روابط عاطفی معمولا پرفرازونشیباند، اما همین فراز و نشیبهاست که سبب میشود صمیمیت در رابطه عاشقانه شما و شریک زندگیتان افزایش یابد. حتما از خودتان پرسیدهاید که چگونه میتوان به فضای صمیمی و رمانتیک اوایل رابطه بازگشت؟ به شما توصیه میکنیم برای دانستن پاسخ، این مقاله را دنبال کنید.
حتما بخوانید: 15 دلیل که مشخص می کند شما با یک مرد خوب هستید
آیا تاکنون به این فکر کردهاید که واقعا چه چیزهایی در رابطهی عاطفی شما را خوشحال میکند؟ مردم معمولا به هزار چیز که آنها را ناراحت میکند، فکر میکنند؛ اما هرگز دربارهی چیزهایی که خوشحالشان میکند، نمیاندیشند. از خودتان بپرسید: «واقعا دوست دارم چه چیزی بینمان اتفاق بیفتد؟» در رابطهی عاطفیتان هیجان را ترجیح میدهید یا به دنبالِ مهر و محبت هستید؟ دوست دارید اتفاقات رمانتیک را تجربه کنید؟ میخواهید از روزمرگی و یکنواختی در بیایید؟ بهتر است هدفتان بیشتر دربارهی احساسات کلی بین خودتان باشد، نه دربارهی سلسله رویدادهای خاصی که دوست دارید اتفاق بیفتند. هنگامی که فقط به یک ایدهی خاص میچسبید، ناامید میشوید و اجازه نمیدهید فضایی که برای صمیمیت در رابطه عاشقانه بین شما و شریک زندگیتان لازم است به شکل طبیعی بهوجود بیاید.
فکرکردن به اینکه چه توقعاتی از شریک زندگیتان دارید کار آسانی است، اما دربارهی خودتان چطور؟ خودتان چه کاری میتوانید انجام بدهید که به تحققیافتن این خواستهها کمک کند؟ از اینکه قدمهای بزرگ بردارید یا با صراحت صحبت کنید نترسید. مردم اغلب فکر میکنند بیش ازاندازه دربارهی خواستههایشان حرف میزنند و هنگامیکه شریک زندگیشان درک نمیکند یا به آن ترتیب اثر نمیدهد، آزرده میشوند. آنها سعی میکنند تاجایی که امکان دارد از بیان خواستههایشان پرهیز کنند، زیرا میترسند احمق به نظر برسند یا دچار ناامیدی شوند. بااینحال، باید گاهی سپرتان را بیندازید و مقاومت نکنید. باید برای دریافت عشق از جانب شریک زندگیتان گاهی هم آسیبپذیر باشید.
وقتی پای عشق به میان میآید، شجاعت به خرج دهید. خانم «تامسن فایراستون» (Tamsen Firestone) در کتاب خود به نام «جسارت عشق» (Daring to Love) میگوید: «هرگز فراموش نکنید که عشق فقط یک اسم (اسم از نظر دستور زبان) نیست؛ عشق فعل نیز هست؛ عشق عمل است. توانایی شما برای انتخاب کارهایی که دوست دارید انجام دهید، منبع بزرگترین قدرت و آزادی شما در زندگی است.» البته این بدان معنی نیست که یک اتاق را پر از گلهای رز کنید یا برنامهی خاصی بچینید و کارهای خاصی انجام بدهید. حتی یک قدردانی ساده یا رفتار محبتآمیز گاهی میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. با کارهای خیلی کوچک هم میتوانید شریک زندگیتان را غافلگیر کنید. میتوانید تمام توجه و محبتتان را نثارش کنید. هر کاری که به ذهنتان میآید، بروید و انجامش بدهید، نیاز نیست مدتها با خودتان دربارهی آن تحلیل و بررسی کنید.
حتما بخوانید: 19 اعمالی که زوج های خوشبخت و موفق پس از کار انجام می دهند
بسیاری از مشکلات زندگی زناشویی و زوجها هنگامی شروع میشود که هریک از زوجین، کارها و رفتارهای خود را با دیگری مقایسه میکند. افراد زیادی هستند که وسوسه میشوند کارهایی را که انجام میدهند بشمارند و بگویند: «میبینی؟ من این کارها را انجام میدم ولی تو چیکار میکنی؟ هیچی!». یا میگویند: «من سخت تر کار میکنم، من دارم بیشتر تلاش میکنم و تو بیخیالی!» سپس یکدیگر را به بادِ انتقاد میگیرند. در این میان، حتی ممکن است کارهایی که طرفِ مقابل انجام میدهد، اصلا به چشم نیاید، چراکه فرد جز کارهای خودش چیز دیگری را نمیبیند.
