https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com

https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com

https://keramatzade.com/Waste-of-time

چگونه از عادات وقت تلف‌ کردن بپرهیزیم؟


آیا خیلی اوقات بااینکه می‌دانید کلی کار سرتان ریخته است، باز هم ساعت‌ها پای تماشای برنامه‌های تلویزیونی وقت می‌گذرانید؟ وقت تلف کردن آیا با اینکه می‌دانید کارهای مهم‌تری انتظارتان را می‌کشند، باز هم وقت‌تان را به وب‌گردی و بازی‌های کامپیوتری می‌گذرانید؟ اگر واقعا چنین عادتی دارید، پس دیگر وقتش است که به خودتان بیایید و از وقت تلف کردن و به‌تعویق‌انداختن کارها دست بکشید. برای اینکه بهتر بتوانید وقت‌تان را مدیریت کنید و به همه‌ی کارهای‌تان برسید، باید قبل از هرچیزی، عوامل مزاحمی را که حواس‌تان را از پرداختن به کار اصلی پرت می‌کنند، از میان بردارید و سپس راه‌حلی پیدا کنید تا کارآمدی‌تان افزایش پیدا کند. در ادامه با ما همراه باشید تا هم درمورد چگونگی پرهیز از عادات وقت تلف‌ کردن بیشتر بدانید و هم با راهکاری عملی جهت افزایش کارآمدی آشنا شوید.وقت تلف کردن


 

1. وقت تلف کردن ،از اینترنت فاصله بگیرید

وقتی همیشه به اینترنت دسترسی داشته باشید، مدام باید با خودتان بجنگید تا مغلوب وسوسه‌ی پرسه‌زنی در وب‌سایت‌های موردعلاقه‌تان نشوید. وقتی خودتان می‌دانید زمانی برای تلف کردن ندارید و باید حواس‌تان را به کارتان بدهید، بهتر است برای اینکه انجام کارتان به‌تعویق نیفتد، از پرسه‌زنی در اینترنت خودداری کنید.

 

اگر اراده‌تان آن‌قدر قوی نیست که بتوانید از اینترنت دوری کنید یا مثلا اگر کاری که باید انجام بدهید، نیازمند استفاده از اینترنت است، توصیه می‌کنیم مرورگرهایتان را به اپلیکیشن‌های بلاک‌کننده‌ی وب‌سایت مجهز کنید تا هروقت به تمرکز بالا نیاز دارید، به‌راحتی بتوانید با فعال‌سازی این قبیل اپلیکشن‌ها دسترسی خود را به وب‌سایت‌های متفرقه قطع کنید.


2. وقت تلف کردن ،از سرویس‌های ایمیل و پیام‌رسان‌های موبایل خارج شوید

نتایج نظرسنجی از کارمندان مایکروسافت نشان داد هر کارمند برای پاسخ به فقط یک ایمیل، به‌طور میانگین حدود ده دقیقه وقت صرف می‌کند و سپس پانزده دقیقه زمان می‌برد تا بتواند روی کارِ دردست‌اقدامش مجددا تمرکز کند. پس اگر در انجام کاری واقعا به تمرکز و دقت بالا نیاز دارید، قابلیت پاسخ‌دهی خودکار به ایمیل‌های دریافتی را در تنظیمات ایمیل خود فعال کنید و تا زمانی که کارتان به‌پایان نرسیده است، از وارسی صندوق ورودی ایمیل‌تان خودداری کنید.

    این توصیه درمورد اپلیکیشن‌های پیام‌رسان موبایل نیز صدق می‌کند. بنابراین از وارسی مداوم آنها در حین انجام کار بپرهیزید، خصوصا تلگرام. شاید وقت‌گذرانی در این قبیل اپلیکیشن‌ها را وقت تلف کردن ندانید، اما واقعیت این است که مردم معمولا از تلگرام و امثال آن جهت امور غیرضروی و بعضا بی‌فایده استفاده می‌کنند. پس در صورت امکان موبایل‌تان را حین انجام کار خاموش کنید، البته اگر دچار اضطراب جدایی از موبایل نمی‌شوید، چراکه همین اضطراب خودش می‌تواند عامل برهم‌خوردن تمرکزتان شود.

     


    3. وقت تلف کردن ،همه‌ی کارهایتان را با یک وسیله انجام بدهید

    مدام بین لپ‌تاپ، موبایل و تبلت‌تان در حرکت نباشید. فرض کنید درحال کار با فتوشاپ روی لپ‌تاپ‌تان هستید و در همین حین به‌‌سراغ موبایل‌تان می‌روید تا صندوق ورودی ایمیل‌تان را چک کنید. بعدش هم تبلت‌تان را درمی‌آورید تا نگاهی به متن سخنرانی جلسه‌ی فردا بیندازید. همه‌ی اینها یعنی فرمول مناسبی برای اینکه وقت‌تان را هدر بدهید. اگر برای انجام کارهایی که می‌توانید همه‌شان را با یک وسیله انجام بدهید، از وسایل مختلف استفاده کنید، تمرکزتان به‌هم خواهد ریخت. به‌این‌ترتیب مجددا باید وقت صرف کنید تا تمرکزتان را به‌دست بیاورید. پس چه بهتر که همه‌ی کارهایتان را در صورت امکان روی فقط یک وسیله انجام بدهید و تمام فایل‌ها و اطلاعات لازم را، یک‌ جا گردآوری کنید.


    4. وقت تلف کردن ،کارهایتان را زمان‌بندی کنید

    خیلی از مردم هیچ علاقه‌ای به برنامه‌ریزی و زمان‌بندی کارهای‌شان ندارند، درحالی‌که انجام این توصیه آن‌قدرها هم سخت نیست. پنج دقیقه قبل از اینکه شروع به کار کنید، از خلاصه‌ی مواردی که باید انجام بدهید، جدول زمانی تهیه کنید. به‌این‌ترتیب راحت‌تر می‌توانید وقت‌تان را مدیریت کنید و کارتان را بدون دیرکرد به‌انجام برسانید.

    استفاده از روش چهارچوب‌بندی زمان در انجام کارها موجب می‌شود بتوانید کارِ دردست‌اقدام را به قسمت‌های مدیریت‌پذیرتری تقسیم کنید تا روز کاری برای‌تان خسته‌کننده و طاقت‌فرسا نشود. این توصیه در طیف گسترده‌ای از کارها، مثلا تکالیف درسی یا وظایف شغلی، کاربرد دارد.

    همچنین می‌توانید برای اینکه وقت‌تان بیهوده تلف نشود، کارهایی را که باید در طول روز انجام بدهید، دسته‌بندی کنید. مثلا اگر امروز باید هم به فروشگاه مواد غذایی بروید و هم به ماشین‌تان بنزین بزنید، بهتر است هردو کار را در یک وعده انجام بدهید، نه اینکه یک‌ بار برای خرید بیرون بروید و یک‌ بار دیگر به‌بهانه‌ی بنزین.


     

    5. وقت تلف کردن ،از شتاب‌زدگی و انجام چند کار هم‌زمان خودداری کنید

    شاید این توصیه را در مغایرت با تلاش برای مدیریت زمان ببینید، اما اگر خیلی شتاب‌زده کار کنید یا هم‌زمان به انجام چند کار مختلف مشغول شوید، احتمال خیلی زیادی وجود دارد که وقت‌تان هدر برود. مطالعات نشان داده است که فقط 2درصد مردم می‌توانند چند کارِ هم‌زمان را با کارآمدی واقعا بالا و بدون اتلاف وقت انجام بدهند.

