اگه میخواهید به صورت منسجم یوگا تمرین کنید، نخستین گام این است زمانی را در روز مشخص کنید که برای شما کاملا مناسب باشد و مطمئن باشید که هر روز در این ساعت تمرینات خود را انجام خواهید داد. مهم نیست که چه زمانی به تمرین میپردازید، اما باید هر روز به صورت منظم این کار را انجام دهید. یوگای صبحگاهی به این معنا است که به آرامی از خواب بیدار میشوید و به خودتان انرژی میدهید تا روز خوبی در پیش داشته باشید. با ما باشید تا بیشتر با این ورزش و تاثیر آن آشنا شوید.
برای شروع به پشت روی زمین دراز بکشید و زانوهایتان را خم کنید. اگر احساس خوبی به شما دست میدهد میتوانید زانوهایتان را بغل کنید.

با حرکت پا به انگشت خوابیده ماهیچههای همسترینگتان را بیدار کنید. اگر یک نوار پارچهای محکم در اختیار دارید، میتوانید با استفاده از آن کشش بیشتری ایجاد کنید. همچنین میتوانید تنها پایتان را بکشید و از هر دو سمت رانتان را با دست نگه دارید. نوع دیگر این حرکت اینگونه است که پایتان را خم کنید و کف پا را برروی زمین بگذارید. این کار باعث آزادشدن ماهیچههای پایین کمرتان میشود. هنگامی که پایتان در هوا است قوزکتان را بچرخوانید.
حرکت چشم سوزن روشی فوقالعاده برای قویکردن عضلات پا است که در اول صبح میتوانید انجام دهید. شما به راحتی میتوانید میزان کشش را با تغییر محل قرارگرفتن پای عقبی کنترل کنید. راحتترین حالت این است که زانوی پای عقبی را خم کنید، اما کف پایتان را بر روی زمین نگه دارید. اگر میخواهید فشار بیشتری وارد کنید پایتان را از روی زمین بلند کنید و به سمت قفسهی سینه بیاورید. این کار باعث بازشدن عضلات بالای پای مخالف میشود. همچنین میتوانید مانند شکل پشت پایتان را با دست نگه دارید.
انجام حرکت سگ سر پایین در هر موقع از روز احساس فوقالعادهای در شما ایجاد میکند، به ویژه اگر اولین چیزی باشد که در روز انجام میدهید. با خمکردن هر یک از زانوهایتان به صورت پدالزدن فشار را کمی از روی آن بردارید. با هر بار انجام این کار سعی کنید به مدت 5 بار نفشکشیدن، در وضعیت کشیده و ساکن باقی بمانید. البته شما در هیچ کدام از حرکتهای یوگا بهطور کامل ساکن نیستید، چرا که همیشه درحال نفسکشیدن هستید و بدنتان در حال تطبیقهای جزئی برای حفظ تعادلش است.

پای راستتان را جلو بیاورید و کنار دست راستتان بگذارید و آمادهی نوعی حالت خیز شوید. در وضعیت خیز به پایین باقی بمانید، سعی کنید بدنتان به موازات زمین صاف نگه دارید و پای چپتان را کاملا محکم و صاف قرار دهید. میتوانید برای شروع پای چپتان را صاف قرار دهید و پای دیگرتان را خم کنید. همچنین میتوانید زانوی پای کشیدهتان را برروی زمین قرار دهید. همچنین میتوانید دستهایتان را در هوا نگه دارید و با خمکردن زانوی پای کشیده چند بار بدنتان را پایین بیاورید. با توجه به اینکه بدنتان با کدام حرکت راحتتر است یکی از آنها را انتخاب کنید. لازم نیست هر روز یک حرکت را تکرار کنید.

با تمرینکردن وضعیت هلال ماه انرژی خود را افزایش دهید. اگر همیشه از یک حائل زیر دست پایینیتان استفاده کنید این حرکت برای شما آسانتر خواهد بود. (اگر در خانه چیزی ندارید که زیر دستتان بگذارید از یک صندلی یا چارپایه استفاده کنید). این حرکت فشار خوبی به همسترینگ پای ستونتان وارد میکند. دستوپایی که بلند کردهاید را راست و استوار نگه دارید. برروی چرخاندن سینهتان به سمت سقف تمرکز کنید و تصور کنید که خورشید صبحگاهی در قلبتان میدرخشد.
پس از انجام این حرکت، حرکتهای قبلی یعنی سگ سر پایین و خیز به پایین را انجام دهید، سپس هلال ماه را برروی پای چپتان تکرار کنید.
9 حرکت یوگا که خوابتان را میپراند - تخته
در وضعیت تخته قرار بگیرید. اجازه دهید دستها و پاهایتان در این حرکت درگیر شوند و انرژی زیادی مصرف کنند. به اندازهی مدت زمان پنج تنفس آرام در این وضعیت قرار بگیرد. اگر این حرکت برای شما دشوار است میتوانید زانوهایتان را روی زیرانداز قرار دهید.
زانوها، قفسهی سینه و چانه
زانوهایتان را برروی زیرانداز قرار دهید، درحالیکه قفسهی سینه و چانهتان را به زمین میچسبانید، باسنتان را بالا نگه دارید. باید شبیه به یک کرم شده باشید. میتوانید بدنتان را به حالت افقی کامل دربیاورید و برروی پنچهی پا و کفت دست قرار بگیرید. اما شدیدا توصیه میکنم روی زانوها، قفسهی سینه و چانه قرار بگیرید تا صبحتان را با حرکت سبکتری آغاز کرده باشید.
9 حرکت یوگا که خوابتان را میپراند - نیمه کبری

شکمتان را به زمین بچسبانید و با کمی فشار قفسهی سینهتان را از زمین بلند کنید و کف دستهایتان را روی زمین قرار دهید. اگر بخواهید میتوانید با انجام حرکت کبری ایستاده یا حتی بالابردن زانوها و قرارگرفتن در حالت سگ رو به بالا فشار بیشتری به دستهایتان بیاورید. (برای انجام این حرکتها باید فشار بیشتر به دستهایتان بیاورید). اگر بخواهید یکی از این دو حرکت را انجام دهید مطمئن شوید که شانههایتان را متعادل نگه داشته و آنها را به گوشهایتان نزدیک نکردهاید.
9 حرکت یوگا که خوابتان را میپراند - بچه

زانوهایتان را از هم بازکنید، کمرتان را بالا بیاورید، قفسهی سینه را بین زانوها قرار دهید و پیشانیتان را روی زمین بگذارید. در این حالت چند نفس عمیق بکشید تا تأثیر حرکتتان را ببینید. به این ترتیب میتوانید یک روز شاد و پرانرژی را آغاز کنید و ممکن است حتی تصمیم بگیرید قهوهی صبحگاهیتان را ترک کنید.
منبع : https://keramatzade.com/Awareness-and-morning-sweat-with-yoga-movements

آیا حس میکنید در طول مذاکراتتان با یک نفر، بیشتر از اینکه امتیاز بگیرید امتیاز میدهید؟ آیا برای اینکه به خواستهتان برسید، مجبورید مجادله کنید یا با دیگران علیه طرفمقابلتان متحد شوید؟ آیا برای دست آوردن خواستههای خود (در صورتی که نسبت به دیگران از اقتدار بیشتری برخوردار نباشید)، به مشکل میخورید؟ اگر چنین است، شما باید مهارتهایتان را در زمینه انجام مذاکرات برد برد ارتقا بدهید. مذاکرهی برد برد، شیوهای از مذاکره است که پس از انجام آن آن هر دو طرف، با حس پیروزی میز مذاکره را ترک میکنند.
مذاکرات تاثیرگذار و کارآمد به شما کمک میکند تا هنگامی که خواستههایتان در تعارض با خواستههای طرف مقابل است، برای دستیابی به توافق بتوانید راهحل مناسبی بیابید. هدف از انجام مذاکرات برد برد دستیابی به راهحلی است که مورد پذیرش هر دو طرف مذاکره باشد. باید به این نکته توجه داشته باشیم که با توجه به شرایط مختلف، سبکهای متفاوتی برای مذاکره وجود دارد.
مثلا اگر در آینده قصد معامله و همکاری با طرفمقابل را ندارید، روش «بازی بیسبال» روش مناسبی برای شماست. در این روش باید به دنبال برد باشید و شکست را به طرف مقابل تحمیل کنید. بسیاری از افراد در مواقعی همچون خرید و فروش خانه از این روش استفاده میکنند. به همین دلیل است که معمولا خرید خانه تجربهی چندان خوشایندی نیست. این شیوه بازی مفهوم بردن به هر قیمتی را در ذهنها ایجاد میکند.

هنگامی که برای معاملات با ریسک بالا در حال مذاکره هستید، باید با دقت به جزئیات بپردازید و برای بدست آوردن امتیازات مورد نظرتان، از شیوهی «مهارت در بردن بدون تخلف از قوانین بازی» (Gamesmanship) استفاده کنید. کسانی که درگیر معاملاتی هستند که در آن فروشهایی با حجم و ارقام بزرگ صورت میگیرد، با این شیوه آشنایی دارند. در این روش نیز فرد با توجه به مهارت و تجربهی کافی در موضوع مورد نظر و همچنین آشناییای که با اشکالات و نواقص بسیار جزئی در قوانین دارد، سعی میکند به هر نحو مذاکره را به نفع خودش به پایان برساند (این کار به ظاهر غیرقانونی نیست و طبق قواعد بازی صورت میپذیرد). به عنوان نمونه تصور کنید میخواهید اتومبیلی را از فردی غریبه خریداری کنید. او خودرو را چند روز به طور کامل در اختیار شما قرار میدهد تا از کیفیت و سلامت ظاهر آن اطمینان یابید. شما با بررسیهایی که انجام میدهید احساس میکنید که خودروی مناسبی است و تصمیم به خرید آن میگیرید. اما پس از خریدن آن مطلع میشوید که قبلا تصادف نسبتا شدیدی داشته است. در این حالت فرد مقابل از شیوهی گفته شده استفاده کرده و بدون هیچگونه دروغ و حقه توانسته است بازی را به نفع خود به پایان برساند.
هیچکدام از این دو روش برای مذاکره با افرادی که میخواهید رابطهتان با آنها را در آینده نیز ادامه دهید، مناسب نیست. اگر یکی از طرفین از روش «بازی بیسبال» استفاده کند، نتیجهی آن زیان برای طرفمقابل خواهد بود و این امر ممکن است باعث شود که طرف مقابل در آینده در صدد تلافی برآید. همچنین استفاده از حیله و حقهبازی در طول مذاکره باعث کاهش اعتماد و ضربه زدن به کار تیمی میگردد. ممکن است شخص حقهباز در یک یا چند مذاکره، مشکلی نداشته و به خواستهاش برسد، اما این روش در مورد مذاکرات روتین و کار مداوم جواب نخواهد داد. بنابراین، همیشه بهترین سیاستها، صداقت و شفافیت است.

بسته به میزان اختلافنظری که میان طرفین مذاکره وجود دارد، روشهای آمادهسازی میتوانند برای دستیابی به یک مذاکرهی موفق کمک کنند.
در مواقعی که اختلافنظر چندانی بین طرفین مذاکره وجود ندارد، آمادهسازی قبل از مذاکره ضروری نیست و ممکن است نتیجهی معکوس در پی داشته باشد. چرا که آماده سازی امری زمان بر است و میتوان این زمان را برای موارد ضروریتری استفاده نمود. همچنین این موضوع میتواند برای طرفمقابل حیلهگرانه به نظر برسد، زیرا همانطور که این آماده سازی شما را در موضع قدرت قرار میدهد، میتواند طرف مقابل را در موضع ضعف قرار دهد. با این وجود اگر اختلاف نظر چشمگیری بین شما و طرف مقابل وجود دارد، قبل از ورود به مذاکره از داشتن آمادگی قبلی کامل، اطمینان حاصل کنید.
لازم است قبل از هر مذاکرهای و برای آمادگی بیشتر، موارد زیر را با خود مرور کنید:
اهداف: میخواهید از این مذاکره چه چیزهایی به دست آورید؟ فکر میکنید طرف مقابل از انجام این مذاکره چه اهداف و خواستههایی دارد؟
دادوستد: شما و طرفمقابلتان چه چیزهای برای مبادله با یکدیگر دارید؟ هر کدام از شما چه چیزهایی دارد که طرفمقابل خواهان آنهاست؟ کدام یک از داشتههایتان را میخواهید و میتوانید به طرفمقابل ارائه دهید؟
گزینههای جایگزین: اگر بر سر گزینههای اولیهتان با طرفمقابل به توافق نرسیدید، گزینههای جایگزین شما کدامند؟ این گزینهها خوبند یا بد؟ اگر احیاناً با طرفمقابل به نتیجه نرسیدید چه چیزهایی را از دست خواهید داد و دستیابی به توافق در این مذاکره چقدر برای شما اهمیت دارد؟ آیا عدم دستیابی به توافق، فرصتهای آتی را نیز از شما میگیرد؟ و گزینههای جایگزین طرفمقابل چه چیزهایی میتواند باشد؟

روابط: سابقهی روابط شما با طرفمقابل به چه صورت است؟ آیا این رابطه میتواند بر مذاکره شما تاثیر بگذارد؟ و اگر میتواند آیا باید اجازه دهید اتفاق بیفتد یا جلوی آن را بگیرید؟ چگونه روابطتان را در طول مذاکره اداره میکنید؟
دستاوردهای مورد انتظار: طرفین انتظار دارند از مذاکره به چه دستاوردها و نتایجی برسند؟ نتایج مذاکرات پیشین به چه صورت بوده؟ و انتظار میرود نتایج در آینده به چه صورت باشند؟
پیامدها: عواقب باخت و یا برد شما در مذاکره چیست؟ این عواقب برای طرفمقابل به چه صورتاند؟
قدرت: در رابطهی بین دو طرف قدرت در دست کدام طرف است؟ چه کسی منابع را کنترل میکند؟ چه کسی در صورت به توافق نرسیدن مذاکره زیان بیشتری خواهد دید؟ طرفمقابل برای تحقق بخشیدن خواستههای شما چه قدرتی دارد؟
راهکارهای ممکن: بر اساس کلیه ملاحظات چگونه توافقی ممکن است صورت گیرد؟
در یک مذاکرهی برد برد، طرفین باید پس از پایان مذاکره نسبت به آن احساس مثبت داشته باشند. این موضوع کمک میکند تا روابط کاری سازنده حفظ شود. تحمیل سبک مذاکره به طرفمقابل، صحنهسازی و احساساتی شدن بیمورد اصلا مناسب نیست، زیرا این رفتارها اصول منطقی مذاکره را تحت الشعاع قرار داده و شما را یک حقهباز جلوه می دهد.
بهتر است تا جایی که ممکن است به بحث پیرامون احساسات خودتان علاقهای نشان ندهید و اگر لازم بود طوری صحبت کنید که انگار دارید در مورد احساسات شخص دیگری صحبت میکنید. به عنوان مثال اگر صحبتی از طرف مقابل شما را ناراحت کرد به جای اینکه ناراحتی خود را ابراز کنید، اینگونه بگویید که اگر این حرف را به فلان شخص میزدید ناراحت میشد! و از این طریق طرفمقابل را نسبت به تاثیر صحبتهایش آگاه کنید و مرزهای مورد نظرتان را برای وی ترسیم نمایید. ولی حواستان باشد که شما باید به نیازهای عاطفی و احساسی افراد توجه زیادی داشته باشید. اگر در مواقعی که لازم است، به احساسات طرفمقابل توجه نکنید، ممکن است توافق حاصلشده برای وی رضایتبخش نباشد و به شکل یک توافق موقتی در بیاید که استحکام لازمه را ندارد.

مذاکره، بهخودیِ خود یک اکتشاف دقیق پیرامون چگونگی موقعیت شما و طرفمقابلتان، برای بدست آوردن یک توافق مورد پذیرش طرفین است تا از طریق آن و تا جایی که ممکن است، هر دو طرف به خواسته و اهدافشان دست یابند.
در حالت ایدهآل، طرف مقابلتان دقیقاً همان چیزی را میخواهد که شما پیش از مذاکره، خودتان برای مبادله آماده کرده بودید! و آمادگی لازم برای دادن آنچه طرف مقابل میخواهد را دارید. اما اگر شرایط به این روال پیش نرود و یکی از طرفین ناگزیر به از دست دادن امتیازش شود، منصفانه است که برای جبران این موضوع، دست به اقدامات دیگری بزند. در نهایت برای اینکه بتوان یک توافق را برد برد درنظر گرفت، باید هر دو طرف احساس مثبت و خوشایندی نسبت به راهکار نهایی بدست آمده داشته باشند.
در پایان باید گفت که سعی کنید تنها در مواقعی به مذاکرات برد باخت روی بیاورید که به ادامهی روابطتان با طرف مقابل نیازی ندارید، چرا که اگر طرفمقابل در مذاکره با شما شکست بخورد، دیگر علاقهای به کار کردن با شما در آینده نخواهد داشت. همچنین باید انتظار داشته باشید طرف مقابل برای جبران آن بخش از مذاکراتی که شما بردهاید و منجر به باخت و زیان او شده است، دست به اقداماتی نظیر قطع همکاری بزند.
منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-negotiation-of-winning-a-win-

همهی ما هر روز مجبور به مذاکره هستیم. از توافق برای بیرون بردن زبالهها با برادرمان تا قرارداد بستن برای پروژهی کاری، همهوهمه به مذاکره نیاز دارد. این روزها دربارهی آموزش اصول مذاکره زیاد گفته میشود و راهکارهای مختلفی دربارهی مذاکره ارائه میشود، مثلا اینکه اهداف مشخص داشته باشید، نحوه استفاده از زبان بدن را یاد بگیرید و نکات مربوط به آن را رعایت کنید، پیشنهادهایتان از خواسته و هدف اصلیتان بالاتر بهنظر برسد و غیره. برای اینکه در زندگی روزمره بهخوبی مذاکره کنید، باید مانند هر مهارت دیگری، تمرین کنید و باتجربه شوید. امروز برایتان از 5 تمرین روزانه خواهیم گفت که کمک میکند مذاکره کننده بهتری باشید.

«نه» گفتن گاهی از آنچه بهنظر میرسد، خیلی سختتر است. «نه» گفتن در موقعیتهای مختلفی برای ما پیش میآید. فرض کنید مدیر از شما میخواهد که برای کاری آماده شوید که علاقه و آمادگیاش را ندارید، دوستانتان از شما کمکی میخواهند که از عهدهاش برنمیآیید و دوست ندارید انجامش بدهید یا حتی در صف خرید کسی از شما میخواهد که نوبتتان را به او بدهید و کارهایی از این دست. ما مدام با شرایطی مواجه هستیم که باید با مهارت نه گفتن بهخوبی آشنا باشیم تا از خود مراقبت کنیم.

زبان بدن در ارتباطات تا حدود زیادی در افراد مختلف، متفاوت است اما درهرحال شناخت و آگاهی از زبان بدن در ارتباطات غیرشفاهی و در روابط بینفردی بسیار مهم است. (بهتر است بدانید که میتوانید با دیدن چهره طرف مقابل مذاکره بهتری داشته باشید!)
باید حواستان به زبان بدن طرف مقابل باشد. پلکزدن مدام، تغییر حالت نشستن و غیره همگی نشانههای خوب و ضروری برای دریافت معانی تلویحی رفتار طرف مقابل هستند. برای اینکه زبان بدن دیگران را بهخوبی تفسیر کنید، باید بتوانید در آنها دقیق شوید و با تمرکز رفتارهایشان را زیرنظر بگیرید و تحلیل کنید.

گوشکردن یکی از مهمترین قسمتهای برقراری ارتباط با دیگران است. با گوشکردن است که میتوانید دریابید در مغز طرف مقابل چه میگذرد. در مذاکره هر چقدر بیشتر و بهتر گوش کنید، قویتر بهنظر میرسید. یعنی طرف مقابل اطلاعات بیشتری در اختیارتان میگذارد. افراد آرامی که بهدقت گوش میکنند، مذاکرهکنندگان موفقتری بهنظر میرسند و قابل احترام هستند. پس از مهارت گوش دادن غافل نشوید که بسیار مهم است. این مهارت نیز مانند هر مهارت دیگری برای تقویت به تمرین زیاد نیاز دارد.
برای اینکه به چنین مهارتی دست پیدا کنید، تمرین را از خانه و با دوستان و اعضای خانواده آغاز کنید. سعی کنید دقیق و آرام به حرفهایشان گوش بدهید و شنوندهای مؤثر باشید. با این کار برای مذاکرههای رسمیتر با غریبهها در شرایط مختلف آماده خواهید شد.

قبل از اینکه وارد مذاکره بشوید، دربارهی شرایط پیش رو فکر کنید و آمادگی لازم را کسب کنید. فرقی نمیکند، مذاکره شما خرید و معاملهی چیزی مثل فرش باشد یا قراردادهایی برای تأمین مالی یک استارتاپ. درهرحال سعی کنید اطلاعات کافی و مفید نسبتبه مذاکرهی خود بهدست آورید. برای انجام درست تحقیقات باید منابع اطلاعاتی خوب و قوی داشته باشید و بدانید که چه پرسشهایی در طول مذاکره مهم و اساسی هستند.

برای اینکه در مذاکرههایتان قوی، با اعتماد به نفس و موفق ظاهر شوید، باید تمرین کنید و بر تجربههایتان بیفزایید. با تجربه است که نبض جریان مذاکره را در دستانتان خواهید گرفت و طبیعی و قوی عمل خواهید کرد. از مذاکرههای عادی و روزمره شروع کنید و کمکم به مراحل حرفهایتر برسید. باید مهارت های مذاکره را در کار، اجتماع، معاملات و… نیز بهبود ببخشید و نتایج دلخواهتان را بهدست بیاورید. ارزیابی و بازبینی عملکردتان در مذاکرات نیز به شما کمک میکند تا بهتر عمل کنید.
این مهارتها با تمرین بسیار به شما کمک خواهند کرد که در زندگی قویتر مذاکره کنید، اما فراموش نکنید که در مذاکرهها عادل باشید و جانب انصاف را رعایت کنید. هیچکس نباید بیش از آنچه لایق است، برای کسب امتیاز در مذاکرهها اصرار بورزد. از قدیم گفتهاند، صداقت بهترین سیاست است.
منبع : https://keramatzade.com/A-simple-daily-habit-that-makes-you-an-amazing-negotiator
همهی خانوادهها مشکلات مربوط به خودشان را دارند. اما حتی با وجود مشکلات میتوانیم روابط خانوادگی سالمی داشته باشیم؛ اگر بدانیم چطور ارتباط برقرار کنیم. در رویارویی با مسائل خانوادگی همیشه بهتر است رویکردی نرم و دوستانه داشته باشیم، نه رویکردی سایشی. وقتی نگرانی خود را بهتندی به دیگر اعضای خانواده نشان میدهیم، آنها را از خودمان میرانیم. در این مقاله به موضوعات مهمی همچون مذاکره در خانواده اشاره شده است.
قدرت و تأثیرگذاری کلمات بسیار زیاد است. خیلی وقتها کلمات روابط خانوادگی را ویران میکنند. بنابراین اعضای خانواده باید مراقب آنچه به یکدیگر میگویند و چگونگی بیان آن باشند. در رویارویی با مسائل خانوادگی حساسیتبرانگیز همیشه گوشهچشمی به آینده داشته باشید! برخورد تند، تلخ، خشمگین یا تحقیرکننده با اعضای خانواده معمولا واکنش متقابل طرف مقابل را برمیانگیزد و این رابطهی خانوادگی را خدشهدار میکند. اما اگر بهنرمی و از روی عشق برخورد کنید، رابطهی بلندمدتتان در خانواده محکمتر میشود.
برای داشتن رابطهی سالم در خانواده، هنگام بحث بر سر مشکلات باید کلمهها را با دقت و روش برخورد را حتی هشیارانهتر انتخاب کنید. آنچه میگوییم و چگونگی بیان آن ممکن است تا مدتها روابط خانوادگی را تحتتأثیر قرار دهد. حتی مسائل جزئی، اگر بهدرستی مطرح و دربارهشان مذاکره نشود، ممکن است نتایج ناگواری بهدنبال داشته باشند. برای آشنایی با چگونگی مذاکره در خانواده این مطلب را بخوانید.
تصور کنید مجبورید بهدلیل تغییر شغل همسرتان مدتی با خانوادهی او زندگی کنید. خانوادهی همسرتان انتظار دارند وظایف مشخصی را در خانه بهعهده بگیرید که بهنظر شما دشوار و خارجازدسترس هستند؛ بهویژهکه باید به بچههایتان هم برسید. حتی اگر تمام سعیتان را بکنید از عهدهی همهی این کارها برنمیآیید. پس تصمیم میگیرید، موضوع را با آنها مطرح کنید اما دقیقا نمیدانید چطور. اگر سرراست به آنها بگویید رفتارشان غیرمنطقی و مسخره است، بیشک باید منتظر واکنش ناخوشایند آنها باشید. شاید کلمهها و روش بیان نادرست، شما را روانهی هتل کند!
موضوعی به همین پیشپاافتادگی ممکن است بین خانواده شکاف ایجاد کند، زیرا ما نسبت به احساسات و افکار اعضای خانواده خیلی حساس هستیم. وقتی پای اعضای خانواده در میان باشد، مسائل را شخصی میکنیم. در برابر برخوردهای تند، معمولا واکنشهای تند نشان میدهیم. اما روشهای مختلفی برای جلوگیری از جدل در خانواده وجود دارد. درادامه، به شما میگوییم مذاکره در خانواده دربارهی مسائل حساس چطور باید باشد.

افراد بهدلایل مختلف در خانواده، گاهی نیاز دارند موضوع یا نکتهای را با دیگران مطرح کنند. در این وقتها، باید از خود بپرسند «مطرحکردن این موضوع چه پیامدهایی خواهد داشت» و اینکه «آیا این موضوع واقعا ربطی به من دارد». اگر نقشی در ماجرا ندارید یا موضوع مربوط به زندگی خصوصی افراد است، خود را کنار بکشید.
آدمها حتی اگر اعضای خانواده باشند و رابطهی خونی داشته باشند، روش زندگیشان متفاوت است. مثلا اگر فرزندی هر سال تعطیلات نوروز را همراه خانوادهاش در کنار پدرومادرش میگذراند، به این معنی نیست که فرزند دیگر هم همین کار را بکند. اگر فرزند دیگر بخواهد تعطیلات را کنار همسر و فرزندانش بهشکلی دیگر بگذراند، باید تصمیمش را محترم شمرد. اعضای خانواده باید یکدیگر را در انتخابهایشان آزاد بگذارند. نباید بر سر این مسائل بحث کرد؛ افراد بالغ در تصمیم گیری مختارند.
تفاوت در بین اعضای خانواده نهتنها طبیعی است بلکه باید به رسمیت شناخته و محترم شمرده شود. خانوادههای بسیاری تنها بهدلیل دخالت بیمورد در موضوعات از هم پاشیدهاند. مثلا فردی گمان میکند خواهرش بهدرستی به فرزندش غذا نمیدهد؛ درحالیکه خودش همیشه غذاها و خوراکیهای سالم مصرف میکند، میبیند بچهی خواهرش هلههوله میخورد. نتیجهی صحبت دراینباره چیست؟ چقدر ممکن است تغییری ایجاد کند؟ چنین تغییری تعهد قوی میخواهد و احتمالا فرد تنها برپایهی نظر خواهرش چنین کاری نخواهد کرد. اینکه به کسی بگوییم روش تغذیهی فرزندانش درست نیست، بهتنهایی باعث تغییر نمیشود. ممکن است دیگران نظر متفاوتی دراینباره داشته باشند. پذیرش و احترام به باور افراد در مسائلی مانند تربیت فرزند یکی از پایههای رابطه خانوادگی سالم و پخته است. دخالت در تصمیمهایی که تأثیری بر زندگی دیگر اعضای خانواده ندارد، رابطهی خانوادگی را خدشهدار میکند.
پیش از مطرحکردن موضوع خود را جای دیگران بگذارید
برای درک دیگران باید خود را جای آنها بگذارید. افرادی که تنها از زاویهی دید خودشان به مسائل نگاه میکنند، معمولا پیشداورانه با اعضای خانواده برخورد میکنند. دیدِ باز و حساسیت در بررسی وضعیت از نگاه طرف مقابل بسیار مؤثر و راهگشاست. اعضای خانواده باید احترام و عشقی را که شایسته است، نثار یکدیگر کنند و تلاش کنند مسائل را از دید دیگران ببینند. بیتوجهی به این امر میتواند به رابطهی خانوادگی آسیب بزند.

بهتر است در مسائل دشوار بهنرمی پیش بروید. تندی، افراد را گریزان و تودار میکند. درمقابل، وقتی افراد احساس امنیت و راحتی بکنند، حرف دلشان را میزنند. افراد وقتی انتظار برخورد نامهربانانه، سرزنش، نقد و قضاوتشدن را داشته باشند، حاضر به بحثکردن نمیشوند. نرمی تنها در انتخاب کلمهها خلاصه نمیشود، بلکه به دوری آگاهانه از قضاوت دیگران و پیشداوری آنها هم اشاره دارد. پیشداوری باعث میشود افراد حالت دفاعی بگیرند. پس اگر بهدنبال رابطهی خانوادگی خوب هستید، نباید یکتنه به قاضی بروید و تندی کنید. با اعضای خانواده همانطور رفتار کنید که انتظار دارید با شما رفتار کنند.
سرزنشکردن معمولا در قالب جملههایی با ضمیر «تو» همراه است: «تو خواستی!»، «تو کردی!» و… . در بحث دربارهی مسائل مهم و حساس خانوادگی، این کلمه را از دایرهی واژگانتان پاک کنید. هروقت احساس کردید باید بگویید «تو»، درنگ کنید و عبارت «بهنظر من» را جایگزین کنید. مثلا در برابر خواهرتان که مایل است دستهجمعی هدیهی گرانبهایی برای عروسی داییزادهتان تهیه کنید، جملهی «تو همیشه توقع داری ما بیشتر از امکانمون هزینه کنیم؛ همهی ما مثل تو پول درنمیآریم!» آنقدر تندوتیز است که احتمالا باعث جدل میشود.
درعوض پیامتان را با عبارت «بهنظر من» بیان کنید. حرفتان نباید سرزنشگر باشد؛ باید به طرف مقابل کمک کند مسئله را از زاویهی دید شما ببیند. مثلا «بهنظرم این مبلغ برای ما زیاده، دستکم ما نمیتونیم اینقدر هزینه کنیم چون هزینههای ضروری دیگهای داریم.» جملهی بهتری است. سپس میتوانید پیشنهاد هدیهی ارزانتری را بدهید یا برای تهیهی جداگانهی هدیه مذاکره کنید.
راهحل ارائه کنید اما حرفتان را با سرزنش دیگران آغاز کنید. احتمالا با هر دو روش به هدفتان میرسید، اما تندی و سرزنش بهقیمت تخریب رابطهی خانوادگیتان تمام میشود. با نشانهگرفتن انگشت اتهام به سوی دیگران، آنها را از خودتان دور میکنید. با سرزنشکردن مسیر ادامهی رابطه را به بنبست نکشانید؛ مسیر امنِ «بهنظر من» را پیش بگیرید تا به دیگران کمک کنید از زاویهی دید شما به رویدادها نگاه کنند.

اعضای خانواده معمولا در برابر اشتباهات انتقاد میکنند، زیرا میخواهند اشتباه را اصلاح کنند. نیت آنها خوب اما روششان غلط است چون به مخاطب کمکی نمیکند. انتقاد اعضای خانواده را ناراحت و از شخص انتقادکننده دلگیر میکند. در مذاکرهی خانوادگی باید بهکلی از انتقاد اجتناب کرد.
هیچکس از شنیدن نصیحت خوشش نمیآید. تا وقتی از شما درخواستی نکردهاند، توصیههایتان را برای خودتان نگه دارید. بهگفتهی مجله «روانشناسی امروز» نصیحتکردن ممکن است بهعنوان تلاش برای کنترل افراد، محدودکردن آزادی و برخی نیتهای ناخوشایند دیگر برداشت شود. نصیحتکردن چه بهحق و چه ناحق، رفتاری غیرانسانی، نشانهی سلطهگری، ایرادگیری، بیاطمینانی و تردید دربارهی موفقیت هدفهای بیهمتای ما جلوه میکند.
برای مذاکره در خانواده از اتمام حجت اجتناب کنید

اتمامحجت یعنی زورگویی! یعنی با تلخ نشاندادن پیامدها، انتخابی بهجز موافقت با ما برای دیگران نگذاریم. مشکل اینجاست که طرف مقابل درواقع انتخابی نداشته است و بهاختیار خودش تصمیم نگرفته است. او بهخاطر اخطاری که دریافت کرده است، مجبور به پذیرش شده است. اتمامحجت در درازمدت به رابطهی خانوادگی آسیب میرساند، زیرا فرد دریافتکننده همیشه احساس میکند بدون اختیار، مجبور به انجام یا پذیرش کاری شده است.
سخن چینی دربارهی مسئله
برای صحبت دربارهی مشکل خانوادگی به سراغ دوستان یا دیگر اعضای خانواده که موضوع به آنها ربطی ندارد، نروید. پشت سر فرد موردبحث سخنپراکنی نکنید. او سرانجام میفهمد پشت سرش حرف زدهاید و احساس میکند به او خیانت کردهاید. پس مستقیم به سراغ فرد موردنظر بروید و با خودش صحبت کنید. دیگرانی را که موضوع هیچ ربطی به آنها ندارد، وارد ماجرا نکنید.
برنده شدن

اگر هدفتان از مذاکره «برندهشدن» یا اثبات این است که «حق با شما بوده»، روش غلطی را پیش گرفتهاید که به رابطهای سالم منجر نمیشود. هدف شما باید رسیدن به توافقی دوطرفه باشد که معمولا با کوتاهآمدن نسبی هر دو طرف همراه است. اگر بهتمامی بر برندهشدن اصرار کنید، کوتاهآمدن حتی به ذهنتان خطور هم نمیکند. انعطافپذیر باشید و فروتنی پیشه کنید و نگران اینکه «حق با شما نیست» نباشید. همهی ما اشتباه میکنیم! امکان ندارد همیشه حق با ما باشد. بیشتر وقتها اگر دو طرف نرمی نشان بدهند و اصراری بر حقداری نداشته باشند، رسیدن به توافق ممکن است.
مذاکره در خانواده همراه با حفظ رابطهی خانوادگی سالم
1. موضوع بحث را از پیش مشخص و ملایمترین عبارتها انتخاب کنید
در این گام پرسشهای زیر را در نظر بگیرید:
مطرحکردن این موضوع چه پیامدهایی دارد؟
آیا این موضوع اصلا ربطی به من دارد؟
اگر فکر میکنید بحث دراینباره باعث تغییر مثبت و تقویت رابطه میشود، به راهتان ادامه دهید. در غیر این صورت دخالت نکنید.
پس از اینکه مطمئن شدید مطرحکردن مسئله سودمند است، فهرستی از نکتههای کلیدی که باید به آنها پرداخته شود، تهیه کنید. برای هر مورد عبارتهایی را درنظر بگیرید که بهشکلی نرم، همدلانه و قابلدرک مسئله را توضیح میدهند. مثال آغازین مطلب را بهیاد بیاورید؛ زندگی موقتی با خانواده همسرتان و انتظارات غیرمنطقی آنها. با تصور چنین وضعیتی روش بیان مناسب را تمرین کنید. میتوانید جملههایی را که میخواهید به آنها بگویید یادداشت کنید؛ جملههایی مانند:
«به نظرم بهتره دربارهی این موضوع حرف بزنیم. من بهخاطر این شرایط و سروکلهزدن با بچهها که باید با این وضعیت کنار بیان تحت فشارم. اگه بتونیم دراینباره صحبت کنیم خیلی خوب میشه!»
«بهنظرم، من هم باید بخشی از کارهای خونه رو به عهده بگیرم اما همزمان باید بین کارهای خونه و رسیدگی به بچهها و همسرم تعادل برقرار کنم!»
«بهنظرم بهتره با هم نگاهی به کارهایی که باید انجام بشه بکنیم، میتونیم باهم دربارهی اولویتها تصمیم بگیریم تا من بتونم به کارهای ضروری برسم.»
«بهنظر من» و ارائهی راهحل روش خوبی برای شروع بحث است؛ بدون اینکه کسی را مقصر جلوه بدهد. این عبارتها باعث میشود دیگران از زاویهی دید شما ماجرا را ببینند. همچنین نشان میدهند شما تا حدودی کوتاه آمدهاید.
2. زمان و مکان مناسب را انتخاب کنید
از طرف مقابل بخواهید که زمانی را برای بحثکردن اختصاص بدهد. همهی کسانی که درگیر مسئله هستند، باید در این بحث حضور داشته باشند؛ بهویژه کسانیکه رفع مشکل بدون همکاری آنها ممکن نیست. مکان گفتوگو باید خالی از موارد منحرفکننده باشد. هنگام بحث لوازم الکترونیکیتان را کنار بگذارید تا باعث عدم تمرکز نشوند.
3. حرف بزنید اما بیشتر شنونده باشید
هنگام مذاکره در خانواده شنونده خوبی باشید

همهی ما دوست داریم حرف بزنیم. آنچه را لازم است، بگویید و نه بیشتر. فقط دربارهی نکتههایی که پیشتر مشخص کردهاید، صحبت کنید. سپس به طرف مقابل گوش بسپارید. پیش از اینکه پاسخی بدهید، شنیدههایتان را تحلیل و کمی به آنها فکر کنید. معمولا در مذاکرههای خانوادگی بهویژه وقتی بحث اوج میگیرد، افراد بهسرعت جواب یکدیگر را میدهند. نتیجهی این کار تقویت احساسات منفی است.
آرام باشید، شمرده صحبت کنید و پیش از حرفزدن فکر کنید. به طرف مقابل گوش کنید و نشان بدهید میخواهید حرفش را بشنوید و سعی میکنید درکش کنید. برای اینکه مطمئنشان کنید حرفشان را میشنوید، از روش های گوش دادن فعال استفاده کنید، مانند تکرار نکتههای مهم حرفشان.
4. بر موضوع بحث متمرکز بمانید
در هر خانوادهای، بیبروبرگرد، مشکلات ریز یا درشت پیدا میشود. اجازه ندهید مشکلات دیگرتان موضوع موردبحث را تحتتأثیر قرار بدهد. اگر حرفتان کمکی به حل این مشکل خاص نمیکند، از بیان آن اجتناب کنید. در زمان دیگری به مسائل دیگر خواهید پرداخت. اگر دیگران بحث را بهانحراف میکشانند، آرام و مهربانانه آنها را بهسوی موضوع اصلی سوق بدهید.
5. سعی کنید طرف مقابل را درک کنید
همذاتپنداری کلید دستیابی به راهحل مشترک است. خودتان را جای دیگران بگذارید و از زاویهی دید آنها به ماجرا بنگرید. با حس همدلی و ذهنی باز به آنها گوش بدهید. اگر احساساتی نشوید و نگذارید بحث داغ و هیجانی شود، این کار آسانتر خواهد بود. آرامشتان را حفظ کنید. به طرف مقابل نشان بدهید، این بحث را آغاز کردید چون به آنها اهمیت میدهید و بهعنوان اعضای خانواده برایتان عزیز هستند؛ هدفتان «برندهشدن» یا اثبات اینکه «حق با شما بوده» نیست!
6. اگر بحث اوج گرفت و تنشزا شد، تمامش کنید
وقتی افراد با دادوفریاد حرفشان را میزنند، بحث به جایی نخواهید رسید و راهحلی پیدا نخواهد شد. در چنین حالتی باید بحث را تمام کنید و از آنها جدا شوید. بار دیگر وقتی همه آرام هستند، دوباره موضوع را مطرح کنید.
7. موردی بیابید که مورد توافق هر دو طرف باشد
پژوهشهای دانشگاه هاروارد دربارهی مذاکره در خانواده نشان داد:
امتیاز ذاتی مذاکرههای خانوادگی این است که اعضای خانواده معمولا مایلند به توافقی دوطرفه برسند که موردپذیرش هر دو طرف باشد.
اعضای خانوادهی سالم که یکدیگر را دوست دارند، هنگام کشمکشها بهراستی میخواهند به راهحلی مشترک دست یابند. هدف آنها دستیابی به راهحلی است که برای همهی طرفهای درگیر مقبول باشد. به همین دلیل تصمیم میگیرند مذاکره کنند تا بفهمند چه چیز برای هر طرف پذیرفتنی است و امکان رسیدن به راهحل مشترک را فراهم کنند.
هیچ خانوادهای بینقص نیست؛ دلیلی هم ندارد که خانوادهها کامل و بینقص باشند و همهی اعضا همیشه با یکدیگر موافق باشند! طبیعی است که اعضای خانواده نظرهای متفاوتی داشته باشند. برای داشتن خانواده موفق و شاد، باید به تفاوتها احترام گذاشت و آنها را پذیرفت. هرگاه احساس کردید، نیاز به مذاکره در خانوادهتان است، گامهایی را که پیشتر مطرح کردیم در پیش بگیرید و آنچه را برای همه مناسب است، پیدا کنید.
منبع : https://keramatzade.com/What-are-the-effective-ways-of-negotiating-in-the-family-
رایجترین پرسشی که معمولا با آن مواجه میشوند این است که «چگونه مهارتهای ارتباطی را در کودکمان پرورش دهیم؟» لوک و هالی برای پرورش مهارتهای ارتباطی و فن بیان کودکان ده توصیهی خوب دارند و معتقدند که این توصیهها میتوانند تواناییهای گفتاری و زبانی را در کودکان افزایش دهند. اگر میخواهید شیوههای تقویت فن بیان کودکان در منزل را یاد بگیرید، این مقاله را تا انتها بخوانید.

بیشتر ما در مکالمهها حتی صبر نمیکنیم نفر مقابل جملهاش را تمام کند و بعد حرف خود را بزنیم. قانون خوبی که در این زمینه وجود دارد، 5 تا 10 ثانیه صبر برای پاسخ کودک است. این زمان به کودکتان فرصت میدهد تا آنچه را میخواهد بگوید آماده کند. این کار علاوه بر بهبود مهارت فن بیان کودکانمیتواند در جلوگیری یا کاهش لکنت زبان در بعضی از آنها هم مؤثر باشد.
اگر میخواهید کودکتان صدایی را درست تلفظ کند، بهویژه اگر صدایی است که تا وقتی بزرگتر شود توسعه نمییابد، لطفا همین جا بایستید! تصحیح مدام، دقیقا برعکس بهبود مهارتهای ارتباطی و فن بیان کودکان عمل میکند. هرقدر بیشتر اصرار کنید که چیزی را درست بیان کند، نهتنها تکلمش را بهتر نمیکند، که تأثیرات نامطلوبی هم دارد. نباید به حرف زدن و بیان صداها بُعدی منفی بدهید، چون ممکن است انجام این کار را کلا متوقف کنند. اینکه تلاش کنید کودک خود را مجبور به حرف زدن یا بیان درست یک صدا کنید، مثل این است که به کسی که نمیتواند آشپزی کند، بگویید بهتر آشپزی کن!
ایجاد تعادل در این زمینه ممکن است دشوار باشد. باید مثل بزرگسال با او حرف بزنید، اما همچنان در ذهن داشته باشید که کودک است. صحبت با کودک مثل یک بزرگسال، بهمعنای استفاده از واژهها، جوکها یا اطلاعات نادانستهی او نیست؛ بلکه بهمعنای فرصت دادن، استفاده از ارتباط چشمی و ارزش قائل شدن برای چیزی است که میگوید.
مسلما کودکتان مرتبا چیزهایی میگوید که شما نمیفهمید (مثل عبارات بیمعنی و نامفهوم)، اما باز هم فرصت بدهید، حدس بزنید دربارهی چه صحبت میکند و براساس حدس خود پاسخ دهید، حتی اگر مطمئن نیستید دربارهی چه صحبت میکنند.
همیشه حرفهای کودکانه مثل «گوگولی مگولی…» با او نزنید. البته گاه و بیگاه ایرادی ندارد، اما وقتی به حدود 9 ماه رسید، سعی کنید این کار را محدود کنید.
در مورد الگو بودن در زندگی صحبت نمیکنم، اگرچه باید در زندگی هم الگوی فرزندتان باشید، اما در اینجا منظورم الگوی صحبت کردن خوب است. اگر میخواهید فن بیان کودکان و مهارتهای ارتباطی آنها قوی شود، باید به آنها نشان دهید که خودتان هم از چنین تواناییهایی برخوردار هستید. قانون خوبی که میتوانید برای بهبود این مهارتهای ارتباطی بهکار بگیرید، حرف زدن کمی بالاتر از سطح فرزندتان است. اینطوری آنها برای بهتر کردن مهارتهایشان بهاندازهی کافی تحریک خواهند شد.
شاید بگویید سرم شلوغ است، برنامههای خوبی برای بچهها ساخته میشود و یا نشاندن بچه پای تلویزیون وقت لازم برای انجام کارهای دیگر را به شما میدهد، اما سعی کنید تا جای ممکن تلویزیون را خاموش نگه دارید. بهخاطر داشته باشید که هرقدر زمان کمتری تلویزیون را روشن نگه دارید، کودکتان هم کمتر انتظار دارد تلویزیون روشن باشد. این روش در بلندمدت هم مفید است. این کار به افزایش قدرت تخیل فرزندتان کمک میکند، کودکتان یاد میگیرد خودش را سرگرم کند و درنتیجه مهارتهای زبانی خود را تقویت کند.
6. بخوانید، بخوانید، بخوانید

منظورم خواندن فقط کتاب نیست. به کتابخوانی برای کودکان هم میرسیم. پشت جعبهی غلات صبحانه را بخوانید، نوشتههای روی لباسها را بخوانید، تابلوهای توی خیابانها را بخوانید. هرقدر کودکتان بیشتر درمعرض صداها و ساختارهای زبانی قرار بگیرد، زودتر شروع به درک آنها میکند. موقع خواندن کتاب، درنظر داشته باشید که مجبور نیستید آن را کلمه به کلمه بخوانید. درعوض، میتوانید به تصویرهای کتاب نگاه کنید و دربارهی آنها حرف بزنید. مثلا وقتی «دزده و مرغ فلفلی» را میخوانید، میتوانید بگویید: «اِ، فلفلی رفته بالای کوه» یا «فلفلی سوار فیل شده» یا چیزهای دیگر.
این کار دو فایده دارد:
فرزندتان یاد میگیرد که از تخیلش استفاده کند.
مهارتهای زبانی خود را تقویت میکند.
سعی کنید هر روز حداقل یک کتاب بخوانید. مثلا میتوانید هر روز قبل از استراحت بعدازظهر و قبل از خواب شب، یک کتاب برای فرزندتان بخوانید و این کار را به یک عادت تبدیل کنید.
حتما بخوانید: کتاب 5 زبان عشق برای کودکان؛ چطور با کودکمان رابطه سالمی داشته باشیم؟
7. پرسشهایی با پایان باز بپرسید

در اینجا باید مراقب باشید. کودک خود را با پرسش پشت پرسش بمباران نکنید و تصور نکنید این کار مهارتهای زبانی او را تقویت خواهد کرد. خودتان را الگو یا همراه کلامی فرض کنید، نه امتحانگیرنده. پرسشهایی با پایان باز همانهایی هستند که میتوانند با عبارتهای مختلفی پاسخ داده شوند و نه فقط «بله» یا «خیر». این پرسشها به فرزند شما یاد میدهند که چگونه فکر و استدلال کند.
اینها چند نمونه از تبدیل پرسشهای ساده به پرسشهایی با پایان باز هستند:
پرسش: رفتی فروشگاه؟
پرسش با پایان باز: کجا رفتی؟
پرسش بعدی: چی دیدی؟
پرسش: این کتاب خوب بود؟
پرسش با پایان باز: چی رو توی این کتاب دوست داشتی؟
پرسش بعدی: دوست داشتی داستان چطوری تموم میشد؟
در مورد خودم، وقتی پای تقویت مهارتهای زبانی و فن بیان کودکان بهمیان میآید، «دربارهی… برام بگو» عبارت موردعلاقهی من است.
8. واژهها را تکرار کنید
واژهها را تکرار کنید؛ بهویژه وقتی فرزندتان هنوز کوچک است. آنها پیش از آنکه شروع به حتی گفتن صداها و واژهها کنند، حداقل 100 مرتبه باید آنها را بشنوند. تعداد دفعات استفاده از یک واژه را محدود نکنید.
تکرار کلید یادگیری است و اینگونه است که کودکان مهارتهای ارتباطی خود را تقویت میکنند.
9. نتیجهگیری کنید، پیامدها را توضیح دهید
هرقدر زودتر این مفهوم را به کودکتان یاد بدهید، بهتر است. این بدین معنی نیست که باید کودک دو سالهی خود را تنبیه کنید، اما وقتی اتفاقی میافتد یا او کار بدی انجام میدهد، به او کمک کنید که چراییاش را بفهمد. باید بدانید که این امر کار و صبر زیادی میطلبد، اما در بلندمدت تأثیر مطلوب دارد و نیازی به تأکید نیست، زیرا به تقویت مهارتهای استدلالی هم کمک میکند.
مثالی برای کودکان کمسنتر:
کودک روی صندلی میایستد، میافتد و شروع به گریه میکند؛ البته با این فرض که آسیب جدی ندیده باشد.
پدر یا مادر میتوانند بگویند: «افتادی» یا «دردت گرفت»، «نباید روی صندلی بایستی».
مثالی برای کودکان بزرگتر:
فرزندتان به شما نگفته کجا میرود.
پدر یا مادر میتواند بگوید: «اگر آسیبی ببینی و من ندانم کجا هستی، چه میشود؟»
بهخاطر داشته باشید که این کار را باید به شیوهی مثبتی انجام دهید.
مثال:
فرزندتان به حرف شما گوش کرده و اتاقش را تمیز میکند.
پدر یا مادر میتواند بگوید: «ممنونم که اتاقت را تمیز کردی، امروز میتوانی با دوستانت بیشتر بازی کنی، چون کاری که از تو خواستم را انجام دادی.»
10. کودکتان را بهخاطر حرف زدن تشویق کنید

این هم از آن مواردی است که باید تعادل را در آن حفظ کرد. نباید بعد از هر کلامی که فرزندتان بهزبان میآورد، به او بگویید چقدر عالی حرف میزند. بین تعریفها زمان بگذارید. حداقل چند باری در طول روز این موضوع را به او بگویید. وقتی کوچکتر هستند، بیشتر تعریف کنید.
برای کودکان کمسنتر:
وقتی چیزی را با نام درستش صدا میکنند، بگویید: «خوب گفتی» یا «درست است، این همان… است» یا «خیلی خوب صحبت میکنی.»
برای کودکان بزرگتر:
وقتی واژهی جدید را بهکار میبرد که درنظر داشتید بگوید، باید از او تعریف کنید. میتوانید بگویید: «ببین! چه کلمهای رو استفاده میکنه.»
وقتی مسئلهای را بهتنهایی حل میکند یا میبینید جملهی پیچیده یا درست از نظر گرامری را بهزبان آورده، میتوانید با گفتن این جملهها از او تعریف کنید:
«تو تنهایی این رو حل کردی.»
«از اینکه اینطوری انجامش دادی خوشم اومد.»
«جملهی فوقالعادهای بود.»
امیدواریم این نکتهها ایدههای بهتری برای تقویت فن بیان کودکان در خانه به شما داده باشند. پیشنهاد میکنم این صفحه را در مرورگرتان ذخیره کنید و هر چند وقت نگاهی به آن بیندازید تا ایدههای جدیدی بهدست بیاورید. به کسانی که بهدنبال چنین مطلبی هستند هم اطلاع بدهید.
منبع : https://keramatzade.com/Communication-skills-and-improving-the-expression-of-the-children