فراموش نکنید که شریک زندگیتان هم مانند خودتان، دنیای شخصی خودش را دارد. شاید حتی برخی از این موارد به شما ارتباط نداشته باشند و با تمایلات و علایق شما سازگار نباشند. بااینحال، بهجاست که در این شرایط کنارش باشید، حتی وقتی که در دنیای خودش غرق شده است. اشکالی ندارد که بگذارید هرازگاهی این وضعیت روی دهد. باید بپذیرید که هریک از شما دنیایی منحصربه فرد و مجزا نیز دارید.
البته این بدان معنا نیست که باید برای فردی که همیشه نامهربان و خودخواه است یا کاری برای خوشحالی شما نمیکند، حاضر به خدمت باشید و از او حمایت کنید. با این حال، مقایسه کردنهای بیمورد دربارهی فردی که شریک زندگی شماست «ندای منتقد درونی»تان را فعال خواهد کرد. این ندای درونی همان چیزی است که سبب میشود مسائل را در درون خودتان تفسیر کنید و اینکار نه تنها شما را تضعیف میکند، رابطهتان را هم خراب میکند. درنهایت این فقط شما هستید که ضرر میکنید و شاید دیگر نتوانید صمیمیت در رابطه عاشقانه نسبت به شریک زندگیتان پیدا کنید.
ندای منتقد درونی همیشه میتواند مواردی را پیدا کند که شریک زندگیتان باید بیشتر به انجام آنها بپردازد و بنابراین شما را وادار به انتقاد از او میکند. هنگامی که این ذهنیت به شما فشار میآورد، درک درست مسائل برایتان دشوار میشود. فراموش میکنید عشق رقابت نیست. یادتان میرود محبت چیزی نیست که با آن قدرتنمایی کنید. سخاوتمند و مهربان باشید، زیرا این همان راهکاری است که میتواند صمیمیت در رابطه عاشقانه بین شما و شریک زندگیتان بهوجود آورد. انتخاب با خودتان است.
حتما بخوانید: 10 نوع از زنانی که مردان نمی خواهند با آنها ازدواج کنند
یکی از بهترین روشهایی که میتواند رابطهی صمیمیتری بین زوجها بهوجود آورد، این است که هریک خواستههایشان را مستقیم به یکدیگر بگویند. بسیاری از مردم این کار را دشوار میدانند. آنها درواقع مستقیم مطرحکردن خواستهها را با کنایه زدن، نقزدن، شکایتکردن و خواهشکردن آنها اشتباه میگیرند. بهعلاوه، بسیاری از افراد انتظار دارند، شریک زندگیشان خودش ذهن آنها را بخواند!
درست است که شفافبودن و مطرح کردن خواستههایتان بهشکل مستقیم ممکن است کمی شما را آسیبپذیر کند. به همین خاطر ممکن است سعی کنید با نگفتن خواستههایتان یا مطرح کردن آنها بهشکلِ انتقادی کاری کنید تا احساس آزردگی یا تحقیر را از خودتان دور کنید. برای نمونه، برخی افراد با حالت تمسخر به شریک زندگیشان میگویند: «اگه حتی یه بار زود میاومدی خونه، گاهی هم میتونستیم واقعا همدیگر رو ببینیم» یا اینکه وقتی از دستش ناراضی هستند جوابش را نمیدهند، جواب سربالا میدهند یا اینکه حتی برای تنبیه او خواستههایش را برآورده نمیکنند. میدانید دلیل آن چیست؟ در بسیاری از مواقع، این کارِ همان ندای منتقد درونی است که به فرد میگوید: «چه فایدهای دارد خواستهات را مستقیم به او بگویی؟ او که اهمیتی نمیدهد و فقط ناامید و سرخورده میشوی». این ندا اجازه نمیدهد که به شریک عاطفیتان اعتماد کنید و شما را تشویق میکند که به شکلِ بدی خواستهتان را به او بگویید.
حرف ندای درونیتان را نشنیده بگیرید و مستقیم با او صحبت کنید. بچهبازی درنیاورید و لحن صحبتتان هم طوری نباشد که انگار عصبانی یا آزردهخاطر هستید. به عنوانِ مثال اگر احساس میکنید بهاندازهی کافی به شما توجه نمیکند، با او صحبت کنید. به او بگویید: «دلم برات تنگ میشه. دوست دارم بیشتر به من توجه کنی. من عاشق اینم که بیشتر کنار هم باشیم». این کار سبب میشود او واقعا درکتان کند و حالت دفاعی به خودش نگیرد. به احتمال زیاد هم خواستهتان را برآورده میکند.