    اگر از سرعت‌تان در انجام کارها بکاهید، بهتر می‌توانید روی کارِ دردست‌اقدام تمرکز کنید و کمتر هم دچار استرس خواهید شد. همچنین اگر شتاب‌زده عمل نکنید، می‌توانید کار باکیفیت‌تری ارائه بدهید و دیگر مجبور نخواهید بود که جهت برطرف‌کردن نواقص و اشتباهات‌تان دوباره‌کاری کنید.

     


    6. وقت تلف کردن ،کارهایتان را اولویت‌بندی کنید

     

    اتاق دانشجویان، یک هفته مانده به امتحانات پایان ترم، دیدنی است. بسیاری از ما عادت داریم کارهایی را که باید در اولویت باشند، به‌خاطر انجام فعالیت‌های غیرضروری و نه‌چندان مهم به‌تعویق بیندازیم. اگر وظایفی برعهده داشته باشید که باید تا موعد مشخصی به‌انجام برسند، آن‌ وقت تشخیص‌ندادن اولویت‌ها ممکن است برای‌تان گران تمام شود. هروقت به انجام کاری مشغول هستید، حتما از خودتان بپرسید که کار دردست‌اقدام تا چه حد برای‌تان در اولویت است. پس برای اینکه به مشکل زمانی برنخورید، کارهایتان را اولویت‌ بندی کنید. تمرین اولویت‌بندی را در ابتدا می‌توانید روی کارهای کوچک زندگی‌تان اِعمال کنید تا کمی نیرو و انگیزه بگیرید و سپس که آماده شدید، این روش را درمورد مسائل حیاتی زندگی‌تان نیز به‌‌کار ببرید.

     


    7. وقت تلف کردن ،به خودتان استراحت بدهید

     

    اگر بی‌وقفه کار کنید و به‌ ذهن‌تان استراحت ندهید، قوای جسمی و روحی‌تان تحلیل می‌رود و احساس ناتوانی خواهید کرد. استراحت در پایان روز کاری، مثلا شام‌خوردن به‌همراه خانواده یا انجام فعالیتی به‌غیر از مشغله‌های کاری، باعث می‌شود ذهن‌تان فرصت تجدید نیرو پیدا کند. این در حالی است که اگر خودتان را با کار بیش‌از‌حد خسته کنید، از کیفیت انجام کارتان هم کاسته خواهد شد و چه‌بسا مجبور به دوباره‌کاری شوید.

    حتی اگر پروژه‌ی مهمی در دست دارید که باید حتما تا فردا تحویل بدهید، باز هم توصیه می‌کنیم وقفه‌های کوتاهی در بین کارتان در نظر بگیرید تا مغزتان فرصت استراحت و بازیابی انرژی پیدا کند. به‌این‌ترتیب می‌توانید باروحیه‌تر، متمرکزتر و کارآمدتر به کارتان ادامه بدهید.

     

     


    روش استفاده از «آزمون تکرار»

     

    1. وقت تلف کردن ،جدولی برای مدیریت زمان تهیه کنید

    در توضیحات بالا آموختید که چگونه تمرکز خود را حین انجام کار حفظ کنید و حالا در ادامه خواهید آموخت که چگونه توصیه‌های فوق را به‌طور مؤثر به‌کار ببندید. برای شروع، فقط کافی است روی کاغذ یا مثلا وایت‌برد، جدولی دوستونه بکشید. در ستون سمت راست، ساعات روز را بنویسید و سمت دیگر را فعلا خالی بگذارید.


    2.وقت تلف کردن ، در پایان هر ساعت، یک ساعت گذشته را منصفانه ارزیابی کنید

    در پایان هر ساعت، از ادامه‌ی کار دست بکشید و یکی‌دو دقیقه‌ای با خودتان فکر کنید که یک ساعت گذشته را چگونه سپری کرده‌اید. پس از ارزیابی، باید نتیجه را در ستون مقابل بنویسید، همان ستونی که پیش‌تر گفتیم خالی بگذارید. برای اینکه مطمئن شوید با تأمل کافی ارزیابی‌ کرده‌اید، می‌توانید در هنگام ارزیابی از زمان‌سنج نیز استفاده کنید.


    3. وقت تلف کردن ،ببینید یک ساعت گذشته را چگونه سپری کرده‌اید

    موقع ارزیابی باید در یک ساعت گذشته توانسته‌اید چه کار یا کارهایی را به‌اتمام برسانید. کاری که انجام داده‌اید، ممکن است ورزش، مطالعه‌ی دروس یا حتی فعالیتی به‌سادگیِ تلویزیون تماشاکردن باشد. مهم این است که خودتان را فریب ندهید و درمورد اینکه ساعات روز را چگونه سپری کرده‌اید، صادق باشید.


    4. وقت تلف کردن ،از خودتان بپرسید آیا حاضرید یک ساعت گذشته را دوباره تکرار کنید

    عنوان «آزمون تکرار» از این مرحله گرفته شده است. بعد از اینکه فعالیت‌های یک ساعت گذشته را مرور کردید، حالا از خودتان بپرسید آیا حاضرید یک ساعت گذشته را دوباره تکرار کنید. با این پرسش درواقع مشخص می‌شود که آیا فکر می‌کنید فعالیت‌های یک ساعت گذشته برای‌تان پربار بوده است یا خیر. اگر با خودتان به این نتیجه برسید که یک ساعت گذشته را به انجام فعالیت‌های بیهوده سپری کرده‌اید، احتمالا دل‌تان نمی‌خواهد آن یک ساعت خاص را دوباره به همان روند قبلی تکرار کنید.


    5. وقت تلف کردن ،خلاصه‌ای از ارزیابی خود را در ستون سمت چپ بنویسید

    در هنگام  ساعات روز، از جملات یا کلمات مختصر استفاده کنید و میزان تمایل‌تان به تکرارپذیری هر ساعت را نیز از قلم نیندازید. وقتی همه‌ی خانه‌های جدول را پر کردید، می‌توانید در پایان روز با خودتان ببینید که دل‌تان می‌خواهد چند ساعت از ساعات آن روز را تکرار کنید و برعکس، به تکرار کدام ساعات، بی‌تمایلید.


    توجه

    یکی از ایرادهای آزمون تکرار این است که گاهی افراد در ارزیابی ساعات روزشان مرتکب قضاوت‌های اشتباه می‌شوند، چراکه صرفا فایده‌ی کلی هر ساعت را در نظر می‌گیرند. شاید حضور در کلاسی که هیچ مطلب جدیدی در آن کلاس یاد نگرفتید یا شرکت در جلسات کاریِ بی‌نتیجه را فعالیت‌هایی وقت‌‌ تلف‌ کردن ببینید و بابت‌ انجام‌شان احساس ناخوشایندی در خود حس کنید، اما به‌خاطر داشته باشید که اینها بعضی اوقات، جزئی اجتناب‌ناپذیر از برنامه‌ی روزانه‌تان هستند. پس بپذیرید که همیشه نمی‌توانید روی تمام ساعات روزتان کنترل داشته باشید و درعوض، باید یاد بگیرید که در جنبه‌های مختلف زندگی از خود انعطاف‌پذیری نشان دهید.

     https://keramatzade.com/Waste-of-time

    احمدرضا کرامت

    گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

    Waste of time

     

    https://keramatzade.com/Mental-Accounting

    40 هزار تومان هزینه کرده‌اید، فکرتان را مشغول می‌کند!

