قبل از اینکه شما درآمد زیادی داشته باشید، هزینه های خود را به شدت تحت تأثیر قرار دهید. فقط تغییر نکنید تا موفق شوید تغییر کنیدتا پول بیشتری به دست آورید.
من همچنین درس های ارزشمندی را با مشاوره از افراد سسخت کوش که بیشتر از آنچه که دارند، آموخته ام. ارزشمندترین درس ااین است : همیشه تا اخرین رقم از دلار را خرج کنید مهم نیست که چقدر از آن دارید.
وقتی اولین کسب و کارم را راه اندازی کردم، فقط من بودم. بودجه من خیلی کم بود که دفترمن اتاق سرایداری بود و تمام تجهیزات دفتر من یک صندوق و قفسه بود. من می تونستم یک دفتر مناسب تر راه اندازی کنم اما لازم نبود. من می خواستم روی جریان نقدی کسب و کار جدید تمرکز کنم تا کار افرینی موفق باشم، نه مردم را تحت تاثیر قرار دهم.
حالا که کسب و کار را با صدها کارمند اداره میکنم، هنوز هم این طرز فکر را حفظ میکنم. من اطمینان دارم که کارکنان من دارای مبلمان اداری راحت هستند، اما این لوکس نیست. اگر چیزی را عوض کردیم، به جای آنکه از بین برود، این کار را انجام می دهیم - حتی اگر هزینه تعمیر به اندازه جدیدی نرسید.
چرا؟ از آنجا که من می خواهم که همه با من کار کنند،؛ زیرا این تنها راه صرفه جویی برای مشتریان است. چرا کارکنان باید پول را برای شرکت صرف کنند، اگر به نظر نمی رسد که این شرکت پول خود را صرفه جویی کند؟
البته کارکنان من از من ناراحت می شوند اگر آن ها روی صندلی های کهنه و شکسته بشینند و من در یک اتاق مجلل شیک باشم.. من یک اداره گوشه ای دارم - از یک کوچه عبور می کنم و یک سقف دیگر از طرف دیگر.
دفتر من برای راحتی من و راحتی کسانی که با آنها ملاقات می کنم راه اندازی شده است. من به کسانی که برای نگاه کردن محیط اطراف می ایند اهمیت نمی دهم .اگر بخواهم دیگران را تحت تاثیر قرار بدهم بهتر است با موفقیت های شرکتم این کار را انجام دهم.
امروزه، با "شکاف دستمزد" و "جنگ طبقاتی" شرایط داغ در رسانه ها، من برای پرداخت پول، عذرخواهی نمی کنم. با این حال، نشان دادن ثروت خود را در کار شما راشما رابه یک فرد بهتر تبدیل نمی کند و برا ی کارمندان شماهم مناسب نیست.
من یک خانه خوب و یک ماشین خوب دارم و مطمئن هستم که چیزهای خوبی هستند. با این حال، در کار، من کار می کنم. من می خواهم کارکنان من همین کار را انجام دهند. روز من از ساعت 5 صبح شروع می شود و من به طور معمول آخرین فردی هستم که شب شرکت را ترک می کنم.
هیچ کس نمی خواهد برای هر چیزی هزینه کند. من متوجه شدم که کارآفرینان فراتر از انتظارات اولیه خود موفق هستند و تمایل دارند که بیشترین سود خود را برای خرید داشته باشند.
"هر چند وقت یک بار پول زیادی خرج می کنید؟" آنها به من گفتند. "گاهی اوقات، شما باید کمی زندگی کنید."
مشکل این است که هزینه گذر از دست دادن همانند کم کاری است. اگر عضلات خود را انعطاف ندهید، آنها آتروفی می کنند. دوست من، استیسی جانسون یک وبسایت مالی شخصی به نام Money Talks News را تأسیس کرد و در حالی که او به اندازه کافی موفق به زندگی در یک آبراه فلوریدا با یک قایق پارک شده بود، هرگز ماشین جدیدی را در زندگی اش خریداری نکرده است.
چرا؟ جانسون چنین توضیح می دهد: "من فقط هزینه را در نظر نمی گیرم. هزینه فرصت را در نظر می گیرم که مقدار پولی است که می توانست با قرار دادن این پرداخت ها در جایی دیگر انجام شود. سپس من در مورد راه های بیشتری برای صرفه جویی د بیشتر فکر می کنم و صرف کمتر در هزینه های اصلی زندگی، مانند اتومبیل. "
مهم نیست که چگونه موفق شدید، همیشه هزینه فرصت برای تصمیم گیری شما وجود دارد.
