برای بسیاری از افراد «کسب و کارهای خانوادگی» معادل یک شرکت کوچک یا شاید متوسط است که بهصورت محدود فعالیت دارد و با مشکلاتی مانند «چه کسی رئیس باشد؟»، سروکار دارد. اگرچه کسب و کارهایی که «مامان و بابا»ها راه میاندازند کموبیش چنین ویژگیهایی دارند، اما نباید از قدرت غولهای تجاری دنیا که مدیریت خانوادگی دارند، غافل شد. پژوهشی در دانشگاه پلیتکنیک مونترال مبتنی بر بررسی 149 کسب و کار خانوادگی با درآمدی بیشتر از یک میلیارد دلار، نشان داد: کسب و کارهای خانوادگی در دوران رونق اقتصادی نسبت به کسب و کارهای دیگر درآمد بیشتری خلق نمیکنند، اما در دوران رکود و بحران عملکرد بسیار بهتری دارند. همچنین در درازمدت و در چرخهی بین 1997 تا 2009 عملکرد مالی کسب و کارهای خانوادگی بهتر از کسب و کارهای دیگر بوده. با ما همراه باشید تا از دلایلی که منجر به این تفاوت در عملکرد میشوند، آگاه شوید.
30 درصد از فروش سالانهی شرکتهایی که بیش از یک میلیارد دلار فروش دارند، توسط چنین شرکتهایی ایجاد میشود. از جملهی این شرکتها میتوان به والمارت، سامسونگ، تاتا (Tata) و شرکت خودروسازی پورشه اشاره کرد که بهتر است بدانید اینگونه شرکتها در حال گسترش روزافزون هستند. نوع مالکیت منحصربهفرد کسب و کارهای خانوادگی در درازمدت، مسیر حرکت مشخص و معینی ایجاد میکنند که دیگر کسب و کارهای رایج معمولا از آن بیبهرهاند، اما دانش اندکی دربارهی دلیل تفاوت کسب و کارهای خانوادگی با کسب و کارهای دیگر وجود دارد. برخی پژوهشها نشان میدهند کسب و کارهای خانوادگی در درازمدت بهتر از کسب و کارهای دیگر عمل میکنند، درحالی که برخی پژوهشها، عکس این را نشان دادهاند.برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه دانشگاه پلیتکنیک مونترال، پژوهشی روی شرکتهای خانوادگی در کشورهای مختلف از جمله ایالات متحده، کانادا، فرانسه، اسپانیا، پرتغال، ایتالیا و مکزیک با درآمد بیش از یک میلیون دلار انجام داد. سهام چشمگیری از این کسب و کارها، نه لزوما اکثریت، متعلق به یک خانواده بود و اعضای خانواده در هیئت مدیره و همچنین در مدیریت شرکت نقش فعالی داشتند. روشهایی که این دو نوع از شرکتها برای موفقیت خود استفاده کردهاند و عواملی که عملکرد آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، مورد بررسی قرار گرفته است.
این پژوهش به این نتیجه رسید که کسب و کارهای خانوادگی بر استقامت و انعطاف نسبت به عملکرد تمرکز بیشتری دارند. اینگونه کسب و کارها درآمد چشمگیر دوران رونق را برای افزایش توانشان در گذر از روزهای سخت ذخیره میکنند. مدیرعامل یک کسب و کار خانوادگی به همان محرکهای مالی یک مدیرعامل کسب و کار غیرخانوادگی اهمیت میدهد، اما تعهدات خانوادگی باعث میشود تصمیمهای راهبردی متفاوتی بگیرد. مدیر یک کسب و کار خانوادگی با دید بلندمدت 10 تا 20 ساله و با در نظر گرفتن ثمرات کسب و کار برای نسل بعد، تصمیمگیری میکند. همچنین این مدیران در زمینهی مدیریت بحران بهتر از حوزهی بهرهگیری از فرصتها عمل میکنند.