    چگونه حسابداری ذهنی داشته باشیم؟


    شاید بهتر باشد بحث حسابداری ذهنی را با مثالی شروع کنیم. فرض می‌کنیم شما به تماشای یک فیلم رفته‌اید. به‌محض اینکه وارد سالن می‌شوید دست به جیب می‌برید و متوجه می‌شوید که بلیت تماشای فیلم را گم کرده‌اید. ازقضا رسید پرداخت هم ندارید و حالا اگر بخواهید فیلم را از دست ندهید،حسابداری ذهنی- بایستی دوباره بهای آن را بپردازید! اگر مانند اغلب مردم باشید، احتمالا دوباره برای خرید بلیت پول می‌پردازید اما اینکه امشب به‌جای 20 هزار تومان، 40 هزار تومان هزینه کرده‌اید، فکرتان را مشغول می‌کند!حسابداری ذهنی


     

    حالا بیاید سناریو را برعکس کنیم. شما برای تماشای یک فیلم به سینما می‌روید. همان‌طور که در صف تهیه‌ی بلیت در انتظار هستید متوجه می‌شوید که 20 هزار تومان از پول‌تان را در مترو گم کرده‌اید. ناراحت می‌شوید، اما آیا این بر تصمیم شما برای خریدن بلیت تأثیری می‌گذارد؟ باز هم اگر مانند اغلب مردم باشید، احتمالا به آن 20 هزار تومان فکر می‌کنید، اما در تصمیم شما برای خرید بلیت تأثیری نخواهد داشت.

     

    حسابداری ذهنی - مثال بلیت سینما نمونه‌ای از حسابداری ذهنی است.

     

    روان‌شناسان تحقیق جالبی پیرامون این مسئله انجام دادند. آنها دریافتند که تنها 46 درصد از کسانی که بلیت‌شان را گم کرده‌اند تمایل دارند بلیت جایگزین تهیه کنند؛ در‌حالی‌که 88 درصد از کسانی که مقدار معادلی پول گم کرده‌اند همچنان تمایل دارند برای تماشای فیلم بلیت تهیه کنند. از‌آنجا‌که پول گم‌شده با بلیت گم‌شده ارزش مالی برابری دارد، بایستی واکنش نسبت به این دو موضوع نیز یکسان باشد! پس دلیل اینکه مردم در برابر گم‌ کردن پول و گم کردن بلیت دو رویکرد متفاوت اتخاذ می‌کنند، چیست؟

    تفاوت به دلیل وجود پدیده‌ی روان‌شناسی‌ای به‌نام حسابداری ذهنی است که در سرتاسر زندگی تأثیر شگرف و عمیقی دارد. حسابداری ذهنی بر شیوه‌ی ذخیره‌ی پول و خرج کردن آن تأثیر می‌گذارد و نیز رویکرد مردم را در مواجهه با از دست دادن یا به‌دست آوردن پول مشخص می‌کند. حسابداری ذهنیمشخص می‌کند که ما چطور پرداخت‌های لوکس و هزینه‌بر خود را ارزیابی می‌کنیم. تأثیر حسابداری ذهنی بر حوزه‌های بسیاری که خارج از حیطه‌های مرسوم اقصادی قرار دارد مشهود است و حتی شاید بتواند این مسئله را نیز شرح بدهد که چرا شما در روزهای بارانی سخت‌تر تاکسی پیدا می‌کنید!

     

    در اینجا تعریف ساده‌ای از حسابداری ذهنی وجود دارد: مردم برای صرف هزینه بخش‌های متفاوتی در ذهن خود دارند. برای مثال شما یک «حساب هزینه‌های تفریحی» در ذهن خود دارید. گم شدن بلیت و تصمیم به خرید یک بلیت دیگر به معنی هزینه کردن 40 هزار تومان در این دسته به‌جای 20 هزار تومان است، اما گم‌ کردن پول نقد در دسته‌ی حساب هزینه‌های تفریحی قرار ندارد. برای همین است که بیشتر مردم نسبت به اینکه بعد از گم‌کردن پول نقد، بلیت تهیه کنند و به تماشای فیلم بروند، حس بدی ندارند.

     

    حسابداری ذهنی - ذهن دارای دسته بندی های متفاوتی برای حسابداری ذهنی است

     

    درآمد خالص و خرج‌‌ کردن آن در حساب‌های ذهنی متفاوت، می‌تواند یکی از تعریف‌های پایه‌ای اقتصاد را نقض کند. طبق این تعریف پول اساسا تبادل‌پذیر است. یک بلیت 20 هزار تومانی به‌نظر با 20 هزار تومان پول نقد ارزش مالی برابری دارد. بله، به‌نظر این‌طور می‌آید اما این دقیقا آن شیوه‌ای نیست که انسان با آن فکر می‌کند. نتیجه‌ی روشن آن هم شکست خوردن مدل‌های اقتصادی رفتار انسان است.

    «منبع درآمد به‌نوعی بر شیوه‌ی خرج‌کردن آن تأثیر می‌گذارد.» این جمله گفته‌ی Suzanne Foge رئیس دپارتمان بازاریابی دانشگاه شیکاگوست. وقتی او از تحصیل فارغ شد، قصد داشت هزینه‌های صورت‌حساب را با کار کردن بپردازد. پس از مدتی او تصور ذهنی‌ای درخصوص مقدار پولی که بایستی هرروز به‌دست بیاورد در خود کشف کرد . هر روزی که مقدار لازم را به‌دست می‌آورد باقی پول به‌دست‌آمده را به‌نوعی پول اضافی در نظر می‌گرفت (که می‌توانست آن را هرطور می‌خواهد خرج کند). درحالی‌که این پول بایستی پشتیبان آن روزهایی می‌شد که او نمی‌توانست به‌اندازه‌ی کافی کار کند!

    او می‌گوید: «برای روز تولدتان به شما پول هدیه می‌دهند و قطعا به شما نمی‌گویند که با آن قبض برق را پرداخت کن. اما به‌ هر حال پول پول است و خاصیتش این است که قابل مبادله است! اگر شما قبض برق‌تان را پرداخت نکرده‌اید و بابت آن بدهکار هستید منطقی است که اول آن را پرداخت کنید، هرچند مقاومت درونی در برابر این کار وجود دارد».

    Richard Thaler اقتصاددان دانشگاه شیکاگو و کسی که برای اولین بار توضیح داد این پدیده چطور عمل می‌کند، معتقد است حسابداری ذهنی در واقع معادل و هم‌خانواده‌ی حسابداری مالی‌ است. برای مثال در محل کار به شما می‌گویند که نمی‌توانید بیشتر از 20 هزار تومان بابت ناهار بپردازید و شما تصمیم می‌گیرید که این پول را چطور خرج کنید. این شیوه در نهایت باعث می‌شود در وقت شما صرفه‌جویی شود. زیرا هربار مجبور نمی‌شوید درباره‌ی اینکه چقدر باید هزینه کنید یا قرار است بابت قهوه‌ای که هر صبح می‌خورید 2 هزار تومان بپردازید فکر کنید و این حساب ذهنی را که این هزینه‌ای‌ است که هر صبح آن را می‌پردازید، از قبل دارید.

    Thaler می‌گوید روی دیگر حسابداری ذهنی این است که ممکن است آگاهانه از خود بپرسید ارزش حقیقی هر خریدی که انجام می‌دهید چقدر است و آن را با خریدهای دیگر خود مقایسه کنید. مثلا آیا یک فنجان قهوه ارزش برابری با یک جفت جوراب دارد؟ اما زمانی که رئیس‌تان به این موضوع که برای هر ناهار 15 هزار تومان خرج روی دست شرکت می‌گذارید یا 17 هزار تومان اهمیتی ندهد، شما هم زمان‌تان را بابت اینکه در مورد ناهار چه تصمیمی بگیرید هدر نخواهید داد.

     

     

    حسابداری ذهنی - هریک از دسته های ذهنی حساب ذهنی متفاوتی دارند.

