
قرار است برایتان در مورد قانون جذب صحبت کنم و بگویم برای فعال کردن این قانون باید چه کارهایی انجام دهید. بسیاری از ما چیزهایی را که دوست نداریم به خود جذب میکنیم. یکی از آن چیزهایی که به هیچوجه دوست نداریم بیپولی است. پس اجازه دهید به کمک هم جلوی آن را بگیریم.
«آدمهای کمی هستند که استطاعت فقیر بودن را دارند.» جرج برنارد شاو
چند سال پیش من کلاسی را در مورد کامیابی اقتصادی تدریس میکردم. برای داشتن یک جمعبندی برای این کلاس با تعدادی از افرادی که برای من تجسم کامیابی و موفقیت مالی بودند مصاحبه کردم. همهی آنها میلیاردر نبودند اما همهی آنها در کنار پول کافی، روابط گسترده و سالمی داشتند. همهی آنها بر چند اصل پایبند بودند که یکی آنها این بود: «منشأ کامیابی باور است.»

باورهای فرهنگی شما راجع به پول، به احتمال زیاد از باورهایتان در مورد سایر ابعاد زندگی منفیتر و کوتهبینانهتر است.
مسئلهی پول دقیقا به اندازهی سلامت و روابط اجتماعی شما مهم و حیاتی است. زیگ زیگلار میگوید «پول مهمترین مسئلهی زندگی نیست، اما به همان اندازهای که به داشتن اکسیژن نیاز داریم به پول داشتن هم نیاز داریم.» ولی در جامعهی ما یک فرهنگ عشق یا نفرت در رابطه با پول وجود دارد.
تصور کنید وارد یک انجمن حمایتی شدهاید که وقتی نوبتتان میشود به گروهی از آدمهایی که نمیشناسید اعلام میکنید: «من با خودم قرار گذاشتهام تا جایی که میتوانم خودم را وقف سلامتیام کنم». احتمالا آنها بسیار برای شما احترام قائل خواهند شد و حتی ممکن است بایستند و برای شما دست بزنند. حال تصور کنید وارد همان جمع شدهاید و میخواهید اعلام کنید: «من با خودم قرار گذاشتهام خودم را وقف پول درآوردن کنم!» فکر میکنید دیگران چه فکری در مورد شما خواهند کرد؟ «وای این بابا چقدر پولکی و حریصه!» یا «من چقدر فکر میکردم این آدم معنویه ولی مثل اینکه نه!»

همانطور که بسیاری از ما بهصورت ناخودآگاه باورهایی فرهنگی راجع به زیبایی، عدالت و موفقیت وارد جامعه کردهایم، کهنالگوها و افسانههایی را هم که در مورد پول وجود دارد، باور کردهایم. به این جملهها نگاهی بیاندازید و ببینید کدامیک از نظر شما درست میآید:
1. برای پول درآوردن باید سرمایه داشت.
2. پولدارها پولدارتر و فقرا فقیرتر میشوند.
3. پول چرک کف دست است.
4. اگر بخواهم پول زیادی دربیاورم نمیتوانم زندگی متعادلی داشته باشم.
5. موفقیت مالی من به بازار شغلی و وضعیت اقتصادی بستگی دارد.
6. برای پولدار شدن باید ریسکهای بزرگی کرد.
7. پول مقیاس اندازهگیری ارزشمندیِ زندگی و موفقیت من است.
8. زندگی سخت است.
9. بیشتر آدمهای پولدار مثل اسکروچ، افراد خسیس، خودخواه و پولپرستی هستند
10. این دنیا هرکیهرکی و پرهرجومرج است و فقط باید مراقب کلاهمان باشیم که باد نبرَد.
11. در حین بالا رفتن از نردبان موفقیت گاهی باید با پایین انداختن دیگران برای خود جا باز کرد.
12. برای اینکه پول زیادی در بیاوری باید حتما در شغلهای خاصی مشغول به کار باشی.
13. تنها تعداد اندکی از آدمها آن هم از بین خوانندهها، هنرمندها، نویسندهها و غیره هستند که به اوج موفقیت میرسند.
حال اجازه دهید به شما بگویم افراد پولداری که چند سال پیش با آنها مصاحبه کردم چه اعتقاداتی راجع به پول داشتهاند. همانطور که گفتم همهی آنها میلیاردر نبودند، اما قابلیت این را داشتند که هر زمان هرچه را اراده میکردند بهدست بیاورند. اینها چیزهایی بود که آنها در مورد پول و ثروت میگفتند:
1. دنیا پر از رونق و فراوانی است.
2. دنیا دوست دارد که من کامیاب شوم.
3. هر کامیابیای به دنبال ایمان و اعتقاد میآید.
4. پول یک چیز انتزاعی است.
5. پول انرژی است و فقط زمانی به سمت شما میآید که آن را احساس کنید.
6. پول هیچ خِردی با خود به همراه نمیآورد.
7. پول به فرمانهایی که به او میدهم گوش میدهد.
8. پول احتیاج به توجه دارد.

میبینید که آنها در مورد وضعیت اقتصادی یا اینکه بعضی حرفهها پولزایی بیشتری دارند یا اینکه پول، معیارِ ارزش زندگیشان است هیچ چیزی نگفتند. چیزی در مورد اینکه باید رقبا را از عرصه خارج کنند و یا اینکه باید خانواده و دوستانشان را برای پولدار شدند قربانی کنند، به زبان نیاوردند. و همینطور باور نداشتند که پول خودش ذهن و قدرتی ذاتی دارد!
کدامیک از این هشت باوری که افراد پولدار داشتند به نظر شما بدون هیچ شک و شبههای درست میآمد؟
متأسفانه نمیتوانیم صرفاً با حفظ کردن این لیست باورهایمان، عادتهایمان و رفتارمان را نسبت به پول تغییر دهیم. برای تغییر این باورهای بنیادی باید تلاش و تمرکز زیادی به خرج دهیم.
در کلاسهای (برنامهنویسی عصبی-زبانی) NLP، چهار پیشنیاز اساسی برای تغییر را آموزش میدهند:
از هیجانات و باورهای منفی دوری کنید و باورهای مثبت را وارد زندگیتان کنید.
برای آیندهتان برنامه و اهداف جامعی تنظیم کنید.
اقدام کنید.
برای اینکه ناخودآگاهتان به کار ادامه دهد، روی نتیجهی مطلوبتان تمرکز کنید و موانع را یکییکی از بین ببرید.
این چهار قدم باید در همان بازهی زمانی خاص برداشته شوند. بهتر است در حالی که آمادگی لازم را ندارید و ضمیر ناخودآگاهتان با شما راه نمیآید قدمهای بزرگ برندارید، که در اینصورت تبدیل به یک سربالایی خواهد شد که شما را به جایی نمیبرد و صرفاً انرژیتان را میگیرد. پس اولین قدم ضروری دور کردن احساسات و باورهای منفی است. بدانید که هیچ آرزو و هدفی بدون عمل کردن معنایی ندارد. وقتی یکجا مینشینید و عمل نمیکنید، ناخودآگاهِ شما نتیجه میگیرد که در راه دستیابی به این هدف زیاد هم جدی نیستید و در نتیجه به شما اجازهی صرف انرژی لازم را نمیدهد، توجهش را به سمت دیگری متمایل میکند و دیگر دنبال فرصتها و ایدههای نو برای کمک به هدف شما نمیگردد.
اما اگر در مورد هدفتان جدی باشید و رویکردی قدمبهقدم برای رسیدن به آن داشته باشید، میتوانید روابط و باورهایی که در رابطه با پول دارید تغییر دهید. پول در زندگی همه چیز نیست، اما همانطور که دیوید ثورو شاعر آمریکایی میگوید:
«ثروت، قابلیت تجربهی کاملِ زندگی را میدهد.»
