https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com

https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com

https://keramatzade.com/What-are-the-important-differences-between-the-rich-and-the-poor-

آنها شده است. در ادامه‌ی این مقاله، به 13 تفاوت مهم ثروتمندان و فقرا اشاره می‌کنیم.

13تفاوت مهم بین ثروتمندان و فقرا چیست؟


به نظر شما ثروتمندان و فقرا چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؟ هرگاه خود را سرزنش یا از شرایط شکایت می‌کنید، درواقع نتیجه‌ی شرایط مالی خود را می‌بینید. شما می‌توانید فقیر یا ثروتمند باشید، اما نمی‌توانید هردوی آنها باشید. ثروتمندان عاداتی دارند که موجب موفقیت آنها شده است. در ادامه‌ی این مقاله، به 13 تفاوت مهم ثروتمندان و فقرا اشاره می‌کنیم.


 

1ثروتمندان با پول بازی می‌کنند تا برنده شوند، فقرا با پول بازی می‌کنند تا آن را از دست ندهند(ثروتمندان و فقرا)

ثروتمندان و فقرا -هدف ثروتمندان این است که دارایی زیادی داشته باشند. بسیاری از ثروتمندان، از دارایی‌هایشان برای کمک به دیگران نیز استفاده می‌کنند. یکی از اصول کسب موفقیت که به مردم آموزش داده می‌شود این است: «اگر ستاره‌ها را هدف بگیرید، دست‌کم می‌توانید ماه را بزنید.» فقرا حتی تلاش نمی‌کنند سقف خانه‌شان را هدف بگیرند و تعجب می‌کنند که چرا نمی‌توانند موفق باشند.


 

2ثروتمندان خود را متعهد کرده‌اند که ثروتمند شوند، فقرا می‌خواهند که ثروتمند شوند(ثروتمندان و فقرا)

دلیل اصلی اینکه بیشتر افراد نمی‌توانند به چیزی که می‌خواهند دست پیدا کنند، این است که نمی‌دانند دقیقا چه چیزی می‌خواهند. ثروتمندان به روشنی می‌دانند که می‌خواهند ثروتمند باشند و تردیدی در این خواسته‌شان راه نمی‌دهند. آنها کاملا خودشان را متعهد کرده‌اند ثروت زیادی به‌دست آورند.

تا زمانی که کارهایشان قانونی و اخلاقی باشد، هرکاری می‌کنند تا دارایی زیادی به دست آورند. ثروتمندان پیام‌های مغشوش به جهان ارسال نمی‌کنند اما فقرا این کار را انجام می‌دهند.



 

تفاوت بین ثروتمندو فقیر

موارد زیر، سطوح مختلفِ «خواستن» هستند:

من می‌خواهم ثروتمند شوم.

من ثروتمند شدن را انتخاب می‌کنم.

من متعهد می‌شوم که ثروتمند شوم.

معنای واژه‌ی متعهد شدن این است که «خود را بی‌قید و شرط وقف کنیم». درنتیجه نباید هیچ تردیدی داشته باشید. باید از همه‌ی چیزهایی که در اختیار دارید استفاده کنید تا ثروتمند شوید. باید هر کاری که لازم است، انجام بدهید. این روشی است که جنگجوها استفاده می‌کنند. هیچ عذر، اگر، اما و شایدی قابل قبول نیست و شکست پذیرفته نمی‌شود. شیوه‌ی جنگجوها بسیار ساده است: «یا ثروتمند خواهم شد یا در حال تلاش برای ثروتمند شدن خواهم مُرد

باتوجه به چیزی که من به تجربه دریافته‌ام، ثروتمند شدن نیازمند تمرکز، شجاعت، دانش، تخصص، به‌کار بستن همه‌ی تلاش‌ها، رها نکردن کار و البته یک ذهنیت غنی است. آیا حاضرید روزی 16 ساعت کار کنید؟ ثروتمندان حاضرند. آیا حاضرید هفت روز هفته را کار کنید و گاهی وقت‌ها بیشترِ آخر هفته‌ها را نیز سرکار باشید؟‌ ثروتمندان حاضرند. آیا حاضرید مدتی خانواده‌ و دوستان‌تان را نبینید و سرگرمی‌ها و عادات‌تان را کنار بگذارید؟ ثروتمندان حاضرند. آیا حاضرید تمام وقت، انرژی و سرمایه‌ی اولیه‌تان را بدون هیچ‌گونه تضمینی برای بازگشت به‌کار بگیرید؟ ثروتمندان حاضرند.

بسیار ساده است، باتوجه به ارزشی که در بازار ایجاد کرده‌اید، سهم شما به‌طور مستقیم پرداخت می‌شود.

 

می‌خواهید چگونه زندگی کنید؟ می‌خواهید چگونه بازی کنید؟ می‌خواهید در لیگ‌های بزرگ بازی کنید یا در لیگ‌های کوچک؟ در تیم‌های اصلی یا تیم‌های فرعی؟‌ می‌خواهید در بازی‌های بزرگ شرکت کنید یا بازی‌های بی‌اهمیت؟ این تصمیمی است که شما باید بگیرید.

 

زندگی شما فقط به خودتان مربوط نمی‌شود بلکه شامل همکاری با دیگران نیز می‌شود. زندگی شما عبارت است از انجام درست مأموریت‌تان و دلیلی که برای آن پا به هستی گذاشته‌اید. شما به این جهان آمده‌اید تا ارزش خود را به آن اضافه کنید.

 

بیشتر افراد آنچنان مشغول به خود هستند که همه چیز در اطراف‌شان در حال چرخیدن است. اما اگر واقعا می‌خواهید ثروتمند شوید همه چیز فقط به شما مربوط نمی‌شود. لازمه‌ی ثروتمند شدن این است که به زندگی دیگران نیز ارزش اضافه کنید. به این ترتیب بخشی از زندگی شما شامل این می‌‌شود که داشته‌هایتان را با دیگران به اشتراک بگذارید. معنای این حرف این است که می‌خواهید بازی‌های بزرگی انجام بدهید.

نتیجه‌ی فرعی این کار این است که هرچه از نظر ذهنی، احساسی، روحی و مالی ثروتمند‌تر شوید، افراد بیشتری به شما کمک می‌کنند.



3ثروتمندان فرصت‌ها را می‌بینند، فقرا موانع را؛ ثروتمندان رشد بالقوه را می‌بینند، فقرا شکست‌های بالقوه را؛ ثروتمندان بر روی پاداش‌ها تمرکز می‌کنند، فقرا بر روی خطرها(ثروتمندان و فقرا)

ثروتمندان مسئولیت اتفاقاتی را که در زندگی‌شان می‌افتد، برعهده می‌گیرند و با این ذهنیت عمل می‌کنند: «این به‌خوبی کار خواهد چون وادارش می‌کنم درست کار کند.» یک کار هرقدر هم که به طول بینجامد، ثروتمندان خود را متعهد به انجام آن می‌دانند. آنها درنهایت می‌گویند: «اگر تو این کار را انجام ندهی، پس چه کسی می‌تواند انجامش بدهد؟»



 

4ثروتمندان روی خواسته‌هایشان تمرکز می‌کنند اما فقرا بر روی چیزی که نمی‌خواهند، متمرکز می‌شوند(ثروتمندان و فقرا)

 

آیا می‌دانید که هیچ مسیر مستقیمی در این دنیا وجود ندارد؟‌ زندگی بر روی خطوط مستقیم و بی‌عیب حرکت نمی‌کند. حرکت آن بیشتر شبیه یک رودخانه‌ی پُرپیچ و خم است. در بیشتر موارد تنها می‌توانید انحنای پیشِ رو را ببینید و تا زمانی که به پیچ بعدی نرسید، نمی‌توانید ادامه‌ی مسیر را مشاهده کنید.

 

هرگاه افرادی را دیدید که به آنچه شما آرزو دارید، رسیده‌اند، برای‌شان دعا کنید. اگر فردی را می‌بینید که خانه‌ی زیبایی دارد، از آن خانه تعریف کنید و به آن فرد تبریک بگویید. اگر ماشین زیبایی می‌بینید، از آن ماشین تعریف کنید و به صاحبش تبریک بگویید. اگر فردی را می‌بینید که خانواده‌ای دوست‌داشتنی دارد، برای آن فرد و خانواده‌اش دعای خیر کنید.

از همین الان از شما می‌خواهم تمرین کنید دیدگاه‌های منفی دیگران را به خاطر بسپارید و هرگز مانند آنها نباشید. انرژی مثبت و منفی، هردو مُسری‌اند. من باور دارم که افکار منفی آفت ذهن هستند. آنها باعث می‌شوند به‌جای اینکه تلاش کنید، شکایت کنید؛ به‌جای اینکه کار مؤثری بکنید، دستپاچه شوید و به‌جای اینکه به انجام کاری ترغیب بشوید، ناامید شوید. به این ترتیب آیا واقعا می‌خواهید به افراد منفی‌گرا نزدیک شوید؟!



 

تفاوت بین پولدار و فقیر

 

5ثروتمندان تقریبا همیشه به‌دنبال پیشرفت و ارتقا هستند(ثروتمندان و فقرا)

آنها مشتاق هستند که محصولات‌، خدمات و ایده‌هایشان را با اشتیاق و هیجان ارتقا بدهند. تنفر از توسعه و پیشرفت، یکی از بزرگ‌ترین موانع در برابر موفقیت است. افرادی که با فروش و گسترش دادن ایده‌ها و محصولات‌شان مشکل دارند، معمولا ورشکسته می‌شوند.