     

    به‌وجود آوردن حساب‌های ذهنی، پارادوکس‌هایی را هم به‌وجود می‌آورد. به همین دلیل است که حساب‌و‌کتاب‌های اداری ممکن است موجب بروز مشکلاتی در محل کار شود. برای مثال در آخر سال درخواست شما برای خرید یک لپ‌تاپ جدید رد می‌شود، زیرا از بودجه‌ی سخت‌افزاری شرکت چیزی باقی نمانده است، اما هم‌زمان به شما کمک هزینه‌ی سفر در تعطیلات تعلق می‌گیرد و جروبحث شما درخصوص اینکه به لپ‌تاپ بیشتر از سفر احتیاج دارید راه به جایی نخواهد برد!

    یکی از دوستان Thaler قصد داشت برای منزل خود یک روتختی بخرد. به‌طور معمول سه سایز مختلف از این روتختی‌ها به‌ترتیب 200، 250 و 300 دلار قیمت داشتند درحالی‌که هنگام خرید، همه‌ی آنها به قیمت 150 دلار به فروش می‌رسید. او بلافاصله تصمیم گرفت سایز 300 دلاری را بخرد. او درحسابداری ذهنی خود برای یک روتختی 200 دلار هزینه در نظر گرفته بود و این همان چیزی بود که به آن احتیاج داشت و با این خرید او 50 دلار سود می‌کرد. این درحالی‌ است که او حالا تصور می‌کند با خرید سایز بزرگ‌تر 150 دلار سود کرده است! این مثال نشان می‌دهد مردم چطور مشتاقانه چیزی را که به آن نیازی هم ندارند، می‌خرند! یعنی زمانی که کالایی پایین‌تر از قیمت واقعی‌اش فروخته می‌شود، خرید آن بدون اینکه کاربردش در نظر گرفته شود در اولویت قرار می‌گیرد.

    فردی بابت اشتراک باشگاه تنیس بسیار گران‌قیمتی پول پرداخت کرده بود. این پول به هیج‌وجه قابل برگشت نبود. ازقضا بلافاصله بعد از اینکه اشتراک را خریداری کرد، زانویش صدمه‌ دید. او درد را تحمل و تلاش می‌کرد به بازی ادامه بدهد درحالی‌که بازی نکردن باعث می‌شد درد کمتری در پاهایش احساس کند! پشت این مسئله حسابداری ذهنی قرار دارد. بازی کردن تنها راهی بود که می‌توانست به او اطمینان بدهد هزینه‌ای که بابت اشتراک باشگاه پرداخته است در حساب ذهنی او در جای درستی خرج شده است! برای او بازی نکردن به معنی به‌وجود آمدن آشفتگی و نابسامانی در حسابداری ذهنی‌اش بود و درد این شکست بیشتر از دردی بود که با ادامه‌ی بازی در پاهای خود احساس می‌کرد!

    یکی دیگر از دوستان Thaler حسابداری ذهنی را در جهت دیگری به‌کار برد. او در ابتدای سال با یکی از کمپین‌های خیریه مشارکت ذهنی‌ای را آغاز کرد. بعد از آن هربار که مجبور می‌شد ناعادلانه پول پارکینگ بپردازد یا بابت هرچیز آزاردهنده‌ی دیگری پول بدهد آن را از حسابی که باید سر سال به خیریه می‌پرداخت کم می‌کرد! پول دادن به مؤسسه‌ی خیریه باعث می‌شد او خیال کند پرداخت هزینه‌ بابت پارک ماشین یا هرآنچه ناحق می‌شمرد، سزاوار او نیست! میزان کمک سالانه‌ی او به مؤسسه‌ی خیریه آن‌قدر ناچیز بود که در نهایت با این مدل ذهنی چیزی برای پرداخت به مؤسسه باقی نمی‌ماند!

     

     

    حسابداری ذهنی - ما هزینه‌های مختلف را در دسته بندی‌های ذهنی متفاوتی قرار می‌دهیم.

     

    حسابداری ذهنی توضیح می‌دهد چرا زمانی که به مردم پیشنهاد می‌شود در ازای اینکه کارشان را درست انجام داده‌اند یک سفر رایگان یا پول نقد هدیه بگیرند، اغلب دومی را انتخاب می‌کنند. برای اینکه آنها فکر می‌کنند تصمیم‌گیری در مورد پول نقد آزادانه‌تر است. اما مشکل اینجاست که بایستی بدانیم آزادی عمل هزینه هم دارد. در شرایط داشتن این پول باید یاد تعهداتان هم بیفتید، مثلا یاد قبض برقی که پرداخت نکرده‌اید یا سقفی که بایستی هرچه زودتر تعمیر کنید.

    برای همین مطالعات نشان می‌دهد کارمندانی که در این خصوص حق انتخاب نداشته‌اند و به آنها به‌جای پول نقد یک سفر هدیه داده شده است، حس بهتری دارند! مرخصی تشویقی یا هدیه برای شماست و می‌توانید از آن لذت ببرید، اما اگر درعوض آن پول بگیرید و با آن به تعطیلات بروید، به احتمال زیاد این حس را خواهید داشت که پول خود را در جایی که زیاد ضروری نبوده، خرج کرده‌اید.

    Hal Arkes روان‌شناس دانشگاه اوهایو دریافت که حسابداری ذهنی می‌تواند در مواجهه‌ی افراد با آنچه ناگهان به‌دست می‌آورند نیز تأثیر بگذارد. برای نمونه این تأثیر را می‌توان در مورد برنده شدن در لاتاری یا در حس میلیون‌ها آمریکایی‌ای که مالیات می‌دهند بررسی کرد. آنها مالیات می‌دهند و درعوض منتظر بازپرداخت آن از طرف دولت هستند. هردو آیتم، جایزه‌ی لاتاری و خدماتی که در ازای پرداخت مالیات داده می‌شود جزو دسته‌ی پول‌های آزاد محسوب می‌شوند. در واقع پولی که بابت خدمات درمانی و رفاهی پرداخت نمی‌شود همان حس هدیه گرفتن یک سفر در پایان سال را در پی دارد.

    Arkes و همکارانش درخلال یک تحقیق به داستان جالبی اشاره کردند: کارمندان یک شرکت انتشاراتی در باهاماس در جلسه‌ی سالانه بابت یک قرارداد خوب، جایزه‌ی نقدی دریافت کردند. برخی از آنها پول خود را به کازینو محلی بردنند و در واقع آن را باختند! جالب اینجاست که بسیاری از این افراد وقتی با پول خودشان در کازینو بازی می‌کنند بیشتر از 50 دلار نمی‌بازند، اما این شرایط زمانی که با پول جایزه‌شان بازی می‌کنند متفاوت است، درحالی‌که قویا و قطعا این پول هم پول آنهاست!

     

    حسابداری ذهنی - مثال کازینو هم مثالی از حسابداری ذهنی است.

