بدون شک امروزه تسلط بر زبان انگلیسی برای اکثر افراد به مهارتی ضروری تبدیل شده است. موفقیت در مصاحبهی شغلی، ادامهی تحصیل در دانشگاه مورد علاقه، سفر به خارج از کشور و حتی خواندن دستور مصرف یک دارو و … تنها نمونههایی از اهمیت آشنایی با یک زبان دیگر است. برای دستیابی به موفقیت در فراگیری زبان، لازم است برنامهای منسجم و منظم را در درازمدت دنبال کنید. وفاداری و عمل به این برنامه خود نیازمند انگیزهای قوی برای یادگیری است. اما با چه راههایی میتوانیم انگیزه یادگیری زبان را در خود تقویت کنیم تا با پشتکار و بدون وقفه، مسیر یادگیری را بپیماییم و به نتیجهی مطلوب دستیابیم؟ در این مقاله با 10 روش کاربردی برای تقویت انگیزه یادگیری زبان آشنا میشوید.

اکثر زبانآموزان دید منفی به مهارت زبان انگلیسی خود دارند و دائما در گفتگوی درونی با خود جملاتی از این دست را تکرار میکنند:
من در مکالمه ضعیفم، با وجود اینکه سالها برای فراگیری زبان وقت گذاشتهام از صحبت به زبان انگلیسی میترسم زیرا احساس میکنم سایرین ممکن است مقصود مرا متوجه نشوند. انگلیسی من احتمالا پر از اشتباه است.
بله، درست است همیشه جا برای بهتر شدن هست اما همین حالا هم مهارت زبان انگلیسی شما خوب است. باور کنید این دستاورد بزرگی است.
برای قدم اول سعی کنید نسبت به تواناییهای خود چنین تصورات منفیای نداشته باشید. بهتر است بر آنچه میتوانید انجام دهید تمرکز کنید نه بر ضعفهایتان.

آیا خودتان را با فردی انگلیسی زبان مقایسه میکنید که از کودکی با این زبان زندگی کرده است؟ یا مهارتهای خودتان را با زبانآموزان دیگر که از شما قویترند قیاس میکنید؟ نتیجهی این کار جز دید منفی نسبت به مهارتها و کاهش اعتماد به نفس نخواهد بود. پس منصف باشید و خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. اگر میبینید زبان انگلیسی شما به خوبی دیگران نیست ناراحت نشوید و خودتان را دستکم نگیرید.
یک فرد انگلیسی زبان سالهاست که 24 ساعت شبانه روز را در انگلیسی غوطهور است؛ از تماشای تلویزیون گرفته تا مطالعهی مطالب و کتابهای متعدد به زبان انگلیسی و شرکت در میلیونها گفتگوی روزمره.
شما هم اگر بتوانید چنین شرایطی برای خود فراهم کنید پیشرفت قابل ملاحظهای خواهید داشت؛ اما به خاطر داشته باشید آموختن زبان دوم تجربهی متفاوتی در زندگی است و هرگز نباید خودتان را با کسی که این زبان، زبان مادری اوست، مقایسه کنید.
مقایسهی خودتان با زبانآموزان دیگر نیز کار درستی نیست. در واقع افراد با یکدیگر متفاوتند، برخی در یادگیری سریع و برخی به زمان بیشتری نیاز دارند. بعضی، وقت بیشتری صرف زبانآموزی میکنند، برخی دیگر چندان استمرار ندارند. بعضیها معلمهای بسیار خوبی دارند، برخی دیگر هنوز معلم یا شیوهی مناسب خود را نیافتهاند.
پس بهتر است دست از مقایسه بردارید و فقط روی پیشرفت خودتان متمرکز شوید.

شاید برایتان پیش آمده باشد که وقتی سعی میکنید به انگلیسی صحبت کنید یا بنویسید دچار اشتباه شوید و دیگران شما را تصحیح کنند. اولین احساسی که در این هنگام به شما دست میدهد احساس سرخوردگی و شکست است. اشتباهات نشان میدهد قوانین زبان انگلیسی را نمیدانید، درست میگویم، نه؟
خیر، اشتباه است.
گاهی اشتباهات مثل غولهای قدرتمندی ما را از ادامهی مسیر منحرف میکنند و انگیزه یادگیری را در ما از بین میبرند، اما حواستان باشد این شما هستید که چنین قدرتی به آنها میدهید.
هدف اصلی یادگیری زبان انگلیسی برقراری ارتباط با دیگران به زبانی دیگر است. اگر یک حرف اضافه را اشتباه به کار ببرید، یا فعل را در شکل دستوری درست خود استفاده نکنید یا حتی اگر یک کلمه را درست تلفظ نکنید، آسمان به زمین نمیآید؛ چون اکثر افراد با توجه به مفهوم جمله متوجه منظور شما میشوند.
حتی اگر مرتکب اشتباهات بزرگتری هم شدید که برقراری ارتباط را دچار مشکل میکنند، باز هم خودتان را نبازید. اشتباه بخشی از فرایند یادگیری است. فقط کافی است سعی کنید با استفاده از کلماتی دیگر منظور خود را برسانید.
به یاد داشته باشید اشتباه به این معنی نیست که ناتوانید؛ بلکه با هر اشتباه، نقاط ضعف شما نمایان میشود و باید به آن به عنوان فرصتی برای یادگیری نگاه کنید.

هدف خود را از یادگیری زبان انگلیسی مشخص کنید. آیا برای کار در شرکتی بین المللی به آن نیاز دارید؟ میخواهید به کشوری انگلیسی زبان مهاجرت کنید؟ سفر کنید و به آسانی با دیگران دوست شوید؟ در آزمونی خاص شرکت کنید؟ میخواهید به زبان انگلیسی کتاب بخوانید و فیلم ببینید؟
هدف شما هرچه هست از این تمرین ساده غافل نشوید: هروقت سراغ مطالعهی انگلیسی رفتید، چند دقیقه خود را تصور کنید که به هدفتان رسیدهاید. مثلا خودتان را در حالی که راحت و سلیس به انگلیسی صحبت میکنید تصور کنید، یا ببینید که در کنفرانسی تجاری با اعتماد به نفس کامل مشغول سخنرانی و طرح ایدههای خود به انگلیسی هستید. در خیال خود ببینید کتابها را به زبان انگلیسی میخوانید و معنی تمام واژگان را میدانید. این حس، فوقالعاده است.
سپس به خودتان گوشزد کنید هر بخش از مطالعه، شما را یک قدم به این رؤیا نزدیکتر میکند. به این ترتیب مطالعه برای شما لذتبخش و انگیزهی شما قویتر میشود، زیرا حالا دیگر میدانید این تمرینات مهم هستند و شما را در مسیر پیشرفت قرار میدهند.

وقتی حرف از پیشرفت میشود، ثبت دستاوردها به انگیزهای قوی تبدیل میشود. دفتری تهیه کنید و بعد از انجام هر بخش از مطالعه، تاریخ و خلاصهای از آنچه آموختهاید در آن ثبت کنید. این کار سه نتیجه خواهد داشت:
با نوشتن، اطلاعات در حافظهی شما بیشتر تثبیت میشود؛
دیدن دفتری که پر از تلاشهای شما برای آموختن است، شما را به ادامهی مسیر تشویق میکند؛
هر وقت به مرور مطالب نیاز داشتید، داشتن چنین دفتری کمک بزرگی است.
6. هروقت احساس تنبلی کردید فقط یک قدم کوچک بردارید
یادگیری زبان انگلیسی پروژهای بسیار بسیار بزرگ است که شاید انجام آن سالها طول بکشد، پس طبیعی است گاهی احساس تتبلی و بیحوصلگی بکنید، در چنین مواقعی اصلا دلتان نمیخواهد کتابتان را باز کنید چه برسد به مطالعه. در این مواقع خوب است به جای آنکه به خودتان بگویید «کی حوصله دارد یک ساعت انگلیسی بخواند، یا امروز اصلا وقت ندارم انگلیسی بخوانم» به خودتان بگویید فقط کمی میخوانم.
مثلا:
به خودتان بگویید امروز فقط پنج دقیقه انگلیسی میخوانم؛
فقط فعالیتهای listening (شنیداری) را انجام میدهم و دنبال معنی واژههای جدید این تمرین میگردم؛
فقط چند تا ویدئوی آموزشی تماشا میکنم؛
امروز فقط پنج تا لغت جدید یاد میگیرم.
و بعد از چند دقیقه ممکن است دو اتفاق بیفتد:
حتی اگر انگیزه یا وقت کافی نداشته باشید، بعد از همان چند دقیقه تمرین، احساس رضایت میکنید؛ چون به هر حال حرکت بهتر از ساکن بودن است، حتی به اندازهی یک قدم کوچک. یا
بعد از چند دقیقه احساس تنبلی در شما از بین میرود. احساس میکنید که دوست دارید بیشتر مطالعه کنید و دوباره انگیزهی خود را به دست میآورید.
معمولا دشوارترین قسمت، مرحلهی آغاز کار است، اگر قدمی کوچک بردارید، بیتردید نکتهای تازه یاد میگیرید، و شاید همین موضوع به انگیزهی شما برای ادامهی مسیر تبدیل شود.
7. استراحت کوتاه، بازگشت به موقع