یکی دیگر از دوستان، استیو رود، امروز به عنوان گری بیرون آمدن از بدهی شناخته شده است ، که به افراد کمک می کند تا مشکلات شخصی خود را حل کنند. در گذشته Rhode مالکیت یک شرکت املاک و مستغلات بود که بالا رفت و سپس سقوط کرد.
رد گفت: "بسیاری از مردم فراموش کرده اند که رکود اقتصادی کمی قبل از بزرگ شدن وجود دارد." "در سال 1990، پایین در بازار املاک و مستغلات سقوط کرد و من ورشکست شدم. هیچ کس برای آن برنامه نگذاشته است. هیچ کس نمی گوید:" هی، من ممکن است برف بباره بنابراین برای آن آماده خواهم شد ". بنابراین من نکردم. "
.
5. بی کفایتی بدون شدت در کارافرینی موفق
یکی دیگر از تصور غلط: صرفه جویی به معنای هرگز بزرگ نیست. با این وجود، من چندین میلیون دلاری خریداری کردم، من به سختی مذاکره کردم و از کارهایی که از لحاظ اقتصادی عاطفی بود، دور رفتم.
خط پایین: اگر شما فقط از یک کارآفرین برای یک کارافرین موفق شروع می کنید، راه های پر رونق خود را همانطور که موفق می شوید، دور نیندازید.
مشاهده لینک pdf مقاله: 5 دلیل خوب برای کارآفرینان،باید به یاد داشته باشید که آنها موفق می شوند
وقتی زن و مرد پیمان زناشویی میبندند، متعهد میشوند که تمام عمر با یکدیگر باشند. ولی همیشه اینطور نیست و حتی گاهی پس از مدتی کوتاه، رابطهی میان آنها رفتهرفته سرد میشود و در نهایت به جدایی میانجامد. چرا بعضی زوجها تا آخر عمر با یکدیگر میمانند و عاقبت بعضی دیگر، به جدایی ختم میشود. باید بدانید که برای حفظِ رابطهی میان زن و مرد، هر دو باید تلاش کنند و نکاتی را در نظر داشته باشند. در این مقاله به رازهای یک ازدواج موفق میپردازیم که میتواند بقای رابطهی میان زن و مرد را تضمین کند.
رابطهی رمانتیک و عاشقانه، فوقالعاده است و مطمئنا دیدن بهترین ویژگیها در شریک زندگیتان، موجب حفظ عشق و صمیمیت میشود. ولی شما قصد دارید سالها با همسرتان زندگی کنید، بنابراین باید بتوانید بعضی از عیبهای او را نادیده بگیرید. در تلاطمهای اولیهی شور و عشق، ممکن است فردی که نسبت به او حسی عاشقانه داریم، کامل و بیعیب به نظر برسد، ولی پس از مدتی ضعفها و نقصهای شخصیتی او را کشف میکنیم. در این زمان، برای ادامه یافتن ازدواج موفق باید فراتر از ضعفهای شخصیتی و کاستیها را ببینیم، زیرا به هر حال، هیچ کس کامل نیست. در همهی ازدواجها، گاهی باید برای حفظ رابطه و ازدواج موفق تلاش کنیم. تصور اینکه بدون زحمت و تلاش میتوان رابطهای را حفظ کرد یا رابطهی ما باید همیشه کامل و بینقص باشد، موجب ناامیدی میشود (همانطور که انتظارات غیرواقعی موجب ناامیدی میشوند)
شاید اصرار دارید که شریک زندگیتان فردی ایدهآل باشد، ولی نباید فراموش کنید که او هم یک انسان است و برای ازدواج موفق هر دو طرف باید تلاش کنند.
آیا تا به حال توجه کردهاید که بعضی افراد هرگز عذرخواهی نمیکنند، هرگز اشتباهشان را نمیپذیرند و هرگز نمیگویند «ببخشید»؟ اینها افرادی هستند که به احتمال زیاد ازدواج نمیکنند یا اگر ازدواج کنند، ازدواج آنها دوامی ندارد. در مطالعهای که ادر سان فرانسیسکو انجام شد، محققان دریافتند کسانی که ازدواج موفق دارند، دو برابرِ افراد مُطَلَقه یا مجرد، توانایی و تمایل برای عذرخواهی کردن از شریک زندگی خود را دارند. این مطالعه نشان داد در افرادی که ازدواج موفق دارند، احتمال اینکه این افراد، زودتر عذرخواهی کنند 25 درصد بیشتر است، حتی اگر خود را کاملا مقصر ندانند. هر چه عذرخواهی کردن یا انجام رفتارهای آشتیجویانه برای افراد مطلقه و مجرد سختتر باشد، احتمال اینکه تنها بمانند نیز بیشتر است.