 

6فقرا هرکاری می‌کنند تا از مشکلات دوری کنند(ثروتمندان و فقرا)

فقرا هنگامی که با یک چالش مواجه می‌شوند، از آن فرار می‌کنند. رمز موفقیت در فرار کردن از مشکلات نیست، شما باید به‌اندازه‌ای رشد کنید که از مشکلات‌تان بزرگ‌تر شوید. اگر در زندگی‌تان با مشکل بزرگی روبه‌رو هستید، تنها معنی‌اش این است که فرد بزرگی نیستید. اگر می‌خواهید یک تغییر پایدار ایجاد کنید، بر بزرگیِ مشکل‌تان تمرکز نکنید، بلکه روی بزرگیِ خودتان تمرکز کنید.



 

7ثروتمندان و افراد موفق راه‌حل‌محور هستند(ثروتمندان و فقرا)

ثروتمندان وقت و انرژی‌شان را صرف می‌کنند تا برای چالش‌های پیشِ رو پاسخ‌هایی پیدا و سیستم‌هایی خلق کنند و مطمئن شوند آن مشکل دیگر اتفاق نمی‌افتد. تصور کنید ظرفی برای نگهداری ثروت‌تان دارید. اگر ظرف شما کوچک باشد و پول زیادی داشته باشید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ظرف شما سرریز خواهد شد، پول مازاد بیرون می‌ریزد و پول‌تان را از دست خواهید داد. شما نمی‌توانید بیشتر از ظرف‌تان پول داشته باشید. درنتیجه باید ظرف بزرگ‌تری داشته باشید. در این صورت نه‌تنها ثروت بیشتری خواهید داشت، بلکه می‌توانید ثروت دیگران را نیز به خود جذب کنید.



 

8ثروتمندان از مشکلات نه فرار می‌کنند و نه شکایت(ثروتمندان و فقرا)

ثروتمندان جنگجویان مالی هستند. اگر شما در مدیریت مشکلات و غلبه بر موانع استاد باشید، چه چیزی می‌تواند جلوی موفقیت‌تان را بگیرد؟‌ بله درست است، هیچ چیز! اگر چیزی نتواند جلوی شما را بگیرد، مهارنشدنی خواهید بود.



 

9ثروتمندان سخت کار می‌کنند و باور دارند به‌خاطر تلاشی که می‌کنند و ارزشی که برای دیگران به همراه می‌آورند، پاداش خوبی به‌دست خواهند آورد(ثروتمندان و فقرا)

فقرا نیز سخت کار می‌کنند اما چون احساس بی‌ارزش بودن می‌کنند، بر این باورند که برای تلاش‌شان شایسته‌ی دریافت پاداش زیادی نیستند.

تلاش کنید واقعا ثروتمند شوید و به افرادی که فرصت‌های چندانی در زندگی‌شان نداشته‌اند، کمک کنید. اگر وسیله‌ای دارید که می‌توان از آن پول زیادی به‌دست آورد، از آن استفاده کنید. دریافت یک حقوق ثابت هیچ اشکالی ندارد، به شرط اینکه متناسب با توانایی و ارزش‌آفرینی شما باشد.



 

10ثروتمندان خودشان و ارزش‌هایشان را باور دارند(ثروتمندان و فقرا)

اما افراد فقیر این‌گونه نیستند و به این دلیل همواره به‌دنبال تضمین هستند. تنها راه برای اینکه متناسب با ارزش واقعی‌تان به شما پول داده شود، این است که براساس نتایج کارتان به شما پول بدهند.

 

آیا به‌دنبال یک شغل موفق هستید یا می‌خواهید رابطه‌ی نزدیکی با خانواده‌تان داشته باشید؟ هردو! آیا می‌خواهید بر روی کسب‌وکارتان تمرکز کنید یا تفریح و سرگرمی داشته باشید؟ هردو! آیا می‌خواهید پول داشته باشید یا زندگی‌تان معنادار باشد؟ هردو! آیا می‌خواهید پول زیادی به‌دست بیاورید یا کاری را که عاشقش هستید انجام بدهید؟ هردو! فقرا معمولا یکی از این دو را انتخاب می‌کنند اما ثروتمندان هردو را.

بگذارید صریح حرف بزنم، پول مهم است. گفتن اینکه پول به‌اندازه‌ی چیز‌های دیگر مهم نیست، حرف خنده‌داری است. مثل این است که بگوییم دست‌هایتان مهم‌ترند یا پاهایتان؟! آیا نمی‌شود هردویشان مهم باشند؟‌!

 

پول آزادی به همراه می‌آورد، آزادی برای خرید چیز‌هایی که می‌خواهید و آزادی برای انجام کارهایی که دوست دارید. پول به شما اجازه می‌دهد از ساده‌ترین چیزها در زندگی لذت ببرید و نیز برای شما این فرصت را فراهم می‌کند که به دیگران کمک کنید تا نیازهای ضروری‌شان را تأمین کنند. مهم‌تر از همه اینکه اگر پول داشته باشید، انرژی‌تان صرف نگرانی بابت بی‌پولی نمی‌شود.



 

ثروتمندان

 

11فقرا معمولا پول‌شان را به‌خوبی مدیریت نمی‌کنند یا همه‌ی پول‌شان را تحت کنترل ندارند(ثروتمندان و فقرا)

 

شما را نمی‌دانم اما در جایی که من در آن درس خواندم مدیریت مالی به‌عنوان یکی از دروس اصلی ارائه نمی‌شد. در عوض، مطالبی درباره‌ی جنگ‌های تاریخی به من آموزش داده شد، چیزی که هرگز در زندگی‌ام از آن استفاده نکرده‌ام! بزرگ‌ترین تفاوت میان موفقیت مالی و شکست مالی در چگونگی مدیریت مالی است. بسیار ساده است، برای اینکه پولدار شوید باید پول‌تان را به‌خوبی مدیریت کنید.

 

گفتن اینکه «به محض اینکه پول کافی به‌دست بیاورم، مدیریت مالی را آغاز می‌کنم» درست مثل گفتن این است: «به محض اینکه 10 کیلوگرم وزن کم کنم، ورزش و رژیم غذایی را شروع می‌کنم

پیش از اینکه پول زیادی به‌دست بیاورید، لازم است مهارت‌ها و عادت‌های مدیریت پول کم را یاد بگیرید. پول بخش بسیار مهمی از زندگی شماست و زمانی که بتوانید امور مالی را تحت کنترل خود بگیرید، در همه‌ی بخش‌های زندگی‌تان پیشرفت خواهید کرد. این نکته را می‌توان به این صورت بیان کرد: «پول‌تان را کنترل کنید در غیر این صورت، پول شما را کنترل می‌کند.» برای کنترل کردن پول، باید آن را مدیریت کنید.



 

12ثروتمندان کاری می‌کنند پول برای‌شان کار کند، درحالی‌که فقرا برای پول کار می‌کنند(ثروتمندان و فقرا)

ثروتمندان هر دلار را همچون دانه‌ای در نظر می‌گیرند که می‌توانند آن را بکارند و صد دلار برداشت کنند، سپس آن را دوباره بکارند و هزار دلار دیگر به‌دست آورند. فقرا پول‌شان را سرمایه‌گذاری نمی‌کنند و تمام طول زندگی‌شان مشغول کار کردن هستند تا پول به‌دست بیاورند.



 

13ثروتمندان علی‌رغم ترس‌شان، دست‌به‌کار می‌شوند، اما فقرا اجازه می‌دهند ترس متوقف‌شان کند(ثروتمندان و فقرا)

 

باید بدانید که لازم نیست برای رسیدن به موفقیت، از ترس‌ها خلاص شوید. ثروتمندان و افراد موفق نیز ترس‌ها، شک‌ها و نگرانی‌های خودشان را دارند، اما اجازه نمی‌دهند که این احساسات جلویشان را بگیرند. افراد ناموفق ترس‌ها، شک‌ها و نگرانی‌هایی دارند و به‌خاطر آنها از ادامه‌ی مسیر باز می‌مانند.

لازم است تمرین کنید که با وجود ترس، شک، نگرانی، عدم قطعیت و ناراحتی، مسیرتان را ادامه بدهید و حتی هنگامی که حوصله‌ی انجام هیچ کاری ندارید، دست‌به‌کار شوید. اگر فقط بخواهید کارهای ساده را انجام بدهید، زندگی سختی خواهید داشت، اما اگر برای انجام کارهای دشوار اشتیاق داشته باشید، زندگی ساده‌ای در انتظارتان خواهد بود.

اینکه در مواجهه با سختی‌ها متوقف شوید یا به راه‌تان ادامه بدهید، کاملا به تصمیم خودتان بستگی دارد. اگر می‌خواهید ثروتمند شوید، کاری را انجام بدهید که ثروتمندان انجام می‌دهند.

 

https://keramatzade.com/target-market

دنیایی بزرگی است که نیازمند تحلیل کسب و کارتان است. برای اینکه بتوانید بازار هدف را به درستی تشخیص دهید، باید به 5 سوال زیر پاسخ دهید.