برخی از زبانآموزان به خود سخت میگیرند، به عبارت دیگر، انتظار خیلی زیادی از خود دارند و هیچ استراحتی برای خود در نظر نمیگیرند. این افراد اگر یک روز از برنامهی مطالعاتی خود عقب بمانند احساس شکست میکنند.
البته خوب است مطالعهی زبان به صورت یک عادت در زندگی روزمره دربیاید اما همهی ما به استراحت نیاز داریم.
شاید گاهی در روزی پر مشغله امکان مطالعه برای ما وجود نداشته باشد. در این صورت ایرادی ندارد مطالعه را در روز بعد از سر بگیریم. یا اگر برای مدتی به تعطیلات رفتید به جای آنکه دائم در استرس عقب افتادن از برنامه باشید، از تعطبلات لذت ببرید و بعد از پایان زمان استراحت دوباره با انرژی بیشتر شروع کنید.
پس داشتن استراحت یا وقفه انداختن بین مطالعه، به خودی خود بد نیست اما نکتهی کلیدی آن است که اجازه ندهید مشغله و استراحت برای هفته ها و ماهها شما را از یادگیری زبان انگلیسی دور نگه دارد. اگر به خاطر تحصیل یا کار سرتان شلوغ است، فقط یک بار در هفته انگلیسی بخوانید، این کار بهتر از آن است که هر روز سعی کنید و موفق نشوید. ببینید چطور میتوانید در برنامهی زندگیتان جایی برای این کار باز کند، و اجازه دهید زمان مطالعهتان انعطافپذیر باشد تا هر جا لازم شد آن را با توجه به شرایط تغییر بدهید.
8. آموختن را برای خود لذتبخش کنید
لازم نیست همیشه به شیوهای ثابت مطالعه کنید. سعی کنید با ایجاد تغییرات در روند مطالعه، یادگیری را برای خود جذاب کنید. اگر یک روز گرامر تمرین میکنید، روز بعد کاری متفاوت انجام دهید مثلا به یک پادکست انگلیسی گوش دهید و روی درک مطلب کار کنید. شاید خوب باشد روز بعد با تماشای اخبار به زبان انگلیسی، به یادگیری لغات جدید بپردازید. سپس میتوانید کمی استراحت کند و یک فیلم با زیرنویس ببینید.
تمام این فعالیتها به آموختن انگلیسی کمک میکنند. از طرفی با ایجاد تنوع، از یادگیری خسته نمیشوید و از آن لذت میبرید.
یک راه مفید دیگر مطالعهی موضوعات مورد علاقهتان به زبان انگلیسی است، مثلا اگر به موضوع خاصی مثل ورزش، تاریخ یا سیاست علاقهمندید، کتابها، مقالات، مطالب و فایل های صوتی مربوط به آن را به زبان انگلیسی مطالعه کنید. وقتی موضوع مورد علاقهی خود را به زبان انگلیسی دنبال میکنید یادگیری هم برای شما شیرینتر میشود.
9. مطالعهی گروهی

دانشمندان دریافتهاند که یکی از مؤثرترین راههای انگیزشی استفاده از روش «فشار همتایان» است. توقع و انتظار گروه از افراد مثل نیروی محرکی آنها را به فعالیت وادار میکند.
برای مثال شاید برای شما جدا شدن از رختخواب و رفتن به باشگاه برای ورزش سخت باشد اما وقتی بدانید دوستتان در باشگاه منتظر شماست تا باهم ورزش کنید، حتما سر ساعت برای ورزش کردن کنار او آماده میشوید.
میتوان از همین روش برای آموختن زبان استفاده کرد. با پیوستن به گروههای آموزش زبان انگلیسی در شبکههای اجتماعی و تعامل با افرادی که مانند شما درصدد یادگیری زبان هستند میتوانید به تقویت انگیزهی خود کمک کنید. اگر بتوانید یک همراه برای خود پیدا کنید که چه بهتر. با این روش میتوانید به یکدیگر در یادگیری کمک کنید و مشوق همدیگر باشید.
10. روش چالش و پاداش
وقتی به تنهایی زبان میخوانید امکان دارد انگیزهی خود را از دست بدهید چون هیچکس نیست که به شما آفرین بگوید. برای آنکه روند مطالعه، کسالتبار و خستهکننده نشود با تعیین هدفهای کوچک، برای خود چالش درست کنید و وقتی موفق به انجام آن شدید به خودتان جایزه بدهید.
هدف اصلیتان باید یادگیری زبان انگلیسی باشد اما میتوانید در این راه هدفهای کوچکتری نیز برای خود تعیین کنید. برای مثال:
با خودتان قرار بگذارید یک کتاب انگلیسی را به طور کامل بخوانید؛
برای یک ماه هر روز ده کلمهی جدید یاد بگیرید؛
یک وبلاگ درست کنید و تا یک سال هر هفته یک پست به زبان انگلیسی بنویسید؛
یا توانایی صحبت به انگلیسی خود را پله پله از یک دقیقه به پنج دقیقه برسانید.
نکتهی مهم این است که هدفهای انتخابی مشکل، اما با توجه به سطح توانایی شما قابل دسترسی باشند. برای مثال، اگر در آغاز راه هستید نمیتوانید چالش «درک کل فیلم به زبان اصلی» را برای خود انتخاب کنید. چنین کاری برای شما بسیار دشوار خواهد بود، به هدفی نیاز دارید که باعث بهبود تواناییهایتان بشود اما در عین حال انجامپذیر باشد.
وقتی توانستید از پس چالشی که برای خود درست کردهاید برآیید جشن بگیرید و پیروزیتان را برای دوست، خانواده، معلم بازگو کنید. میتوانید غذایی که دوست دارید بخورید، یک هدیه کوچک برای خود بخرید یا کارهایی از این قبیل. این باعث میشود احساس غرور کنید و برای چالش بعدی آماده شوید.
منبع : https://keramatzade.com/Strengthen-the-motivation-of-language-learning

اگر اتفاقی ده نفر را از خیابان انتخاب کنید و از آنها بپرسید که دوست دارند ثروتمند باشند یا نه، احتمالاً پاسخ هر ده نفر آنها مثبت خواهد بود. ولی اگر از همان ده نفر بپرسید که «ثروتمندی» به چه معنایی است، پاسخ هر ده نفر آنها متفاوت خواهد بود.
احتمالا بهنظر یکی از آنها ثروتمندی یعنی داشتن یک میلیون دلار پول؛ درحالیکه نظر فرد دیگری این است که ثروتمندی یعنی داشتن ده میلیون دلار پول و شاید دیگران پاسخی دهند که فقط محدود به داشتن پول نباشد. بهنظر آنها ثروتمندی یعنی داشتن خانهای بزرگ، کشتی، هواپیمای شخصی و شاید فقط داشتن یک خانهی راحت و بیمهی سلامتی خوب و مطمئن.
ولی درحقیقت ما هنوز بهمعنای واقعی ثروتمندی پی نبردهایم. چون افراد دیدگاههای مختلفی نسبت بهمعنای ثروتمندی دارند. اگر ثروتمندشدن یکی از اهداف مالی زندگیتان است، باید مفهوم دقیق ثروتمندبودن را بفهمید. شما به ایدهای روشن از تصوراتتان راجع به نوع ثروتمندی خود نیاز دارید. شما میتوانید با کمک برنامهای از قبل تعیینشده رؤیای خود را به واقعیت تبدیل کنید.

مردم آمریکا هنگام بحث در مورد ثروتمندی بر داشتن مقدار درآمد بالا تأکید زیادی میکنند. برای مثال معترضان در تظاهرات والاستریت شعار سر میدادند و میگفتند: «ما جزو گروه 99٪ هستیم» و خود را از گروه 1٪ که در سال 2012 بهطور میانگین دارای درآمد 1.3 میلیون دلار از مؤسسهی سیاست اقتصادی بودند، جدا میکردند. این مقدار پول تقریبا سه برابر درآمد 99٪ بقیه بود. لازم به ذکر است که گروه 1 ٪ به نام ثروتمندان خیانتکار در جامعهی آمریکا شناخته شدهاند.
به هر حال تعریف ثروتمندی با استفاده از این روش ایراداتی دارد. اول از همه اینکه میانگین درآمد سالانهی گروه 1٪ پردرآمد خیلی کمتر از افراد پردرآمدی که به دهها میلیون نفر رسیده است، افزایش مییابد. حداقل میزان درآمد افراد گروه 1٪ و مقدار درآمدی که فردی برای عضویت در این گروه باید داشته باشد، خیلی کمتر از 385195 دلار مؤسسهی سیاست اقتصادی است.
مسلما هنوز هم مقایسههای زیادی بین این میزان پول و 43713 دلار میانگین درآمد بقیهی افراد آمریکا انجام میشود. در هر صورت، این یافته متعلق به کل کشور و مخصوصا گروه 1٪ بوده و نشانگر این است که درآمد این افراد میتواند بیشتر یا حتی کمتر از این مقدار هم باشد. در ایالت ارکانزاس، افرادی با میزان درآمد بیشتر از 228298 دلار جزو گروه 1٪ پردرآمد بهشمار میروند؛ درحالیکه در ایالت کنیتکت افراد با درآمد بالای 677608 دلار جزو گروه 1٪ هستند.
راه زیادی در پیش دارید تا بفهمید چرا نظرهای مختلفی راجعبه میزان درآمد لازم برای ثروتمندشدن وجود دارد .برای مثال در سال 2012 زمانیکه اوباما، رئیسجمهوری آمریکا تصمیم گرفت که مالیات افراد را با درآمد بالاتر از 250000 دلار افزایش دهد، فیشال تایمز (یکی از خبرگزاریهای آمریکا) اظهار داشت که خانوادهی چهار نفره برای تأمین هزینههای مالیات، مسکن، خوراک، حملونقل، آموزشوپرورش، مراقبت و تربیت کودکان و… نیاز به این درآمد دارد. این خانواده در صورت قطع یا کاهش این درآمد زندگی سختی را خواهد داشت و دیگر به داشتن ویلا، عضویت در باشگاههای معروف، پوشیدن لباسهای مارکدار قادر نخواهد بود یا به عبارتی صاحب یک زندگی اشرافی و مجلل نخواهد شد. سرانجام رئیسجمهوری و نمایندگان مجلس، قانون دیگری را تصویب کردند که در آن فقط مالیات خانوادههایی با درآمد بالای 450000 دلار افزایش پیدا میکرد. تصویب این قانون جدید تأثیر زیادی در شناختهشدن افراد ثروتمند آمریکا داشت.
به هر حال، این قانون هم نتوانست ایراد تعریف مفهوم ثروتمندی را با استفاده از میزان درآمد رفع کند. اگر شما درآمد زیادی داشته باشید و تمام آن مقدار را خرج کنید، در آخر هیچ پساندازی نخواهید داشت. به این معنی است که اگر شما بهطور غیرمنتظره شغل خود بهعنوان تنها منبع درآمدتان از دست بدهید، یک شبه تمام چیزهای زندگیتان را از دست میدهید. نظر بسیاری از مردم راجعبه ثرتمندی تعریفی نیست که طبق آن، تغییری کوچک هنگام قرارگیری در شرایط بحرانی باعث نزدیکشدن به ورشکستگی یا ورشکستگی شود.

سرمایهگذارانی با سرمایهی خالص بالای 5 میلیون دلار معتقدند که درآمد معیار خوبی برای تعریف مفهوم ثروتمندی نیست. در بررسی بیش از 1100 سرمایهدار توسط اسپکتروم گروپ، فقط 6 درصد از آنها با معیار درآمد مطابقت داشتند و ثروتمند بهشمار میآمدند. در مقابل عدهی زیادی باور دارند که برای تعریف ثروتمندی باید به دارایی خالص مردم (کل دارایی آنها منهای بدهیهای پرداختنشدهی آن شخص) تمرکز کرد.
این در حالی است که تعدادی از سرمایهگذاران ثروتمند معتقدند که مفهوم ثروتمندی را میتوان با معیار پول بیان کرد و آنها مخالفت زیادی در مورد مقدار پول لازم برای ثروتمندی دارند. وقتی اسپکتروم گروپ از سرمایهداران ثروتمند میپرسد که چه مقدار پول برای ثروتمندی نیاز است، آنها نظرات مختلفی در حد فاصل 1 میلیون دلار تا بیشتر از 5 میلیون دلار راجعبه مقدار این پول دارند. مطالعات دیگری نشان میدهد که بعضی از سرمایهداران با اینکه مقدار پول لازم برای ثروتمندی را کسب کردهاند، ولی باز هم ادعای ثروتمندی ندارند، چون آنها انتظار دارند درآمدشان افزایش بیابد و سرمایهشان توسعه پیدا کند.

معمولا اقتصاددانان با مطالعات اسپکتروم گروپ موافق بودهاند و تعریف مفهوم ثروتمندی بر مبنای ارزش یا سود خالص را بهترین تعریف از ثروتمندی میدانند. هر چند آنها بر این تأکید دارند که ارزش خالص فقط مربوط به داراییهایتان نیست، بلکه بدهکاریها و قرضهای شما را هم شامل میشود. برای محاسبهی ارزش خالصتان باید تمام داراییها، سرمایهها، حسابهای بانکی، خانه، ماشین و بقیهی چیزها را باهم جمع کنید و تمام بدهیهای خود را ازجمله وام دانشجویی، مالیات پرداختنشده و… از آن مقدار کم کنید.
نظریهی بالا درمورد ارزش خالص به این معنی است که حتی افرادی که زندگی لوکس، خانههای مجلل بزرگ و ماشینهای تشریفاتی و گرانبها دارند، لباسهای مارکدار میپوشند و مهمانیهای آنچنانی برپا میکنند، لزوما خود را فردی ثروتمند نمیدانند. اگر خانه و ماشینهای خودشان را بابت وامهای هنگفتشان پرداخت کنند، تساوی حقیقی بین مردم برقرار خواهد شد. چیزهایی که این افراد مالک حقیقیشان هستند، درواقع میتواند خیلی کمتر از این مقدار هم باشند. البته مهم نیست که بابت خرید لباسهای مارکدار و مد روز چه هزینهای صرف کردهاند، داراییهای زیادی داشتهاند و مهمانیهای آنچنانی میگیرند؛ شاید این چیزها بهمعنای داشتن ثروت و سرمایه نیست.
درعوض، افرادی با وضع مالی متوسط هم میتوانند دارایی خالص زیادی کسب کنند. سرمایهگذاری بهنام وارن بافت نمونهی قدیمی و خوبی برای نظریهی بالاست. با اینکه او توانسته با کسب ارزش خالص بیشتر از 60 میلیون دلار، خود را بهعنوان یکی از پولدارترین افراد دنیا معرفی کند، ولی طبق گفتههای اینوستو پدیا (نام یک خبرگزاری) وارن بافت هنوز هم در همان خانهای که در سال 1958 به قیمت 31500 دلار در شهر اوماها خریداری کرده است، زندگی میکند. او علاقهای به خرید ماشینهای مجلل و گرانبها نداشت و مراسم عروسی دومین ازدواج خود را در سال 2006 در سادهترین و مختصرترین حالت در خانهی دخترش برگزار کرد.

با اینکه سرمایهداران معتقدند که تعریف مفهوم ثروتمندی بر مبنای ارزش خالص بهترین روش تعریف ثروتمندی است، ولی حتی درصورت داشتن ارزش خالص چندین میلیونی هم خود را فردی ثروتمند نمیدانند. اتحادیهی بانکهای سوئیس در سال 2013 در یک تحقیق از ادارهی دارایی به این نکته پی برد که 28٪ از سرمایهداران با سرمایهی 1 الی 5 میلیون دلاری به این سؤال که شما خود را فردی ثروتمند میدانید یا نه، جواب مثبت دادهاند و 60٪ از سرمایهداران با سرمایهی بیش از 5 میلیون دلار به این سؤال پاسخی مثبت دادند.
آنها به اینکه چگونه میتوان فردی ثروتمند شد، پاسخهای مختلفی میدادند. 16٪ از آنها اینگونه پاسخ دادند که ثروتمندی یعنی رسیدن به میزان خاصی از ارزش خالص که احتمالا بقیهی افراد حتی با وجود رسیدن به این مقدار ارزش خالص باز هم خود را فردی ثروتمند نمیدانند. بههرحال بسیاری از پاسخهای رایج این بود که ثروتمندی بهمعنای نداشتن هیچگونه محدودیت مالی در انجام کارهاست. به عبارتی دیگر، این افراد مولتیمیلیونر بهدلیل نداشتن توانایی برآوردهکردن تمام خواستههایشان، خود را فردی ثروتمند تلقی نمیکنند.
طبق این تعریف، ثروتمندی هم به مقدار پولی که دارید و هم به کارهایی که میخواهید انجام دهید، بستگی دارد. اگر شما زندگیای راحت و متوسط ازنظر مالی میخواهید به چیزی بیشتر از آنچه وارن بافت انجام داد، نیاز ندارید ولی اگر شما زندگیای بسیار رؤیایی مثل زندگی دونالد ترامپ توقع دارید، برای رسیدن به آن باید بخت و اقبالی بلند مثل اقبال ترامپ داشته باشید.

کارشناسان با مطالعه نتایج یک مطالعه دیگر از طریق پژوهشهای انجامشده درمورد افراد با دارایی بیش از یک میلیون دلار که خود را ثروتمند نمیدانند، متوجه شدند که این افراد فقط با کسانی در ارتباط هستند که ثروت آنها بیشتر از داراییهای خودشان است. طبق نظر محاسبهکنندهی ارزش خالص شانگی پرسونال فیننس که بر اساس اطلاعات حاصل از فدرال رزرو بهدست آمده، این افراد میلیونر ثروتمندتر از 90٪ کل مردم آمریکا هستند و حتی طبق اسامی افراد ثروتمند دنیا و در سنجش جهانی آنها پول بیشتری نسبت به 99.4٪ بقیهی مردم دنیا دارند.
در مطالعات انجامشده توسط شبکهی خبری سیانبیسی مشخص شده که فقط 9٪ افراد میلیونر خود را جزو ثروتمندان و افراد طبقهی بالا دانستهاند و 84٪ آنها خود را فردی در طبقهی متوسط میدانند. کارشناسان اقتصادی دلیل دیدگاههای اینچنینی را در این میدانند که افراد ثروتمند فقط خود را با افرادی ثروتمند مثل خودشان مقایسه میکنند و با بقیهی افراد دنیا مقایسه نمیکنند. حتی فقط 11٪ مردم آمریکا با دارایی خالص بیش از 5 میلیون دلار که جزو 8٪ ثروتمند مردم آمریکا و جزو 0.06٪ ثروتمند مردم دنیا هستند، خود را فردی ثروتمند میدانند.
اینکه افراد میلیونر و حتی مولتیمیلیونر هم خود را جزو ثروتمندان نمیدانند، شما باید از آنها بپرسید که چه مقدار دارایی برای ثروتمندشدن لازم است؟ در مطالعات والاستریت ژورنال (پایگاه خبرگزاری آنلاین) اکثر مردم معتقد بودند که برای ثروتمندشدن باید حداقل دو برابر دارایی فعلی را داشته باشند. افرادی با درآمد سالانه 100000 دلار معتقد بودند که برای ثروتمندشدن باید 200000 دلار درآمد کسب کنند. آن افرادی هم که سالانه 3 میلیون دلار ارزش خالص کسب میکردند، باور داشتند که باید سالانه 6 میلیون دلار کسب کنند تا فردی ثروتمند تلقی شوند.
پس برای پاسخ به اینکه چه مقدار دارایی خالص، فردی را ثروتمند میکند، باید سؤال دیگری بپرسیم که آنها خود را با چه افرادی مقایسه میکنند؟ خود را با گروه 1٪ ثروتمند دنیا صاحب ارزش خالص 770000 دلار مقایسه میکنند یا با افرادی مقایسه میکنند که با دارایی خالص 8 میلیون دلار جزو 1٪ ثروتمندترین افراد آمریکا هستند. درصورتیکه شما علاقهمندِ رسیدن به طبقاتی بالاتر از وارن بافت هستید، ثروتمندبودن امری دسترسناپذیر بهنظر خواهد رسید.
تعریف مفهوم ثروتمندی بر مبنای نوع زندگی

تعریف مفهوم ثروتمندی بهوسیلهی درآمد و مقدار ارزش خالص تعریفی ناکارآمد است. امیدواریم بتوانیم با استفاده از معیار نوع و شرایط زندگی به تعریف درستی از مفهوم ثروتمندی برسیم.
پژوهشی که واشنگتن پست در سال 2012 -زمانیکه یک میلیونر به نام میت رومنی برای ریاست جمهوری اقدام کرد- نشان میدهد حتی افرادی که رومنی را بهعنوان فرد ثروتمند بیلیاقتی که توانایی حل مشکلات مردم آمریکا را نداشت، مسخره و تحقیر میکردند، خودشان مخفیانه خواستار داشتن خانههای بزرگ، ماشینهای گرانقیمت و پارکینگهایی مجهز به آسانسور برای حمل خودروهایشان بودند.
بااینحال بسیاری از افراد ثروتمند دیگر با دیدگاهی متفاوت به مفهوم ثروتمندی نگاه میکردند. در یک نظرسنجی در سال 2014 که اسپکتروم گروپ بر روی ثروتمندترین سرمایهداران آمریکا انجام داد، پاسخ آنها این بود که صاحب کشتی یا اتومبیلهایی گرانتر از 50000 دلار نبودهاند و سالانه مبلغی بیشتر از 10000 دلار برای خرید طلا و جواهرات خرج نمیکنند. 60٪ این افراد به سفرهایی علاقه داشتند که سالانه بابت آنها مبلغی بالغبر 10000 دلار را اختصاص میدادند.
افراد ثروتمند دیگری هم وجود دارند که مانند دونالد ترامپ فکر میکنند و به داشتن زندگی پرزرقوبرق علاقه دارند. در عوض افرادی هم مثل وارن بافت فکر میکنند و به جنبههای دیگری از مفهوم ثروتمندی بیشتر از جنبههای ظاهریاش اهمیت میدادند.
امنیت
80٪ از سرمایهداران آمریکا در پاسخ به سؤال اسپکتروم گروپ گفتند که ثروتمندی در آمریکا بهمعنای داشتن امنیت بیشتر است. افرادی که برای کسب درآمد تلاش زیادی میکنند و تمام یا حتی بیشتر از آن را خرج میکنند، روزهای خود را صرفا بابت پرداخت چک و قبضهایشان سپری میکنند و پیشامدهای غیرمنتظره و ناگهانی مثل تصادف یا ابتلا به بیماری خاص زندگی آنها را به سمت ورشکستگی سوق خواهد داد. ولی درعوض افرد ثروتمند مطمئن هستند که هیچ اتفاق ناگواری اعم از آتشسوزی خانه یا حتی از دستدادن شغل نیز نمیتواند زندگی آنها را تحتتأثیر قرار دهد.
آسایش
در تحقیقات یوبیاس در سال 2013 مشخص شد که ده درصد مردم معتقد بودند که ثروت یعنی فراهمکردن زندگی آرام و راحت برای خود و نسلهای بعدی. آنها آرزوی داشتن زندگی آرام و راحت را به همراه تفریحات ساده مثل دیدن برنامههای ورزشی تلویزیونی یا خوردن غذاهای خانگی شبیه زندگی بافت داشتند.
زمان
برخی نیز اظهار داشتند که زمان همان پول بوده و خریدن زمان یکی از مهمترین کارهایی است که پول میتواند برای شما انجام دهد. تورستین وبلن اقتصاددان قرن نوزدهم در کتاب خود به نام «تئوری گروه دارای اوقات فراغت» نوشت: افراد اشرافی زمان من کسانی تلقی میشوند که زمان خیلی کمی را صرف کار میکنند و اوقات فراغت بیشتری دارند. در گزارشهای دیگر یوبیاس 10٪ از افراد نیز دیدگاهی شبیه به چنین دیدگاهی داشتند و معتقد بودند که ثروتمندی یعنی بعد از کنارگذاشتن شغل خود دوباره مجبور به کارکردن نباشید.
آزادی
شاید پذیرفتهترین تعریف برای مفهوم ثروتمندی تعریفی باشد که مارک ویکتور، هانسن و روبت جی آلن در کتاب (وان مینت میلیونر) آوردهاند و طبق آن آزادی بهمعنای ثروتمندی است. احتمالا این ایده همان نظر سرمایهداران در مطالعات یوبیاس باشد که میگفتند ثروتمندی یعنی نداشتن هیچ محدودیت مالی و اقتصادی در انجام فعالیتهای خود. ثروتمندی به این معنا است که برای انجام هر کاری که دوست داری، آزادی لازم را داشته باشی و بتوانی کارهایی را که دوست داری بدون نگرانی راجعبه هزینههایش انجام بدهی یا اینکه بتوانی شغلت را بدون نیاز به آن کنار بگذاری و کارهایی را که از انجام آنها لذت میبری، انجام دهی.
ثروتمندی یعنی رضایت از زندگی خود
نتایج حاصل از مطالعات اسپکتروم گروپ و یوبیاس این بود که ثروتمندی فقط به رقم داراییتان یا کارهایی که قصد انجامش را دارید، بستگی ندارد. درآمد، ارزش خالص و نوع و شرایط زندگی هر سه راههایی برای سنجش ثروتمندی هستند، ولی هیچیک از آنها اساس و معنای واقعی ثروتمندی نیستند. داشتن آزادی (آزادی مالی) عاملی مهم برای ثروتمندی محسوب میشوند. ثروت به این معنی است که شما بهجای اجبار برای کارکردن و کسب پول زیاد، بتوانید زندگیتان را با انجام کاری که دوست دارید سپری کنید.
با این دیدگاه به ثروت نگاه کنید که ثروتمندی یعنی رضایت از زندگی خود و زندگی به هر شکلی که شما را شاد و خوشحال کند. اگر با این دیدگاه به مفهوم ثروتمندی نگاه کنید، دیگر برای رسیدن به زندگی باب میل خود مجبور به میلیونرشدن نخواهید بود و فقط داشتن مقدار پولی که نیازهایتان را رفع کند، کافی خواهد بود. اگر فکر می کنید که داشتن درآمد سالانهی 15000 دلار شما را از زندگی راضی میکند، پس این مقدار پول برای ثروتمندشدن شما کافی است.
گاهی حتی ممکن است که داشتن پول زیادتر باعث شود که شما بهسختی بتوانید از زندگیتان راضی شوید. برای مثال یکسوم افراد در تحقیقات اسپکتروم گروپ اظهار داشتنند که زندگی ثروتمندان سرشار از آسودگی و سرخوشی است، ولی درصد بالاتری نزدیک به 40٪ معتقد بودند که زندگی افراد ثروتمند بغرنج و سخت است. درحالیکه 28٪ بر این عقیده بودند که ثروت بیشتر سبب حمایت بیشتر هم میشود و فقط 20٪ بنا داشتند که ثروتمندی سبب لذت بیشتر از زندگی میشود.
شاید انجام تمام فعالیتهای مالی مثل کسب درآمد، سرمایهگذاری و پسانداز پول جزو اهداف زندگی برخی از مردم باشد اما اگر این افراد ثروت خود را بهعنوان قسمتی از هدف اصلیشان و دلیل رضایت آنان از زندگیشان از دست بدهند، دچار آشفتگی و حیرت خواهند شد.
وارن بافت یکی از افرادی بود که دیدگاهش دربارهی ثروتمندی بسیار متفاوت با دیدگاههای دیگر بود. او یکبار در مجلهای بیان کرد که مجلل و مرفهترین زندگی، آن زندگی است که تو در آن بتوانی کارهایی را که بسیار دوست داری، انجام دهی. بهعبارتدیگر، برای ثروتمندشدن کافی است به انتخاب خودت زندگی کنی و برای ثروتمندی مجبور نباشی میلیونر شوی.
حرف آخر
همانطور که دیدید ثروتمندی معناهای مختلفی دارد. فهمیدن اینکه ثروتمندی درنظر شما به چه معنی است، اولین قدم برای تحقق آرزوی ثروتمندشدن است. با فهمیدن این نکته میتوانید بهترین راهها را برای رسیدن به اهدافتان انتخاب کنید. اگر شما باور دارید که در صورت داشتن یک مقدار درآمد مشخص میتوان ثروتمند شد باید در جستوجوی شغلی با آن میزان درآمد باشید و بدانید که چه شرایطی لازمهی اشتغال به آن شغل است. همچنین میتوانید با کمک انجام کارهای جانبی و سرمایهگذاریها نیز، پول اضافی و بیشتری بهدست آورید. درصورتیکه شما معتقد هستید که ثروتمندی یعنی کسب مقدار معینی ارزش خالص، باید برای رسیدن به هدفتان در یک بازهی زمانی محدود و مشخص، میزان پول پساندازی هر ماه و مقدار سودی را که باید از سرمایهگذاریها کسب کنید، محاسبه کنید.
اگر رویای یک زندگی مجلل و اشرافی را دارید، باید برای خودتان مشخص کنید که کدامیک از جنبههای آن زندگی برای شما مهم است. باید بدانید که شما دقیقا چه چیزی از ثروتمندی میخواهید (داشتن یک خانهی بزرگ یا یک کشتی، پوشیدن لباسهای مارکدار مد روز و یا داشتن سفرهای دور دنیا) و بعد باید بهدنبال راهکاری برای تأمین بودجهی لازم باشید. نهایتا اگر رویای شما از ثروتمندشدن داشتن یک زندگی آرام بدون هیچ دغدغهی مالی است، باید بدانید که زندگی ایدئالتان چه شکلی است. اگر شما آرزوی داشتن شغلی را دارید که درآمد کمی دارد، درصورتی میتوانید به آن بپردازید که سطح مخارج و انتظاراتتان را از زندگی به پایینترین حد ممکن برسانید. شاید معنای حقیقی ثروتمندبودن این است که پول کمتری را خرج کنید.
منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-principle-of-being-wealthy-Who-is-the-rich-

اگر تا به حال دستور طبخِ یک غذا یا یک دستورالعمل فعالیت خانگی نوشته باشید، ساختار اساسیِ نوشتن یک مقاله راهنما را متوجه شدهاید. مقاله راهنما زنجیروار نوشته میشود یعنی مثلا میگوید اول این کار را انجام بدهید، سپس به سراغ آن کار بروید. اصلیترین سؤالی که نویسنده هنگام نوشتن چنین مقالاتی از خود میپرسد این است که “خب بعد چه اتفاقی میافتد؟” اما اگر تازه دارید شروع به نوشتنِ مقاله میکنید، باید از خودتان بپرسید برای شروعِ مقاله چه چیزی در نظر دارید و سپس بارها و بارها به این سؤال پاسخ بدهید. اما پیش از آن، باید یک پیشنویس از مقاله برای خودتان آماده کنید. در اینجا خواهیم دید که چگونه مقاله بنویسیم.

برای اینکه ببینید که چگونه مقاله بنویسیم، اول موضوعی را انتخاب کنید که به آن علاقه دارید و میتوانید برای حداقل یک الی دو هفته بر آن تمرکز کنید. اگر موضوع بزرگی را در نظر دارید، آن را کوچکتر کنید. مثلا به جای نوشتن مقالهای دربارهی چگونگی دکوراسیون خانه، موضوع خود را به چگونگی دکوراسیون خانه به سبک سنتی و با کمترین هزینه تغییر بدهید. هر چقدر موضوع مقاله جزئیتر باشد، راحتتر میتوان تمامی جنبههای آن موضوع را پوشش داد.
سپس شروع به نوشتن یک پیشنویس کاملا ساده کنید و هر چه به ذهنتان میرسد را بنویسید. به خودتان سخت نگیرید و از تحلیل کار خود اجتناب کنید و فقط به لذت به اشتراک گذاشتن دانستههای خود بیندیشید. وقتی کارتان تمام میشود، استخوانبندی مقاله شما آماده شده است. سپس برای مدتی نوشتهی خود را کنار بگذارید.

برای اینکه ببینید چگونه مقاله بنویسیم، باید بگویم توجه به نیاز مخاطب را فراموش نکنید. حالا دوباره به سراغ مقاله تان بروید. دید خود را تغییر بدهید و تصور کنید که خوانندهی مقاله هستید. 3 کلمه برای توصیف مخاطبِ هدف خود انتخاب کنید (مثلا حرفهایها، مردان مجرد). به عنوان خواننده، دوست دارید مقاله به چه سؤالاتی پاسخ بدهد؟ ممکن است هنوز پاسخ این سؤال را ندانید، اما در هر صورت سؤالات خود را فهرست کنید؛ در گام بعد به جستجوی پاسخهای این سؤالات خواهید پرداخت.

یکی از راهها برای اینکه ببینیم که چگونه مقاله بنویسیم، تحقیق کردن است. تحقیق به مقاله صحت و اعتبار میبخشد. اطلاعاتی که میتوانید براینوشتن مقاله استفاده کنید عبارتند از:
آمار و ارقام
نقلقولهای افراد سرشناس
تعاریف
حکایات (منظور حکایات کوتاه و گویا دربارهی خود یا افراد دیگر)
نقلقولها و مثالهایی از افرادی مثل خوانندگان مقاله یا از کتابهای شناختهشدهی آن موضوع
ارجاعات از سایر رسانهها (فیلم، تلویزیون، رادیو)
ابزارها، منابع یا محصولات سودمند (اگر فراوان باشند، به فکر ایجاد یک نوار کناری باشید)
ارجاعات به مکانها یا رویدادهای محلی (اگر انتظار مقاله محدود به یک منطقهی خاص باشد)
هر چیزی که برای تحقیق لازم دارید را جمعآوری کنید و در یک پوشه، چه فیزیکی و چه الکترونیکی، قرار بدهید. فراموش نکنید که منابعِ تمامی این تحقیقات را در اختیار داشته باشید تا برای تصدیق اعتبار، آنها را در اختیار ویراستار قرار بدهید. ممکن است بخواهید ابتدا به جمعآوری اطلاعات بپردازید و سپس آنها را غربال کنید یا فقط تا وقتی که به نظرتان کافی باشد به جمعآوری اطلاعات ادامه بدهید. در هر صورت استراتژیِ جمعآوری اطلاعات، به خودتان و سبک کارتان مربوط میشود.

مخاطبتان را در نظر بگیرید و با استفاده از اطلاعاتِ پشتیبانی که جمعآوری کردهاید پیشنویس موثقتری بنویسید. گاهی اوقات در گامهای 2 و 3 ممکن است به این نتیجه برسید که باید از اول یک پیشنویس تازه را آماده کنید. یا ممکن است بخواهید نوشتههای فعلی را بازبینی کنید تا لحن گفتاری بهتری با مخاطب خود داشته باشید.
این دفعه که پیشنویس را میخوانید، از خود بپرسید: آیا این نوشته به کار میآید؟ آیا بیش از اندازه کلی، سطحی، کسلکننده، مبهم یا پرشکاف نیست؟ اگر اینطور است، از نشریات مورد علاقهی خود الگو بگیرید. نویسندگان این نشریات از چه تکنیکهایی که شما هم میتوانید به کار بگیرید، استفاده میکنند؟

مقاله را چند بار مرور کنید تا مطمئن شوید که همهی گامهای فرایندِ نگارش مقاله را طی کردهاید. مقاله باید کامل و جامع باشد. شما میخواهید که مخاطب با خواندنِ کلِ مقاله بتواند با کمترین هزینه برای شب عید شام درست کند، در فوتبال یک تکل فوقالعاده بزند یا بهترین مکان برای اقامت را پیدا کند.
اگر روایت مقاله شما در جهتهای مختلفی حرکت میکند، به کمک عناوین فرعی مقاله را به نکات کلیدی کوچکتر تقسیم کنید. ترکیب کردن اطلاعات پیچیده و تقسیم آن به گامهای کوچکتر به ویژه در نگارش آنلاین اهمیت دارد، و در قالب چاپی نیز متداول است.
گام 6: بخوانید، بازبینی کنید، تکرار کنید
پیشنویس مقاله خود را با صدای بلند برای یکی از دوستان خود بخوانید. سپس، از او یک سری سؤال بپرسید: آیا او متوجه مطلب شد؟ آیا چیزی از قلم افتاده است؟ آیا مطلب دیگری وجود داشت که او مایل به دانستن آن باشد؟ آیا او میتواند به روشهای اشاره شده در مقاله عمل کند؟ با در ذهن داشتن پیشنهادات او، بهترین تصمیم ممکن را دربارهی تغییرات مورد نظر خود اتخاذ کنید.
سؤالات زیر می توانند به شما در یافتن اشتباهات یا از قلم افتادگیها کمک کند:
آیا شما به اندازهی کافی دربارهی ترکیبات/ منابع مورد نیاز برای انجام فعالیت مورد نظر در مقاله به خواننده توضیح دادهاید؟
آیا همهی گامهای مهم را تحت پوشش قرار دادهاید؟
آیا ترتیب فرایند مقاله منطقی است؟
آیا از کلماتی که نشاندهندهی توالی باشند مثلِ «در ابتدا، بعد از آن، سپس» استفاده کردهاید؟
آیا به خواننده در خصوص مشکلات ممکن هشدار دادهاید؟
بازنویسی کنید، بلند بخوانید، بازنویسی کنید، سپس بلند بخوانید و بازنویسی کنید، یک کمک یک دوستِ منتقد اشکالات ممکن را پیدا کنید و تنها وقتی که از مقاله خود احساس رضایت پیدا کردید، آن را به همراه یک نامهی پوششی به یک انتشارات مناسب بفرستید.
در ادامه چند نکتهی تکمیلی فهرست شدهاند که بهتر است پیش از شروع به نوشتن مقاله مروری بر آنها داشته باشید:
نکات تکمیلی برای نوشتن یک مقاله خوب
نکات نگارش مقالهی خوب
1. برای نوشتن یک مقاله خوب، ابتدا موضوع مورد نظر خود را انتخاب و دربارهی محدودهی کار خود تصمیمگیری کنید. (موضوع باید به اندازهی کافی کوچک باشد و محدودهی آن باید به وضوح ترسیم شده باشد.)
2. در خصوص موضوع، یک تحقیق مفصل و جدی انجام بدهید. (اطمینان حاصل کنید که هیچ مطلبی را از قلم نینداختهاید.)
3. رسالهها، مقالات و کتابهای مرتبط با موضوع خود را بخوانید تا با تمامی جوانب مرتبط با موضوع آشنایی پیدا کنید. (میزان درک و دریافت شما از مطالبی که خواندید، تعیینکنندهی کیفیت مقاله شما خواهد بود.)
4. اگر موضوع شما هنوز وسیع و کلی است، بر طبق مطالبی که خواندید آن را بازبینی کنید و تا جای ممکن کوچکتر نمایید. (محدود نکردن موضوع به این معناست که شما میخواهید یک مطلب سنگین با یک شیوهی نوشتاری معمولی بنویسید.)
برنامه داشتن برای نگارش مقاله