درست است که شور و عشق موجب میشود دو نفر با یکدیگر ازدواج کنند و ازدواج موفق داشته باشند، ولی این سازش و احترام است که در گذر زمان آنها را در کنار یگدیگر نگاه میدارد. پس عذرخواهی کردن را یاد بگیرید.
مقاله مرتبط : 5 قدم تا داشتن خانواده شاد وموفق | چطور با عشق کسی را عاشق خود کنیم؟ | چگونه با اعتماد به نفس بالا و خوب صحبت کنیم؟ | چگونه بیشتر مهربان باشیم؟ |چگونه یک رابطه سالم بسازیم؟ -
یادآوریِ مرتب زمانهای رمانتیک در گذشته و اشاره به آنها در گفتگوها (مثلا «چقدر عالی بود وقتی ما…» و «یادت هست وقتی…») راهی موثر برای متصل ماندن به یکدیگر است. ولی خندیدن با یکدیگر، حتی از آن نیز موثرتر است. بر اساس تحقیقات جدید، زوجهایی که با یکدیگر میخندند و مرتب اتفاقات بامزه را یادآوری میکنند، معمولا از روابط خود راضیتر هستند و ازدواج موفق را رقم زده اند. خاطرات بامزهی فراوانی را با یکدیگر بسازید و اغلب از آنها یاد کنید. نبودِ سرگرمی موجب پژمرده شدن ازدواج موفق میشود، همانطور که نبود آب موجب پژمرده شدن گل میشود.
سعی کنید بیشتر از آن که در انتظار دریافت چیزی از همسرتان باشید، چیزی به او ببخشید. اگر هدف شما ایجاد حس رضایت و خوشبختی در همسرتان باشد، مطمئن باشید فرصت های بی شماری برای رسیدن به این هدف پیدا خواهید یرد. یادتان باشد انسان ها همواره سعی می کند خوبی های دیگران را جبران کنید.
بسیار مهم است که صادقانه و از صمیم قلب فردی را که با او قصد ازدواج دارید، دوست بدارید. یا به عبارت دیگر، همسر شما باید
همانند بهترین و صمیمی ترین دوست شما باشد. البته نه به این معنی که بعد از ازدواج دیگر به دوستان صمیمی نیازی ندارید، بلکه منظور این است که هر چه ویژگی های
همسرتان بیشتر به گونه ای باشد که در جرگه دوستان صمیمی قرار گیرد، ارتباط موفق تر و شادتری خواهید داشت. دوست داشتن شخصیت همسر، عامل مهمی در ارتباط سالم
است.
زوجهای موفق به طور منظم وضعیت زندگی خود را بررسی کرده و با هم صحبت میکنند تا از شادی و رضایت هر دو از زندگی مشترک مطمئن شوند. اگر یکی، یا هر دو از زندگی مشترک ناراضی هستید، مشکلتان را حل کنید.
بعضی زوجها به شدت با یکدیگر مشاجره میکنند ولی باز هم ازدواج موفق دارند. بعضی دیگر کمتر مشاجره میکنند ولی وقتی کار به مشاجره میرسد، رابطهی میانشان به شدت صدمه میبیند. چه تفاوتی میان این دو گروه وجود دارد؟
مسئله این نیست که آیا با همسرتان مشاجره میکنید یا خیر، اینکه چگونه با او مشاجره میکنید، تعیین میکند آیا ازدواج شما برای مدت طولانی دوام خواهد داشت یا خیر.
ازدواج موفق-عامل مهم دیگری که نشان میدهد رابطهای در نهایت با شکست مواجه خواهد شد، داشتنِ حالت تدافعیِ بیش از حد است. اگر فردی، به محض اینکه همسرش مرتکب اشتباهی میشود، شروع به فریاد کشیدن میکند و احساس میکند در معرض تهدید یا حمله قرار دارد و این رفتار، از ویژگیهای همیشگی و معمول در روابط میان آنهاست، باید بگوییم که آن رابطه در وضعیتی بحرانی است. حالت تدافعی، مانع از ایجاد ارتباط میشود و صمیمیت را از میان میبرد و ازدواج موفق هیچ موقع شکل نمی گیرد.