چگونه بازار هدف خود را شناسایی کنیم؟


همه‌ی بوق و کرنایی که در دنیای بازاریابی و بازار هدف به راه می‌اندازیم، تنها بر یک اصل ساده، اما مهم «تقسیم بندی» بازار می‌چرخد. تصور کنید، محصولی را تولید کرده‌اید، صرف اینکه بگویید این محصول برای گونه‌ی بشریت قابل استفاده است، کفایت نمی‌کند که! برای اینکه بتوانید فروش خوبی داشته باشید، باید مشخص کنید که مصرف‌کننده‌های محصول شما دقیقا چه گروهی و چه بازار هدف هستند و چه ویژگی‌هایی دارند. حالا اینکه کدام ویژگی‌هایشان باید بررسی شود، خود دنیایی بزرگی است که نیازمند تحلیل کسب و کارتان است. برای اینکه بتوانید بازار هدف را به درستی تشخیص دهید، باید به 5 سوال زیر پاسخ دهید.

به عنوان مثال اگر کار شما فروش ماشین‌های لوکس به جماعت است، حتما می‌دانید که فقط بخش خاصی از جامعه آنقدری درآمد دارند که بتوانند‌ یکی از آن ماشین‌های لوکس شما را بخرند. این آدم‌های غرق ناز و نعمت کجا هستند؟ چه زمانی هوس خرید به سرشان می‌زند؟ چه دلیلی آنها را به خرید یک محصول وا می‌دارد؟ این افراد بیشتر مشتری کدام رسانه‌ها هستند؟ (تا بتوانید در همان رسانه‌ی خاص پول‌تان را صرف تبلیغات کارآمدتری بکنید.) برای فهمیدن جواب این سوالات نیاز دارید مشتریانِ متناسب با کالای‌ خود را به وسیله‌ی تحلیل بازار هدف و کسب‌و‌کارتان شناسایی کنید.5 سوال که برای انتخاب موفقیت‌آمیز پایگاه مشتریان باید به آنها پاسخ دهید:


1. مشتریان شما و مشتریان بالقوه‌ی و بازار هدف شما چه کسانی هستند؟

بازار هدف و بخش بندی آن

 

برای اینکه بتوانید از صرفا «آدم‌ها» به بخش‌بندی دقیق‌تری از مشتریان بالقوه‌ برسید باید نمایه‌‌ای (پروفایل) از پایگاه مشتریان هدف خود درست کنید. تا جایی که امکان دارد اطلاعات بیشتر و جزئی‌تری در این پروفایل اطلاعاتی وارد کنید. این کار به شما کمک می‌کند مشتریان فعلی و مشتریان بالقوه‌ی وبازار هدف خود را بشناسید.

 

اگر شما هم مانند بسیاری از صاحبان کسب‌و‌کار‌های کوچک به دلیل عدم دسترسی به داده‌های کافیِ بازاریابی، اطلاعات چندانی از مشخصات مشتریان‌تان ندارید، پاسخ دادن به سوالات عمیق درباره‌ی آنها برای‌تان کار دشواری خواهد بود. نیازی به نگرانی نیست، به جای استفاده از معیارهای دقیق و جزئی به سادگی می‌توانید با استفاده از اطلاعاتی که از خودتان به عنوان خریدار فرضی محصول‌تان به دست می‌آورید نمایه‌ای از اطلاعات به دست آورید. چه چیزی باعث می‌شد که خود شما محصول ‌یا خدمات شما را بخرد؟ همچنین با استفاده از پرسشنامه و نظرسنجی می‌توانید از مشتریان فعلی خود اطلاعاتی برای رسیدن به شناخت و نمایی کلی از مشتریان‌تان و بازار هدف استفاده کنید. راه دیگر استفاده از نمایه‌ی مشتریانِ کسب‌و‌کارهای مشابه یا مکمل شما است. زمانی که این اطلاعات را به دست آوردید می‌توانید از آنها در مقیاس کلان‌تر نتیجه‌گیری کنید.


2. چه چیز به پایگاه مشتریان وبازار هدف شما انگیزه می‌دهد؟

چه چیز به اعضای پایگاه مشتریان شما برای خرید محصولات‌تان انگیزه می‌دهد؟ شاید برخی از شما بگویید: «خب نویسنده‌ی عزیز اگر این را می‌دانستم که نیازی به خواندن این لیست احمقانه نداشتم.» درست است اما بین دانستن اینکه چه چیز مشتری را به خرید وادار می‌کند و دانستن اینکه چه وقت او در آن شرایط خاص قرار می‌گیرد هم تفاوت وجود دارد.

برای مثال اگر محصول شما از دسته محصولات ضروری مثل شیر، نان ‌یا پوشک بچه است شما «می‌دانید» که مشتریان‌تان برای خرید منظم به خودی خود انگیزه خواهند داشت، مثلا هفته‌ای ‌یک مرتبه و معمولا این خرید را در مکان مناسبی انجام می‌دهد که با برنامه‌ها‌ی روزانه‌‌اش جور در بیاید. این نکته حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، غیر از این است؟ برخی‌ یافته‌های این چنینی ممکن است دلیلی برای افتتاح‌ یا گسترش کسب‌و‌کارتان در مکانی جدید به شما ارائه کند.

اگر یک کالای غیرضروری مانند پکیج یک مسافرت دریایی لوکس می‌فروشید، نسبت به حالت قبل کارهای بسیار متفاوتی لازم است انجام دهید تا بتوانید ماشه‌ی خرید مصرف‌کنندگان بالقوه‌ی خود را بچکانید.

شاید خریداران بالقوه‌ی شما تحت استرس زیادی هستند و به استراحت نیاز دارند، شاید هم در تدارک برنامه‌ی ماه عسل خود باشند. محصول شما در کجای روال زندگی مشتریان بالقوه‌تان ممکن است جایی داشته باشد؟

این را نیز به خاطر داشته باشید، در حالی که مشتریِ‌ یک کالای ضروری ممکن است بخواهد آن را بلافاصله پس از خرید مصرف کند؛ سایر کالاهای غیرضروری، مانند ‌یک مسافرت دریایی لوکس می‌توانند سال‌ها پیش از مصرف خریداری شوند.

آنچه انگیزه‌ی پایگاه خریداران و بازار هدف شما را تحریک می‌کند چیست؟ محصولات و خدمات شما کدام نیازهای بازار هدف  در کدام مقطع از زندگی‌شان برطرف خواهد کرد؟ رخ دادن کدام شرایط بیرونی برای فروش محصولات‌تان ضروری است؟ وقتی شرایط پیدایش آن نیاز فراهم باشد چطور می‌توانید برای ارائه‌ی محصول و خدمات‌تان در کنار مشتریان بالقوه‌ی خود حضور داشته باشید؟


3. روال خرید مشتریان شما چیست؟ تکراری، ثابت‌ یا‌ یک‌مرتبه‌ای‌؟بازار هدف

آیا خدمات دنباله‌داری را به مشتری و بازار هدف ارائه می‌کنید؟ آیا برای دریافت پول خدماتی که ارائه می‌کنید مدل بازگشت تکرارشونده‌ای‌ دارید، مثلا ماهی‌ یک بار در ازای خدمات تلفن همراه‌ یا‌ یک نرم‌افزار پول می‌گیرید؟ آیا برنامه دارید که هر سال آخرین نسخه از محصول و خدمات خود را (مثلا نسخه‌ی 1.0 و بعد 2.0 و به همین منوال) به مشتریان هدف‌تان بفروشید؟ آیا محصول شما از نوعی است که هر 30 سال یک‌ بار کسی به آن نیاز پیدا می‌کند؟ (مانند‌ سقف خانه‌ی جدید‌ یا عایق کف پوش).

دانستن اینکه هر چند وقت‌ یک بار قرار است مشتری از شما خرید کند سه موضوع مهم را برا‌ی‌تان مشخص می‌کند. اول اینکه تخمینی از تعداد مشتری‌هایی به شما می‌دهد که با این تعداد می‌توانید به اهداف مالی‌تان دست پیدا کنید. دوم اینکه به شما می‌گوید چه مقدار موجودی کالا باید در دسترس داشته باشید و سوم اینکه چه مقدار پول برای هزینه‌های بازاریابی باید در نظر بگیرید.