5. برای نوشتن مقاله برنامه داشته باشید. (نوشتن بدون داشتن برنامه، بیفایده است. برنامه، نقشهی راه شما خواهد بود.)
6. دانش و اطلاعاتی را که خوانده و جمعآوری کردهاید، طبقهبندی کنید.
7. اطلاعات نامرتبط را دور بریزید.
8. براساس برنامه، شروع به نوشتن مقاله کنید. (منتظر چیزی برای الهام گرفتن نباشید. به محض شروع نوشتن، الهام خواهید گرفت.)
9. مقاله خود را به زبانی ساده، واضح و قابلفهم بنویسید. (استفاده از زبان پرتکلف، کلمات مبهم و جملات طولانی از ویژگیهای یک مقاله خوب به حساب نمیآیند.)
10. افراد از تمامی سنین باید بتوانند به راحتی ادعاها، هدف و جملات شما را درک کنند.
شفافسازی مفاهیم و اصطلاحات مقاله
11. باید منظور شما از اصطلاح، مفاهیم و کلماتی که در مقاله به کار میبرید مشخص باشد. (ضمن نوشتن مقاله، یک لغتنامهی معمولی و تخصصی در کنار خود داشته باشید. بزرگترین خطری که یک مقاله با آن مواجه میشود، استفادهی اشتباه و نا به جا از اصطلاحات و مفاهیم است. از اصطلاحات تخصصی بیش از حد استفاده نکنید چرا که حواس خواننده را از مقاله پرت میکند. اصطلاحات در واقع ثمره، چارچوب، کلید و خلاصهی دانش هستند. به اندازه از آنها استفاده کنید.)
12. در بخش مقدمه، هدف اصلی مقاله و نتیجهای که میخواهید به آن دست پیدا کنید را به وضوح بنویسید.
13. اولین جملهی هر پاراگرف را به ایدهی اصلی آن پاراگرف اختصاص بدهید.
14. مراقب باشید که مقاله شما اشتباهات املائی نداشته باشد. بعد از پایان کار نگارش مقاله، از آن پرینت بگیرید و یک نگاه اجمالی به آن بیندازید تا خطا و اشتباهات احتمالی را پیدا کنید.
حذف جملات و کلمات غیرضروری مقاله
15. طول یک مقاله خوب بهاندازه است. هرگونه کلمه یا حتی جملهی نامربوط را حذف کنید. مقاله خوب فاقدِ هرگونه کلمه، جمله، پاراگراف یا اطلاعات غیرضروری است.
16. جمله یا اطلاعاتی که به شما تعلق ندارند را با ارجاع به پانویس یا پرانتز نقل کنید. (هرچه ارجاعات مقاله بیشتر باشد، مقاله موجهتر خواهد بود. ارزش یک مقاله در مقالات و مطالبی نهفته است که آن مقاله به آنها ارجاع میدهد.)
17. در خصوص بخش نتیجهگیری مقاله خود یک تحقیق ویژه انجام دهید. (نتیجهگیری خلاصهی مقاله نیست. بلکه بخشی است که دری را میگشاید، چیزی را ارزیابی میکند و مشارکت شما را در دنیای ایدهها و دنیای آکادمیک به نمایش میگذارد.)
18. همانطور که یک مقدمهی خوب سطح دانش شما را نشان میدهد، نتیجهگیری نیز نفوذ شما به آینده یا به عبارت دیگر افق دید شما را به نمایش میگذارد.
19. یک مقاله خوب، تکراری از مقالات گذشته نیست. در عوض متنی علمی است که باعث شروع کارهای تازه، ایجاد انگیزه و مشارکت سایرین میشود.
20. بعد از تکمیل مقاله، آن را حداقل به 3 نفر (یا در صورت امکان 5 نفر) از افرادی که به دانش و نقطهنظر آنها اعتماد دارید بفرستید و از آنها بخواهید که مقاله شما را نقد کنند. سپس براساس نقدهای آنها، مقاله را ویرایش کنید و بارها و بارها آن را بخوانید تا کاملا از صحت آن مطمئن شوید. آنگاه آن را برای نشریات مرتبط با زمینهی فعالیت خود ارسال کنید.
منبع : https://keramatzade.com/What-is-writing-style-

مواقعی که در خانه کار میکنم، پس از بیدار شدن از خواب، زیر کتری را روشن میکنم و به سراغ کارهایم میروم، خیلی زودتر از زمان معمول آغاز ساعات کاری، و تا زمانی که به مشکلی بر نخورم و یا نیاز به استراحت نداشته باشم، سراغ صبحانه نمیروم. من صبحها را برای کار ترجیح میدهم و ساعات اولیهی صبح برایم خیلی پر بازده است.
خود را طوری آماده کنید که انگار میخواهید بروید سر کار؛ در غیر این صورت احتمال اینکه سر از تخت خواب در بیاورید، زیاد است.

اگر در دفتر کار، صبحها نوشتن و نامهنگاری را انجام میدهید، در خانه هم همین کار را بکنید. دقیقا مانند محل کار برنامهریزی کنید. با این روش در عین اینکه کارهایتان در خانه سریعتر انجام میشود، تمرکز روی وظایف آسانتر میشود.
برای کار کردن یک مکان مشخص و همیشگی در نظر بگیرید. این مکان میتواند یک میز، صندلی یا یک کافهی محلی باشد. با این کار چارچوب ذهنی مناسب را برای کار کردن پیدا میکنید.

من برای کار، از خانه خارج میشوم. به کافه، رستوران یا هر مکان دیگری که میز و صندلی واقعی و امکان استفاده از اینترنت را داشته باشد، میروم. در این مکانها محیط کار برایم شبیهسازی میشود. من در میان سر و صدا، گپ و گفت افراد و موارد این چنینی بهتر کار میکنم تا در سکوت کامل. با این کار شما از مواردی که معمولا در خانه حواس شما را پرت میکنند، فاصله میگیرید. در خانه، من معمولا احساس میکنم که باید اتاق را تمیز کنم، لباسشویی را راه بیندازم، تلویزیون تماشا کنم و… .
همچنین در کافه هم نمیخواهم از این آدمهایی باشم که میآیند مینشینند و تظاهر به کار کردن میکنند در حالی که دائما در اینترنت میچرخند. من میخواهم از آنهایی باشم که در کافه کار واقعی انجام میدهند.
6. از شبکههای اجتماعی فاصله بگیرید
از شبکههای اجتماعی دوری کنید
من همهی شبکههای اجتماعی را از فهرست علاقهمندیهایم پاک کردهام. در مواقع خستگی یا بروز مشکلات، حتی وقتی که نمیخواهم، به طور ناخودآگاه سراغ آنها میروم. شما ممکن است ساعتها درگیر شبکههای اجتماعی شوید، بدون اینکه متوجه باشید (یا حتی بخواهید). بنابراین بستن دروازهی ورودی به این شبکهها، مرا متمرکز بر کارم نگه میدارد.
7. متعهد به انجام کار بیشتر باشید

من و همکارانم هر صبح جلسهای داریم و در آن مشخص میکنیم هر کس طی روز باید چه کارهایی را به انجام برساند. مواقعی که در خانه کار میکنم، سعی میکنم کمی جلوتر از برنامه پیش بروم. این کار صداقت و وفاداری من را نشان میدهد، زیرا اگر هم تمایلی به انجام کاری متفرقه داشته باشم، میدانم که حد معینی از وظایفم را انجام دادهام.
8. در زمانهایی که بیشترین بهرهوری را دارید، کار کنید
برای من بهترین زمان برای کار کردن، صبح زود و دیروقت در شب است. من این را میدانم و سعی میکنم مطابق با این مورد برنامهریزی کنم. در عین حال یک موسیقی انرژیزا هم ضرری ندارد.
9. بعد از ظهرها را به تماسها اختصاص دهید
صبحها را صرف انجام کارهای پرزحمت، بدون مزاحمت و حواسپرتی، کنید. تماسهای تلفنی و ملاقاتهای مجازی را به بعد از ظهر موکول کنید.
10. برای خودتان یک محرک پیدا کنید، مثلا نوزاد تازه متولد شدهتان