به امید قدرتمندتر شدنِ روزافزون شما!
برگرفته از: Psychologytoday
آیا دوست دارید ذهنتان را جوری تنظیم کنید و بدنتان را جوری هک کنید که همیشه در حالتی مثبت باشید و روی دور موفقیت بمانید؟ در این مطلب 3 راز موفقیت زندگی را میگوییم که شما هم میتوانید از آنها برای برنامهریزی ذهنتان الگو بگیرید تا از همان لحظهای که از خواب بیدار میشوید در حالتی از موفقیت و کامیابی باشید و در طول روز نیز، تصمیمگیریهایتان به گونهای باشد که شما را به سمت خواستههایتان سوق دهد.
یکی از بزرگترین تلههایی که در جامعهی مدرن وجود دارد، اتوپایلت کردن (هدایت خودکار) سُکان زندگی است؛ یعنی مردهی متحرک بودن و انجام هر کاری که دیگران انجام میدهند. بیشتر ما به شدت مشغول واکنش نشان دادن و پاسخ دادن به پیرامونمان و چیزهایی که اطرافمان روی میدهد هستیم. در حالی که باید با توجه به دنیایی که خاص خودمان است دست به عمل بزنیم و مسئول دنیای خود و واقعیت متعلق به خودمان باشیم. ما فراموش میکنیم که حواسمان به خودمان باشد و اهدافمان را از یاد میبریم.
اگر در تصمیمهای روزمرهتان آگاه و هشیار باشید، اعمال و رفتارهای مناسبتری خواهید داشت که به شما در رسیدن به اهدافتان کمک خواهد کرد. در زندگی هدف داشته باشید، بر اساس ارزشها و اولویتهایتان دست به عمل بزنید و اجازه ندهید دیگران به شما بگویند چه بکنید یا چطور کاری را انجام دهید.
وقتی شروع میکنید به گرفتن تصمیمهای آگاهانهتر، این فکر به سراغتان میآید که آیا با این کار به هدفتان نزدیکتر خواهید شد یا از آن فاصله خواهید گرفت. دلیل کاری که اکنون در حال انجامش هستید چیست؟ چرا این کتاب را میخوانید؟ کار دیگری ندارید انجام دهید؟ یا همین سایتی که الان مشغول مطالعهاش هستید؛ آیا یک یا چند نکتهی مفید برایتان دارد تا هوشمندانه آنها را در زندگیتان بکار ببرید و جوری شرایط تان را بهتر کنید که در مسیر دلخواهتان پیش بروید؟
اهدافتان چیست؟
– سالم باشید؟ وزن کم کنید؟ اندامی متناسب داشته باشید؟
– به شغل رویاییتان دست پیدا کنید؟ خانهی رویاییتان را بخرید؟ زندگی رویاییتان را داشته باشید؟
– به سرمایهی مشخصی دست پیدا کنید؟ تشکیل خانواده دهید؟ زن یا مرد رویاهایتان را ملاقات کنید؟
اگر واقعا میخواهید به اهداف و خواستههایتان برسید و انها را به واقعیت تبدیل کنید، سه کار است که باید هوشیارانه و محسوس انجامشان دهید.
1. اهداف خود را بنویسید.
2. یک سیستم اعتقادی قدرتمند خلق کنید.
3. روی خودتان سرمایهگذاری کنید.

یک راز موفقیت زندگی این است که اهدافتان را بنویسید. اولین کاری که صبح انجام میدهید، تعیین میکند که روزتان چگونه قرار است باشد. ذهنتان را جوری برنامهریزی کنید که از همان لحظهی بیدارشدن در شرایطی قوی و توانا باشد؛ با این روش، قطعا یک روز عالی و مفید خواهید داشت. حالا چطور میتوانید چنین شرایطی را برای خودتان ایجاد کنید؟ با نوشتن اهدافتان هر روز صبح. وقتی این کار را کردید، دور مهمترین هدفتان خط بکشید؛ هدفی که در درازمدت، بیشترین تاثیر را در زندگیتان خواهد گذاشت. حالا از خودتان بپرسید: «امروز چه کارهایی میتوانم انجام دهم که همه چیز را تغییر دهد و من را به این هدفم نزدیکتر کند؟» تمام کارها و اقداماتی را که به ذهنتان میرسد یادداشت کنید، دور دو مورد از مهمترینهایشان را خط بکشید و شروع کنید. تا زمانی که انجامشان ندادهاید متوقف نشوید.
این، شیوهای بینهایت موثر و عالی است که همان اول صبح شما را در شرایطی درست و مطلوب قرار میدهد. به جای اینکه صبح، سرگردان و خوابآلود باشید و نیم ساعت طول بکشد تا بیدار و هشیار شوید، ذهنتان را تنظیم میکنید تا پربازده و موفق باشد. یک دلیل خوب دیگر برای نوشتن اهدافتان این است که با خواندنشان احساس خوبی خواهید داشت؛ جوری آنها را بنویسید که انگار همین الان به نتیجه رسیدهاند. با تکرار هر روزهی این نوشتن و خواندن، خوشفکری و مثبتاندیشی شما تضمین خواهد شد و طبق اهدافتان عمل خواهید کرد. اهدافی که روی کاغذ نیایند، فقط آرزو هستند و بس! قدرت و نیرویی که در نوشتن اهداف پنهان است شما را به سمت دومین شرط لازم برای موفقیت سوق میدهد:
یک راز موفقیت زندگی این است که باورهایتان را قوی کنید. اگر از افراد موفق بپرسید اولین قاعدهی کامیابیشان چیست، همهشان خواهند گفت: خودشان و کاری که انجام میدهند را باور دارند و از ابراز این باور نمیترسند. اگر شما خودتان را قبول نداشته باشید چرا دیگری قبولتان داشته باشد؟ وقتی دیگران از شما دربارهی اهداف و خواستههایتان میپرسند، از بیان صریح و قاطع آن نهراسید، شاید هم به اهداف بلندتان بخندند و به دیدهی تمسخر نگاهتان کنند اما شما با تکیه بر باوری که به خودتان دارید نباید اهمیتی به واکنش آنها بدهید. اگر نسبت به خواستههایتان سُست و نامطمئن باشید، تصمیمات متزلزلی خواهید گرفت که شما را به جایی نمیرساند. خلاف جریان پیش بروید و متمایز باشید. گذشته از همهی اینها، چند نفر در دنیای امروز هستند که واقعا زندگی رویاییشان را دارند؟ حالا، چند نفر از اینها اگر ازشان بپرسید اهدافشان چیست، با جملاتی شبیه «نمیدانم» جواب میدهند؟ پس با اراده و مصمم باشید و خودتان را باور کنید. مردم بابت اینکه شهامت دارید دنبال رویاهایتان بروید به شما احترام خواهند گذاشت.
زمانی داستانی شنیدم که در مورد مرد جوانی بود که در یک فروشگاه محصولات ویدیویی کار میکرد. او هر روز دو مجله با خود به محل کارش میبُرد: یکی مربوط به کارآفرینی بود و دیگری مجلهای بود پُر از تصاویر اتومیبلهای پرسرعت و گرانقیمت. رئیسش از او پرسید که چرا او هر روز این مجلهها را با خود میآورد و جواب مرد جوان این بود: «من دارم اتومبیلی را که قرار است بخرم انتخاب میکنم.» واکنش رئیس، مانند بیشتر آنهایی بود که ذهنی متوسط دارند: او دارد خودش را خسته میکند، او هرگز به چنین اتومبیلی نخواهد رسید و در نهایت مایوس و ناامید خواهد شد.