4. رشد مشتریان وبازار هدف شما از کجا ناشی خواهد شد؟

 

رشد مشتری در بازار هدف

 

اگر فکر می‌کنید با فروش به دوست و آشنا درآمدتان در طول زمان روند فعلی را طی خواهد کرد، پیشنهاد می‌کنم یک بار دیگر به این مسئله فکر کنید. بر حسب اینکه چه کسب‌و‌کاری را قرار است راه بیاندازید، به جریان ثابتی از ورود مشتریان جدید نیاز دارید و این ‌یعنی باید بفهمید از کجا می‌توانید این مشتریان تازه را پیدا کنید. با کمی‌ فکر و جستجو می‌توانید فواید برنامه‌ی کسب‌و‌کاری را که حول پاسخ به سوالات زیر می‌چرخد دِرو کنید:

آیا قصد دارید برای دیده شدن بر ارجاعات مشتریان خود به دیگران تکیه کنید‌ یا قصد اجرای یک کمپین کامل بازاریابی را در سر می‌پرورید؟ جمعیت ناحیه‌ی مرتبط با کسب‌و‌کار شما چقدر است؟ آیا این میزان جمعیت می‌تواند برای رشد کسب‌و‌کارتان شما را حمایت کند؟ اگر نه، برای دنبال کردن اهداف رشد خود به کجاها سر خواهید زد؟ آیا ممکن است‌ ایده‌های کسب‌و‌کار شما تنها برای آینده‌ای‌ نزدیک خوب باشند و در گذر زمانی مثلا 3 ساله، سوخت شوند؟


5. خودتان را چطور در بازار هدف متمایز می‌کنید؟

 

متمایز باشید

 

قصد دارید به کمک چه استراتژی‌ای‌ رقابت کنید؟ رقابت بر سر کاهش هزینه‌ها‌ یا رقابت بر سر ارزش بالاتر محصول‌تان؟ شاید هم‌ به ترکیبی از این دو فکر می‌کنید. حتی اگر یگانه کسب‌و‌کار موجود در زمینه‌ی محصول و خدمات فعلی‌تان بودید، خیلی طول نمی‌کشید که سروکله‌ی رقیبی پیدا می‌شد. در‌ یک اقتصاد آزاد، از‌ یک ‌ایده‌ی خوب به سرعت کپی‌برداری می‌شود و این‌ یعنی در بازار و برای اولین ارائه‌دهنده بودن همیشه رقابت وجود دارد. در هنگام رقابت باید بدانید که چه چیز شما را متمایز می‌سازد و این تمایز چگونه به مشتریان و بازار هدف شما ربط پیدا می‌کند. آیا فکر کرده‌اید که چطور قیمت‌گذاری‌تان را رقابتی‌تر از فردی کنید که بعد از شما به سراغ این کسب‌ و‌ کار خواهد آمد؟ آیا ارزش بالاتری را به مشتریان عرضه می‌کنید؟ یا اینکه از هر دو مورد قبل برای به دست آوردن نتیجه‌ای‌ بهتر بهره می‌برید؟ بر اساس کالای خاص شما، بازار هدفی برای هر‌ یک از انتخاب‌های بالا وجود خواهد داشت؛ این کار شماست که بازار هدف خودتان را بشناسید و بفهمید چطور باید جای خود را در آن بیابید.

 

برگرفته از: Entrepreneur

احمدرضا کرامت

گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

https://keramatzade.com/Promoting-organizational-culture

چیست؟»

روش های ارتقاء فرهنگ سازمانی از دید کارشناسان برتر دنیا


نقشِ رهبران منابع انسانی در شکل‌گیری فرهنگ سازمانی چیست؟ این افراد برای درک بهتر فرهنگ سازمانی، ارتقا آن و تبدیل شرکت به یک محیط کار عالی، چه کاری می‌توانند انجام بدهند؟ برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها، از رهبران فکری صنایع، نویسندگان و کارشناسانی از اِیربی‌اِن‌بی، شاپیفای، گرین‌هاوس و شرکت‌های بزرگ دیگر، سؤال ساده‌ای را پرسیدیم. «مهم‌ترین کاری که رهبران منابع انسانی می‌توانند برای بهبود فرهنگ سازمانی انجام بدهند، چیست؟»

پاسخ‌های دریافت شده به‌اندازه‌ی تعداد خود کارشناسان متنوع بود. این کارشناسان از حوزه‌های کاری متفاوت و از سازمان‌هایی با ابعاد، صنایع و باورهای گوناگون، پاسخ‌گوی پرسش ما بودند. هریک از آنها به‌رغمِ تفاوت‌هایشان، بینش‌های تفکربرانگیزی داشتند. در این مقاله پاسخ‌های عبرت‌آموز این 12 کارشناس را با شما به‌اشتراک می‌گذاریم و شما را با نکات مهمی درباره‌ی شکل‌گیری فرهنگ سازمانی آشنا می‌کنیم.


بینش‌های مشابه در میان پاسخ‌های کارشناسان فرهنگ سازمانی

 

  1. شما به‌ عنوان رهبر، باید به‌منظورِ ترویج فرهنگ سازمانی با همه‌ی افراد شرکت، کار کنید. یک فرهنگ نمونه، حاصل تلاش‌ یک فرد نیست، بلکه حاصل همکاری و مشارکت عده‌ی زیادی از افراد و مالکیت همگانی فرهنگ شرکت است؛
  2. «گوش دادن» یک مهارت کلیدی است. اگر واقعا به‌ دنبالِ ارزیابی و درک احساس واقعی افراد از فرهنگ کنونی شرکت هستید، گوش دادن به بازخوردها و اطلاعات، گنجینه‌ای از ایده‌ها را در اختیار شما قرار می‌دهد که به کمک آن می‌توانید فرهنگ شرکت را بهبود بدهید؛
  3. فرهنگ شرکت و عملکرد آن، متأثر از یکدیگر هستند. نسبت به چگونگی بازتاب اهداف و استراتژی‌هایتان و تأثیر آنها بر فرهنگ شرکت و به‌طور کلی اثرات مثبت و منفی فرهنگ در راه موفقیتِ شرکت، دوراندیش و حساس باشید.

 

12 توصیه برای بهبود فرهنگ سازمانی از زبان کارشناسان - مارک لوی


1. مارک لِوی، مدیر کل بخشِ تجربه‌ی کارمند در شرکت اِیربی‌اِن‌بی-فرهنگ سازمانی

«به کارمندان‌تان توجه کنید و آنها را از طریقِ اهداف و ارزش‌های بنیادی‌تان، برای ایجاد فرهنگ سازمانی مشارکت بدهید.»


2. مایا جوسِباچ‌ویلی، نایب رئیس بخش منابع انسانی و استراتژی در شرکت گرین‌هاوس-فرهنگ سازمانی

«فرهنگ، برآمده از دو چیز است: از یک سو، کارکنان سازمان و از سوی دیگر، هنجارها و رفتارهایی که در شرکت متداول هستند. سازمان‌ها به‌منظور بهبود فرهنگ، باید در هر دو حیطه‌، به‌صورت حساب‌شده عمل کنند. یکی از بهترین کارهایی که رهبران منابع انسانی می‌توانند در حمایت از این رویکرد انجام بدهند، استخدام افرادی است که وجودشان برای ارتقای فرهنگ سازمانی مفید است. پس از شناساییِ ارزش‌هایی که شرکت درصددِ ترویج آنهاست، مصاحبه‌ استخدامی باید وقف شناسایی آن ارزش‌ها شود. برای مثال، اگر برای یک شرکت «مشارکت» ارزش است، در مصاحبه‌ی استخدامی باید چنین سؤالی پرسیده شود: «تا حالا شده در یک پروژه به همکارت کمکی کنی که خارج از توانایی تو بوده؟» این خصلت‌های فردی باید به‌اندازه‌ی مهارت‌های فنی لازم برای موفقیت در محیط کار، مشخص و قطعی باشند.»

 


3. تیم سَکِت، کارشناس منابع انسانی و استعدادیابی و نویسنده‌ی اصلی وبلاگ «Fistful of Talent»-فرهنگ سازمانی

«نتایج عملیاتی را بهتر کنید! همه دوست دارند یک فرمول جادویی برای بهتر کردن فرهنگ سازمانی وجود داشته باشد. اما در عمل، مردم مایل‌اند برای شرکت‌هایی کار کنند که کارشان را خوب بلدند! به‌ندرت می‌شنوید که یک شرکت بسیار سودآور، درگیر فرهنگ سازمانی خود باشد. همه‌ی ما دوست داریم در تیم برنده بازی کنیم!»


4. کِیتی بِرک، نایب رئیس بخش تجربه و فرهنگ در شرکت هاب‌اسپات-فرهنگ سازمانی

 

شرکت هاب‌اسپات - 12 توصیه برای بهبود فرهنگ سازمانی از زبان کارشناسان

 

«مهم‌ترین کارِ رهبران منابع انسانی برای بهبود فرهنگ سازمانی، از میان برداشتن این تصور است که بهترین ایده‌ها برای بهبود سازمان از سوی مقامات ارشد پیشنهاد می‌شوند. توجه کردن به کارمندان، اهمیت دادن به آنها و عمل کردن بر اساس بازخورد آنها، مهم‌ترین کاری است که رهبران منابع انسانی می‌توانند در جهت تأثیرگذاریِ مثبت بر سازمان و فرهنگ آن انجام بدهند.»


5. دکتر سیدنی فینکلستاین، نویسنده، استاد رهبری و استراتژی و مدیر نهاد رهبری مدرسه‌ی کسب‌وکار تاک در کالج دارت‌ماوس-فرهنگ سازمانی

«فرهنگ سازمانی در اقتصاد مدرن باید بر خلاقیت، نوآوری و چالاکی تمرکز کند. تغییر و وقفه را هم‌اکنون پشت‌سر گذاشته‌ایم. تنها سؤال این است که آیا کسب‌وکار شما قادر به ادامه‌ی کار یا بهتر از آن، پیشگام بودن، خواهد بود. رهبران نیروی انسانی همراه با مدیرعامل، مسئولیت مهمی در ایجاد و تقویت فرهنگی دارند که بتواند در این دنیای جدید پیروز میدان نبرد باشد. مهم‌ترین کاری که رهبران منابع انسانی می‌توانند انجام بدهند، تشخیص این حقیقت است که تمرکز روی صلاحیت‌ها و مبانی اداریِ منابع انسانی سنتی، تنها زمانی به ارزش سازمان می‌افزاید که بتواند خلاقیت، نوآوری و چالاکی را هم در کنار خود ترویج کند. اگر آنها نتوانند از پس این کار برآیند، نباید وقت‌شان را صرف این کار کنند.»