قرار نیست دو نفر که باهم زندگی مشترک دارند، در همهی لحظات به هم سنجاق بشوند! گاهی بد نیست کمی از هم فاصله بگیرید. البته این فاصله گرفتن به هیچ عنوان به معنای جدا شدن یا دورشدن از یکدیگر نیست. بهعنوانِمثال، بسیاری از افراد میگویند دو نفر که با هم زیر یک سقف زندگی میکنند، نباید جداگانه به مسافرت بروند یا به تنهایی تفریح کنند. هنگامی که دو نفر مدتی طولانی با هم زندگی میکنند، پس از مدتی از اینکه همه جا کنار هم باشند و همه چیز بینشان مشترک باشد، احساس فشار میکنند. مواقعی هم پیش میآید که روابطشان کمی پیچیده، مبهم یا معمولی میشود. در این مواقع کمی فاصله گرفتن حتی برای چند ساعت، یک شب، چند روز یا یکی دو هفته میتواند کمککننده باشد و علاقه و محبت کمرنگشده را برگرداند. این فاصله گرفتنها بهتر است طبیعی اتفاق بیفتد و به شکلِ قهر، تنبیه یا تهدید طرف مقابل نباشد.
مجبور نیستید همیشه درکنار هم باشید و به هم بچسبید. گاهی برای علایق شخصی خودتان زمان صرف کنید. این کار به شما فرصتی میدهد که دیدگاه روشنتری بهدست آورید و دلتان برای یکدیگر تنگ شود. باید از اینکه همدیگر را دارید سپاسگزار باشید.
حتما بخوانید: عشق ابدی چیست و چگونه می دانید آن واقعا واقعی است؟
هنگامیکه یک زوج به روزهای سخت زندگیشان میرسند، دلشان برای روزهایی که تازه عاشق یکدیگر شده بودند، تنگ میشود و دوست دارند، دوباره آن روزهای خوب برگردد. از هر کدامشان سؤال کنید، میگویند طرف مقابلشان عوض شده است و دیگر آن آدم سابق نیست. غافل از اینکه این خودشان هستند که تغییر کردهاند و ویژگیهای اساسی خودشان را از دست دادهاند. معمولا وقتی دو نفر بهیکدیگر دل میسپارند، نوعی توهم همجوشی (illusion of fusion) جای احساس واقعی عشق را میگیرد. در این حالت هر دو تمایل دارند، شبیه طرف مقابلشان باشند. با گذشت زمان، این افراد نمیفهمند که آن همه انرژی، استقلال و صمیمیت در رابطه عاشقانه که قبلا داشتند کجا رفته است.
به این فکر کنید که وقتی عاشق شریک زندگی شدید، چه احساسی دربارهی خودتان داشتید. چه حسی نسبت به او داشتید؟ آن احساسات چگونه رفتار شما را تحت تأثیر قرار میدادند؟ بسیاری از مردم میگویند در مراحل اولیهی عشق، حس کنجکاوی، احترام به همسر، مهربانی و هیجان نسبت به شریک زندگیشان داشتهاند. اما دربارهی خودشان میگویند که از اعتماد به نفس، توجه و سر زندگی برخوردار بودهاند. به جنبههایی از شخصیتتان که برایتان مهم هستند، فکر کنید و سعی کنید آنها را حفظ کنید. هرچه بیشتر به خودتان شبیه باشید بیشتر احساس عاشق بودن خواهید کرد.
تردیدی نیست که هر انسانی تکامل مییابد و رشد میکند. بنابراین قرار نیست شما همان فردی باشید که شریک زندگیتان عاشق او شده بود. قرار هم نیست رشد فردی خود را انکار کنید یا تظاهر کنید که همان شخص سابق هستید. درواقع این موضوع اصلا به شریک زندگیتان ارتباطی پیدا نمیکند. این نوعی تمرین است که به احساسی که نسبت به خودتان، او و کل زندگیتان داشتید برگردید.
شاید قبلا این عبارت به گوشتان خورده باشد: «عاشق شدن یک شانس است. اما عاشق ماندن یک انتخاب است». ممکن است کمی ساده یا غیر رمانتیک بهنظر برسد، اما درواقع درست است. این عبارت میگوید: برای اینکه عاشق شریک زندگیتان باقی بمانید، اول باید به خودتان عشق بورزید. اگر میخواهید صمیمیت در رابطه عاشقانه بیشتری داشته باشید و عاشق خود بمانید، باید رفتارتان با او از سرِ عشق باشد. بیشتر کارهایی که به نام عشق انجام میدهیم کارهایی است که ما را آسیبپذیر و بیدفاع میسازد. این پنج مرحله استثنا ندارند. شاید با انجام این مراحل احساس کنید در موقعیتهای ناراحت کننده یا آزار دهنده قرار خواهید گرفت. اما مطمئن باشید این مراحل گامهای مهمی بهسویِ عاشق ماندن هستند.