مدتی بعد، مرد جوان کارش را در آن فروشگاه رها کرد و به دنبال رویایش رفت. چند سال بعد او به همین فروشگاه برگشت تا یک فیلم ویدیویی را به آنجا برگرداند و سوار همان اتومبیلی بود که در آن مجله انتخابش کرده بود. همان کسانی در آنجا کار میکردند که این جوان در گذشته با آنها همکار بود. حالا میتوانید تصور کنید وقتی او را با همان اتومبیلی دیدند که فکر میکردند هرگز صاحبش نخواهد شد، چه قیافههایی داشتند؟ همهی اینها با ایجاد یک سیستم فکری و اعتقادی قدرتمند شروع شد.
اولین قدم برای رسیدن به رویاها و خواستهها این است که آنها را باور و تصور کنید. وقتی شما در ذهنتان ایمان دارید که هماکنون به اهدافتان خواهید رسید، حسی از تحقق و یقین ایجاد میشود. این باور و قطعیت شما را به سمت اقدام و عمل پیش میبرد و وقتی بدانید نتیجه چه خواهد بود، خیلی راحتتر میتوانید اقدامات لازم برای رسیدن به آن نتیجه را انجام دهید.
شما مطمئن هستید بدنی را که دوست دارید خواهید داشت.
شما مطمئن هستید با خانوادهای که آرزویش را دارید در خانهی رویاییتان زندگی خواهید کرد.
شما مطمئن هستید شغلی که دوست دارید را خواهید داشت و سرمایهای را که باور دارید لایقش هستید به دست خواهید آورد.
اگر تصاویر موفقیتهایتان را مدام در ذهنتان تکرار و تجسم کنید، راههای عصبی جدیدی در مغزتان ایجاد میکنید. ذهنتان نمیتواند فرق بین واقعیت و چیزی را که صرفا تصوراتی قوی و روشن هستند تشخیص دهد. رویاپردازی کنید و آن را باور داشته باشید، تصور کنید هم اکنون به خواستههایتان رسیدهاید. اگر رویایتان ملکهی ذهنتان شود، مطمئن خواهید شد که تنها نتیجه و پیشامد ممکن همین است و تلاش میکنید راههایی را پیدا کنید تا به وقوع بپیوندد.
قدم بعدی که شما را به سمت کامیابی و شادی هدایت میکند این است که:

از خردمندی پرسیدند بهترین سرمایهگذاری ممکن که کسی میتواند انجام دهد چیست. جوابش کوتاه، ساده و دلنشین بود: «روی خودت سرمایهگذاری کن.»
نام این خردمند، وارن بافِت (Warren Buffett) است که موفقترین کارآفرین و سرمایهگذار دنیا است و بنا به گزارش فوربز (Forbes)، سرمایهای به ارزش 53.5 میلیارد دلار دارد. استخدام مربی شخصی، عضویت در باشگاه ورزشی، تهیهی غذاهای سالم، خریدن کتاب و پرداخت هزینههای آموزشی ولخرجی نیستند بلکه سرمایهگذاریاند: سرمایهگذاری روی خودتان!
بعضی از کارهایی که میتوانید برای سرمایهگذاری روی خودتان انجام دهید:
به باشگاه بروید و تمرین کنید. تمرین و ورزش باعث ترشح اندروفین شده، به شما احساس فوقالعادهای میدهد و راندمان و میزان انرژیتان را بالا میبرد. اگر زمانی را به ورزش اختصاص بدهید از عهدهی انجام کارهای روزانهتان بهتر بر خواهید آمد و با چیزهایی که زندگی پیش پایتان میگذارد بهتر میتوانید کنار بیایید. چهل و پنج تا پنجاه دقیقه وقت، تمام آن چیزی است که نیاز دارید و بهترین مدت برای ورزش و تمرین نیز همین مقدار است.
وقتی هنگام برگشتن از محل کار برای خرید به فروشگاه میروید از خودتان بپرسید: «چه غذاهایی ذهن و بدنم را تغذیه و تقویت میکند تا احساس و عملکرد بهتری داشته باشم؟» با پاسخی که به این سوال میدهید شرایط عالی بودن را برای خودتان فراهم میکنید و هوشمندانه غذاهایی را برمیگزینید که توانایی ذهنی و جسمیتان را بالا میبرند و تصمیمات بهتری خواهید گرفت.
شروع کنید به کتاب خواندن. تقریبا همه کتاب میخرند، اما تعداد کمی واقعا آنها را کامل میخوانند.
تعداد کمی از افراد کتابهایی را که خریدهاند میخوانند اما تعداد بسیار کمتری چیزی را که خواندهاند به خاطر میسپارند. فقط خوانندهی کتاب نباشید بلکه واقعا مطالعه اش کنید.
دست کم یک ساعت در روز کتاب بخوانید. برایان تریسی (Brian Tracy) سخنران انگیزشی میگوید: «یک ساعت مطالعهی روزانه، در عرض سه سال شما را در هر زمینهای که فعالیت دارید، بهترین خواهد کرد؛ در عرض پنج سال تبدیل به یک مرجع ملی خواهید شد و در عرض هفت سال میتوانید در زمینهی کاری خود یکی از بهترین افراد در دنیا باشید.»
هر ایدهای را که به ذهنتان میرسد یادداشت کنید. هرگز خانه را بدون قلم و کاغذ ترک کنید. معمولا بهترین ایدهها در نامناسبترین شرایط به ذهن خطور میکنند؛ یادداشتشان کنید. فکر نکنید به یادتان خواهد ماند؛ نمیماند! ضمنا یادداشت کردن ایده و فکر به ذهنتان اجازه میدهد ذخیرهاش کند و ایدههای بیشتر و بهتری ارائه دهد.
یک مهارت جدید یاد بگیرید. سعی کنید هر روز یک مهارت جدید یا یک مطلب تازه یاد بگیرید. یک مهارت در روز یعنی 365 مهارت جدید در سال. حالا تصور کنید اگر همین امروز شروع کنید، یک سال بعد چطور خواهید بود؟
برای دل خودتان کاری انجام دهید. بله، سختکوشی و پشتکار، عامل اساسی موفقیت است، اما دست کم یک بار در ماه، تفریح کنید و کاری هیجانانگیز، مفرح و بیشائبه انجام دهید که به شما احساس شادابی و سرزندگی بدهد؛ خوش بگذرانید و تفریح کنید.
آخرین قاعده و توصیهای که برایتان داریم این است: ادامه دهید و ادامه دهید!
گاهی شرایط سخت میشود و راه بهنظر طولانی میآید. اما شما باید فقط ادامه دهید و از حرکت نایستید. اهدافتان را مرور و یادآوری کنید و تجسمشان را فراموش نکنید، ناگهان وضعیتتان تغییر خواهد کرد و دوباره در مسیر درستتان قرار خواهید گرفت؛ مسیری که شما را به تعالی میرساند. از این سه کلید برای خلق سرنوشت و رسیدن به خواستههایتان استفاده کنید.
فرقی نمیکند چند سال دارید، اهل کجایید یا حرفهتان چیست؛ همهی ما در یک ویژگی مشترکیم: میل به موفقیت.
منبع : lifehack
بی هیچ شکی میتوانم بگویم در ده سالی که سعی کردم عادتهایی را در خود ایجاد کنم، مدیتیشن تبدیل به مهمترین عادت من شده است. مراقبهبرای شکل دادن به سایر عادتها هم به من کمک کرده است. به من کمک کرده تا احساس آرامش و تمرکز بیشتری داشته باشم، دربارهی مسائل ناراحتکننده کمتر نگران شوم و بیشتر از قبل متوجه آنچه در زندگیام جریان دارد باشم و سپاسگزارتر باشم. با اینکه هنوز نقصهایی دارم اما این عادت تا حد زیادی باعث پیشرفت من شده است.