کسب و کارهای خانوادگی میتوانند در برنامه ریزی و مدیریت درازمدت الگو باشند. این پژوهش نشان داد: برخی از کسب و کارهای غیرخانوادگی از روشهای مدیریتی کسب و کارهای خانوادگی تقلید میکنند. همانطور که پیشتر بیان کردیم کسب و کارهای خانوادگی در دوران خوب اقتصادی ضعیفتر از دیگران و در بحرانها پیشقراول هستند.
اکنون به دلایل استقامت و انعطافپذیری بیشتر کسب و کارهای خانوادگی میپردازیم. این پژوهش 7 دلیل را شناسایی کرد.
یک کسب و کار خانوادگی را میتوان از دفتر مرکزی آن شناخت! برخلاف بیشتر شرکتهای بزرگ چندملیتی، این کسب و کارها دفتر لوکسی ندارند. به قول مدیرعامل یکی از کسب و کارهای خانوادگیِ مورد بررسی در این پژوهش: «راحتترین درآمد، پولی است که خرجش نکردیم!» شرکتهای بسیاری به دنبال اعطای سهام به مدیران و کارکنان هستند تا مشکلات ناشی از رویهی رایج کارفرما-کارمند را کاهش دهند، اما کسب و کارهای خانوادگی چون سرمایهی شرکت را سرمایهی خانواده میدانند، تلاش میکنند داراییشان را نگاه دارند. با بررسی عملکرد مالی شرکت در یک چرخهی اقتصادی، مشاهده میکنید کسب و کارهای خانوادگی که با ساختار مالی سادهتری دوران بحران را پشت سر گذاشتهاند، زیان کمتری متحمل شدهاند.
کسب و کارهای خانوادگی نسبت به هزینههای کلان بسیار با احتیاط تصمیم میگیرند. به قول مدیرعامل یک کسب و کار خانوادگی: «ما یک قانون طلایی داریم! بیشتر از دخلمان خرج نمیکنیم». این قانون ظاهرا بسیار معقول و منطقی به نظر میرسد، اما در واقعیت کمتر مدیرعاملی در کسب و کار غیرخانوادگی به آن توجه میکند. بهطور مثال اگر درآمد خالص یک کسب و کار خانوادگی سالانه، 450 میلیارد تومان باشد، تلاش میکنند مخارج سالانهشان را زیر 400 میلیارد تومان نگاه دارند و باقیماندهی این پول را برای روز مبادا ذخیره کنند.
در بیشتر کسب و کارهای خانوادگی برای تصمیم گیری دربارهی پروژههای کلان، نخست سودآوری خود پروژه بررسی میشود و سپس با پروژههای دیگر که از نظر هزینه با معیارهای مالی شرکت همخوانی دارند، مقایسه میشود. بنابراین به دلیل این سختگیری و تمایل به سرمایه گذاری در پروژهها بااطمینان بالا، در دوران رونق اقتصادی فرصتهای خوبی را از دست میدهند، اما در مقابل در بحرانها کمتر زیان میکنند؛ زیرا از پروژههای با ریسک بالا که ممکن است تبدیل به «چاه ویل» شوند، اجتناب میکنند.
میزانی از بدهی معقول و متناسب، یک نکتهی مثبت بهشمار میرود؛ زیرا باعث میشود اهرمهای مالی، خلق ارزش را بیشینه کنند. درحالی که کسب و کارهای خانوادگی نسبت به بدهی با احتیاط رفتار میکنند. بدهی باعث میشود در دشواریها آزادی عمل کمتری داشته باشید و به معنای رجوع به سرمایهگذارانی خارج از خانواده است. در پژوهش پیشگفته در طی سالهای 2001 تا 2009، بدهی به طور متوسط 37 درصد سرمایهی شرکتهای خانوادگی را تشکیل میدهد. این رقم برای شرکتهای دیگر 47 درصد است. در نتیجه کسب و کارهای خانوادگی مجبور به پرداخت هزینههای هنگفت برای بقا در دوران رکود نشدند. به نقل از یکی از مدیران کسب و کار خانوادگی: «ما با جسارت پولدار نشدهایم! در حقیقت ما خیلی محتاطانه پولمان را به جای سپردن به بانکها درون شرکت نگه میداریم».