 


6. کلوُد سیلور، مدیر قلب ارشد در آژانس وِی‌نِرمِدیا-فرهنگ سازمانی

 

کلوُد سیلور - 12 توصیه برای بهبود فرهنگ سازمانی از زبان کارشناسان

 

تعریف «مدیر قلب ارشد»: (Chief Heart Officer) یا (CHO) عنوان جدید و قدرتمندی برای توصیف نقش فردی است که مسئولیتِ فرهنگ و رفاه کارمندان شرکت (یا ضربان قلب کسب‌وکار) بر عهده‌ی اوست.

«مهم‌ترین کاری که می‌توانید برای فرهنگ سازمانی خود انجام بدهید توجه کردن به افرادی است که بخشی از سازمان شما هستند. استقبال از کارمندان و برقراری ارتباط واقعی با آنها حیاتی است. در محیط کار قدم بزنید، از کارمندان‌ بپرسید مشغول انجام چه کاری هستند، با تک‌تک‌ آنها ارتباط برقرار کنید، با عده‌ای از آنها در یک جلسه‌ی دوستانه صحبت کنید تا از افکارشان مطلع شوید. تمامی این ارتباطات به ایجاد محیطی کمک می‌کند که در آن، همکاران شما به‌اندازه‌ی کافی از امنیت و آرامش برخوردار هستند که صرف‌نظر از جایگاه‌شان در سازمان، برای بهتر شدن خودشان و دیگران گام بردارند.»


7. جاکوب مورگان، نویسنده‌ی پرفروش، سخنگو و پیشرو-فرهنگ سازمانی

«پس از بررسی دقیقِ بیش از 250 سازمان جهانی دریافتم که تجربه‌ی کارمند، ترکیبی از سه محیط است: فرهنگ، فناوری و فضای فیزیکی. توصیه‌ی من به رهبران منابع انسانی این است که بر روی هر سه محیط تمرکز کنند، نه فقط فرهنگ. با وجود این، اگر فرهنگ اولویت باشد، اطمینان حاصل کنید که هدف هر مدیری در سازمان این است که کارمندانش را از آنچه هستند، موفق‌تر کند.»


8. جینا لائو، مدیر بخش فرهنگ سازمانی و عملیات تیم در شرکت هِلوساین

«مهم‌ترین راه بهبود فرهنگ سازمانی، ردوبدل کردنِ بازخورد‌های قوی و معتبر میان اعضای تیم و رهبران ارشد سازمان است. با وجود اینکه این کار آسان به‌نظر می‌رسد، اما معمولا نادیده گرفته می‌شود. کارمندان باید راهی برای به‌اشتراک گذاشتن مزایا و معایب کاری که انجام می‌دهند، داشته باشند. این به‌ نفع کل تیم است که امکان گفت‌وگوهای صادقانه‌ درباره‌ی حوزه‌های نیازمند پیشرفت وجود داشته باشد. اعضای تیم باید اطمینان یابند که بازخوردهایشان به گوش رهبران سازمان می‌رسد و رهبران نیز حاضر به پشتیبانی و سرمایه‌گذاری در پیشرفت‌های مورد نیاز سازمان هستند.

راه‌های زیادی برای به‌اشتراک گذاشتن بازخورد وجود دارد. ما در هِلوساین ترکیبی از نظرسنجی‌ها را داریم، جلسات تالار شهر، جلسات کمیته‌ی فرهنگ، جلسات تک‌به‌تک با مدیر عملیات، مدیر ارشد فناوری و مدیرعامل اجرایی.

ما باور داریم که فرهنگ سازمانی زمانی می‌تواند به بهترین شکل پرورش یابد که کل تیم در فرایند شکل‌گیری فرهنگ، حل مشکلات و رفع موانع مشارکت داشته باشند.»

 


9. جِی.تی.اُدانِل، بنیان‌گذار و مدیرعامل اجرایی وبسایت وُرک‌ایت‌دِیلی-فرهنگ سازمانی

 

جِی.تی.اُدانِل، بنیان‌گذار و مدیرعامل اجرایی وبسایت وُرک‌ایت‌دِیلی - 12 توصیه برای بهبود فرهنگ سازمانی از زبان کارشناسان

 

«مهم‌ترین کار رهبران منابع انسانی، اطمینان از روشن بودن اهداف، استراتژی‌ها و تاکتیک‌های رهبری است. اهداف، نقطه‌ی اوج خواسته‌های شما در کسب‌وکارتان هستند که می‌خواهید به آنها برسید، مثلا هدف شما این است که ظرف مدت سه سال در صنعت خود بهترین خدمات‌رسان باشید. استراتژی‌ها، نحوه‌ی برنامه‌ ریزی شما برای رسیدن به آن اهداف هستند، استراتژی شما شاید این باشد که در خصوص خدمات مشتری و بازده‌ی دریافتی از سوی مشتری برای سرمایه‌گذاری، بهتر از رقبا عمل ‌کنید. تاکتیک‌ها، فعالیت‌هایی هستند که به کمک آنها استراتژی‌ها را به اجرا درمی‌آورید، پس به تمام درخواست‌های مشتری ظرف یک‌ساعت پاسخ می‌دهید و تا مشتری احساس نکند که 100 درصد به درخواستش رسیدگی کرده‌اید، به پیگیری خود ادامه می‌دهید.

وقتی همه‌ی افراد این سه تعریف را درک کنند، کارشان را راحت‌تر انجام می‌دهند و می‌توانند از جانب شما تصمیمات کاریِ خوبی بگیرند. در نتیجه، احساس موفقیت می‌کنند، چون می‌دانند کاری را انجام می‌دهند که از آنها خواسته شده است.

وقتی اهداف، استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها درست تعریف شوند و به اجرا درآیند، رهبران منابع انسانی راحت‌تر می‌توانند استعدادهای برتر را جذب کنند، آموزش بدهند و در سازمان نگه دارند.»


10. دیوید هاسِل، مدیرعامل اجرایی شرکت فیفتین فایو- 15Five-فرهنگ سازمانی

«اگر تاکنون فرهنگ بازخورد را ایجاد نکرده‌اید، دست‌به‌کار شوید. وقتی فرهنگ باز، صادقانه و شفاف بازخورد ایجاد شده باشد، برای مدیران اِعمال تغییرات لازم جهت بهبود فرهنگ، بسیار آسان‌تر خواهد شد. مدیریت بدون وجود فرهنگِ بازخورد، شبیه پروازِ بدون دید است.»


11. شانون فیتسجرالد، مدیر بخش منابع انسانی در شرکت میوز-فرهنگ سازمانی

«به عقیده‌ی من مهم‌ترین کاری که رهبران منابع انسانی می‌توانند برای بهبود فرهنگ سازمانی انجام بدهند، آموزش مدیران و پشتیبانی از آنهاست. رابطه‌ی بین مدیران و کارمندان در پیش‌بینی شادی تیم و مشارکت اعضای آن، حیاتی است. رهبران منابع انسانی فرصت دارند در زمینه‌ی ایجاد و تقویت این روابط به مدیران کمک کنند.»

 


12. دانیال وایناند، مدیر ارشد بخش فرهنگ سازمانی در شرکت شاپیفای

 

لوگوی شرکت شاپیفای - 12 توصیه برای بهبود فرهنگ سازمانی از زبان کارشناسان

 

«سعی نکنید کسی باشید که نیستید. مهم‌ترین نکته درباره‌ی پرورش یک فرهنگ سالم، اصیل بودن آن است. پس به تیم مدیریت و شخصیت‌های اثرگذار سازمان خود نگاهی بیندازید و به این فکر کنید که چه چیزی برای آنها ارزش واقعی دارد و متمایزشان می‌کند تا بتوانید فرهنگ کنونی را تعریف کنید. تفکر واقعی افراد و رفتارهایی که فاقد قاعده و اصول هستند، شاخص‌های واقعی فرهنگ کنونی شما خواهند بود. زمانی که فرهنگ کنونی را شناختید و آن را تعریف کردید، می‌بایست اعمال هرگونه تغییری که در نظر گرفته‌اید را، از جانب تیم رهبری و افراد استخدام شده، آغاز کنید.

هیچ فرهنگی وجود ندارد که با روحیه‌ی همه‌ی افراد سازگاری داشته باشد. با این‌ حال، فرهنگی که در آن، تیم شما یک چیز را بشنود، اما چیزی دیگری را ببیند و باور کند، بازدارنده‌ی پیشرفت شما خواهد بود.»


نتیجه‌گیری

ایجاد فرهنگ سازمانی آسان نیست، اما به پیشنهاد کارشناسانی که در این مقاله معرفی کرده‌ایم، با اتخاذ یک رویکرد حساب‌شده و آگاهانه، راحت‌تر به این هدف می‌رسید.

از نظر شما مهم‌ترین کاری که رهبران منابع انسانی می‌توانند برای بهبود فرهنگ سازمانی انجام بدهند، چیست؟

 

برگرفته از: Hazelhq

احمدرضا کرامت

گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

https://keramatzade.com/What-is-leadership-Leadership-from-33-leading-world-executives

رهبری چیست؟ رهبری از دید 33 مدیر برجسته دنیا


فرهنگ لغات وبستر رهبری را به‌عنوان «قدرت یا توانایی هدایت افراد دیگر» تعریف کرده است، اما اغلب مردم رهبری را چیزی فراتر از این تعریف می‌دانند. از هر کس بپرسید که رهبر بودن به چه معناست، احتمالا هر بار جوابی منحصربه‌فرد می‌شنوید؛ چون هر فردی ایده‌ی خودش را در مورد رهبریدارد و نیز هر رهبری به شیوه‌ی خود تیمش را هدایت می‌کند. بعضی افراد فکر می‌کنند رهبری به معنای راهنمایی دیگران برای تکمیل یک تکلیف خاص است، و بعضی دیگر باور دارند رهبری یعنی انگیزه دادن به اعضای تیم‌تان تا بهترین عملکرد را از خود نشان دهند. اگرچه تعاریف متنوع هستند، کل نظرات وجوه مشترکی دارند: رهبران افرادی هستند که می‌دانند چگونه به اهداف برسند و چطور افراد را در طی این مسیر تشویق کنند. در این مقاله از صاحبان کسب‌وکار، مدیران و متخصصان پرسیده شده که به نظرشان رهبری چیست و در پاسخ 33 تعریف مختلف از رهبری ارائه شده است.


 

رهبری ،کیتی کریستی (Katie Christy)، بنیان‌گذار Activate Your Talent:

«رهبری نه تنها توانایی درک و به‌کارگیری استعدادهای درونی است، بلکه به کار بردن مؤثر نقاط قوت تیم برای تکمیل یک مأموریت است. هیچ نسخه‌ی منحصربه‌فرد، پاسخ کلیدی یا فرمولی برای رهبری وجود ندارد. رهبری به معنای بروز متواضعانه و صحیح شخصیت منحصربه‌فرد شما در راستای بهبود محیطی است که در آن حضور دارید.»باب رینا (Bob Reina)، مؤسس و مدیرعامل Talk Fusion:

«رهبری یعنی داشتن قلبی فداکار و رضایت همیشگی برای به فکر دیگران بودن و کمک کردن.»


رهبری،سمی کوهن (Sammy Cohen)، از پایه‌گذاران Neon Bandits:

«برای من، رهبری یعنی به‌کار‌گیری نقاط قوت و توجه به نقاط ضعف با کارآمدترین و مؤثرترین شیوه‌ی ممکن. یعنی تیم‌‌تان و خودتان را بشناسید و بهترین کار را برای موفقیت هر دو انجام دهید.»

 


رهبری،آندریا واکر-لیدی (Andrea Walker-Leidy)، مالک Walker Publicity Consulting:

«رهبری یعنی توانایی دیدن یک مشکل و یافتن راه حل. افراد بسیاری حاضرند در مورد مشکلات صحبت یا حتی همدلی کنند، اما تعداد اندکی پس از دیدن مشکل یا چالش از عهده‌ی آن برمی‌آیند. فقط یک رهبر یک مشکل را واقعا به‌عنوان یک چالش می‌بیند و می‌خواهد آن را حل کند. به همین دلیل افراد می‌خواهند از چنین فردی پیروی کنند و رهبر واقعی پیروانی دارد.»

 


رهبری چیست - برابر بودن در آغاز کردن و توانایی تبدیل شدن به مربی در زمان مورد نیاز


متیو آدامز (Matthew Adams)، مدیر ارتباطات Tru-Colour Bandages:

«رهبری، داشتن تواضع برای اولویت دادن به کارمندان است تا شرکت بتواند رشد کند. رهبران باید برای کارمندان‌شان زمان بگذارند و مطمئن شوند آنها در محیط کار احساس راحتی می‌کنند. این اقدام، کارآمدی و بهره‌وری شرکت را بالا می‌برد.»


مارک لیتل (Mark Little)، مؤسس و رئیس Diversified Funding:

«رهبر کسی است که با الگو بودن خود تیم را هدایت می‌کند و شرافت انجام کار درست را دارد، حتی زمانی که این کار مورد قبول دیگران نیست. یک رهبر خوب اثر مثبت بر دیگران می‌گذارد، آنها را تشویق می‌کند تا افراد بهتری باشند و به الگوی بقیه در زندگی تبدیل شوند.»


جوردن فرنچ (Jordan French)، رئیس BNB Shield:

«رهبری خدمت به افرادی که است برای شما کار می‌کنند، آن هم با در اختیار قرار گذاشتن ابزاری که برای موفقیت نیاز دارند. کارکنان شما باید با نگاه رو به جلو، مشتاقانه منتظر مشتری باشند، نه اینکه نگاه‌شان به پشت سر باشد و انتظار کمکی از سوی شما داشته باشند. همچنین رهبری یعنی تحسین آنچه خوب پیش می‌رود و هدایت از طریق قبول مسئولیت زودهنگام و بلافاصله، زمانی که چیزی درست پیش نمی‌رود.»


مکنزی مرزلوف (Makenzie Marzluff)، بنیان‌گذار Delighted By:

«رهبری توانایی بیان و دنبال کردن چشم‌انداز تجاری بدون هیچ عذری است. رهبری به معنای استفاده از شهود برای هدایت خود و تشویق تیم‌تان برای همراهی است. رهبری یعنی گوش دادن به «صدای درونی»، حتی زمانی که وضع موجود خطرناک، ترسناک و چالشی به نظر می‌رسد.»

 


رندی استاکلین (Randy Stocklin)، از پایه‌گذاران و مدیرعامل Readers.com:

«رهبری به معنای توانایی کمک به مردم برای رسیدن به چیزهایی است که فکر می‌کنند ناممکن هستند. رهبران مربیانی صبور برای رشد مردم و نه بازیکن هستند. رضایت آنها با رسیدن به اهداف از طریق دیگران جلب می‌شود. رهبران به افراد از طریق یک چشم‌انداز مشترک و ایجاد محیطی که در آن احساس ارزشمندی و رضایت می‌کنند، انگیزه می‌دهند.»

 


میندی گیبینز-کلین (Mindy Gibbins-Klein)، مؤسس REAL Thought Leaders:

«رهبری به معنای داشتن یک چشم‌انداز و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران و تشویق آنها برای حمایت از چشم‌اندازتان است، تا زمانی که برای خودشان چشم‌اندازی بسازند.»


لیزا کش هانسون (Lisa Cash Hanson)، مدیرعامل Snuggwugg:

«رهبری، توانایی راهنمایی دیگران بدون وادار کردن‌ ایشان به یک مسیر یا تصمیم خاص است، به‌طوری که همچنان احساس قدرت و موفقیت را در آنها نگه می‌دارد.»


رهبری چیست - کمک به دیگران برای رشد کردن و تبدیل شدن به رهبر


استن کیمر (Stan Kimer)، رئیس Total Engagement Consulting by Kimer:

«رهبری مؤثر یعنی فراهم کردن چشم‌انداز و انگیزه برای یک تیم تا برای رسیدن به هدفی مشترک با هم کار کنند؛ سپس فهم استعدادها و خلق‌وخوی هر فرد و تشویق تک تک آنها برای داشتن بهترین عملکرد در راستای رسیدن به هدف گروهی است.»

 

 


دفنی مالوری (Daphne Mallory)، متخصص کسب‌وکار خانوادگی در The Daphne Mallory Company:

«رهبری هنر خدمت به دیگران از طریق تجهیز کردن آنها با آموزش، ابزار و افراد در کنار زمان، انرژی و هوش احساسی خودتان است تا بتوانند بفهمند که هم از نظر شخصی و هم حرفه‌ای دارای ظرفیت کاملی هستند.»


کتی هیسلی (Kathy Heasley)، بنیان‌گذار و رئیس Heasley & Partners:

«رهبری یعنی داشتن جسارت کافی برای داشتن چشم‌انداز و تواضع برای تشخیص اینکه در رسیدن به این چشم‌انداز نیاز به تلاش افراد بسیاری است؛ افرادی که وقتی به جای صرفا کار کردن، استعدادها و نبوغ خود را به اشتراک می‌گذارند، بیشترین احساس رضایت را دارند. رهبران چنین فرهنگی به وجود می‌آورند و در خدمت منافع جمعی هستند و اجازه می‌دهند دیگران بلندپروازی کنند.»


الکسیس دیویس (Alexis Davis)، پایه‌گذار و طراح Hoo-Kong by Alexis Davis:

«از نظر من یک رهبر، فردی است که ورودی‌ها و خروجی‌های یک کسب‌وکار را می‌داند، پس می‌تواند با پیروانش همدلی کند. علاوه بر تأثیر مثبتی که رهبر بر افراد مورد هدایتش دارد، رهبری یعنی تنظیم لحن، انگیزه دادن و الهام‌بخشی، بزرگ فکر کردن و هرگز دست از تلاش برنداشتن، حتی زمانی که دیگران می‌خواهند انصراف دهند.»


جودی کروکت (Judy Crockett)، مالک Interactive Marketing & Communication:

«رهبر واقعی از ایجاد چارچوبی که دیگران را به بهره‌برداری از مهارت‌ها و ایده‌هایشان تشویق می‌کند، اطمینان دارد و آزادانه در کل پروژه یا شرکت مشارکت می‌کند.»

 


لری گرفیلد (Larry Garfield)، رئیس Garfield Group:

«در تجربه‌ی من، رهبری یعنی سه چیز: گوش دادن، تشویق کردن و قدرت بخشیدن. طی سال‌ها، سعی کردم یادم بگیرم با گوش دادن فعالانه بهتر کار کنم و مطمئن شوم دیدگاه طرف مقابل را واقعا درک می‌کنم و از این اعتماد و همکاری برای تشویق و قدرت بخشیدن استفاده کنم. رهبری یعنی انتظارات بالایی داشتن و فراهم کردن زمان و منابع برای انجام کاری فوق‌العاده.»

 

رهبری چیست - داشتن راه حل برای مشکلات


دان شونباوم (Dan Schoenbaum)، مدیر عامل Redbooth:

«من رهبری را اینگونه تعریف می‌کنم: دانستن اینکه چه زمانی باید رهبری و تیمی را در طول مسیر راهنمایی کرد و چه زمانی باید گامی به عقب برداشت و اجازه داد تا دیگران هدایت کنند. درست شبیه ورزشکاری که می‌داند در هر زمان دقیقا باید در چه موقعیتی قرار گیرد، یک رهبر تجاری توازن حساس بین اینکه چگونه به دیگران کمک کند تا تبدیل به رهبر شوند، به آرزوهای شغلی نیرو دهد و اینکه به آنها فرصتی برای درخشش دهد.»


کرت اوهلیر (Kurt Uhlir)، مدیرعامل و از مؤسسان Sideqik:

«افراد زیادی مدیریت را به‌عنوان رهبری می‌بینند، در حالی که چنین نیست. رهبری از تأثیرگذاری می‌آید و تأثیرگذاری می‌تواند از هر کس در هر مقام و نقشی ناشی شود. گشاده‌رویی و معتبر بودن، کمک به دیگران و کار کردن در راستای یک مأموریت مشترک، باعث ایجاد تأثیرگذاری می‌شود. رهبری واقعی زمانی است که اطرافیان شما به شکل مثبت تحت تأثیر زندگی شما قرار می‌گیرند.»

 


رهبری،دارلن تنس (Darlene Tenes)، بنیان‌گذار و طراح CasaQ:

«رهبری زمانی است که کسی حاضر است در جلو بایستد، به‌عنوان هدف یا قهرمانی که مسئولیت موفقیت یا شکست یک هدف را می‌پذیرد. هر کسی جرأت ندارد یک رهبر باشد و شخصا ریسک کند که با چنین مسئولیت‌هایی روبه‌رو شود.»

 


کتی ایسلی (Katie Easley)، مؤسس Kate Ryan Design:

«رهبری یعنی خارج شدن از محدوده‌ی آرامش و قبول خطر برای کسب پاداش.»


دارسی ایکنبرگ (Darcy Eikenberg)، پایه‌گذار RedCapeRevolution.com:

«رهبر کسی است که دقیقا می‌داند کارهای درست برای انجام چه هستند و اعتماد به نفس برای دانستن اینکه چه زمانی اشتباه می‌کند و شجاعت انجام کارهای درست را حتی در زمان‌های سخت دارد.»

 


مت بارنی (Matt Barney)، بنیان‌گذار و مدیر عامل LeaderAmp:

«رهبری یعنی با رویابافی در مورد آنچه ممکن است و قانع کردن دیگران برای کمک به شما برای تحقق بخشیدن به آن، آینده را به زمان حال بیاورید.»

 


رهبری،جری بولاندر (Jarie Bolander)، مدیر عملیات و از مؤسسان Lab Sensor Solutions:

«رهبری یعنی اهمیت دادن به هدف و افراد شرکت‌تان به جای مشکلات و موفقیت شخصی خود. رهبری یعنی داشتن چشم‌انداز بزرگ‌تر که در آن شرکت شما تلاش می‌کند به سوی آن برود و در عین حال مسیر را برای دیگران باز می‌گذارد تا رشد کنند و به رهبر تبدیل شوند.»


سوزان آشر (Susan Ascher)، مدیر عامل، پایه‌گذار و رئیس SusanAscher.com:

«رهبر کسی است که شما را به جایی می‌برد که تنها نیستید.»

رهبری چیست - انگیزه بخشیدن به دیگران

 


ماری هانسن (Marie Hansen)، رئیس کالج کسب‌وکار دانشگاه هوسن (Husson):

«رهبری یعنی استفاده از تأثیرگذاری یک نفر برای کمک در راهنمایی دیگران برای دستیابی موفق به یک هدف، بدون میل به شناخته شدن و عدم نگرانی از اینکه دیگران چه فکری می‌کنند و نیز با آگاهی از مسائل داخلی یا خارجی که ممکن است نتایج مورد نظر را تغییر دهند.»


رهبری،مایکل وومک (Michael Womack)، از مؤسسان hovelstay.com:

«رهبری به معنای یافتن شیوه‌هایی برای هدایت بهتر یا انگیزه دادن به تیم نیست، بلکه به معنای شروع از جایی که است همه با هم برابرند و در زمانی که دیگران نیاز به مربی دارند، شما به مربی تبدیل شوید.»


تام مدین (Tom Madine)، مدیرعامل و رئیس Worldwide Express:

«سبک‌های رهبری متفاوت هستند، اما هسته‌ی مرکزی همه‌شان چنین است: رهبران عالی باعث می‌شوند افرادی که رهبری می‌کنند به چیزی بیش از آنچه بدون رهبری به دست می‌آوردند، برسند. مؤثرترین رهبران این کار را نه با ترس، ارعاب یا کینه، بلکه با ایجاد توافقی بر یک هدف مشترک انجام می‌دهند.»


رهبری،استیو زیتچیک (Steve Zeitchik)، مدیرعامل Focal Point Strategies:

«رهبری یعنی تشویق دیگران برای پیگیری چشم‌انداز شما با معیارهایی که شما تعیین کرده‌اید تا جایی که به یک تلاش، چشم‌انداز و موفقیت مشترک تبدیل شود.»


کندرا کلمن (Kendra Coleman)، مشاور Sheppard Moscow:

«برای من، رهبری یک اقدام است، یک تصمیم برای موضع گرفتن یا گام برداشتن به‌منظور تشویق، الهام‌بخشی یا تحریک کردن دیگران برای حرکت کردن با شما. فراتر از این، مؤثرترین رهبران به‌ قدرت یا عنوان موقعیتی خود برای رهبری تکیه نمی‌کنند، بلکه توانایی آنها برای استفاده از قدرت شخصی‌شان در ترکیب با استفاده از تأثیرگذاری استراتژیک چیزی است که آنها را مؤثر می‌کند.»

 


رهبری،جوناس فالک (Jonas Falk)، مدیرعامل OrganicLife:

«رهبری توانایی قبول یک تیم متشکل از افراد متوسط و تغییر آنها به فوق ستاره‌هاست. بهترین رهبر کسی است که هر روز کارکنانش را تشویق می‌کند تا به بهترین‌ها برسند.»


سونی نیومن (Sonny Newman)، رئیس EE Technologies:

«رهبری یعنی تأثیرگذاری بر دیگران با شخصیت، فروتنی و الگو بودن‌. مشخص است که چه زمانی دیگران بدون هیچ اجبار یا تحمیلی از یک نفر پیروی می‌کنند.»


رهبری،دیوید کاسولو (David Casullo)، رئیس Bates Communications:

«رهبری یک عمل جمعی از سوی تک تک افرادی است که شما بر آنها تأثیرگذار هستید. رفتار شما (اقدامات و کلمات‌تان) تعیین می‌کند چگونه تأثیرگذار خواهید بود. کار ما به‌عنوان رهبران، انرژی دادن به دیگران است.»

برگرفته از: businessnewsdaily

احمدرضا کرامت

گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

https://keramatzade.com/10-Secrets-to-Business-Success

هوافضا به یک کارآفرین برجسته تبدیل شود. 

10 راز موفقیت در کسب‌ و‌ کار 


کسب و کار،ایلان ریو ماسک (Elon Reeve Musk) نمونه‌ی به تمام معنای یک انسان موفق است. ماسک در سه حوزه‌ی مهندسی، اختراع و سرمایه‌گذاری از جمله‌ی مجرب‌ترین‌ها شناخته می‌شود. وی فقط دو روز پس از آغاز به تحصیل در دوره‌ی دکترای فیزیک کاربردی در دانشگاه اِستَنفورد، از ادامه‌ی تحصیل صرف‌ نظر کرد تا در زمینه‌ی اینترنت، انرژی‌های تجدیدپذیر و هوافضا به یک کارآفرین برجسته تبدیل شود. ماسک در حال حاضر، مدیرعامل تِسلا موتورز (Tesla Motors)، مدیرعامل و مدیر ارشد فناوری اِسپِیس‌ایکس (SpaceX) و رئیس هیئت مدیره‌ی سولارسیتی (SolarCity) است. پیروزی وی در تحقق رؤیای کارآفرینی، یکی از الهام‌بخش‌ترین نمونه‌های موفقیت به شمار می‌رود. زندگی این نابغه‌ی 45 ساله‌ی آمریکایی-کانادایی پر از رازهای موفقیت در کسب‌ و‌ کار است که در این مقاله به 10 مورد برتر آن اشاره می‌کنیم.


1. کسب و کار ،تخت گاز نروید

 

مرکز کنترل اِسپِیس‌ایکس در کالیفرنیا
مرکز کنترل اِسپِیس‌ایکس در کالیفرنیا
 

 

ماسک هرگز در استخدام نیرو شتاب‌زده عمل نمی‌کند. به اعتقاد وی، استخدام نیرو فرآیندی است که به صرف وقت و انرژی نیاز دارد. عجله در این فرآیند و استخدام حساب نشده‌ی نیرو از چپ و راست، در نهایت موجب زیان یا حتی ورشکستگی شرکت خواهد شد. پس چنانچه از جمله کارآفرینانی هستید که قصد دارید کسب‌‌ و کار را وسعت ببخشید، در استخدام نیرو محتاط عمل کنید، چرا که قرار است در آینده‌ی نزدیک با همین کارمندان جدیدی که استخدام می‌کنید، تعاملات کاری داشته باشید. پس لازم است فقط افرادی را انتخاب کنید که قابلیت‌های‌شان مورد اطمینان باشد و شایستگی ورود به موقعیت شغلی پیشنهاد شده را داشته باشند.