     

    اما حسابداری ذهنی با دیگر قطعات پازلی که ما در ابتدای بحث به آن اشاره کردیم چه می‌کند؟ چرا پیدا کردن تاکسی در یک عصر بارانی کار دشوارتری است؟ حسابداری ذهنی مانند حسابداری مالی تلاش می‌کند که ما زودتر دفتر حساب‌و‌کتاب‌مان را جفت‌وجور کنیم و ببندیم! اما مردم در مشاغل مختلف به شیوه‌های متفاوتی حساب‌وکتاب خود را جفت‌و‌جور می‌کنند. حقوق‌بگیرها ممکن است این حساب‌و‌کتاب‌ها را ماهانه انجام بدهند اما تاکسی‌ران‌ها آن را روزانه انجام می‌دهند. در روزهای بارانی کسب‌وکار تاکسی‌ران‌ها سکه‌تر است. بنابراین زودتر از روزهای قبل به هدف مالی خود می‌رسند و بعد به خانه می‌روند! Thaler به چنین چیزی معتقد است! برای همین است که شما در یک عصر بارانی، تاکسی‌های کمتری در خیابان مشاهده می‌کنید.

     https://keramatzade.com/Mental-Accounting

    احمدرضا کرامت

    گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

    Mental Accounting

    https://keramatzade.com/Business-startup

    را پایین بیاورید و شانس موفقیت را بالا ببرید تا به رؤیای کارآفرین بودن‌تان جامه‌ی عمل بپوشانید؟ در این مقاله می‌توانید راجع به بهترین و سخت‌ترین روش ‌راه‌ اندازی کسب‌ و کار، اطلاعات بیشتری به دست آورید.

    از صفر تا 100 راه‌ اندازی کسب‌ و کار


    راه اندازی کسب‌ و کار مثل آب خوردن است. فقط یک روز طول می‌کشد. اما راه اندازی کسب‌ و کار که حالا حالاها بچرخد خیلی سخت‌تر است (حتی اگر تمامِ وقت و پول‌تان را داخل شکمش بریزید). تازه هر چه وقت و پول بیشتری داخل شکمش بریزید کارتان ریسکی‌تر هم می‌شود. به قول خودم: «کار هر کس نیست شرکت ساختن، جان سگ می‌خواهد و فرد زرنگ!» شمایی که تا به حال صابون کارآفرینی به تن‌تان نخورده، چطور می‏‌خواهید ریسک کار را پایین بیاورید و شانس موفقیت را بالا ببرید تا به رؤیای کارآفرین بودن‌تان جامه‌ی عمل بپوشانید؟ در این مقاله می‌توانید راجع به بهترین و سخت‌ترین روش ‌راه‌ اندازی کسب‌ و کار، اطلاعات بیشتری به دست آورید.

    خیلی ساده: کسب‌وکارتان را راه بیندازید و شغل تمام وقت‌تان را هم حفظ کنید.

    نگه داشتن شغلِ تمام‌وقت بهترین روش برای تازه‌کاران این عرصه است، مگر در موارد خاص.

    همچنین، باید گفت که این مسیر سخت‌ترین مسیر هم هست، زیرا فداکاری، نظم و انضباط و سخت‌کوشی خفنی را می‌طلبد. اما جا نزنید، اگر حاضر نباشید عرق بریزید و فداکاری کنید، کسب‌وکار جدیدتان با سر به زمین خواهد خورد. حالا چه این کار تمام‌وقت‌تان را نگه داشته باشید و چه ولش کرده باشید.


    برای چلاندن ریسک و ساختن پایه‌های مستحکم جهت پیشبرد کسب‌و‌کاری موفق، بیایید این 6 پله را با من همراه بشوید:

    1. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،مثل زمان دانشجویی زندگی کنید

     

    زمان دانشجویی

     

    تقریبا راه اندازی کسب‌ وکار، در شروع برای پولساز شدن، خودش نیازمند پول است (حتی اگر پول هم لازم نباشد، وقت را که حتما باید گذاشت… وقت هم که طلاست). مثلا بعضی از کسب‌وکارهای کوچک سال‌ها زمان می‌برند تا به سود برسند.

    درصد بسیار بالایی از استارتاپ‌ها شکست می‌خورند زیرا پول کم می‌آورند. حتی اگر هم پول عامل زمین خوردن نباشد، مشکلات مزمن پولی منجر به اتخاذ تصمیمات بلندمدت بدی خواهند شد.

    هیچ وقت خوش‌خیال نباشید که پس‌اندازهای شخصی‌ قرار است شما را از این طوفان بلا نجات بدهند. هر خُرده‌خرج غیرضروری‌ای را از مخارج‌تان حذف کنید.

    قبل از راه اندازی کسب‌ و کار، پوست از سرِ تمام خرج‌های الکی‌تان بِکَنید.


    2. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،سر کار فعلی‌تان مثل مورچه جان بکنید

     

    تلاش مورچه‌ها

     

    وقتی از بابت سرمایه و ورود و خروج پول به شرکت فسقلی‌تان، دست‌تان در پوست گردو رفت، دود شدنِ درآمدی که از شغل تمام وقت‌تان به دست می‌آید، قوزِ بالا قوز خواهد بود. پس سعی کنید سوپراستار باشید.راه اندازی کسب‌ و کار ، با نهایت سخت‌کوشی و کارآمدی ممکن کار کنید. طوری کار کنید که بقیه دچار عذاب وجدان شوند و خودتان از عملکرد و دلسوزی‌تان راضی باشید.

    آنقدر وجدانِ کاری به خرج بدهید که تنگ غروب و آخر هفته‌ها صاحب‌کارتان کار سرتان نریزد و وقت‌تان در اختیار خودتان باشد که بدجوری لازمش دارید.


    3. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،برنامه‌ی زمان‌بندی وحشتناکی برای خودتان بریزید

     

    برنامه زمانبندی

     

    یعنی وقتی ساعت کاریِ شغلِ «معمولی‌»تان تمام ‌شود، ساعت کاری استارتاپ‌تان شروع ‌شود.

    حساب کنید که هر روز غروب، برای پرداختن به استارتاپ‌تان چند ساعت وقت خواهید گذاشت و به این عدد 25 تا 50 درصد اضافه کنید.

    بعد به این برنامه زمان‌بندی متعهد باشید. جایی آن را بنویسید و اگر برنامه‌تان می‌گوید کارتان از 5:30 عصر تا 9 شب روزهای عادی و 8 صبح تا 3 بعدازظهر روزهای تعطیل، طول می‌کشد، در این ساعت‌ها یه قُل دو قُل بازی نکنید؛ کار کنید.

    به برنامه‌ی زمانبندی‌ای که برای استارتاپ‌تان ریخته‌اید مثل برنامه‌ی کار فعلی‌تان نگاه کنید و جدی بگیریدش – اصلا هم قابل دور زدن نیست.

    بعد این برنامه‌ی زمان‌بندی را پیش ببرید.


    4. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،غر نزنید

     

    پیرمرد غرغرو

     

    مثلا می‌خواهید شرکتی در زمینه‌ی ارائه خدمات مشاوره کاری راه بیندازید. به محض اینکه چند مشتری گیرتان آمد، عصرها و آخر هفته‌هایتان پُر خواهد شد.

    این چیز بدی نیست، خیلی هم چیز خوبی است؛ مشتری به تور انداختن یعنی تولید درآمد.

    شاید لازم باشد هر روز صبح قبل از رفتن به سرکار ثابت‌تان، کمی زودتر از خواب بیدار شوید تا ایمیل‌هایشان را بخوانید. خیلی جاها مشتری‌ها هستند که ساعت کاری شما را تعیین می‌کنند.

    غُر نزنید. نِق نِق نکنید. به خودتان یادآوری کنید که در اختیار داشتن مشتری‌هایی که دائم ازتان کار بخواهند خیلی هم عالی است، چون معنیش این می‌شود که مشتری‌هایتان سرکاری نیستند، بلکه مشتری‌هایی درست و حسابی هستند.

    جلوی غُر زدن خودتان را بگیرید. با خوشحالی هزینه‌ی پیشرفت‌تان را پرداخت کنید، هزینه‌ای که بیشتر آدم‌ها نمی‌پردازند.