اجتناب از توسعه و دگرگونی با خرید شرکتهای مختلف شاید سختترین کار یک مدیر باشد. کسب مالکیت شرکتهای جدید و افزودن زیرمجموعهها با مخاطرهی بسیار همراه است، اما فرصتهایی هم به دنبال دارد. کسب و کارهای خانوادگی بیشتر به شرکتهای کوچک در نزدیکی پایگاه اصلیشان و توسعهی جغرافیایی طی قرادادهایی ساده تمایل دارند. این اصل یک استثنا دارد؛ زمانی که اعضای خانواده به این نتیجه برسند که بخش سنتی نیازمند تغییرات ساختاری و حتی توسعه است یا باور داشته باشند بدون همراهی با بدنهی صنعت، بقای درازمدت آنها به خطر میافتد. اما شرکتهای خانوادگی معمولا معاملهگرهای فعالی نیستند و رشد طی یک روند طبیعی و شراکت را به خرید شرکتهای دیگر ترجیح میدهند. مدیر منابع انسانی یک کسب و کار موفق خانوادگی به ما گفت: «ما علاقهای به خرید شرکتهای بزرگ نداریم؛ روند یکپارچهشدنشان پرمخاطره است و کافی است در زمان اشتباه اقدام کنید تا صاحب یک شرکت در معرض سقوط شوید. علاوهبر آن ممکن است مجبور شوید فرهنگ شرکت را جایگزین کنید».
تعداد زیادی از کسب و کارهای خانوادگی مانند میچلین و والمارت در طول سالها بر هستهی نخستین فعالیتشان تمرکز کردهاند. با اینکه تجربه نشان داده است ایجاد تنوع در سطح فردی سادهتر از اقدام آن در سطح کلان مانند شرکت است. بسیاری از کسب و کارهای خانوادگی از جمله کارگیل (Cargill)، تاتا و الجی نسبت به شرکتهای دیگر زمینهی فعالیت بسیار متنوعتری دارند. در مطالعهی انجام شده، 46٪ کسب و کارهای خانوادگی از تنوع چشمگیر برخوردار بودند ولی تنها 20٪ کسب و کارهای غیرخانوادگی زمینهی فعالیت متنوع داشتند. برخی از آنها طی یک روند طبیعی وارد زمینهی فعالیت جدیدی شدهاند؛ برخی دیگر شرکتهای جدید را خریدهاند و فعالیتشان را حول این شرکت (با زمینهی فعالیت متفاوت) جدید توسعه دادهاند. مدیران کسب و کارهای خانوادگی معتقدند تنوع و گوناگونی در دوران رکود روشی کلیدی برای حفظ سرمایهی خانواده است.
کسب و کارهای خانوادگی جاهطلبی زیادی برای شناخته شدن در خارج از مرزها دارند. آنها نسبت به کسب و کارهای غیرخانوادگی درآمد بیشتری از فروش خارجیشان کسب میکنند. البته توسعهی این کسب و کارها در خارج از مرزها، روندی طبیعی دارد یا ناشی از خرید شرکتهای کوچک محلی است که گردش مالی بالایی ندارند. همچنین کسب و کارهای خانوادگی برای نتیجهگرفتن از یک بازار جدید بسیار شکیبا هستند. مدیرعامل یکی از کسب و کارهای بزرگ جهانی معتقد است «ما بدون پذیرش زیان داخلی طی 20 سال گذشته، نمیتوانستیم به یک کسب و کار پیشرو در جهان تبدیل شویم».