 


2. در کسب‌ و کار احساسی عمل نکنید

 

دوراهی عقل و احساس

چنانچه طبق روال گذشته، هر بار که با تصمیمات طاقت‌فرسا مواجه می‌شوید، طوری عمل کنید که دیگران در نتیجه‌ی تصمیمات‌تان به گرفتاری و زحمت بیفتند، مسیر پیشرفت برای‌تان ناهموار خواهد شد. به عنوان شخصی که در رأس کار است، انتظار می‌رود در قبال مسائلی که به رشد و پیشرفت شرکت‌تان مربوط می‌شود، مسئولیت‌پذیر باشید. به موجب این مسئولیت‌پذیری، گاهی ناگزیر می‌شوید تصمیمی بگیرید که برای‌تان خیلی دشوار است. احساساتی شدن در چنین موقعیت‌هایی فقط به وخیم‌تر شدن اوضاع می‌انجامد. پس به عقل‌تان رجوع کنید و تمرکزتان را از دست ندهید.

 


3. کسب و کار ،پذیرای شکست باشید

 

انفجار موشک فالکون 9
انفجار موشک فالکون 9 سخت‌ترین شکست اِسپِیس‌ایکس در تاریخ 14 ساله‌ی این شرکت بوده است.

یادتان باشد تا طعم شکست را نچشید، هرگز نمی‌توانید به اهداف‌تان برسید. ماسک هر بار که دست به اقدامات پرریسک زده است، از احتمال بالای شکست در اقداماتش آگاه بوده است. به عبارت دیگر، احتمال بالای شکست هرگز باعث نشد که از حرکت به سوی موفقیت بترسد. به اعتقاد وی، وقتی تصمیم بگیرید تمام دنیا را شگفت‌زده کنید، کاملا طبیعی است که گاهی اوضاع به هم بریزد. پس بدانید که شکست، وسیله‌ی دستیابی به اهداف و آرزوهای زندگی‌ است.

 


 

4. کسب و کار ،از سخت‌کوشی هیچ گریزی نیست

 

کار و تلاش

 

کسی که حاضر نیست خودش را به زحمت بیندازد، چطور می‌تواند انتظار داشته باشد در زندگی به اهداف بزرگ و آنچنانی برسد؟ چنانچه اهل کار و تلاش نباشید، از عهده‌ی خودتان هم نمی‌توانید بربیایید، چه برسد به اینکه بخواهید یک شرکت را بگردانید. سختکوشی نه فقط در مدیریت کسب‌ و‌ کار به درد می‌خورد، بلکه از جمله اساسی‌ترین ملزومات دستیابی به اهداف دور و دراز است. اینکه فقط دست روی دست بگذارید و آرزو کنید اتفاق دلخواه‌تان بیفتد، یعنی توهم و خیال‌بافی. در زندگی واقعی لازم است خودتان دست به کار شوید و یک بار برای همیشه با موانعی که دیگران نتوانستند کنار بزنند، دست‌وپنجه نرم کنید.


 

5. کسب و کار ،به محدودیت‌های‌ خود اذعان داشته باشید

 

ایلان ماسک

 

ماسک علاوه بر اینکه به طرزی عالی توانست قابلیت‌هایش را به درستی بشناسد و پیگیری کند، به درستی درک کرد که نمی‌تواند همه‌ی وقت و انرژی خود را به اِسپِیس‌ایکس و تِسلا اختصاص دهد. شما هم لازم است از محدوده‌ی آسایش بیرون بزنید و خودتان را از تمامی عواملی که مانع‌تان می‌شوند، رها کنید. در عین حال، به محدودیت‌ها و نقاط ضعف‌ خود اذعان داشته باشید. فکر نکنید که با این کار، قابلیت‌های‌تان بی‌اهمیت شمرده خواهند شد، بلکه با این کار به خودتان فرصت می‌دهید که نقاط ضعف‌تان را برطرف کنید. مطمئن باشید در صورتی که به محدودیت‌های‌ خود اذعان داشته باشید، به هدف‌تان نزدیک‌تر خواهید شد.


6. کسب و کار ،هدف‌ زندگی‌تان را مشخص کنید

 

پیدا کردن هدف زندگی

 

سعی کنید در زندگی، یک هدف والا و البته مشخص داشته باشید تا بتوانید از پسِ تصمیمات بی‌شماری که زندگی، پیش روی‌تان قرار می‌دهد، بربیایید. وقتی هدف مشخصی داشته باشید، تصویر واضحی در ذهن‌تان شکل می‌گیرد که نشان می‌دهد چه تصمیمی باید بگیرید. ماسک از انگیزه‌ای که پشت راه‌اندازی اِسپِیس‌ایکس بود، آگاهی کامل داشت و درست به همین دلیل توانست خواسته‌اش را به هر قیمتی که بود، عملی کند. به اعتقاد وی، اغلب مردم، آینده‌ای را که بشر بتواند سفرهای بین‌‌ِ سیاره‌ای داشته باشد، الهام‌بخش‌تر و هیجان‌انگیزتر از آینده‌ای می‌دانند که بشر مجبور باشد برای همیشه تا زمان انقراض کامل در همین سیاره‌ محبوس بماند. با این اوصاف، ماسک به خوبی می‌دانست که چه هدفی دارد و این دقیقا همان چیزی است که در زندگی هر فرد از اهمیت بسزایی برخوردار است.

 


7. کسب و کار ،به ندای درون‌تان گوش دهید

 

 ایلان ماسک
سخنرانی ایلان ماسک در جشن فارغ‌التحصیلی دانشجویان دانشگاه کال‌تِک

 

شاید به نظر خیلی‌ها، ترک تحصیل از دانشگاه اِستَنفورد چیزی جز یک تصمیم احمقانه نباشد، اما واقعیت این است که ماسک می‌دانست چه راهی در پیش گرفته است. وی در این تصمیم از ندای درونی خود پیروی کرد و چشم‌اندازی را که برای آینده‌اش در نظر داشت، وسعت بخشید. گاهی وقت‌ها گوش دادن به ندای درون می‌تواند خیلی ثمربخش باشد و به یکی از عالی‌ترین و مؤثرترین تصمیمات زندگی‌تان بینجامد.

 


8.کسب و کار ، از اینکه متمایز باشید نترسید

 

متمایز بودن

 

سعی کنید برای مقابله با چیزی که همه کورکورانه دنبالش می‌کنند، جسارت کافی داشته باشید. چنانچه هدف‌تان چیزی است که قبلا توسط شخص دیگری محقق شده است، پس بدانید که قابلیت‌های‌تان را برای تحقق اهداف عالی‌تر دست کم گرفته‌اید. یاد بگیرید که به تایید دیگران نیازی نداشته باشید و برای‌تان مهم نباشد که دیگران چطور قضاوت‌تان می‌کنند. به خودتان ایمان بیاورید و بدانید که خودتان می‌توانید بهترین قضاوت را در مورد تصمیمات‌تان داشته باشید.

 


9. کسب و کار ،اطراف‌تان را از افراد جربزه‌دار پر کنید

 

ایلان ماسک و فرانتس فون هولزهاوزِن (Franz von Holzhausen)، از طراحان تسلا
ایلان ماسک و فرانتس فون هولزهاوزِن (Franz von Holzhausen)، از طراحان تسلا

 

کسب و کار ،افرادی که بیشترِ وقت‌تان را با آنها می‌گذرانید، تأثیر بسزایی روی شما و طرز فکرتان می‌گذارند. پس چه بهتر که اطراف‌تان را از افراد باهوش و کاردان پر کنید. به این منظور، لازم است روی مهارت‌های درون‌فردی از قبیل مهارت‌های ارتباطی حسابی کار کنید. با گذشت زمان، متوجه خواهید شد که طرز فکر و راهکارهایی که در پیش می‌گیرید، تا حد زیادی از اطرافیان‌تان تأثیر پذیرفته است.


 

10. کسب و کار ،از کار خیر غافل نشوید

 

کمک به دیگران

کسب و کار ،بسیار عالی و ستودنی است که به اهداف‌تان دست پیدا کرده‌اید و اکنون در حال تجربه‌ی موفقیت و لذت‌های مربوطه هستید. یادتان باشد در اوقات شادی نسبت به دیگران سخاوتمند باشید. شاید خودتان هم در مراحل اولیه قبل از اینکه به موفقیت برسید، سختی‌های زیادی کشیده باشید. پس حتما حال افرادی را که در سختی زندگی می‌کنند، عمیقا می‌فهمید. ماسک بخش قابل توجهی از ثروتش را به کمپین «عهد بخشندگی» (Giving Pledge) بخشیده است. این کمپین در سال 2010 توسط بیل گیتس و وارِن بافِت راه‌اندازی شد. این کمپین از ثروتمندان دنیا دعوت کرده است، ثروت‌شان را در امور خیریه خرج کنند.

 

برگرفته از: listaka.com

احمدرضا کرامت

گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده