نکند دست به کارآگاهی بزند.
بر همین اساس، گاهی اوقات دیده شده زن یا مرد دوست دارند در فضاهایی که اجازه ورود به آنها را ندارد سرک بکشند، فضاهایی که اگر از خودشان بپرسی، اجازه ورود به آنها را به کسی نمی دهند اما در مورد همسرشان این کار را حق مسلم خودشان می دانند؛ مثلا می خواهند پیامک های او را ببینند یا بخواهند پسورد ایمیل و حساب شبکه اجتماعی همسرشان را داشته باشند.
به تعبیری می خواهند در همه جای زندگی شریک زندگی شان حضور داشته باشند. این کار نه به لحاظ اخلاقی و نه به لحاظ روانشناختی کار درستی نیست. یادمان باشد که داریم می گوییم شریک زندگی، یعنی او و ما، بخشی از زندگیج شخصی مان را با هم به اشتراک گذاشته ایم و طبیعی است که در آن بخش باید همه چیز شفاف باشد و گفته شود. اما باید به استقلال بخش های دیگر احترام گذاشت، توصیه ای که دلایل دیگری هم دارد.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
یک نکته ظریف دیگری هم هست که بحث را خیلی جدی تر می کند. اگر پای حرف آن کسانی بنشینیم که دارند در مورد این موضوع صحبت می کنند و گلایه دارند که حریم شخصی شان از طرف نزدیکترین آدم زندگی شان مورد احترام قرار نگرفته، خواهیم دید که سررشته به جای دیگری وصل است و موضوع چیز دیگری است و فقط یک کنجکاوی ساده نیست. یعنی ممکن است لازم باشد مساله را با یک مشاور مطرح کنیم.
مثلا اگر مردی شک بی جا به همسرش داشته باشد و مدام بخواهد پیامک های او را چک کند، این احتمال با درصد بالا وجود دارد که لابد خودش در زندگی شخصی و بدون اطلاع از همسرش آدم مشکل سازی است یا در جای دیگری گافی داده و ناخودآگاه این تصور را دارد که همسرش هم اینگونه باشد یا حتی بخواهد به تلافی حرکتی بکند.
این است که گفته می شود وقتی کار به اینطور پا گذاشتن به حریم خصوصی طرف مقابل رسید، حتما کار از جای دیگری خراب است و مساله فقط کنجکاوی کردن در ایمیل و پیامک نیست. در حالت عادی کسی حق ندارد ایمیل کسی را چک کند، اگر اینطور شد، بی تعارف باید به ریشه کار دقت کرد.
https://keramatzade.com/The-privacy-of-th-coupl-in-common-life
• از خدا بخواهد تا خیر و برکت را در عملی قرار دهد که تصمیم بر انجام آن گرفته است.
• از خدا بخواهد تا او را در انتخابش موفق بدارد یعنی توفیق شناخت حق را به او مرحمت فرماید و یا مسیر حق را در زبان و بیان طرف مشاوره اش قرار داده تا به او القا گردد.
از مجموع روایات این گونه برداشت می شود: هر گاه کسی تصمیم بر کاری گرفته باشد لازم است نخست تأمل نموده و جوانب قضایا را به درستی رسیدگی نماید و اگر با قدرت فکر و اندیشه به جایی رسید همان را عملی نماید، اما اگر سر دو راهی قرار گرفت و فکرش به جایی نرسید با فرد یا افرادی که از صلاحیت لازم برخوردارند به مشورت بنشیند و با استفاده از تجربیات و علم دیگران حق را جستجو نماید.
https://keramatzade.com/What-is-the-plot-
https://keramatzade.com/What-is-the-plot-
انسان وقتی که می خواهد کاری انجام دهد قبل ازهر چیز باید با عقل و منطق آن را بسنجد و بدون سنجش عقلی و منطقی و نظریه پیامدها و عواقب آن به عمل دست نزند.
اگر آدمی با عقل و منطق و فکر کردن خود نتوانست راه به جایی برده و باز مردد ماند و نتوانست تصمیم نهایی را أخذ کند مکلف است که این کار را به شور و مشورت گذارد و به عقول دیگر که به مثابه چراغهای روشنگر هستند مراجعه کند تا با این مشورت که قهراً با اهل مشورت (که صلاحیت مشورت را دارند) صورت می گیرد به تصمیم نهایی برسد.
اگر آدمی نتوانست به این طریق هم تصمیم نهاِِِِیی خود را أخذ کند و باز حیران ماند و بر سر دوراهی قرار گرفت این جاست که به لطف و هدایت حضرت خداوند دل بسته و با جدیت و از سر اخلاص از او راهنمایی بطلبد و طلب خیر کند و قهراً خدای متعال راهگشای او خواهد بود و او راه درست را از راه نادرست برای او تبیین خواهد کرد بالأخره او نمی داند کدام راه را بپیماید و بی چاره مانده است و باید یک راه را برود حال این راه را با استخارهانتخاب می کند.در این موضوع هیچ امر خلاف عقلی نیست بلکه به لحاظ روانی مایه تقویت روحی او می شود.
عمل به مؤدای استخاره به لحاظ شرعی الزام آور نیست و در هر صورت می توان بر خلاف آن هم عمل کرد.
شیوه عملی استخاره مختلف است گاهی با نماز گاهی با قرآن و گاهی با تسبیح و غیره ممکن می شود.
استخاره در امور غیر شرعی و به تعبیر شما نادرست جایگاهی ندارد ونمی توان در امر غیر مشروع و نادرست استخاره کرد.
https://keramatzade.com/What-is-the-plot-
امام علی (ع) به فرزندش می فرماید: ازخدا بسیار طلب خیرکن.
- امام صادق(ع) فرمود: کسی که با طیب خاطر (و از ته دل) یک بار از خدا طلب خیر کند خداوند حتماً به او خیر عنایت خواهد کرد.
امام صادق(ع) فرمود: هیچ بنده مؤمنی نیست که برای کاری که می خواهد انجام دهد یک بار از خدا طلب خیر کند مگر آن که خدواند او را به بهترین آن دو امر(که در انتخاب آنها تردید دارد) راهنمایی می کند.
https://keramatzade.com/What-is-the-plot-
https://keramatzade.com/What-is-the-plot-
یکی از روشهای استخاره، استخاره با قرآن است. در روایات به این نوع روش نیز در کنار روشهای دیگر اشاره شده است. در روایتی آمده است: «الْیَسَعِ الْقُمِّیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ «علیه السلام»أُرِیدُ الشَّیْءَ وَ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ فِیهِ فَلَا یُوَفَّقُ فِیهِ الرَّأْیُ إِلَی أَنْ قَالَ فَقَالَ: افْتَتِحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَی أَوَّلِ مَا تَرَی فَخُذْ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ وسائلالشیعة، ج 6، ص 233.؛ «الیسع قمی میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: کاری میخواهم انجام دهم و در آن کار از خدا نیز استخاره میکنم؛ اما به نظر ثابتی موفق نمیشوم. آن حضرت فرمود: قرآن را بگشا و به نخستین آیه که میبینی نگاه کن و آن را بگیر که اگر خدا بخواهد [خیر تو در آن است]».
اما درباره چگونگی فهم خیر از آیات قرآن، دعاهای مختلفی وارد شده که یکی از آنها به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله منسوب است. آن حضرت میفرماید: هنگامی که خواستی به کتاب خدا تفأل بزنی و از تحیّر بیرون بیایی، سه بار سوره اخلاص (توحید) را بخوان و سه صلوات بر پیامبر اکرم و آل او بفرست و سپس این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ إِنِّی تَفَألْتُ بِکِتَابِکَ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ فَأَرِنِی مِنْ کِتَابِکَ مَا هُوَ الْمَکْتُومُ مِنْ سِرِّکَ الْمَکْنُونِ فِیغَیْبِکَ». سپس قرآن را باز کن و بدون اینکه خطوط و صفحات را بشماری، از خط اول عاقبت کار را بخوان.مستدرکالوسائل، ج 4، ص 304.در جایی دیگر نقل شده که وقتی خبر تولد زید را به پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) دادند، امام به اصحاب خود رو کرد و فرمود: نام این کودک را چه بگذارم؟ هر کس، نامی گفت، حضرت قرآن طلبید قرآنی را به آن حضرت دادند، به قران تفأل زد، این آیه آمد: «وفضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً».بار دیگر قرآن را گشود، این بار در آغاز صفحهی اول قرآن، این آیه آمد: «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله... وذلک هو الفوز العظیم». امام سجاد (ع)به این دو آیه نظر انداخت و دید هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه که رسول خدا (ص) در مورد «زید» فرموده بودند که در صلب امام سجاد (ع)پدید میآید، دریافت که این کودک همان زید است، آنگاه مکرّر به حاضران فرمود: "سوگند به خدا این همان «زید» است9". و نام او را زید گذاشت.امام سجاد (ع)به این دو آیه نظر انداخت و دید هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه که رسول خدا (ص) در مورد «زید» فرموده بودند که در صلب امام سجاد (ع)پدید میآید، دریافت که این کودک همان زید است، آنگاه مکرّر به حاضران فرمود: "سوگند به خدا این همان «زید» است9". و نام او را زید گذاشت.امام سجاد (ع)به این دو آیه نظر انداخت و دید هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه که رسول خدا (ص) در مورد «زید» فرموده بودند که در صلب امام سجاد (ع)پدید میآید، دریافت که این کودک همان زید است، آنگاه مکرّر به حاضران فرمود: "سوگند به خدا این همان «زید» است9". و نام او را زید گذاشت.
https://keramatzade.com/What-is-the-plot-
استخاره در هر وقت و ساعتی جایز است، ولی بهترین وقت هنگام نماز است؛ زیرا شیطان در آن هنگام از هر وقت دیگر از انسان دورتر است.
استخاره در هر مکان جایز و درست است ولی بهترین مکان؛ مساجد، مشاهد شریفه و حرم اولیاء دین (علیهم السلام) است.
هر چند سیره مؤمنین برای استخاره، رجوع به عالمان دین و مؤمنان وارسته و صاحبان فضیلت و اشخاص با نفس می باشد ولی اولیاء دین (علیهم السلام) معمولاً طریقه استخاره را به مردم یاد میداده اند که خود شخصاً انجام دهند.