برای همین در این نوشته قصد دارم 20 نکته درباره آموزش مدیتیشن را برای شما نیز عنوان کنم.
احتمالا مهمترین فایدهی این عادت برای من، این بوده است که برای درک کردن ذهنم به من کمک کرده است. پیش از شروع مدیتیشن هیچ وقت به آنچه در ذهنم جریان داشت فکر نمیکردم، افکار در ذهنم جریان داشت و من مانند یک ربات بیاراده تنها از دستورات ذهنم اطاعت میکردم. هنوز هم این فرایند در جریان است اما من بیشتر و بیشتر به آنچه درون ذهنم میگذرد آگاه هستم. من خودم را نه کاملا، اما بهتر از گذشته درک میکنم، و این امر به من انعطافپذیری و آزادی بیشتری داده است.

برای همین مدیتیشن را به شما هم به شدت توصیه میکنم. البته نمیگویم کار آسانی در پیش دارید اما میخواهم بگویم که میتوانید با قدمهای کوچک آغاز کنید و با تمرین، روز به روز بهتر شوید. انتظار نداشته باشید که در شروع کار عالی عمل کنید، اصلا به همین خاطر است که اسم این تلاشهای اولیه را «تمرین» گذاشتهاند!
نکات زیر برای این نیستند که از شما یک حرفهای بسازند. این نکات قرار است به شما برای شروع و ادامهی کار کمک کنند. لازم نیست که همهی این نکات را یکجا به کار ببرید. چند مورد را امتحان کنید، دوباره سری به این مقاله بزنید و مجددا یکی دوتای دیگر از راهکارهای آموزش مدیتیشن را هم امتحان کنید.
حتما بخوانید: فواید یوگا برای سلامتی چیست
1. کافی است به مدت دو دقیقه در جایی بنشینید
این کار که تنها برای دو دقیقه مدیتیشن کنید آنقدر آسان است که خندهدار به نظر میرسد. اما همین کار تمرینی عالی برای مراقبه است. کافیست به مدت یک هفته هر روز دو دقیقه در جایی بنشینید. اگر خوب پیش رفتید در هفته بعدی دو دقیقه دیگر به زمان اضافه کنید. و این چهار دقیقه را به مدت یک هفته ادامه دهید. هر هفته با اضافه کردنِ تدریجی زمان، میتوانید در ماه دوم روزی 10 دقیقه مدیتیشن کنید، این زمان خیلی خوب است! البته برای رسیدن به آن بهتر است ابتدا با زمانهای کوتاه شروع کنید.
2. روزتان را با مدیتیشن آغاز کنید
تا زمانی که هنوز به انجام مراقبه عادت نکردهاید احتمال دارد قرار روزانهی مدیتیشنتان را فراموش کنید. پس روی تلفنهمراهتان یک یادآور یا زنگ ساعت تنظیم کنید. همچنین میتوانید یادداشتی با عنوان «مدیتیشن» بنویسید، و در جایی جلوی چشم بگذارید که وقتی بیدار میشوید ببینید.
3. مهم نیست چگونه انجامش میدهید، فقط انجامش بدهید
بسیاری افراد دربارهی اینکه کجا و چطور بنشینند، از چه زیراندازی استفاده کنند و… نگران میشوند. توجه به این موارد اگر چه مناسب است اما برای شروع کار آنقدرها هم مهم نیست. کافیست روی صندلی، مبل یا تخت خود بنشینید. اگر راحت هستید میتوانید روی زمین و چهارزانو بنشینید. به هر حال در شروع قرار است فقط دو دقیقه در جایی بنشینید. اگر بعدا خواستید مدیتیشن طولانیتری داشته باشید، میتوانید به جای مناسبتر فکر کنید تا برای مدت طولانیتری راحت بنشینید. اما برای شروع، این کار چندان اهمیتی ندارد. کافی است در جایی آرام و ساکت بنشینید.
4. در ابتدا به احساساتتان توجه کنید
وقتی شروع به مدیتیشن میکنید، کافی است ببینید چه احساساتی دارید. بدن شما چه حسی را تجربه میکند؟ راحت، آرام، منقبض، خسته یا… کیفیت ذهنی شما در این لحظه چیست؟ مشغول، خسته، مضطرب یا … هر احساسی که با خود به این جلسه آوردهاید را بپذیرید.
حتما بخوانید: ابراز احساسات؛ چگونه احساساتمان را به درستی بیان کنیم
5. نفسهای خود را بشمارید
اکنون که در جای خود آرام گرفتهاید توجهتان را به نفسهایتان خود معطوف کنید. کافی است توجهتان را به مسیر عبور هوا که از بینی آغاز میشود و راه خود را به پایین به سمت ریهها ادامه میدهد، متمرکز کنید. همچنان که اولین نفستان را فرو میبرید بشمارید «یک»، و وقت بیرون دادن نفستان بشمارید «دو». این کار را تا رسیدن به عدد 10 ادامه دهید، سپس دوباره از یک، شمردن را آغاز کنید.
6. وقتی توجه ذهن شما منحرف شد مجددا به مسیر برگردید
بدون شک ذهن شما هنگام مدیتیشن شروع به پَرسه زدن خواهد کرد. اصلا اشکال ندارد. وقتی متوجه شدید که حواستان از مسیر منحرف شده، لبخند بزنید و به راحتی و آرامش بشمارید «یک» و به توجه بر نفس کشیدنتان برگردید. ممکن است در مواجهه با این حواسپرتیها کمی احساس ناتوانی کنید، اما خارج شدن از حالت تمرکز بسیار طبیعی است و برای همهی ما پیش میآید. یادتان نرود که این یک تمرین است و طبیعی است که از روز اول در آن عالی نباشید.
7. نگاهی دوستانه داشته باشید
اگر حین مدیتیشن احساسات و افکاری به ذهنتان آمد، که این اتفاق حتما پیش میآید، نگاهی دوستانه به آنها داشته باشید. احساسات و افکارتان را دوست خود بدانید، و به آنها به چشم دشمن یا مزاحم نگاه نکنید . احساسات و افکار شما گرچه همهی وجود شما را تشکیل نمیدهند همچنان بخشی از وجود شما هستند.
8. خیلی نگران درست انجام دادن مدیتیشن نباشید
ممکن است نگران باشید که مبادا مدیتیشن را درست انجام ندهید، اما مهم نیست، همهی ما همینطور هستیم. و شما اشتباه انجامش نمیدهید. هیچ راه بدون نقصی برای مدیتیشن وجود ندارد، کافی است از اینکه دارید مدیتیشن میکنید خوشحال باشید.
9. لازم نیست ذهن خود را خالی کنید
بسیاری گمان میکنند مدیتیشن معادل با خالی کردن ذهن یا توقف جریان فکر است. اما این یک تصور غلط است. این حالت گاهی در فرایند مدیتیشنپیش میآید اما هدف مدیتیشن این نیست. اگر افکاری به ذهنتان میآید طبیعی است، برای همه چنین است. ذهن ما کارخانه تولید فکر است و ما نمیتوانیم با یک کلید ناگهان همه چیز را در آن خاموش کنیم. به جای این کار کافی است توجه خود را متمرکز نگه دارید. و زمانی که ذهنتان شروع به پرسه زدن کرد توجه کردن را مجددا تمرین کنید.
10. با هر چه در ذهنتان ظاهر میشود مدتی همراهی کنید

زمانی که فکر یا احساسی به ذهنتان آمد، و حتما پیش خواهد آمد، سعی کنید مدتی با آنها همراه شوید. بله، میدانم که پیشتر گفتم به شمارش و تمرکز بر تنفستان برگردید، اما بعد از اینکه یک هفته تمرکز بر تنفستان را تمرین کردید، میتوانید همراهی با افکار و احساساتی که حین مدیتیشن ظاهر میشوند را نیز آغاز کنید. ما انسانها تمایل داریم که با احساساتی مانند درماندگی، خشم، اضطراب و … روبرو نشویم. و یک تمرین فوقالعاده مفیدِ مدیتیشن، کمی همراه شدن با احساسی است که حین مدیتیشن ظاهر میشود. کافیست با احساس و فکرتان مدتی همراهی کنید و کنجکاو باشید.
11. سعی کنید با خودتان آشنا شوید
این تمرین نه فقط دربارهی متمرکر کردن توجه شما، بلکه دربارهی این موضوع است که بفهمید ذهن شما چگونه کار میکند، و چه چیزی در آن جریان دارد. مسیر این شناخت خیلی سرراست نیست، اما میتوانید با نگاه کردن به مسیرهایی که ذهنتان در آن پرسه میزند، مشاهدهی اینکه چه وقت پریشان میشود یا چه زمانی از مواجهه با احساسات ناراحتکننده امتناع میکند، قدم در راه شناخت خودتان بگذارید.
12. با خوتان مهربان باشید
وقتی شروع به شناختن خود میکنید با نگرشی دوستانه این کار را انجام دهید. نگرش انتقادگر را کنار بگذارید. لبخند به لب داشته باشید و به خودتان عشق بورزید.
13. به بدن خود توجه کنید و احساسات اندامتان را درک کنید
کار دیگری که پس از کسب مهارت در دنبال کردنِ ریتم تنفس خود میتوانید انجام دهید، تمرکز بر بخش خاصی از بدنتان است. از کف پای خود آغاز کنید، در کف پایتان چه احساسی دارید؟ به آهستگی توجهتان را به انگشتانتان معطوف کنید، سپس به روی پا، قوزک پا و همینطور بخشهای بدنتان را تا فرق سر احساس و درک کنید.
14. به نور، صدا و انرژی محیط خود توجه کنید
نور و صدا و انرژی - آموزش مدیتیشن
پس از اینکه حداقل برای یک هفته بر روی تنفستان تمرکز کردید، میتوانید بر نورهای مختلفی که در اطراف شماست تمرکز کنید. چشم خود را به یک نقطه بدوزید و به نور آنجا توجه کنید. روز دیگر میتوانید بر صداهای اطرافتان تمرکز کنید. روزی دیگر میتوانید علاوه بر نور و صدا به انرژیهای دیگری که شما را فرا گرفته است توجه کنید.
15. به انجام مدیتیشن متعهد باشید
«اینطور نباشد که بگویید چند روزی این کار را امتحان میکنم.» حقیقتا به انجام مدیتیشن متعهد باشید. در ذهنتان حداقل به مدت یک ماه به این کار متعهد شوید.
16. میتوانید هر جایی به مدیتیشن بپردازید
مراقبه - آموزش مدیتیشن
اگر به هر دلیل برنامه روزانه مدیتیشن شما دچار تغییر شد، مثلا اگر در سفر هستید یا هنگام صبح کاری برای شما پیش آمد، میتوانید مدیتیشن را در دفتر کارتان، در هنگام رفت و آمد روزانه، در یک پارک یا همچنان که به سمت جایی قدم میزنید انجام دهید. مدیتیشن در حالت نشسته برای آغاز کار حالت ایدهآلی است اما در واقعیت شما مدیتیشن میکنید تا ذهن آگاهی را در در تمام حالتهای زندگیتان بدست بیاورید. پس یادتان نرود برایمدیتیشن نیازی به داشتن مکان یا حالتی خاص ندارید.
17. از آموزشهای مرحله به مرحله مدیتیشن استفاده کنید
اگر برایتان مفید است از آموزشهایی که در آن یک مربی شما را در مراحل مدیتیشن هدایت میکند استفاده کنید.
18. همراه با دوستانتان مدیتیشن کنید
مراقبه همراه با یک دوست - آموزش مدیتیشن
من مدیتیشن در تنهایی را ترجیح میدهم، اما شما میتوانید با همسر، فرزند یا یک دوست این کار را انجام دهید. میتوانید با یکی از دوستانتان قرار بگذارید که هر روز صبح بعد از انجام مدیتیشن به هم خبر میدهید که این کار را انجام دادهاید. اینکار ممکن است به شما کمک کند مدت بیشتری این عادت را دنبال کنید.
19. در یک گروه عضو شوید
گروهی از افراد که مدیتیشن میکنند را پیدا کنید و به آنها ملحق شوید. این گروه میتواند گروه ذهن یا مدیتیشن تبتی در نزدیکی محل زندگی شما باشد، که شما برای مدیتیشن به آنها میپیوندید. همچنین میتوانید یک گروه آنلاین پیدا کنید و برای پرسیدن سوال، گرفتن حمایت و تشویق دیگران در آن عضو شوید.
20. پس از انجام مدیتیشن لبخند بزنید
لبخند رضایت - آموزش مدیتیشن
بعد از اینکه مدیتیشن دو دقیقهای خود را تمام کردید، لبخند بزنید. شکرگزار باشید که توانستهاید این زمان را برای خودتان بگذرانید، به تعهدتان وفادار ماندهاید، ثابت کردهاید که قابل اعتماد هستید، و برای شناخت خود و دوست شدن با خودتان زمان صرف کردهاید. این دو دقیقهی شگفتانگیزِ زندگی شماست!
مدیتیشن همیشه هم کاری راحت یا توام با آرامش نیست. ولی فایدههای جالب توجهای به همراه دارد، شما میتوانید از همین امروز این کار را آغاز کنید و برای باقی عمر آن را ادامه دهید.
منبع : zenhabits
هدف گذاری امر قدرتمندی است، چراکه شما را متمرکز میکند، رؤیاهایتان را شکل میدهد و این توانایی را در اختیارتان میگذارد تا خودتان را برای اقدامات دقیقی پروش بدهید که برای رسیدن به خواستههایتان لازم است.
اهداف اهمیت دارند، چون باعث رشد ما در مسیری میشوند که پیش از این تجربه نکردهایم و برای رسیدن به اهدافمان باید روزبهروز خودمان را پرورش دهیم و بهتر شویم.اهداف بلندمدت به رفع موانع سر راه ما کمک میکنند. خوشبختانه بیشتر اهداف ما، هدفهای قدرتمندی هستند و میتوانیم به آنها دست پیدا کنیم. پس باید توانمند باشیم و حرکت کنیم! به این ترتیب رسیدن به اهدافمان تضمینی است. البته دستیابی به هدف مهمترین نتیجهی هدف گذاری نیست، سود واقعی زمانی به دست میآید که ببینیم در روند رسیدن به هدف و برای دستیابی به نتیجه حاضر به انجام چه کارهایی هستیم یا در این مسیر ممکن است چقدر به تعالی برسیم یا چقدر تغییر کنیم!
به نظر شما چه نکات مهمی را باید برای بررسی و نوشتنِ اهدافمان یاد بگیریم و به خاطر بسپاریم؟
همهی ما دو انتخاب داریم؛ با زندگی بسازیم یا زندگی را بسازیم! در این نوشته قرار است دربارهی دومی با هم صحبت کنیم. در این مقاله قصد داریم نگاهی دقیقتر به چگونگی یک هدف گذاری قوی و کاربردی داشته باشیم. با ما همراه باشید.

تنها راه رسیدن به تواناییِ تصمیمگیریِ معقول این است که بدانیم از آینده چه میخواهیم و چگونه باید به آن برسیم. باید بدانیم اکنون کجا هستیم و در چه سطحی از زندگی احساس رضایت خواهیم کرد؛ بنابراین ابتدا باید کمی فکر کنیم و موقعیت فعلیمان را بسنجیم، وقتی دقیقا فهمیدید در چه وضعیتی قرار دارید، آن را روی کاغذ بیاورید. برای نوشتن موقعیت کنونیتان یک پرسش کلیدی وجود دارد: از وضعیت فعلیام راضی هستم یا نه؟
ما از ارزیابی دو هدف را دنبال میکنیم؛ اول اینکه ارزیابی شیوهای کاربردی برای مشاهدهی پیشرفتتان به شما میدهد و باعث میشود چشماندازی را دنبال کنید که برای زندگی متصور هستید. دوم اینکه، نشانتان میدهد کجا هستید و وقتی بدانید کجا ایستادهاید، میتوانید تعیین کنید باید کجا باشید. در واقع ارزیابی به شما جهت میدهد.
این هفته ساعاتی را به ارزیابی و بررسی موقعیت و اهدافتان اختصاص دهید. ببینید، کجا هستید و موقعیتی را که در آن قرار دارید بنویسید، طوری که پیشرفت ماهانهتان از بررسیها و یادداشتهای مربوط به آنها مشخص باشد. بهطور منظم برای ارزیابی و بررسی وقت بگذارید، خواهید دید که چقدر نتیجه میدهد؛ این واقعا هیجانانگیز است!
یکی از ویژگیهای شگفتِ ما انسانها این است که آرزوهایمان برای داشتن زندگی بهتر تمامی ندارد و میتوانیم رؤیاهایمان را به واقعیت تبدیل کنیم و برای زندگی کردن با این رؤیاها هدف گذاری کنیم. ما میتوانیم نگاه عمیق و درونیتری داشته باشیم و موقعیت بهتری را برای خود و خانوادهمان تصور کنیم.
میتوانیم رؤیای موقعیت مالی، عاطفی، معنوی یا مادی بهتری برای خودمان داشته باشیم. نه تنها توانایی رؤیاپردازی داریم بلکه میتوانیم رؤیاهایمان را دنبال کنیم و حتی بیشتر از آن، با استفاده از تواناییِ شناختی، برای دستیابی به رؤیاهایمان نقشه بکشیم و راهکارهایی بدهیم. این چیزی است که انسان را قدرتمند میکند!
چه اهداف و آرزوهایی دارید؟ این اهداف و آرزوها جزو داشتههای شما یا آنچه تا کنون انجام دادهاید نیستند. اما چیزهایی هستند که شما میخواهید داشته باشید یا انجام بدهید. تا بهحال واقعا نشستهاید به ارزش زندگی خود فکر کنید و تصمیم بگیرید واقعا از زندگی چه میخواهید؟
واقعا چقدر زمان صرف کردید تا عمیقا به رؤیاهای درونیتان فکر کنید و در سکوت به ندای قلبتان گوش کنید؟ آرزوهای ما اینجا، درون قلب و همراه روحمان هستند. هر کسی آرزوهای قلبیِ خاص خود را دارد. آرزوهایمان ممکن است هر لحظه با ما باشند، حی و حاضر، یا اینکه در گذر زمان و تحت تأثیر حرفهای دیگران که میگفتند آرزوهایمان احمقانهاند زیر خروارها خاک مدفون شده باشند؛ اما هنوز وجود دارند!
آرامش! چیزی که در دنیای پرمشغلهی ما به اندازهی کافی وجود ندارد. مدام عجله داریم. مدام در شتابیم، بدو بدوهای نفسگیر داریم و مدام درگیر شلوغیها و فضای اضطرابآور اطرافمان هستیم. اما قلب انسان برای زمانهای سکوت و آرامش که برای نگرشهای عمیق مناسب هستند، ساخته شده است. قلب در سکوت و آرامش دوباره همهچیز را بازنگری میکند، میتوانیم به همه چیز دقیق نگاه کنیم. در بلندپروازیهایمان رها شویم و با بالهای رؤیاهایمان اوج بگیریم.
این هفته یک «وقتِ رؤیاپردازی» در سکوت و آرامش برای خودتان مشخص کنید. نه دیگران، نه وسایل ارتباطی و تلفن، نه کامپیوتر هیچکدام در این برنامه جایی ندارند. فقط شما هستید، افکارتان و یک قلم و کاغذ.
دربارهی هر آنچه واقعا شما را به هیجان میآورد فکر کنید. وقتی آرام هستید به چیزهایی بیندیشید که واقعا احساساتتان را به غلیان وامیدارند. چه بهعنوان تفریح و چه برای زندگی، دوست دارید چه کارهایی انجام بدهید؟ دنبال چه هستید و دوست دارید چه چیزی را و چگونه به انجام برسانید؟ حاضرید برای تثبیت موقعیتتان چه تلاشهایی بکنید؟ کدام افکار بزرگ قلبتان را به هیجان میآورند و خوشحالتان میکنند؟ هنگامی که به این سؤالات پاسخ بدهید، احساس خوبی خواهید داشت و اصطلاحا در «منطقهی رؤیا» هستید و این تنها زمانی اتفاق میافتد که ما متوجه باشیم چه آرزوها و رؤیاهایی را تجربه میکنیم.
تمام آرزوهایتان را مکتوب کنید. به اینکه ممکن است چقدر احمقانه یا بیش از حد عجیب و غریب باشند فکر نکنید! بگذارید افکارتان اوج بگیرند آنوقت تمام آرزوهایتان را به دقت بنویسید!
حالا وقت آن رسیده که آرزوهایتان را اولویتبندی کنید. کدامشان مهمتر هستند؟ کدام دست یافتنیتر است؟ بیشتر دوست دارید به کدامشان برسید؟ همهی آرزوهایتان را به ترتیب اولویت و میزان تلاشی که برای هر کدام نیاز است، مرتب کنید. یادتان باشد همیشه باید عملگرا باشید، یعنی به اندازهی کافی برای رسیدن به خواستههایتان تلاش کنید، نه اینکه فقط در خواب و رؤیا زندگی کنید.

منظورمان از اهداف هوشمندانه، اهداف ویژهای هستند که قابل سنجش باشند، بتوانید به دستشان بیاورید، اهدافی که واقعبینانه باشند و برای دستیابی به آنها زمان اهمیت داشته باشد. نگران نباشید دربارهی هر کدام از این ویژگیها با شما صحبت خواهیم کرد:
اهدافی هستند که تردید و دودلی در آنها جایی ندارد؛ اهدافی که مبهم نیستند و کاملا مشخص است چه میخواهیم. اهداف مبهم به نتایج مبهم منتهی میشوند و اهداف ناقص نتایج نصفه و نیمه به بار میآورند و این یعنی هیچی به هیچی!
همیشه طوری هدف گذاری کنید که بتوانید اهدافتان را بسنجید. میخواهم بگویم «قابل سنجش بودن»، یعنی باید در قواعد اخلاقی ما و با ویژگیهای فردیِ مختصِ خودمان قابل سنجش و ارزیابی باشد.
یکی از کارهای مضری که برخی افراد انجام میدهند (با وجود آنکه ارادهی خوبی دارند)، این است که اهداف متعددی معین میکنند که دست نیافتنی هستند، یعنی یا آنقدر هدفهایشان بلندپروازانه و زیاد است که توانایی رسیدن به آنها را ندارند یا آنقدر متعددند که در میانهی راه پشتکارشان را از دست میدهند، انگیزهشان از بین میرود و از رسیدن به آنها منصرف میشوند.