ماندگاری کارکنان در کسب و کارهای خانوادگی بیشتر و بهتر از کسب و کارهای غیرخانوادگی است. رهبران کسب و کارهای خانوادگی برای مزیتهای همکاری طولانیمدت از جمله اعتماد بیشتر، شناخت بهتر کارکنان و تصمیمهای آنان و فرهنگ قویتر ارزش قائلند. کسب و کارهای خانوادگی ویژگیهایی مشابه «سازمانهای با قابلیت اعتماد بالا» دارند. در این سازمانها همکاری بلندمدت کارکنان متخصص منجر به خلق تیمهای کاری پویا و کارآمد و یک الگوی فکری جامع میشود که به تحقق اهداف کمک میکند. مدیرعامل یکی از کسب و کارهای موضوع پژوهش مذکور میگوید: «شاید باهوشترین کارکنان را نداشته باشیم، اما آنها کارشان را بهتر از هر کسی بلدند و هنگام بروز مشکلات، کل تیم به سرعت واکنش نشان میدهند».
جالب است که کسب و کارهای خانوادگی برای حفظ کارکنان کمتر به محرکهای مالی تکیه میکنند. آنها بر خلق فرهنگ تعهد و تحقق اهداف، اجتناب از تعدیل نیرو در دوران رکود، سپردن جایگاههای بالا به اعضای دورن سازمان و سرمایهگذاری روی افراد تأکید میکنند. کسب و کارهای خانوادگی نسبت به کسب و کارهای دیگر هزینهی بیشتری را صرف آموزش کارکنان میکنند.
با آزمون این 7 اصل متوجه هماهنگی و همافزایی آنها خواهید شد. تحقق یکی از آنها، پیگیری بقیهی آن را سادهتر میکند. صرفهجویی و بدهی اندک احتمال تعدیل نیرو را کاهش و در نتیجه ابقای نیروی کار را تقویت میکند. توسعهی جهانی منجر به تنوع و کاهش ریسک میشود. خرید شرکتهای کمتر به معنای بدهی کمتر است. پول پساندازشدهی ناشی از صرفهجویی را میتوان با دقت و احتیاط در صرف هزینههای کلان، در موارد مناسب سرمایهگذاری کرد. این اصول در خلاء عمل نمیکنند، بلکه هر یک دیگری را تقویت میکند.
مدیران کسبوکارهای خانوادگی از وجود رقبایی که دست به انتخابهای شگفتانگیز و تصمیمگیریهای مخاطرهآمیز میزنند، آگاهند. آنها میدانند که احتیاط بیش از حد باعث میشود برخی فرصتها را از دست بدهند، اما امیدوارند در گذر زمان و با تغییر چرخهی اقتصادی و گذر پیوسته از رونق به رکود، درآمد بیشتری خلق کنند.
تکرار این چرخهها سریعتر شده است. با ادامهی این روند استراتژی تمرکز بر انعطاف و استقامت که در کسب و کارهای خانوادگی جاری است، هواداران بیشتری پیدا میکند. در اقتصاد جهانی امروز که بحرانها یکی پس از دیگری رخ میدهند، پذیرش درآمد کمتر در دوران رونق برای تضمین بقا در دوران رکود، ترفندی است که مدیران با خشنودی آن را بهکار میبندند.
گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده
Family businesses
منبع : hbr
سیستم مدیریت کسب و کار در ایالات متحده در سراسر جهان تحسین میشود و خیلی از کشورها سعی در تقلید از آن دارند. دو خصوصیت برجستهی این سیستم اشتیاق برای ساختن آیندهای بهتر و تمایل به تغییر در راستای رسیدن به آن هدف هستند. هیچ جامعهای به این اندازه در ایجاد کسب و کارهای جدید جرئت و جسارت ندارد. ما گاهی انقدر غرق در ایدهها و افکار خودمان میشویم که فراموش میکنیم باید اصولی ابتدایی را از دیگران بیاموزیم و چه چیزی مهمتر از آموختن اصول مدیریت از بزرگترین و موفقترین شرکتهای جهان است.
بسیاری از کارآفرینان حتی بدون آموزش دیدن، از نظر فنی در زمینهی فعالیت خود متخصص هستند و اصول مدیریتی را هم خوب میشناسند. در اینجا منظور ما از «مدیریت»، بخشی از کسب و کار است که به تخصصهای فنی مربوط نمیشود، بلکه بیشتر به فعالیتهای پشت صحنه میپردازد. علت ناموفق بودن کسب و کارهای کوچک، در همان سالهای ابتدایی، عدم مدیریت صحیح است. علت ناموفق بودن آنها ضعف در محصولات یا خدمات نیست، بلکه به نبود مدیریت صحیح در پشت صحنه مربوط میشود.
بهمحض اینکه کسب و کاری رشد کرد و به سطح خاصی رسید، تکنیکهای مدیریتی باید تغییر کند، در غیر این صورت کسب و کار مورد نظر با مشکل مواجه خواهد شد. این سطح برای بسیاری از کسب و کارهای کوچک داشتن حدود 5 تا 15 کارمند و فروش سالانهی 1 تا 3 میلیارد تومان است. گاهی این مبلغ بیشتر و گاهی هم کمتر است، با این حال، وقتی کسب و کارهای کوچک به این مرحله میرسند، صاحب آن کسب و کار باید تغییر کند و به جای مدیریت محصولات، مدیریت انسانها را بر عهده بگیرد و از متخصص فنی به متفکر راهبردی تبدیل شود. این امر یعنی ایجاد تغییر در بسیاری از عادات و همه میدانیم این کار آسان نیست، اما اگر مدیر نتواند رشد کند، باید شاهد عدم موفقیت در کسب و کارهای کوچک خود باشد.
مهمترین مزیت آنها نسبت به کسب و کارهای کوچک ناموفق این است که مدیرانشان خصوصیات فردی خود را به هدف پیشرفت در کسب و کارشان تغییر داده و بهبود بخشیدهاند. در کل، آنها نگاه مثبتی به کسب و کارشان و زندگی در معنای کلی آن دارند.
بیست سال دیگر از کارهایی که در زندگی انجام ندادهاید بیشتر پشیمان خواهید شد تا از کارهایی که انجام دادهاید. پس بادبانها را بکشید و از بندر امن دور شوید. کشتی خود را به دل باد بسپارید تا سرزمینهای جدید کشف کنید و رؤیاها در سر بپرورانید.
– مارک تواین
موفقیت در کسب و کارهای کوچک ناشی از ثابت قدم بودن مدیران آنهاست.
اگر بدون کار و تلاش بهدنبال موفقیت میگردید، به فرهنگ لغات مراجعه کنید.
– ماری بی. اسمیت
آنها مدیران صبوری هستند.
کارآفرینان موفق افرادی هستند که بین مانع و فرصت تفاوتی قائل نمیشوند، بلکه از هر دوی آنها به نفع خود استفاده میکنند.
– ویکتور کیام
آنها پشتکار دارند.
بسیاری از شکستهای دنیا به این دلیل است که افراد هنگام تسلیم شدن نمیدانستند چقدر به موفقیت نزدیک شده بودند.
– توماس ادیسون
دومین نکته این است که صاحبان کسب و کارهای کوچک موفق، از ابتدا طرحی تجاری و راهبردی برای کسب و کارشان طراحی میکنند که بهوضوح مفهوم کسب و کار، رسالت و فلسفهاش را توضیح میدهد. در این سندِ مکتوب، آنها اهداف شخصی را در کنار اهداف تجاری تعیین میکنند و زمان مشخص و استراتژیهایی برای رسیدن به آن اهداف در نظر میگیرند.
سومین راز موفقیت کسب و کارهای کوچک این است که صاحبان آنها ساختاری سازمانی توسعه دادهاند که مانند دستگاهی کار میکند که به خوبی روغنکاری شده است. این ساختار، بههمراه تمامی سیاستها و روالهایش، تمام افرادی را که نقشی در کار دارند، تشویق میکند تا نهایت تلاششان را انجام دهند و برای افرادی که کارشان را به بهترین نحو انجام میدهند پاداش در نظر میگیرد و افرادی که رفتارهای مورد انتظار را از خود نشان نمیدهند، تنبیه میکند. جایگاه، وظایف و مسئولیتها کاملا مشخص و به افراد مورد نظر منتقل شدهاند و عملکرد آنها بهطور منظم بررسی میشود. آموزش، برنامههای توسعهی شغلی و طرحهای مربوط به پاداشها به شکلی طراحی شده است که تمامی افراد را به بالاترین حد مشارکت تشویق میکند. مدیران کسب و کارهای کوچک موفق، کارمندان و شرکایشان را ارزشمندترین دارایی خود میدانند.
چهارمین و آخرین راز موفقیت کسب و کارهای کوچک، توسعهی سیستمهای پشتیبانی عملیاتی است. این سیستمها میتوانند مالی یا غیرمالی، دستی یا خودکار باشند و هدف آنها، پشتیبانی از تمامی فعالیتهای سازمان و کارآمد کردن آنهاست. اگر این سیستمها خوب طراحی شده باشند، میتوانند مدیران را از بار بسیاری از فعالیتهای روزانه خلاص کنند و به آنها زمان بیشتری برای رسیدگی به طرحهای راهبردی بدهند. اطلاعات به دست آمده از این سیستمهای ردیابی، اطلاعاتی حیاتی دربارهی فروش، نقدینگی و دیگر اطلاعات مالی هستند که به مدیران مربوطه برای گرفتن بهترین تصمیمات در اسرع وقت کمک میکنند. آنها قبل از اینکه خطری در سیستم دیده شود، به مدیران اخطارهای لازم را میدهند.
بهطور خلاصه، چهار راز موفقیت کسب و کارهای کوچک به شرح زیر هستند:
1. صاحبان کسب و کارهای موفق، رفتارهای مثبت، تعهد، صبر و پشتکار را در خود ایجاد کردهاند.
2. یک طرح تجاریِ صحیح و راهبردی وجود دارد.
3. ساختاری سازمانی ایجاد شده است که افراد را تشویق میکند نهایت تلاششان را در وظایف محولهی خود انجام دهند.
4. از سیستم پشتیبانی عملیاتی استفاده میشود که عملکردها را ردیابی و مدیران ارشد را از بار فعالیتهای کوچک روزانه خلاص میکند، در حالی که اطلاعات مهمی برای مدیریت صحیح کسب و کار در اختیارشان قرار میدهد.
کسب و کارهای موفق در چارچوب برنامهریزیشدهای فعالیت میکنند. طرح تجاری که به موفقیت در کسب و کارهای کوچک منجر میشود، معمولا برای دو یا سه سال نوشته میشود. این طرح، رسالت شرکت را در خدماترسانی به مشتریانش توضیح میدهد. نقاط قوت شرکت را در تجارت و بازاریابی تجزیه و تحلیل میکند. نقاط ضعف را پیدا و راههای غلبه بر آنها را شناسایی میکند. بازار هدف و استراتژیهای قیمتگذاری را مشخص میکند. همچنین استراتژیهای همکاری یا مشارکت با دیگر کسب و کارها را شناسایی میکند که برای رسیدن به موفقیت حیاتی هستند. این طرح دیگر موقعیتهای حیاتی برای سلامت و موفقیت در کسب و کارهای کوچک در بلندمدت را نیز به خوبی توضیح میدهد.
با داشتن طرح تجاری دقیق و حسابشده، شانس رسیدن به موفقیت در کسب و کارهای کوچک بسیار زیاد است. بدون داشتن یک طرحی تجاری مؤثر، کسب و کار شما به سمت شکست پیش میرود. یک ضربالمثل آمریکایی میگوید: «شکست در برنامهریزی به معنای برنامهریزی برای شکست است».
اجازه دهید در اینجا نگاه دقیقتری به ساختار سازمانی بیندازیم.