هنگام کار در خانه، من باید از دختر 20 ماههام نگهداری کنم. این مسئله غیرمنطقی به نظر میرسد اما فشار مراقبت از دخترم، سرگرم کردن او و همزمان انجام کارهایم، باعث تمرکز بیشتر من میشود. وقتی دخترم خواب است یا مشغول بازی، من با بیشترین بهرهوری کاری میکنم.
به شکلی مشابه، اغلب افرادی که برنامهی کاری فشردهای دارند، بهتر کار میکنند، آنها یاد گرفتهاند زمانشان را به بهترین شکل مدیریت کنند. دغدغهی دخترم، باعث میشود من به دیگر عوامل رایج که ذهن را منحرف میکنند، مانند لباسهای کثیف، روشن کردن تلویزیون، و دیگر امور مربوط به خانه، توجهی نکنم؛ وگرنه به هیچ کاری نمیرسم.
11. از پیش برنامهریزی کنید
اگر قرار است در خانه کار کنید، مطمئن بشوید همهی کارهایی که لازم است در دفترتان در محل کار انجام شوند، انجام داده باشید، مثل کاری که با مانیتور بزرگِ موجود در دفتر، بهتر و آسانتر انجام میشود یا جلسهای که نیاز به ملاقات با همکارانتان دارد. در آغاز هفته طوری برنامهریزی کنید که در زمان مناسب، در مکان مناسب باشید.
12. از تکنولوژی برای برقراری ارتباط استفاده کنید

از مواردی که امکان کار از راه دور را فراهم کرده است وجود ابزارهایی است که فاصلهها را از بین بردهاند و ارتباط میان همکاران و اعضای تیم کاری را ممکن کردهاند. یافتن و استفاده از ابزار مناسب برای برقراری ارتباط با اعضای تیم نقش مهمی در ثمربخشی کار شما دارد.
ما از اسلک (Slack) برای مکالمه، از ترلو (Trello) برای سازماندهی کارها و اولویتها، و از هنگاَوتز (Hangouts) و وبِکس (Webex) برای ملاقات از راه دور استفاده میکنیم. یافتن مجموعهای از ابزارها که مناسب سبک کاری شما باشد، تأثیر بهسزایی در کار شما دارد.
13. از موسیقی مناسب با شرایط و کارتان بهره بگیرید
برای کارها و زمانهای مختلف با سطوح انرژی مختلف، پلیلیستهای مناسب اختصاص دهید و همیشه هنگام انجام آن کارها موسیقی مخصوص آنها را گوش دهید. مثلا من وقتی نامههایم را چک میکنم نیاز به موسیقی تند و گیرای رپ دارم، اما زمانی که مطلبی مینویسم آهنگهای آرامتری را ترجیح میدهم. یافتن موسیقی مناسب برای کارهای مختلف (و سپس گوش دادن به آنها برای همان کار خاص)، تأثیر چشمگیری در بهرهوری کار من در خانه داشته است.
14. از لباسشویی برای تعیین زمان استفاده کنید
من از لباسشویی برای تعیین فرجههای کوتاهمدت استفاده میکنم. مثلا هنگام کار روی یک مقاله، با خودم میگویم باید تا پیش از زمان خشک کردن لباسها، بخش خاصی را تمام کنم. سپس فرجهای دیگر برای زمان خاموش شدن لباسشویی و خارج کردن لباسها تعیین میکنم.
15. موضوع را برای کسانی که همراه شما در خانه هستند، روشن کنید
اگر هنگام کار در خانه افراد دیگری در خانه هستند، به آنها توضیح بدهید که در حال کار هستید، حتی اگر این طور به نظر برسد که در حال پرسه زدن در خانه هستید. یادتان باشد خردهکاریهای گوناگون خانه، به راحتی میتوانند موجب حواسپرتی شما شوند.
16. استراحت را فراموش نکنید
زمانهای استراحت مانند زمان صرف ناهار، انرژی از دست رفته را جایگزین میکنند. اگر فکر میکنید برای رسیدن به بهترین نتیجه باید تمام زمانی که در خانه هستید، کار کنید، در اشتباهید.
17. با دیگران تعامل داشته باشید
از خانه بیرون بروید و با انسانها صحبت کنید. سفارش قهوه، پیگیری کاری، و هر چیز مشابهی شما را سالم و معقول نگه میدارد.
18. غذایتان را شب قبل آماده کنید

وقتی در خانه هستید، میل به تهیهی یک غذای کامل و خوشمزه وسوسهتان میکند. در یک روز کاری معمولی در محل کار، شما زمانی برای این کار ندارید. وقتی که به تهیهی غذا اختصاص میدهید در کارتان اثر میگذارد. بنابراین من سعی میکنم غذای هر روز را، شب قبل تهیه کنم؛ درست مانند زمانهایی که سر کار میروم.
19. زمان پایان کار را مشخص کنید
زمان پایان را مشخص کنید
اگر به طور تماموقت و پیوسته در خانه کار میکنید، احتمال در هم تنیدن زندگی کاری و زندگی شخصیتان زیاد است. برای حفظ تعادل میان این دو نیمه، تعیین حد و مرز مهم است.
20. تلویزیون را روشن کنید
پس از دانشگاه، من 2 سال به عنوان نویسندهی آزاد کار کردم. از میان همهی توصیهها و راههایی که برای افزایش بهرهوری کار در خانه کشف کردم، یکی از آنها پررنگتر از بقیه است: برنامه حیات وحش شبکه چهار تلویزیون! شوخی نمیکنم. بگذارید این برنامه در پسزمینه با صدای کم در حال پخش باشد، و باور کنید، همهی کارهایتان انجام میشود (دقیقا نمیدانم این حُقه چرا و چطور جواب میدهد، ولی گمان کنم باید ربطی به بیگانگان دوران باستان داشته باشد)!
منبع : https://keramatzade.com/What-are-the-ways-of-making-money-at-home-
همهی افراد به سرگرمی احتیاج دارند. سرگرمیها به ما کمک میکنند ذوق و اشتیاقمان را در زندگی بهبود بخشیم. این سرگرمیها میتوانند بسیار متنوع باشند و مواردی چون باغبانی، آشپزی، نویسندگی، پرش با اسکی، استندآپ کمدی و خیاطی را شامل شوند. اما سرگرمیهای کمی هستند که باعث بهبودبهره وری میشوند. اگر همین الان هم به این سرگرمیهای خاص مشغول هستید، این شانس را دارید که آنها را به شغل دوم تبدیل کنید یا میتوانید از این سرگرمیها در جهت افزایش کارایی و بهرهوری در کارتان استفاده کنید و خوشحالتر باشید. اگر بهدنبال ایجاد عادتهای جدید هستید و میخواهید تواناییهایی را در خود توسعه دهید که به شما در بهبود مهارت و بهره وریتان کمک کند، همراه ما باشید. در این مقاله 19 سرگرمی جذابی را که موجب افزایش بهره وری میشوند، به شما معرفی خواهیم کرد.

آشپزی یکی از سرگرمیهایی است که بیشترین کمک را به بهره وری شما میکند و چیزی است که همهی افراد باید در خانه آن را امتحان کنند. آشپزی به شما کمک میکند زندگی کردن در زمان حال را یاد بگیرید و بهطور کامل روی محصول و فرایندی که انجام میدهید تمرکز کنید. همچنین آشپزی شما را مجبور میکند که از قبل برنامه ریزی کنید. مزیت دیگر آشپزی این است که با تمرین بیشتر قادر خواهید بود از قبل برای روزهای آینده غذا درست کنید و به این ترتیب بهره وری شما نسبت به گذشته بسیار بیشتر میشود.
پیاده روی یکی از سرگرمیهای اساسی برای آخر هفتهی افرادی است که از سفرهای طولانی و تجربهکردن زیبایی طبیعت لذت میبرند. همچنین پیادهروی میتواند تأثیر مثبتی روی بهره وری شما بگذارد، چراکه پیادهروی به شما کمک میکند، ذهنتان را از همهی نگرانیها پاک و روی زمان حال تمرکز کنید. علاوهبراین با ورزشی که انجام میدهید، سلامت جسمانی و استقامت شما نیز بهبود پیدا میکند.

ممکن است به نقاشی همچون سرگرمیای که باعث افزایش بهره وری میشود نگاه نشود، اما میتواند باعث ایجاد چشماندازههای فوقالعادهای در زندگیتان شود و به شما کمک میکند تا جنبههای خلاقانه ذهنتان را شکوفا کنید. نقاشی کردن به شما اجازه میدهد به سراغ اندیشهها، خواستهها و احساساتی که در سرتان شناور هستند بروید و کمک میکند آنها را به یک چیز فیزیکی و ملموس ترجمه کنید. همچنین نقاشی کردن ممکن است الهامبخش شما باشد تا بهره وری بیشتری در محیط کاریتان داشته باشید. پس درنتیجه هرچه سریعتر دستبهکار شوید و یک قلموی نقاشی بخرید.
درحالیکه تعداد بسیار کمی از ما از استانداردهای مجسمهسازی در حد میکلانژ یا رودین آگاه نیستیم، اما حتی ابتداییترین شکل مجسمهسازی میتوانید یک ابزار و سرگرمی مناسب برای افزایش بهره وری باشد. مجسمهسازی شما را قادر میسازد با موادی که دراختیار دارید، دست به خلق چیزهای تازه بزنید و به فکر ساختن چیزهای مختلف باشید؛ حتی اگر هر بار تنها چند گام کوچک بردارید. همچنین مجسمهسازی بهشکلی کاملا ابتدایی به ساختن چیزهای ملموس منجر میشود؛ چیزی که محصول خلاقیت محض شما است.
یکی از بارورکنندهترین سرگرمیها نوشتن در اوقات فراغت است. نوشتن یکی از قدرتمندترین و مهمترین شیوههای بروز خلاقیت است و میتواند به شما کمک کند تا انرژیتان را وارد مسیری کنید که به آن اشتیاق دارید تا افکار، رؤیاها و خواستههایتان را در آن مسیر دنبال کنید. فرقی نمیکند مشغول نوشتن مقاله، نمایشنامه، متن رادیویی یا خاطرات روزانه باشید، مهارت نوشتن به شکوفایی خلاقیت کمک میکند و نیز باعث میشود تا جایی که امکان دارد، بهره وریتان را افزایش دهید و سالم شوید.
6. دویدن