کلمهی واقعبینانه از «واقعیت» میآید. هدف چیزی است که ما میتوانیم در واقعیت به آن برسیم یا آن را به یک واقعیت در زندگیمان تبدیل کنیم. خیلی از اهداف از واقعیت بسیار فاصله دارند، یعنی حتی نمیتوان آنها را به سادگی بیان کرد. شما باید اهدافی تعیین کنید که حداقل بتوان آن را توضیح داد، حتی اگر هدف عجیب و غریبی باشد. هدف هر چیزی میتواند باشد، اما باید بتوانیم به آن برسیم. باید بتوانیم برای رسیدن به آن برنامه بریزیم. باید بتوانیم بگوییم مثلا هدف مورد نظر از این طریق یا با فلان روش قابل انجام است. اما باید اسباب و وسایل رسیدن به هدف مهیا و انجام شدنی باشد. در واقع قابلِ دستیابی و واقعبینانه بودنِ هدف با هم همپوشانی دارند و هیچکدام از اینها به هیچ وجه به این معنا نیست که نباید اهداف بزرگی تعیین کنید، بزرگی یا کوچکی هدف مهم نیست، آنچه اهمیت دارد این است که آنقدر قابل دستیابی و واقعبینانه باشد که در خواب و رؤیا زندگی نکنیم.
برای رسیدن به هر هدفی باید یک بازهی زمانی تعیین شود، یعنی هنگام هدفگذاری باید زمان رسیدن به اهداف هم مشخص باشد. یکی از جنبههای قدرتمند یک هدفِ خوب این است که بتوان آن را تا بازهی زمانی تعیین شده به سرانجام رساند. زمانبندی مهم است، چون هر چه زمان پیش میرود شما هم روی هدفتان کار میکنید، خوب قاعدتا نمیخواهید از برنامهریزیتان عقب بمانید و این ترغیبتان میکند تا در زمان مشخص شده به نتیجه برسید، حتی میتوانید اهداف بزرگ را به اهداف کوچکتر با زمانبندیهای کوتاهمدت تقسیم کنید و در هر زمان به یکی از اهداف کوچکتر برسید که در واقع بخشی از هدف بزرگتر هستند. روی اهدافتان کار کنید و طبق زمانبندیتان پیش بروید. یک هدف گذاری هوشمندانه باید زمانبندی مناسبی داشته باشد.

هنگامی که کسی از اهداف شما باخبر است با پرسیدن این سؤال که «بهش رسیدی؟» وادارتان میکند به مسیرتان ادامه بدهید تا به نتیجهی کامل برسید. ممکن است شما این را یک یادآوری بدانید یا اسمش را ترغیب کردن بگذارید، اما هر چه هست یادتان میاندازد متوقف نشوید. پاسخگویی در واقع همان ثابت قدم بودن در رسیدن به هدف است؛ فرقی نمیکند پاسخگوی خودتان یا فرد دیگری باشید. یک هدف تا زمانی که قادر نباشید بابتش به خودتان یا دیگری جواب پس بدهید و آن را دقیق و درست بیان کنید و خودتان یا دیگران را دربارهی پیگیری آن هدف قانع کنید، هدف قدرتمندی نخواهد بود.
منبع : success
گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده
دانلود pdf مقاله: هدف گذاری چیست؟ و چگونه این کار را انجام دهیم؟
قهوه محتوی کافئین است. کافئین پرمصرفترین مادهی فعالکنندهی روان (مواد شیمیایی که با تغییر عملکرد مغز، باعث تغییراتی در رفتار، ادراک و خلق میشوند) در جهان است. امروزه کافئین در بسیاری از مکملهای چربیسوز یافت میشود. همچنین کافئین میتواند چربی را از بافت چربی خارج کند و میزان سوختوساز را افزایش دهد. اما آیا واقعا قهوه به کاهش وزن کمک میکند؟ در این مطلب درباره قهوه و لاغری صحبت خواهیم کرد.
قهوه محتوی محرکهاست
محرکها موادی هستند که باعث تحریک سیستم اعصاب مرکزی میشوند. بسیاری از محرکهای موجود در دانهی قهوه، در نوشیدنی نهایی نیز یافت میشوند. برخی از آنها که میتوانند بر سوختوساز تأثیر بگذارند، عبارتاند از:
کافئین: فراوانترین مادهی محرک در قهوه است.
تئوبرومین: فراوانترین محرک در دانهی کاکائو است. این ماده در مقادیر کمتر در قهوه نیز یافت میشود.
تئوفیلین: این مادهی محرک در قهوه و کاکائو یافت میشود. تئوفیلین برای درمان آسم مورد استفاده قرار میگیرد.
کلروژنیک اسید: یکی از محرکهای اصلی موجود در قهوه بوده که میتواند سرعت جذب کربوهیدرات را کاهش بدهد.
مهمترین ماده در بین این مواد، کافئین است که قدرت بالایی دارد و بهطور دقیق مورد بررسی قرار گرفته است. کافئین یک انتقالدهندهی عصبی مهارکننده بهنام آدنوزین را غیرفعال میکند؛ با غیرفعالشدن آدنوزین، فعالیت نورونها افزایش مییابد و
انتقالدهندههای عصبیای مانند دوپامین و نوراپینفرین آزاد میشوند. آزادشدن این انتقالدهندهها باعث افزایش انرژی و هوشیاری میشود. درنتیجه کافئین باعث میشود حتی در زمان خستگی نیز بتوانید به فعالیت خود ادامه بدهید.
قهوه به تنهایی یکی از بزرگترین محصولات مصرف شدنیه و حداقل 12 دلیل علمی برای اینکه چرا باید هر روز قهوه بنوشید وجود دارد. به همین دلیل خدا رو به خاطر این اعتیاد شکر کنید و نوشیدنی خودتون رو با شکر یا خامه خراب نکنید.

به جای نوشیدن روزمره سایر نوشیدنی ها، نوشیدن قهوه تلخ باعث بهبود کبد شما می شود. تحقیقات نشون داده افرادی که هر روز چهار فنجان یا بیشتر قهوه می نوشند 80% سیروز کبد پایینتری دارند و 40% احتمال کمتری وجود داره که به سرطان کبد مبتلا شوند.
کافئین یک محرک روانگردان است. وقتی شما قهوه می نوشید، کافئین وارد دستگاه گوارشی و خون شما می شود و نهایتا به مغز شما می رسد(این فرآیند تقریبا 30-45 دقیقه طول میکشه).
وقتی که به مغز شما برخورد کرد، یکی از انتقال دهنده های عصبی شما روبه نام آدنوزین مسدود می کند. این باعث افزایش انتقال دهنده های عصبی دیگتون میشه و به سلولهای عصبی مغز شما با سرعت بیشتری انرژِی می رسد. همه این فعالیتهای شیمیایی و کنگلومرا عصبی، حافظه، خلق و خو، انرژی، زمان پاسخ و عملکرد شما بهبود می دهند.
اگر دنبال کاهش وزن هستید قهوه بنوشید. یکی از معدود مواردی که رابطه مستقیمی با سوزاندن چربی دارد کافئین است. این به این معنی نیست که به جای پیاده روی و ورزش فقط قهوه بنوشید. شما باید هر دو مورد رو همزمان با هم انجام بدین و این کار میتواند شما را شادتر و سالمتر نگه دارد.
قهوه یکی از بزرگترین منابع آنتی اکسیدان ها محسوب می شود. مواد مغذی دیگری از جمله ویتامین b2، b3 و b5، منگنز، منیزیم و پتاسیم را می توانید در قهوه پیدا کنید. همچنین بدن انسان مواد مغذی بیشتری را از طریق قهوه نسبت به سایر منابع جذب می کند. شما می توانید فقط با نوشیدن قهوه شاداب تر و سالم تر باشید.
توجه داشته باشید که این خواص رو نمی تونید توی فنجان قهوه ای که نصفش با شکر یا خامه پر شده پیدا کنید. اگر شما قهوه سیاه بنوشید تحقیقات نشون داده که 7% خطر ابتلا به دیابت با نوشیدن یک فنجان قهوه (6 اونس) کاهش پیدا می کند. معمولا یک فنجان 6 اونسه و اگه مثلا شما روزانه 2 فنجان یا 24 اونس قهوه بنوشید بنابراین خطر ابتلا به دیابت نوع 2 تا 28% در مقایسه با کسی که قهوه نمی نوشد، کاهش پیدا می کند.
هیچ کس مایل نیست که یک بیماری عصبی رو جهش بده مخصوصا زمانیکه زمینه ارثی داشته باشه. پارکینسون با کاهش دوپامین در ارتباطه و از اونجایی که کافئین باعث افزایش سطح دوماپین مغز میشه قهوه سیاه شانس ابتلا به پارکینسون رو کاهش می دهد. تحقیقات نشان می دهند کسانی که به صورت منظم قهوه می نوشند احتمال ابتلا به این بیماری در آنها 32-60% کاهش خواهد داشت.
![]()
به یاد داشته باشید که کافئین باعث افزایش دوپامین مغز می شود. دوپامین که از آن به عنوان هورمون لذت بخشی یاد می کنند بنابراین افزایش آن باعث ایجاد حس شادی و رضایت خواهد شد.
کسانی که روزانه 4 فنجان یا بیشتر قهوه می نوشند 20 درصد کمتر احتمال دارد که به افسردگی مبتلا شوند. نوشیدن قهوه به معنای واقعی نجات دهنده زندگی است.
اگر شما کسی رو مشناسید که با افسردگی دست و پنجه نرم می کنه بهتره اونا رو به صرف قهوه دعوت کنید تا تفاوت رو احساس کنید.
همونطور که قبلا گفتیم قهوه خطر ابتلا به سرطان کبد رو کاهش می دهد همچنین خطر ابتلا به سرطان روده بزرگ رو نیز کاهش می دهد. افرادی که روزانه 4 تا 5 فنجان قهوه می نوشند 15 درصد خطر ابتلا به سرطان روده بزرگ و 40 درصد خطر ابتلا به سرطان کبد در این افراد کاهش پیدا خواهد کرد. از آنجایی که مرگ و میر در اثر ابتلا به سرطان کبد و روده بزرگ به ترتیب در رده سوم و چهارم قرار دارد نوشیدن قهوه بسیار اثر گذار خواهد بود. قهوه خطر ابتلا به سرطان پوست را در زنان تا 20 % کاهش می دهد.
کسانی که هر روز قهوه می نوشند 20% خطر سکته مغذی در آنها کمتر است. کافئین ضربان قلب را افزایش می دهد و برای سلامتی قلب و عروق آن مناسب است. نوشیدن چند فنجان قهوه در روز اثری مشابه رفتن به پیاده روی دارد و قلب شما را سالم نگه می دارد. شما نمی توانید که قهوه را جایگزین ورزش کنید پس از این بهانه برای ورزش نکردن استفاده نکنید چون قهوه به تنهایی تاثیر شگفت انگیزی ندارد.
قهوه ادرار آور است این بدین معنیست که نوشیدن قهوه باعث افزایش ادرار شما می شود. این چیزی است که باعث پاکسازی بدن شما می شود. بدن انسان از طریق ادرار برخی از باکتری ها و ویروسهای مضر را دفع می کند و نوشیدن قهوه به این فرآیند کمک می کند.

حتی بوی قهوه باعث ایجاد حس آرامش می شود. قهوه ترکیب پروتئین در مغز که بااسترس همراه است را تغییر می دهد. به همین دلیل نوشیدن قهوه با دفع استرس باعث آرامش شما خواهد شد.
کافئین باعث تقویت حافظه می شود. همچنین کافئین بر روی برخی از انتقال دهنده های عصبی مغز نیر تاثیر گذار خواهد بود. با مصرف مداوم حافظه شما در طول زمان بهبود خواهد یافت و شانس ابتلا به زوال عقل و آلزایمر را کاهش خواهد داد. افرادی که به طور منظم قهوه می خورند خطر ابتلا به بیماری های عصبی در آنها تا 65% کاهش خواهد داشت.
کافئین با تحریک دستگاه عصبی، باعث ارسال سیگنالهایی به سلولهای چربی شده و موجب شکستن آنها میشود. این امر ازطریق افزایش هورمون اپینفرین در خون اتفاق میافتد.
اپینفرین که با عنوان آدرنالین نیز شناخته میشود، از طریق خون به بافت چربی میرود. در آنجا بافت چربی را شکسته و اسیدهای چرب را به داخل گردش خون آزاد میکند.
البته تا زمانیکه کالری دریافتیتان بیشتر از کالری مصرفی باشد، آزادشدن اسیدهای چرب بهتنهایی نمیتواند کمکی به کاهش وزن بکند. برای کاهش وزن باید انرژی مصرفیتان
بیشتر از انرژی دریافتیتان باشد. مصرف مکملهای چربیسوز و کافئین میتواند بهعنوان یک استراتژی مکمل، روند کاهش وزن را تسریع کند.
هرچه میزان سوختوساز بدن در حالت استراحت (RMR) بیشتر باشد، راحتتر میتوانید وزن کم کنید و بدون افزایش وزن، بیشتر غذا بخورید.
براساس مطالعات کافئین میتواند نرخ سوختوساز بدن در حالت استراحت را 3 تا 11 درصد افزایش بدهد. مقادیر بالاتر کافئین، تأثیر بیشتری دارد.
بیشتر این افزایش در سوختوساز، ناشی از افزایش چربیسوزی است. متأسفانه این تأثیرات در افراد چاق شدت کمتری دارد. براساس یک مطالعه کافئین میزان چربیسوزی را در افراد لاغر 29 درصد افزایش داد، درحالیکه این مقدار برای افراد چاق تنها 10 درصد بود. همچنین این تأثیر کافئین، با افزایش سن کاهش مییابد و در افراد جوان شدیدتر است.
به یاد داشته باشید که بهمرور زمان بدنتان نسبت به تأثیر کافئین بر کاهش وزن مقاومتر شده و میزان کاهش وزن در اثر مصرف کافئین کاهش مییابد.
در کوتاهمدت کافئین میزان سوختوساز و چربیسوزی را افزایش میدهد، ولی پس از مدتی افراد نسبت به کافئین مقاوم میشوند و دیگر کافئین نمیتواند تأثیر قبلی را برجای بگذارد.
حتی اگر تأثیر کافئین در افزایش کالریسوزی در درازمدت کاهش یابد، باز هم کافئین میتواند اشتها را کاهش دهد و موجب شود کمتر غذا بخورید.
در یک مطالعه کافئین توانست اشتهای مردان را کاهش دهد و موجب شود آنها در وعدهی غذایی بعد از مصرف کافئین کمتر غذا بخورند، ولی در زنان چنین تأثیری مشاهده نشد. در یک مطالعهی دیگر حتی برروی مردان نیز تأثیری مشاهده نشد.
تأثیر کافئین و قهوه در لاغری میتواند در افراد مختلف، متفاوت باشد. تا این لحظه شواهدی از تأثیرات درازمدت کافئین بر لاغری مشاهده نشده است.