مهمترین بلوکهای سازندهی ساختار سازمانی به شرح زیر هستند:
وقتی تمامی اجزای سازمانی در جای خود قرار داشته باشند و بهصورت روزانه مورد استفاده قرار بگیرند، سازمان از ساختار و هدف برخوردار خواهد بود. کارمندان میدانند شرکت به کدام سمت حرکت میکند و دقیقا نقش خودشان را در این حرکت خواهند شناخت. ایشان میدانند مرز رفتارهایی که از آنها انتظار میرود چیست و در ازای عملکرد خوبشان پاداش دریافت خواهند کرد.
سادهترین نوع سیستم، فرمی است مانند فرم درخواست استخدام یا اعتبار، مجوز برگشت محصول یا سند اجازهی حملونقل. مثالهای دیگر از سیستم شامل پیشبینی و مدیریت نقدینگی، برنامهی بودجه، گزارش مغایرت و توزیع پاداشها هستند. بسیاری از این سیستمها معمولا با روشهای پشتیبانی کامپیوتری مانند مایکروسافت اکسل یا نرمافزارهای تخصصی دیگری همراه هستند.
یکی از مهمترین سیستمها برای کسب و کارهای کوچک، سیستم حسابداری است که میتواند سیستم سادهای مانند QuickBooks یا Peachtree باشد. این سیستمهای ساده معمولا برای کسب و کارهای غیرتولیدی مناسب هستند که فعالیتشان در حد خرید و فروش است. آنها همچنین میتوانند مشتریان، فروشندهها، حسابهای پرداختی و دریافتی را به خوبی مدیریت کنند. در نهایت، این قابلیت را دارند که گزارشهای عالیِ مدیریتی تهیه کنند.
برای کسب و کارهایی که تولیدی هستند و بعد از خرید مواد اولیه محصولی را تغییر میدهند یا تولید میکنند یا برای کسب و کارهای خردهفروشی در مقیاس بزرگ، نرمافزارهای خاصِ این صنایع شاید مناسبتر باشند. قبل از خرید این سیستمها باید دقت شود، چون این سیستمها برای استفادهی بلندمدت خیلی گرانتر از سیستمهای ساده هستند، محاسبهی هزینهی محصولات را به خوبی انجام میدهند، ولی معمولا از عهده حسابرسیهای معمولی به خوبی بر نمیآیند و فرمت مشخصی برای تهیهی گزارش دارند که معمولا به سختی میتوان آن را تغییر داد.
فرقی نمیکند چه نوع کسب و کاری داشته باشید، به هر حال، داشتن بستهی نرمافزاری حسابداری برای محاسبهی معاملات روزانه در زمان واقعی که استفادهی آن برای کارمندان راحت باشد، بخشی از نیازهای اولیهتان است. در دنیای کسب و کار امروز که به سرعت در حال تغییر است، نمیتوان منتظر حسابدارها ماند تا هفتهها و حتی ماهها برای تهیهی گزارش وقت صرف کنند.
دیگر سیستمهایی مورد نیاز برای کسب و کارهای کوچک به شرح زیر هستند:
بهطور خلاصه، اصول مدیریتی برای موفقیت در کسب و کارهای کوچک که در این مقاله مطرح شدند، میتوانند بهعنوان چهار پایهی یک صندلی در نظر گرفته شوند. صندلیای که یک یا دو پایه داشته باشد کاملا بیثبات است. صندلیِ سهپایه کمی ثباتش بیشتر است، ولی اگر وزن زیادی روی آن قرار بگیرد، واژگون میشود. باثباتترین صندلی باید چهار پایه داشته باشد.
یک بار دیگر چهار راز که موفقیت کسب و کارهای کوچک شما را تضمین میکنند یادآوری میکنیم:
کسب و کاری که از این چهار رکن اصلی برخوردار باشد، شانس بیشتری برای موفقیت دارد.
گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده
What is the secret of success for small businesses?
منبع : businessknowhow