برای افراد زیادی، دویدن یک فعالیت ورزشی آرامشبخش است. همچنین این ورزش باعث افزایش بهره وری شما نیز میشود و یکی از بهترین سرگرمیهایی است که میتوانید داشته باشید. دویدن نهتنها باعث افزایش سلامتی میشود، بلکه به شما یاد میدهد چگونه جلو بروید. بهاینترتیب به شما کمک میکند تا موانع ذهنی را که مانع فعالیتهای شما شدهاند، از سر راهتان بردارید.
7. رقصیدن
معمولا رقص بهعنوان سرگرمیای مؤثر در افزایش بهره وری درنظر گرفته نمیشود، اما هنگامی که سخت تلاش میکنید و زمان زیادی به آن اختصاص میدهید، کمکم تأثیرش را در افزایش بهره وری نشان میدهد. رقصیدن کمکتان میکند کارهای روزانه را با اشتیاق بیشتری انجام دهید و به شما یاد میدهد، روی مجموعهای از حرکتها تمرکز داشته باشید. استفاده از رقصیدن بهعنوان الگویی برای دستیابی به بهره وری بیشتر در فعالیتهای روزانه واقعا ارزش امتحان کردن را دارد.
8. یوگا

یوگا یکی از سرگرمیهایی است که بیشترین تأثیر را روی بهره وری میگذارد. چراکه به شما اجازه میدهد ذهنتان را از همهی افکار بیرونی پاک و بهطور کامل روی فعالیتهای بدنیتان تمرکز کنید. شما در یوگا بهطور کامل بر روی بدن، تناسب اندام و نیز سلامت روانی و روحیتان تمرکز میکنید. بهاینترتیب برای آینده بهتر آماده میشوید و بهره وری بیشتری خواهید داشت.
9. مطالعه کردن
از گذشته تا به امروز، مطالعه کردن یکی از محبوبترین سرگرمیها بوده است که در همهی دنیا میان مردم رواج دارد. این سرگرمی میتواند با بهره وریزیادی همراه باشد، چراکه میتوانید آن را بهراحتی در زمانهای استراحت و بیکاری انجام دهید. خواندن تحقیقات و مطالعاتی که دربارهی بهره وریانجام شدهاند، میتواند به شما در یادگیری سرگرمیها، رفتارها و الگوهای جدید که باعث افزایش کارایی شما میشوند کمک کند.
10. بازیهای ویدئویی
بهنظر میرسد بازیهای ویدئویی نوعی وقتتلفکردن باشند، اما نقشهها و قوانینی که در بازیهای ویدیویی وجود دارند، واقعا میتوانند به افزایش بهره وری شما کمک کنند. ازجمله فواید بازیهای کامپیوتری، افزایش تمرکز، عزم، تلاش مجدد در صورت شکست، کار گروهی و همکاری است. اینها همگی ویژگیهای مفید و تحسینبرانگیزی هستند که میتوانند باعث ایجاد انگیزه و بهره وری بیشتر در کار شوند.
11. باغبانی

آیا چیزی آرامشبخشتر از باغبانی وجود دارد؟ باغبانی فقط یک سرگرمی لذتبخش و آرامشبخش نیست، بلکه روشی فوقالعاده برای افزایش بهره وری نیز هست، اما چگونه؟ باغبانی به شما کمک میکند آرامش داشته باشید و خود را رها کنید و انرژیتان را برای روزهای سخت پیش رو حفظ کنید. همچنین به شما یاد میدهد چگونه پروژههای مختلف (در این مورد گیاهان) را بهطور همزمان مدیریت کنید.
12. بافندگی
بیشتر مردم فکر میکنند بافندگی سرگرمی افراد مسن یا سلبریتیهای هالیوود است، اما بافتنی بافتن در همهی دنیا طرفداران زیادی دارد. گذشته از اینکه بافندگی یک سرگرمی لذتبخش و روشی مناسب برای تدارک یک هدیهی فوقالعاده است، شیوهای عالی برای افزایش بهره وری نیز محسوب میشود. این کار نیازمند مهارتهای انجام چند کارِ همزمان است؛ چیزی که در دنیای کار امروزی بهشدت موردنیاز است و درنهایت نیز، نتیجهی کارتان یک محصول فیزیکی ملموس است. اجازه دهید انگشتانتان بهکار بیفتد.
13. کار با چوب
کار کردن با چوب سرگرمیای جالب است که باعث افزایش بهره وری میشود، چراکه باید تمام تمرکزتان روی چیزی باشد که میخواهید درست کنید. ساختن چیزهایی از چوب برای خودتان، چه یک طاقچه باشد، چه یک قفسه یا حتی چیزی پیچیدهتر و زیباتر، میتواند بهشکل چشمگیری باعث افزایش اعتماد به نفس شما شود. همچنین ساختن وسایلی که در زندگی به آنها احتیاج دارید، میتواند زندگی شما را آسانتر کند و درنتیجه باعث افزایش بهره وری و خوشحالی شما در زندگی شود.
14. بازیگری

ایفای یک نقش ممکن است بهعنوان شیوهای خاص برای افزایش بهره وری درنظر گرفته نشود، اما بازیگری سرگرمیای مفید است که نباید از آن غفلت کرد. بازیگری در داشتن حافظه قوی به شما کمک میکند و مهارتهای خلاقانهی شما را مانند بداههگویی و فکر کردن در شرایط بحرانی و آرامش داشتن در شرایط سخت تقویت میکند. درنتیجه بهره وری و شایستگیهای شما افزایش پیدا میکند.
15. داشتن رادیوی غیرحرفهای
داشتن رادیوی غیرحرفهای سرگرمی چندان فراگیری نیست؛ با وجود این هر کسی میتواند نمایش رادیویی یا پادکست خودش را در آیتیونز (iTunes) داشته باشد. داشتن رادیو علاوهبراینکه روشی فوقالعاده برای نشان دادن افکار و صحبت کردن با عموم مردم است،میتواند بهره وری شما را بهشدت افزایش دهد. هنگامی که برنامهی رادیوییتان را مینویسید، ویرایش، اجرا و تولید میکنید، یاد میگیرید چگونه در زمان مشخصشده کار را انجام دهید (قانون پارکینسون)، داستانههای خلاقانه خلق کنید و چگونه بهترین عملکرد ممکن را داشته باشید. همهی این ویژگیها به شما کمک میکنند بتوانید بهره وریتان را در زندگی افزایش دهید.
16. بدنسازی
ممکن است به بدنسازی همچون یک سرگرمی اصلی که باعث افزایش بهره وری میشود نگاه نشود و تنها درصورتی آن را سرگرمی بدانید که عاشق رفتن به باشگاه باشید، اما بدنسازی روی مواردی چون افزایش قدرت، کنترل، قانونمندی و چشمانداز مشخص تمرکز میکند. این موارد بهشکل فوقالعادهای روی افزایش بهره وری شما در حوزههای مختلف زندگی تأثیر میگذارند.
17. شنا کردن

شنا کردن باعث آرامش و افزایش قدرتتان میشود، تأثیر مثبت فوقالعادهای روی سلامت شما میگذارد و نیز روشی سودمند برای افزایش بهره وریتان است. شنا کردن به شما کمک میکند، تمام نگرانیهایتان را در جهت افزایش بهره وری بهکار بگیرید و ذهنتان را برای داشتن افکار مثبت و نیز اعمال مثبت پاکسازی کنید. همچنین پس از خارج شدن از استخر احساس میکنید قدرتمندتر شدهاید. ثابت شده که شنا کردن فواید روانی و جسمانی زیادی دارد؛ درنتیجه هیچ دلیلی وجود ندارد که استخر رفتن را بهتعویق بیندازید.
18. رؤیاپردازی
ممکن است به این مورد آخر بهعنوان سرگرمی توجه نکنید، اما اگر بهشکل مرتب رؤیاپردازی کنید، میتواند مزایای زیادی برایتان داشته باشد. همچنین اگر بهدرستی از این ظرفیت استفاده کنید، باعث افزایش بهره وریتان میشود. رؤیاپردازی جنبههای خلاقانهتان را بیدار میکند و به شما اجاز میدهد ایدههایی را کشف کنید که هرگز به آنها توجه نکردهاید (ایده پردازی). اگر رؤیاپردازی با چرت زدن همراه باشد میتواند نتایج بهتری نیز داشته باشد. مطالعات نشان دادهاند که یک چرت کوتاه 20 دقیقهای در بعدازظهر میتواند باعث باز شدن ذهن و تقویت حافظه شود، به شما کمک کند تا در طول روز تمرکز بیشتری داشته باشید و با بهره وری بیشتری به کارتان ادامه دهید. چه کسی گفته است که رؤیاپردازی هیچ فایدهای ندارد؟
منبع : https://keramatzade.com/Raise-productivity-with-engaging-entertainment