موضوع اول در صحبت کردن در جمع این بود که افراد معمولاً موقعیت شناسی خوبی نداشتند؛ یعنی زمان مناسب برای صحبت کردن را نمیدانستند. بگذارید یک مثال خیلی ساده بزنم؛ ممکن است که ما یک لطفه فوقالعاده بامزه در ذهنمان باشد، اما آیا درست است که در یک جلسه ختم راجعبه این موضوع صحبت بکنیم یا مثلاً در یک سخنرانی که شرایط واقعاً خیلی خوب پیش میرود و سخنران قبلی یک سخنرانی حرفهای و پرانرژی را داشته و یک سخنرانی انگیزشی را داشته، حالا آیا مناسب است که ما شروع کنیم به انتقادهای بسیار شدید و زیر سوال بردن همه چیز؟
مطمئناً این سخنرانی محکوم به شکست خواهد بود. خب پس بسیار مهم است که موقعیت را خوب بسنجیم و قبل از هر صحبتی بررسی کنیم ببینیم آیا بهترین زمان همین زمان هست یا این که نه! ما باید زمان دیگری را انتخاب کنیم برای این صحبت؟
هر وقت کسی به شما انتقاد کرد، نظراتش را در کمال آرامش بشنوید و حتی اگر نظراتش را قبول ندارید، خیلی مؤدبانه از اینکه دیدگاهش را صادقانه با شما در میان گذاشته صحبت و تشکر کنید. این واکنش نشان میدهد به خودتان مسلط هستید و از هر بازخوردی که شاید به بهبود عملکردتان بینجامد، استقبال خواهید کرد. بهعلاوه، این طرز برخورد نشان میدهد به اندازهی کافی، عاقل هستید که بازخوردهای کاربردی را به مرحلهی اجرا درآورید.
همچنین یادتان باشد دیگران را به دلیل نقاط ضعفشان به باد انتقاد نگیرید. در عوض، با تعریف و تمجید و صحبت سازنده بکوشید تا روحیهی همکارانتان را تقویت کنید. مثلا بگویید: «خیلی داری کارت رو خوب انجام میدی.» یا مثلا «میدونم که میتونی انجامش بدی.» دیگران با شنیدن این قبیل تأکیدات مثبت ترغیب خواهند شد که نهایت تلاششان را به کار ببندند.
و سومین کاری که ما باید در صحبت کردن در جمع انجام بدهیم، این است که باید خودمان باشیم، اصلاً قرار نیست که نقش بازی کنیم و یا کاری بکنیم که خودمان نباشیم. من یک موضوع خیلی ساده را همیشه بیان میکنم، میگویم وقتی ما در جمع صحبت میکنیم باید به گونهای باشد که اگر یک دوست صمیمی ما را ببیند نگوید که: «اِ این چرا اینقدر متفاوت صحبت میکند؟؟!» نه! باید کاملاً واقعی باشد و حس بکند که دوستش است که مثل همیشه در حال صحبت است – و موضوع فقط کمی رسمی است.
اما موضوع بعدی که میخواهم در مورد آن صحبت بکنم این است که راجع به هر موضوعی که میخواهیم صحبت بکنیم اولاً اطلاعات بسیار زیادی داشته باشیم؛ یعنی تا حد ممکن اطلاعات داشته باشیم و دوم این که اطلاعات ما واقعاً موثق باشد.
فرض کنید در یک جمع قرار میگیرید و یک داستان یا یک رویداد را صحبت و تعریف میکنید یا یک خبر را بازگو میکنید! بعد یک نفر در جمع بلد میشود و میگوید که نه! این خبر که یک شایعه بود و همه خبرگزاریها آن را نقض کردهاند و یا این داستانی که گفتی یک شایعه بود و صحّت ندارد آن موقع است که حال ما واقعاً بد میشود و به همین دلیل است که ما باید اطلاعات واقعاً کاملی داشته باشیم.
در عمق تمام احساسات همه، باورهایی وجود دارد که موجب بروز احساسات منفی میشود. مثلاً وقتی باور دارید چیزی را ازدستدادهاید، غمگین میشوید یا وقتی هدفی برایتان مهم است و به آن نمیرسید، عصبانی میشوید و وقتی چیزی را خوب میدانید و به آن دست مییابید، شاد میشوید. با تغییر دادن افکارتان ممکن است نتوانید شرایط ناراحتکننده را تغییر دهید، اما میتوانید از اثرگذاری باورها روی احساساتتان بکاهید و خیلی زود به هر دلیلی احساسی ناراحتکننده بروز ندهید.