    5. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،اسکروج باشید

     

    اسکروج خسیس

    «اصلا سر از کار این دنیا در نمی‌آورم! هیچ چیزی به اندازه‌ی فقر سخت نیست، اما هیچ چیزی هم بدتر از جستجوی ثروت تقبیح نمی‌شود!»

    – شخصیت «اسکروج»، داستان سرود کریسمس

     

    علیرغم چیزی که پیش خودتان گمان می‌کنید، ابنیزیر اسکروجِ خسیس و سنگدل که مورد آزار چند روح قلدر هم قرار گرفت، از قضا محبوب‌تر از سایر شخصیت‌های داستان‌های چارلز دیکنز نظیر «مادام هاویشامِ» خُل و چل و آن مرتیکه‌ی دزد عوضی «فاگین» و نوچه‌ی قالتاقش «آرتفول داجر» و آقای «بامبلِ» بَبوگلابی و بقیه است، بفرمایید از خودم نمی‌گویم: اینجا نوشته است.

    اما برسیم به قضایای کارآفرینی. شاید اوایلش کمی وسوشه شوید که سودتان را خرج کنید، این طبیعی است. اما شما نکنید. هر چِندرغازی که در می‏‌آورید را دوباره داخل کار بیندازید. از سودتان برای فراهم کردن زیرساخت کسب‌وکارتان استفاده کنید (برای چیزهایی که می‌خواهید نه، راه اندازی کسب‌ و کار -چیزهایی که لازم دارید). مثلا بروید و با سودتان تدارکات و ابزارِ کاری که قبلا اجاره‌ می‌کردید را بخرید. خرج تبلیغات کارتان کنید یا پس‌انداز کنید تا در مواقعی که درآمدتان فروکش می‌کند، قایق‌تان به گِل ننشیند.

    به سود، به چشم درآمد نگاه نکنید؛ به چشم وسیله‌ای نگاه کنید که می‌تواند راه اندازی کسب‌ و کار  و ان را گسترش بدهید.


    6. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،شغل ثابت خود را بیشتر از آن زمانی که فکر می‏‌کنید بس است، نگه دارید

     

    تاکسی داغون

     

    سخت‌ترین و گول‌زننده‌ترین بخش کار آن جایی است که باید تصمیم بگیرید چه موقع می‌خواهید کار ثابت‌تان را ول کنید و 24 ساعته به کسب‌وکار خودتان بچسبید.راه اندازی کسب‌ و کار

    بدترین زمانی که می‌توانید برای تصمیم‌گیری پیدا کنید، وقتی است که دیگر خسته شده‌اید، استرس دارید، حال‌تان از کار ثابت و رئیس‌تان بهم می‌خورد و می‌خواهید زندگی‌تان را از دست اینها پس بگیرید. اما دست نگه دارید! به این زودی شغل ثابت‌تان را ول نکنید. هر وقت شک داشتید، تصمیم نگیرید. همیشه روی اعداد تمرکز کنید، نه روی احساسات. وضعیت مالی – هم شخصی و هم مربوط به راه اندازی کسب‌ و کار – تکلیف شما را مشخص خواهد کرد که در چه زمانی عطای کار ثابت را به لقایش ببخشید.

     https://keramatzade.com/Business-startup

    برگرفته از: inc

    احمدرضا کرامت

    گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

    Business startup

    https://keramatzade.com/Business-startup

    را پایین بیاورید و شانس موفقیت را بالا ببرید تا به رؤیای کارآفرین بودن‌تان جامه‌ی عمل بپوشانید؟ در این مقاله می‌توانید راجع به بهترین و سخت‌ترین روش ‌راه‌ اندازی کسب‌ و کار، اطلاعات بیشتری به دست آورید.

    از صفر تا 100 راه‌ اندازی کسب‌ و کار


    راه اندازی کسب‌ و کار مثل آب خوردن است. فقط یک روز طول می‌کشد. اما راه اندازی کسب‌ و کار که حالا حالاها بچرخد خیلی سخت‌تر است (حتی اگر تمامِ وقت و پول‌تان را داخل شکمش بریزید). تازه هر چه وقت و پول بیشتری داخل شکمش بریزید کارتان ریسکی‌تر هم می‌شود. به قول خودم: «کار هر کس نیست شرکت ساختن، جان سگ می‌خواهد و فرد زرنگ!» شمایی که تا به حال صابون کارآفرینی به تن‌تان نخورده، چطور می‏‌خواهید ریسک کار را پایین بیاورید و شانس موفقیت را بالا ببرید تا به رؤیای کارآفرین بودن‌تان جامه‌ی عمل بپوشانید؟ در این مقاله می‌توانید راجع به بهترین و سخت‌ترین روش ‌راه‌ اندازی کسب‌ و کار، اطلاعات بیشتری به دست آورید.

    خیلی ساده: کسب‌وکارتان را راه بیندازید و شغل تمام وقت‌تان را هم حفظ کنید.

    نگه داشتن شغلِ تمام‌وقت بهترین روش برای تازه‌کاران این عرصه است، مگر در موارد خاص.

    همچنین، باید گفت که این مسیر سخت‌ترین مسیر هم هست، زیرا فداکاری، نظم و انضباط و سخت‌کوشی خفنی را می‌طلبد. اما جا نزنید، اگر حاضر نباشید عرق بریزید و فداکاری کنید، کسب‌وکار جدیدتان با سر به زمین خواهد خورد. حالا چه این کار تمام‌وقت‌تان را نگه داشته باشید و چه ولش کرده باشید.


    برای چلاندن ریسک و ساختن پایه‌های مستحکم جهت پیشبرد کسب‌و‌کاری موفق، بیایید این 6 پله را با من همراه بشوید:

    1. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،مثل زمان دانشجویی زندگی کنید

     

    زمان دانشجویی

     

    تقریبا راه اندازی کسب‌ وکار، در شروع برای پولساز شدن، خودش نیازمند پول است (حتی اگر پول هم لازم نباشد، وقت را که حتما باید گذاشت… وقت هم که طلاست). مثلا بعضی از کسب‌وکارهای کوچک سال‌ها زمان می‌برند تا به سود برسند.

    درصد بسیار بالایی از استارتاپ‌ها شکست می‌خورند زیرا پول کم می‌آورند. حتی اگر هم پول عامل زمین خوردن نباشد، مشکلات مزمن پولی منجر به اتخاذ تصمیمات بلندمدت بدی خواهند شد.

    هیچ وقت خوش‌خیال نباشید که پس‌اندازهای شخصی‌ قرار است شما را از این طوفان بلا نجات بدهند. هر خُرده‌خرج غیرضروری‌ای را از مخارج‌تان حذف کنید.

    قبل از راه اندازی کسب‌ و کار، پوست از سرِ تمام خرج‌های الکی‌تان بِکَنید.


    2. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،سر کار فعلی‌تان مثل مورچه جان بکنید

     

    تلاش مورچه‌ها

     

    وقتی از بابت سرمایه و ورود و خروج پول به شرکت فسقلی‌تان، دست‌تان در پوست گردو رفت، دود شدنِ درآمدی که از شغل تمام وقت‌تان به دست می‌آید، قوزِ بالا قوز خواهد بود. پس سعی کنید سوپراستار باشید.راه اندازی کسب‌ و کار ، با نهایت سخت‌کوشی و کارآمدی ممکن کار کنید. طوری کار کنید که بقیه دچار عذاب وجدان شوند و خودتان از عملکرد و دلسوزی‌تان راضی باشید.

    آنقدر وجدانِ کاری به خرج بدهید که تنگ غروب و آخر هفته‌ها صاحب‌کارتان کار سرتان نریزد و وقت‌تان در اختیار خودتان باشد که بدجوری لازمش دارید.