تنفس عمیق می تواند به شما کمک کند، ناراحتی و عصبانیتی که به خاطر حرف طرف مقابلتان در شما ایجاد شده بود را از بین ببرید.
اگر حرفی که طرفتان زد، واقعاً شما را اذیت کرده است، سعی کنید تمرکزتان را از روی آن روی تنفستان منتقل کنید و داخل و خارج شدن آن را کنترل کنید.
این نوعی تمرین مدیتیشن است و مطمئن باشید که کمک زیادی به کنترل احساساتتان می کند. بعلاوه تنفس عمیق راه های دیگری هم برای تغییر تمرکزتان وجود دارد.
مثلاً می توانید روی چیزهای خوب، زمانهایی که احساس خیلی خوبی داشته اید فکر کنید
از اوضاعی که موجب تحریک احساسات ناخواسته در شما میشود، پرهیز کنید. مثلاً ممکن است وقتی عجله دارید، زود عصبانی شوید و با اطرافیانتان بدرفتاری کنید، پس بهتر است کارهایتان را به دقیقه آخر موکول نکنید.
همیشه به کارها بموقع رسیدگی کنید و حتی زمان بیشتری به آن اختصاص دهید یا اگر دیدن کسی مثلاً همسایهای شما را عصبانی میکند، سعی کنید راهی بیابید که با آن فرد برخوردی نداشته باشید.
هر وقت واکنش عاطفی نامطلوبی داشتید این پنج یافته را بنویسید:
آ) مقدمات و موقعیت
ب) احساسات، مثل ترس و عصابانیت
پ) فکر
ت) رفتار
ث) نتایج یعنی واکنش دیگران و آنچه نصیب خودتان می شود.
این اطلاعات فواید متعددی دارد: «آ» و «ب» در مرحله بعد به درد میخورند. «پ» برای شناختن افکار زمینهساز، احساسات ضروری است. «ت» و «ث» تقویتکنندهها را کشف میکنند. این یادداشتهارا یک هفته نگه دارید و بعد به این سوالها جواب بدهید: میتوانم در چنین موقعیتی قرار نگیرم؟ آیا پایه این احساسات سوءتفاهم است؟ آیا منافعی هم دارد؟
یادتان باشد، بین آنچه در خیال انجام دادهاید و آنچه در واقعیت میتوانید انجام بدهید فاصلهای هست. اما قطعا بعد از حساسیتزدایی، کمتر میترسید. یادتان باشد که ترس در بسیاری از موقعیتها طبیعی است و نمیشود آن را به کلیاز بین برد. هدف قابل تحمل کردن ترس و رهایی از چنگال ترسهای بیدلیل است.
ممکن است همیشه خود را از دیگران کماهمیتتر بدانید. مثلاً وقتی در سالن ورزشی هستید، احساس کنید که افراد دیگر از تناسب اندام خوبی برخوردارند و از اضافه وزن خود خجالت بکشید و دچار حسادت شوید و تصور کنید هرگز نمیتوانید مانند آنها باشید. به جای توجه دائم به دیگران، به تواناییهای خود و راهحلهای مناسب برای برطرف کردن معضلات زندگیتان بیندیشید. با این رفتار، بهتر میتوانید به خودتان کمک کرده و دچار حسادتهای بیفایده نشوید. حتی بهتر از همه میتوانید روی تلاشها و عملکردهای خود متمرکز شده و پیگیر کارهایتان باشید تا سرانجام به برخی از آرزوهایتان جامه عمل بپوشانید.
نکات
· یادبگیرید که از انحرافات شناختی که باعث می شود همه چیز بدتر از آن چیزی که هست به نظر برسد دوری کنید. اکثر ما این را شنیده ایم که می گویند نیمه پر لیوان را ببینید. اما وقتی قدرت درکتان منحرف می شود، فقط نیمه خالی لیوان را می بینی.
خیلی مهم است که بتوانید کنترل احساسات خود را به دست گیرید اما سرکوب کردن آنها یا نادیده گرفتنشان کاملاً متفاوت از این قضیه است. سرکوب کردن احساساتتان ممکن است باعث بروز اختلالات جسمی و احساسی در شما شود.
· مشکلات احساسی آنقدر پیچیده هستند که نیاز به کمک تخصصی یک روانشناس، مشاور، یا مددکار دارد
منبع:کتاب روش های کنترل احساسات،انتشارات:نسل نو اندیش
بعضیها اعتقاد دارند که درون هر کسی مکان آرامی هست ( من این محل را "مرکز" مینامم). از مرکز میشود همه چیز را شفاف دید، تمرکز کرد و آرام بود. هسته این روش جدا دیدن مرکز از بقیه قسمتهای درون بدن است. وقتی در مرکز هستید آسیبپذیر نیستید. رفتار غلط خود را میبینید اما هیچ واکنش عاطفی نشان نمیدهید، همانطور که آشوب فکر، دردهای جسم و عواطف منفی را میبینید اما آرام میمانید.
با درک اینکه اتفاقات منفی دوران کودکی باعث میشود احساس کنیم کسی دوستمان ندارد و اعتماد به نفسمان پایین بیاید، سعی کردم حقیقت را درمورد خودم کشف کنم. این چیزی نبود که باور داشتم درست است!
باور اینکه دیگران دوستمان دارند از شناختن خودمان سرچشمه میگیرد، از قضاوت نکردن خودمان یا دیگران بخاطر اشتباهاتی که مرتکب میشویم و از تفکرات هر روز که باعث میشود عشقی بدونشرط برای چیزی بزرگتر از خودمان احساس کنیم.
به محض اینکه به این فکر کنید که چیزی سر جایش نیست، یا چیزی آنطور که باید باشد نیست، یا درمورد یک موقعیت خاص یا یک فرد منتقدانه رفتار میکنیم، میفهمیم که نتوانستهایم آنچه که هست را همانطور بپذیریم و خواستهایم روی چیزی که بیرون از ما است کنترل داشته باشیم.
مدیتیشن چیست؟ به زبان ساده نوعی از تخیل و یا تفکر است که آرامش درونی به وجود میآورد و نیز نوعی از حساسیتزدایی محسوب میشود. غیر از آرامش، موجب تقویت خودآگاهی هم میشود. مدیتیشن دنیای گیجکننده و پیچیده بیرون را محو میکند ولی هیچ فشاری به ذهن نمیآورد. اگر ذهن تحت فشار نیازها و مشکلات نباشد خودبهخود شفاف و خلاق میشود و درنتیجه راه برای رشد باز میشود. اگر ذهن بتواند هر جا که میخواهد متمرکز شود، به موضوعات مهم و عمیق دست پیدا میکند. در هنگام مدیتیشن فرد فقط روی یک مطلب تمرکز میکند و از احساسات و افکار سرکوبشده دور میشود. در چنین موقعیتی افکار و احساسات ناخودآگاه فرصت ظهور یافته و منجر به افزایش بصیرت میشود.
مدیتیشن مسئله را حل نمیکند، بلکه آن را میپذیرد.
مرحله اول: در خود مدیتیشن مطالعه کنید. تنها ارزش مدیتیشن آرامبخش بودن آن است. انتظار نداشته معجزه و شفا از آن نداشته باشید، اگر با انجام مدیتیشن بصیرتتان افزایش یافت، لطف خداست.
مرحله دوم: مکان و زمانیبرای مدیتیشن هر روزه پیدا کنید.روزی نیم ساعت را برای مدیتیشن در مکانی آرام خالیبگذارید.
مرحله سوم: راحت باشید. در راحتترین وضعیت ممکن قرار بگیرید، دراز نکشید. سر باید امکان حرکت داشته باشد. رایجترین وضعیت، چهار زانو نشستن است.
مرحله چهارم: برای آزاد کردن ذهن، روی یک چیز ثابت تمرکز کنید. هدف آزاد کردن فکر است. پس محیط و تمایلات فرد نباید در این کار دخالتی داشته باشد. راه کاهش فشار بر ذهن، تمرکز بر یک چیز است.
مرحله پنجم: فکرتان را رها کنید و ببینید چه میشود. به تمرکز ادامه دهید. به خودتان فشار نیاورید. هیچ چیز را کنترل نکنید. افکار، برنامهها، خاطرات و خیالهای متعددی وارد ذهن میشوند. هر بار دوباره تمرکز کنید ولیفشار نیاورید و دنبال پیشرفت فورینباشید. هر کس در مدیتیشن سختگیری کند، کندتر جلو میرود.
مرحله ششم: به دنیای واقعی برگردید
مرحله هفتم: شرح رخداد را بنویسید.
زندگی آرام و آرامش درونی با رعایت این نکات
منبع:lifehack