    3. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،برنامه‌ی زمان‌بندی وحشتناکی برای خودتان بریزید

     

    برنامه زمانبندی

     

    یعنی وقتی ساعت کاریِ شغلِ «معمولی‌»تان تمام ‌شود، ساعت کاری استارتاپ‌تان شروع ‌شود.

    حساب کنید که هر روز غروب، برای پرداختن به استارتاپ‌تان چند ساعت وقت خواهید گذاشت و به این عدد 25 تا 50 درصد اضافه کنید.

    بعد به این برنامه زمان‌بندی متعهد باشید. جایی آن را بنویسید و اگر برنامه‌تان می‌گوید کارتان از 5:30 عصر تا 9 شب روزهای عادی و 8 صبح تا 3 بعدازظهر روزهای تعطیل، طول می‌کشد، در این ساعت‌ها یه قُل دو قُل بازی نکنید؛ کار کنید.

    به برنامه‌ی زمانبندی‌ای که برای استارتاپ‌تان ریخته‌اید مثل برنامه‌ی کار فعلی‌تان نگاه کنید و جدی بگیریدش – اصلا هم قابل دور زدن نیست.

    بعد این برنامه‌ی زمان‌بندی را پیش ببرید.


    4. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،غر نزنید

     

    پیرمرد غرغرو

     

    مثلا می‌خواهید شرکتی در زمینه‌ی ارائه خدمات مشاوره کاری راه بیندازید. به محض اینکه چند مشتری گیرتان آمد، عصرها و آخر هفته‌هایتان پُر خواهد شد.

    این چیز بدی نیست، خیلی هم چیز خوبی است؛ مشتری به تور انداختن یعنی تولید درآمد.

    شاید لازم باشد هر روز صبح قبل از رفتن به سرکار ثابت‌تان، کمی زودتر از خواب بیدار شوید تا ایمیل‌هایشان را بخوانید. خیلی جاها مشتری‌ها هستند که ساعت کاری شما را تعیین می‌کنند.

    غُر نزنید. نِق نِق نکنید. به خودتان یادآوری کنید که در اختیار داشتن مشتری‌هایی که دائم ازتان کار بخواهند خیلی هم عالی است، چون معنیش این می‌شود که مشتری‌هایتان سرکاری نیستند، بلکه مشتری‌هایی درست و حسابی هستند.

    جلوی غُر زدن خودتان را بگیرید. با خوشحالی هزینه‌ی پیشرفت‌تان را پرداخت کنید، هزینه‌ای که بیشتر آدم‌ها نمی‌پردازند.


    5. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،اسکروج باشید

     

    اسکروج خسیس

    «اصلا سر از کار این دنیا در نمی‌آورم! هیچ چیزی به اندازه‌ی فقر سخت نیست، اما هیچ چیزی هم بدتر از جستجوی ثروت تقبیح نمی‌شود!»

    – شخصیت «اسکروج»، داستان سرود کریسمس

     

    علیرغم چیزی که پیش خودتان گمان می‌کنید، ابنیزیر اسکروجِ خسیس و سنگدل که مورد آزار چند روح قلدر هم قرار گرفت، از قضا محبوب‌تر از سایر شخصیت‌های داستان‌های چارلز دیکنز نظیر «مادام هاویشامِ» خُل و چل و آن مرتیکه‌ی دزد عوضی «فاگین» و نوچه‌ی قالتاقش «آرتفول داجر» و آقای «بامبلِ» بَبوگلابی و بقیه است، بفرمایید از خودم نمی‌گویم: اینجا نوشته است.

    اما برسیم به قضایای کارآفرینی. شاید اوایلش کمی وسوشه شوید که سودتان را خرج کنید، این طبیعی است. اما شما نکنید. هر چِندرغازی که در می‏‌آورید را دوباره داخل کار بیندازید. از سودتان برای فراهم کردن زیرساخت کسب‌وکارتان استفاده کنید (برای چیزهایی که می‌خواهید نه، راه اندازی کسب‌ و کار -چیزهایی که لازم دارید). مثلا بروید و با سودتان تدارکات و ابزارِ کاری که قبلا اجاره‌ می‌کردید را بخرید. خرج تبلیغات کارتان کنید یا پس‌انداز کنید تا در مواقعی که درآمدتان فروکش می‌کند، قایق‌تان به گِل ننشیند.

    به سود، به چشم درآمد نگاه نکنید؛ به چشم وسیله‌ای نگاه کنید که می‌تواند راه اندازی کسب‌ و کار  و ان را گسترش بدهید.


    6. راه‌ اندازی کسب‌ و کار ،شغل ثابت خود را بیشتر از آن زمانی که فکر می‏‌کنید بس است، نگه دارید

     

    تاکسی داغون

     

    سخت‌ترین و گول‌زننده‌ترین بخش کار آن جایی است که باید تصمیم بگیرید چه موقع می‌خواهید کار ثابت‌تان را ول کنید و 24 ساعته به کسب‌وکار خودتان بچسبید.راه اندازی کسب‌ و کار

    بدترین زمانی که می‌توانید برای تصمیم‌گیری پیدا کنید، وقتی است که دیگر خسته شده‌اید، استرس دارید، حال‌تان از کار ثابت و رئیس‌تان بهم می‌خورد و می‌خواهید زندگی‌تان را از دست اینها پس بگیرید. اما دست نگه دارید! به این زودی شغل ثابت‌تان را ول نکنید. هر وقت شک داشتید، تصمیم نگیرید. همیشه روی اعداد تمرکز کنید، نه روی احساسات. وضعیت مالی – هم شخصی و هم مربوط به راه اندازی کسب‌ و کار – تکلیف شما را مشخص خواهد کرد که در چه زمانی عطای کار ثابت را به لقایش ببخشید.

     https://keramatzade.com/Business-startup

    برگرفته از: inc

    احمدرضا کرامت

    گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

    Business startup

    https://keramatzade.com/What-is-the-service-

    احساس کنید؛ بلکه تنها می‌توانید آن را تجربه کنید

    الگوهایی برای ارائه خدمات و درآمد بیشتر


    صنایع تولیدی سنتی در اقتصادهای بزرگ جهان رو به زوال هستند و اکنون زمان رشد اقتصادهای خدماتی است. «خدمات» به معنی انجام کاری برای یک فرد یا یک چیز است. از ویژگی‌های مهم خدمات، آن است که نمی‌توانید آن را لمس کنید، ببینید، بچشید، بشنوید یا احساس کنید؛ بلکه تنها می‌توانید آن را تجربه کنید. به عبارت دیگر، خدمت چیزی غیرمادی است. خدمت، برخلاف محصول، در نقطه‌ی خرید مصرف می‌شود و از آنجایی که به سرعت از بین می‌رود،‌ نمی‌توان آن را به مالکیت خود درآورد. بازاریابان خدمات، پنج ویژگی برای این سوال که خدمات چیست قائل هستند که در ادامه آنها را تشریح خواهیم کرد.

     


    1. خدمات ذخیره نمی‌شوند

     

    خدمات چیست؟- ویژگی فناپذیری

     

    پس از صرف یک خدمت، انجام دوباره‌ی آن، دقیقا به همان شکل نخست، امکان ندارد. به عنوان مثال، بعد از پایان مسابقه‌ی فینال دوی صد متر المپیک، تا چهار سال دیگر چنین مسابقه‌ای نخواهیم داشت و آن زمان هم مسابقه در مکانی دیگر و با فینالیست‌های دیگری برگزار خواهد شد.

    نمی‌توان خدمت را در انبار نگه داشت تا زمانی دیگر از آن استفاده کرد. مثال بسیار خوب دیگر برای غیر قابل ذخیره بودن خدمت، این است که بعد از پرواز هواپیما دیگر نمی‌توان آن صندلی را دوباره فروخت و بنابراین شرکت هواپیمایی نمی‌تواند از آن سود به دست آورد؛ یعنی شرکت هواپیمایی مجبور است برای اینکه سود کند، در ایام شلوغی صندلی‌هایش را به بالاترین قیمت ممکن بفروشد. به همین خاطر است که رستوران‌ها برای جبران وضعیت فروش، در ایام خلوت‌تر تخفیف ارائه می‌کنند. بلیت‌های قطار و تئاتر هم در روزهای میانی هفته به همین دلیل ارزان‌تر هستند.


    2. خدمات مالکیت‌‌پذیر نیستند

    حق مالکیت در خدمات منتقل نمی‌شود؛ چرا که خدمت تنها «تجربه» می‌شود. مثلا، وقتی متخصصی کولر خانه‌ی شما را سرویس می‌کند، شما مالک خدمت او یا ابزارش نخواهید شد. بعد از اینکه خدمت انجام شد، نمی‌توانید آن را بفروشید یا مالک آن باشید.

     


    3. خدمات متغیر هستند

     

    مفهوم خدمات چیست؟- ویژگی تغییرپذیری

     

    دخیل بودن انسان در دریافت و ارائه‌ی خدمت، به این معناست که هیچ دو خدمتی کاملا شبیه هم نیستند و در نتیجه متغیرند. به عنوان مثال، هر بار که برای یک خدمت یکسان به یک تعمیرگاه مراجعه کنید، ممکن است سطح رضایت مشتری یا سرعت کار متفاوتی را تجربه کنید. یا اگر به DVD موسیقی گروه مورد علاقه‌تان گوش بدهید، همیشه تجربه‌ی یکسانی خواهید داشت؛ اما اگر به کنسرت زنده‌ی آنها بروید، به دلایل زیادی، هیچ دو اجرایی دقیقا مثل هم نخواهند بود. در هر بار مراجعه به یک رستوران خاص نیز ممکن است، بسته به حالت روحی شما، زمان مراجعه و عوامل دیگر، خدمات متفاوتی دریافت کنید. به همین دلیل تجربه‌ی هر فرد با فرد دیگر متفاوت است.

    البته توجه داشته باشید که امروزه بسیاری از کسب‌وکارها تلاش می‌کنند خدمات خود را به صورت استاندارد، یکپارچه و هماهنگ ارائه کنند و به همین دلیل خدمات تا حد زیادی شبیه هم هستند (یعنی مفهومی در مقابل متغیر بودن خدمات). مثالی از این مسئله، فروشگاه‌ها و رستوران‌های زنجیره‌ای است. شما هرجای ایران که باشید با مراجعه به شعب این رستوران‌ها یا فروشگاه‌ها، خدمات تقریبا مشابهی دریافت می‌کنید و البته انتظار این را هم دارید که فروشگاه‌ها یا رستوران‌هایی که صاحب برند هستند، در هر کدام از شعبه‌‌هایشان خدمات یکسانی به شما ارائه کنند، در صورتی که برای سایر رستوران‌ها یا فروشگاه‌های بدون برند، چنین انتظاری ندارید. یک پزشک ممکن است نظر و تشخیصی متفاوت از پزشکی دیگر داشته باشد. کار آرایشگر شما با آرایشگری که چند خیابان آن‌طرف‌تر است، متفاوت خواهد بود. همه‌ی اینها یعنی اینکه در برندهای بزرگی که خدمات ارائه می‌کنند، تا حد زیادی استانداردسازی وجود دارد.

     


    4. خدمات تفکیک‌‌پذیر نیستند

    خدمات را نمی‌توان از نقطه‌ی مصرف و نیز از ارائه‌دهنده‌ی خدمت تفکیک کرد. مثلا، شما نمی‌توانید یک اجرای زنده‌‌ی تئاتر را به خانه ببرید و مصرف کنید (DVD ضبط شده از آن اجرا، «محصول» محسوب می‌شود نه خدمت). در واقع، مشتری در زمان خرید، در فرایند تولید آن خدمت دخیل است. به عنوان مثال، خدماتی را که یک آرایشگر ارائه می‌کند، نمی‌توان از آرایشگر و مشتری آن جدا دانست. یکی از مزایای این مسئله آن است که اگر از کیفیت خدمت دریافتی خود راضی نباشید، می‌توانید در بازخوردی فوری آن را به اطلاع ارائه‌دهنده‌ی خدمت برسانید و به این ترتیب کیفیت آن را بهبود دهید. این چیزی نیست که در مورد محصول قابل انجام باشد. نکته‌ی دیگر آن است که به دلیل تفکیک‌ناپذیری، خدمات باید به موقعیت مکانی مصرف‌کننده نزدیک باشند در حالی‌که محصول را می‌توان به صورت تولید انبوه و در یک کارخانه مرکزی تولید کرد و بعد به دست مصرف‌کننده رساند.


     

    5. خدمات قابل لمس نیستند

    مفهوم خدمات چیست؟- ویژگی لمس‌ناپذیری

     

    شما می‌توانید با حواس پنج‌گانه‌ی خود یک محصول را حس کنید، اما چنین چیزی در مورد خدمت صدق نمی‌کند. به عنوان مثال، درست است که بیمه‌ی بدنه‌ی اتومبیل شما دارای یک برگه بیمه‌نامه است، اما خدمات مالی مربوط به آن را نمی‌توانید لمس کنید؛ چرا که قابل لمس نیستند. این چیزی است که باعث می‌شود ارزشیابی کیفیت خدمات پیش از مصرف آن، دشوار باشد؛ چون نسبت به محصول، ویژگی‌های کیفی کمتری دارد. در این مورد می‌توان به ارزشیابی مفاهیم کیفیت بر حسب جست‌وجو،‌ تجربه و اعتبار رجوع کرد.

     

    • کیفیت مبتنی بر جست‌وجو (Search quality) درکی از کیفیت است که پیش از خرید و از طریق مجموعه‌ای از جست‌وجوها در ذهن مشتری شکل می‌گیرد. ارزشیابی این نوع کیفیت در مورد محصولاتِ ملموس ساده است چون فرد، مثلا، به سراغ اندازه یا رنگ محصول می‌رود. برای ارزشیابی این نوع کیفیت در مورد خدمات، خدمت مورد نظر باید دارای ویژگی‌های قابل اندازه‌گیری باشد (مثلا، مدت زمان آماده شدن غذا در یک رستوران).

    • کیفیت مبتنی بر تجربه (Experience quality) آسان‌تر ارزیابی می‌شود. به سادگی می‌توان غذا را چشید یا سطح خدمات را تجربه کرد. یعنی اینکه تجربه به شما امکان می‌دهد تا سطح و ماهیت خدمات را ارزشیابی کنید.

    • کیفیت مبتنی بر اعتبار (Credence quality) بر مبنای اعتبار خدماتی شکل می‌گیرد که فرد دریافت کرده است. این مفهوم در جایی به کار می‌رود که مشتری (خریدار) دانش کافی برای ارزشیابی جنبه‌هایی از خدمات را (حتی پس از مصرف) نداشته باشد. به عنوان مثال، احتمال اندکی وجود دارد که بیمار پس از مراجعه به پزشک بتواند او را از لحاظ میزان دانش پزشکی ارزیابی کند. در این زمینه، مشتری (خریدار) تنها بر اساس شهرت فرد به کیفیت خدماتاو تکیه می‌کند.

    برگرفته از: marketingteacher

    احمدرضا کرامت

    گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده