با اینکه همهی ما در هر شبانهروز 24 ساعت وقت داریم، ولی به نظر میرسد برخی افراد در همین زمان کارهای بیشتری را به انجام میرسانند. پاسخ در مهارتِ «مدیریت زمان» نهفته است. این افراد زمان را به شکلی استثنایی و متفاوت از دیگران مدیریت میکنند. یکی از سختترین مهارتهایی که در آغاز فعالیتهای شغلیتان باید بیاموزید، «مدیریت زمان» است. مدیریت زمان مفهوم پیچیدهای نیست، اما عمل کردن به آن بهطرز حیرتآوری دشوار است. در این مقاله با 20 نکته درباره مدیریت زمان آشنا میشوید که در جوانی باید بدانید و به کار ببندید.
«اِتیِن گارباگلی» (Étienne Garbugli) نویسنده و طراحِ اهل مونترال کانادا، این دوران را پشت سر گذاشته است و با بالاتر رفتن سنش، آموخته است که چطور حرفهاش را به شکل کارآمدتری مدیریت زمان کند. او آنچه را که برای خودش و کارآفرینان دیگر مفید بود، تحلیل و بررسی کرد و در سال 2013 سخنرانی همهگیرِ وی، با موضوع «26 نکتهی مدیریت زمان که کاش در بیستسالگی میدانستم» از طرف سایت «اسلایدشیر» (SlideShare) به عنوان «محبوبترین سخنرانی» سال شناخته شد. اوایل سال 2015، گارباگلی سخنرانیِ پرمخاطب سال 2013 را با سخنرانی دیگری با عنوان «25 نکتهی مدیریت زمان برای شروع طوفانی سال نو» ادامه داد.
در این مقاله برترین نکتهها از هر دو سخنرانی گردآوری شده است. اگر عاقل باشید سعی میکنید این عادتها را در جوانی در خودتان نهادینه کنید، زیرا به همان میزان که برای یک کارآموز 22 ساله مفید هستند، میتوانند به کار یک مدیر اجرایی 50 ساله نیز بیایند.
شما هرگز «وقت کم نمیآورید». این یعنی اگر کاری را در موعد مقرر تمام نکردهاید، حتما به این دلیل است که آن کار برایتان چندان ضروری یا چندان لذتبخش نبوده است.
کمی زمان «حائل» بین کارهایتان در نظر بگیرید. از برنامههای بسیار دقیق دوری کنید تا در برنامهریزی، دچار زیادهروی نشوید. گارباگلی مینویسد: «هرچه وظیفه یا هدفی دقیقتر باشد، انجام نشدن آن محتملتر میشود.»
مقاله مرتبط:تکنیک های مدیریت زمان در زندگی
بعضی روزها خیلی سرِحال نیستید، اما روزهایی هستند که بیشترین بهرهوری را دارید و به قول معروف روی دور هستید. در این روزها میتوانید تمرکزتان را حتی تا 12 ساعت حفظ کنید. از چنین روزهایی نهایت استفاده را ببرید.
«کریس گیلبوُ»، نویسنده و کارآفرین آمریکایی میگوید: «برای داشتن بیشترین بازده، اهداف شخصی و حرفهایتان را همسو کنید.» برای نمونه، اگر علاقهای برای سفر به ژاپن یا کار کردن در آنجا ندارید، بهتر است به جای اینکه در کلاسهای آموزش زبان ژاپنی شرکتکنید، چند ماهی وقتتان را صرف گذراندن دورهای آموزشی کنید که به بهبود و توسعهی تجربیات شغلیتان کمک میکند.
سختکوشی، گاهی مستلزمِ کمخوابی کشیدن و تلاش بیوقفه است. اما حتی اگر بسیار باانگیزه باشید، باید برای استراحت کردن نیز وقت بگذارید. در غیر این صورت خستگی مفرط شما را از پای درمیآورد و بهرهوریتان را کاهش میدهد.
تحقیقات نشان داده است که مغز انسان هنگامی که تمرکز خود را از موضوعی به موضوع دیگر معطوف میکند، انرژی بیشتری مصرف میکند. اگر در طول روز، چند کار را همزمان با هم انجام میدهید، مغزتان را به شدت خسته میکنید.
مقاله مرتبط:با این 10 نکته حواس پرتی خود را درمان کنید
با استفاده از روش «پومودورو»، کارهایتان را به بازههای زمانیِ 25 دقیقهای با 3 تا 5 دقیقه استراحت بین هر دو بازهی کاری تقسیم کنید یا از نرمافزارهایی مانند «سلفکنترل» (SelfControl) استفاده کنید تا از سر زدن به سایتهایی مانند فیسبوک یا توئیتر در بازههای زمانی مشخص جلوگیری کنید.
روش «پومودورو» از روی واژهای ایتالیایی به معنای «گوجهفرنگی» نامگذاری شده است و «فرانسیسکو سیریلو» آن را از روی ایدهی یک تایمرِ آشپزخانه به شکل گوجهفرنگی، ابداع کرده است.
ممکن است آماده کردن یک سخنرانی در ساعت 8 صبح بسیار ترسناک به نظر برسد. پس بهتر است با انجام کارهایی کوچک و سریع مانند پاسخ دادن به ایمیلهای کاری مهم، ذهنتان را وارد مسیر درست کنید و بعد به آمادهسازی سخنرانی بپردازید.
«جورج پَتِن» ژنرالِ آمریکایی، گفته است: «نقشهی خوبی که همین الآن اجرا شود، بسیار بهتر از نقشهای عالی است که هفتهی آینده اجرا خواهد شد.»
خودتان را با این فکر گول نزنید که نشستن پشت میزتان باعث میشود که کارهایتان خودبهخود تمام شوند. هر چه در توان دارید انجام دهید تا به جای اینکه مجبور شوید تا دیروقت کار کنید، کاری را که در دست دارید، در موعد مقرر به پایان برسانید.
اگر به طور مداوم جریان کاریتان را متوقف میکنید تا به مسائل دیگری فکر کنید، سرعت کار کردنتان را کاهش میدهید.
اگر تمام روز در حال پاسخ دادن به ایمیلهایتان یا بهروز کردن برنامهتان هستید، روال کارتان را مختل خواهید کرد. بهتر است مدت زمان مشخصی از روز را به چنین کارهای کوچکی اختصاص دهید.
مقاله مرتبط:درمان بی انگیزگی در محیط کار
«دیوید آلِن»، مشاور بهرهوری و نویسندهی آمریکایی، قانونی «دو دقیقهای» دارد که به نام «کَلکِ کارها را بکَن!» معروف است. توصیه میشود که این قانون را در مورد ارتباطات نوشتاریتان به کار ببرید. به این صورت که اگر میتوانید ایمیلی را همین حالا پاسخ دهید، به جای اینکه آن را کنار بگذارید، فورا جوابش را بنویسید.
«نیکُلاس لو سِیبان»، مربی فوتبالِ اهل آلابامای ایالات متحده، از فلسفهی مشابهی استفاده میکند که خودش آن را «روند» (the Process) مینامد. او به جای اینکه بازیکنان را مجبور کند به قهرمانی در مسابقات فکر کنند، به آنها آموزش میدهد که فقطوفقط روی وظیفهای که همین حالا پیشِرو دارند تمرکز کنند، یعنی تکتکِ دفاعها، پاسها و گلها.
اگر به هر دلیلی کارتان پیش نمیرود، سراغ مورد دیگری بروید تا بتوانید دوباره در مسیر بهرهوری قرار بگیرید.
تهیهی فهرست روزانهی کارهایی که «باید انجام دهید» (To-do list) راه مؤثری برای برنامهریزیِ روزتان است، اما نکتهی مهم اولویتبندی کارها است. روزتان را با کارهایی با اولویت بالاتر شروع کنید و کارهای بیاهمیتی مانند بایگانی کردن را برای زمانی بگذارید که ذهنتان تخلیه شده است.
برای کمک به اولویتبندیتان، ببینید کدام کار از همه مهمتر است و انرژیتان را صرف انجام آن کار در اسرع وقت کنید.
برای اینکه بازده و کارآییِ واقعی داشته باشید، ترس از محول کردن کارها به افراد دیگر را کنار بگذارید. جان کالوین مَکسوِل، نویسندهی آمریکاییِ کتابِ «افراد موفق چگونه فکر میکنند، فکرتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند»، میگوید: «اگر کسی میتواند کاری را تا 80 درصد به خوبیِ شما انجام دهد، آن کار را به او بسپارید!»
خودتان را با موفقیتها و شکستهای گذشته مشغول نکنید، بلکه روی آنچه که پیشِرویتان است تمرکز کنید.
فکر نکنید که هر ایدهی خوبی که در طول روز به ذهنتان میرسد، تا آخر شب به یادتان خواهد ماند. فرقی نمیکند که دفترچهی یادداشتی دارید یا تختهای سفید، یا اینکه از اپلیکیشنهایی مانند «اِوِرنوت» (Evernote) استفاده میکنید. ایدههایتان را یادداشت کنید.
حسادت زنانه معمولا اختیاری نیست و زمینه و اشکال آن متفاوت است. حسادت زنانه ممکن است باعث اختلاف زوجین با یکدیگر شود ولی درمان آن امکانپذیر است.
تحول اجتماعی متفاوت زنان و مردان از دوران کودکی موجب میشود آنان رفتارهایی را بیاموزند که به نقش جنسیتی آنها مربوط میشود. گاهی نیز رفتار یکسانی از جانب هردو گروه زنان و مردان نام و قضاوت متفاوتی به خود میگیرد. حسادت زنانه نیز یک رفتار آموخته شده است که مشابه آن در مردان به غیرت تعبیر میشود. در این مقاله به موضوع حسادت زنانه نسبت به رفتار همسرشان با زنان دیگر بیشتر پرداختهایم.
حسادت زنانه از یک سری رفتارهای بد آموخته شده نشات میگیرد که گاهی بر عملکرد خانوادگی، تحصیلی و شغلی فرد نیز تاثیر میگذارد. در بعضی موارد زنها به مردان نیز به خاطر آزادیهایشان ممکن است حسادت زنانه کنند.
برخی از مردان به رفتار همسران خود نسبت به افراد جنس مخالف در روابط اجتماعی، حساسیتهایی نشان میدهند که آن را غیرت میدانند و از همسر خود میخواهند که با جنس مخالف خود با متانت برخورد کنند. این رفتار، در زنان حسادت زنانه نامگذاری شده است. این حس که در زنها وجود دارد، معمولا اختیاری نیست و زمینه و اشکال آن متفاوت است. این حساسیتها اغلب باعث اختلاف آنها با همسرشان شده ولی گاهی ممکن است جنبه مثبت آن باعث پیشرفت زندگی زناشویی شود.
برخی از زنان به دلیل اینکه نیاز به توجه، حمایت و محبت بیشتری از همسرخود دارند، اگر احساس کنند که همسر آنها به چیزی علاقه دارد اما در توان آنها نیست و همسر آنها به جنس مخالف خود توجه نشان میدهد، تحمل این موضوع برایشان سخت و دشوار شده و حسادت آنها برانگیخته میشود.
بخشی از این حساسیتها برمیگردد به خود آن فرد که چه تصوراتی از خودش دارد. یعنی فرد احساس میکند شاید دیگر آن شرایط فیزیکی و یا جذابیت را برای همسرش ندارد.
در برخی موارد در زنان این رفتار به وسواس فکری تبدیل میشود و مدام نگران هستند که همسرشان به آنها خیانت و یا بیوفایی کرده و با جنس مخالف ارتباط برقرار کند. متاسفانه آمار و یا اخباری که ناشی از ارتباطات بین مردان و زنان و یا خیانتهای زناشویی است باعث میشود که این حساسیت بیشتر شود.
ریشه برخی از این حساسیتها به نوع رابطه بین زوجین برمیگردد که رابطه آنها مبتنی بر عشق و صمیمیت نبوده و زوجین به هم اعتماد ندارند. بخصوص اگر هم در گذشته سوابق منفی در پرونده آنها باشد؛ این حس حسادت در آنها بیشتر تقویت میشود.
متاسفانه برخی از زوجین قبل از ازدواج روابط بیقاعدهای که با جنس مخالف در گذشته را داشتهاند، برای همدیگر بازگو میکنند که این مسئله باعث میشود، اعتماد آنها نسبت به یکدیگر سلب شود.
مقاله مرتبط:دلایل ایجاد اختلال شخصیت وابسته
برخی از مردان در روابط خود با همسرشان، از اعماق درون، احساس عدم امنیت میکنند. تصور مردها بر این است که هر چقدر همسرشان نسبت به اعمال و رفتار وی حسودی کنند، نزد وی، جذّابتر و خواستنی تر جلوه میکنند.
در صورتی که از ابتدا نیز یک عدم اطمینان خفته در زندگی آنها باشد و در این بین مرد به زنی دیگر توجه یا نگاه کند، آن وقت است که این حس خفته در زن نیز بیدار و مشکلات خطرسازی را به دنبال دارد.
خیلی از مردها بدون منظور این کار را میکنند. آنها با زنان دیگر اطراف خود لاس زده و جلب توجه میکنند. این مرد در نظر دیگران تنها یک مرد چشم چران و هوس ران است. آنان از این کار نیت خاصی ندارند و همسرانشان میتوانند با روشی زنانه و اقتدار خود اوضاع را دوباره تحت اختیار بگیریند.
در خیلی از موارد ریشه اصلی این رفتارها، این است که این مردها از مشکل کمبود توجه رنج میبرند. آنها از درون قصد اذیت کردن همسرشان را ندارند. در این بین زن به شدت عصبی شده و حسادت زنانه او برانگیخته میشود، اگر زندگی خود را دوست داشته باشد، به مرد خود توجه بیشتری کرده و روابط زندگی را مستحکمتر میکند، در غیر این صورت، مطمئنا تنها نظاره کرده و منتظر متلاشی شدن رابطه خود میشود.
یکی از مهمترین قدمها برای دور شدن از حس حسادت این است که اعتماد بهنفستان را تقویت کنید. پس هر کاری که از دستتان برمیآید، انجام دهید تا اعتماد به نفستان به تدریج بیشتر و بیشتر شود. وقتی نسبت به خودتان اعتماد به نفس کافی ندارید، توانایی و امکاناتتان را دستکم میگیرید و به دیگران حسادت میکنید. در صورت نیاز مشورت با روانشناس را از یاد نبرید.
مقاله مرتبط:انواع اضطراب که باید آن ها را شناسایی کنید
در گام بعدی خودتان را از گذشته بیشتر دوست داشته باشید و به وجودتان بها دهید. حسادت در افرادی بیشتر ایجاد میشود که به جای پرورش تواناییهای خود، مدام زندگی دیگران را جستوجو میکنند تا ببینند زندگی آنها چه نتایجی داشته است. اگرخودتان را فردی توانا بدانید، به دستیافتههای دیگران حسادت نمیکنید.
خوشبختی واژهای است که خیلی از ما برای داشتن آن به دیگران حسادت میکنیم اما باید یاد بگیریم بدون حسادت به دیگران هم میشود خوشبخت بود. خوشبخت بودن فرمول سادهای دارد. اگر از داشتهها و چیزهایی که در زندگی به دست میآورید، لذت ببرید، شما هم خوشبخت میشوید. پس همین حالا یک قلم و کاغذ بردارید و خوشبختیهای کوچک و بزرگتان را یادداشت کنید؛ هر روز به آنها نگاه کنید و در ذهنتان تکرار کنید:«بینیاز ازحسادت به دیگران، خوشبختم.»
تحت هیچ شرایطی خودتان را با دیگران مقایسه نکنید چون این کاربه حسادت شما دامن میزند. نسبت به ارزشهای واقعی خودتان آگاهی داشته باشید. جایگاه و شرایط اجتماعیتان را بپذیرید و به آنچه در زندگی دارید، افتخار کنید. در این صورت حسادت وجودتان کمکم خاموش میشود و دیگران به زندگی شما غبطه میخورند. با واقعیت کنار بیایید و به خاطر برخی از کمبودها، اعتماد به نفستان را از دست ندهید و اهدافتان را نبازید.
قبول کنید که این کاستیها انگیزه خوبی برای تلاش و پشتکار هستند و نباید به خاطرشان به دیگران حسادت کنید.
مقاله مرتبط:چگونه صبور و آرام باشیم؟
افکار کلیشهای و تبلیغات جامعه را از ذهنتان دور کنید و براساس واقعیتهای موجود اهداف تازهای را برای خودتان انتخاب کنید که با توجه به تواناییهایتان، دور از دسترس نباشند.
تصورات منفی که زن نسبت به همسرش دارد، حسادت زنانه را در درون خود تقویت کرده و اگر به حد افراطی آن برسد؛ به سوءظن و بدبینی تبدیل میشود که ریشه آن اختلالات روانی است که باید درمان شود. بعضی از زوجین هم باید زوج درمانی داشته و رابطه زناشویی خود را از نو بسازند تا یک رابطه خوب و کامل داشته باشند.
قدر نعمتها و داشتههایتان را بدانید و همیشه شکرگزار باشید. اگر در زندگی چیزی را به دست نیاوردهاید شاید به اندازه کافی کوشش نکردهاید و شاید باید مسیر دیگری را در پیش بگیرید.
توصیه های مفید جهت حسادت زنانه اگر در خود حسادتی می بینید، اول سعی کنید آن را پیش خود اعتراف کنید، سپس در صورت امکان با دوستی که حافظ اسرار شماست در میان بگذارید، همین کار باعث آرام شدن شما می شود.
اگر حدس شما در خصوص رفتار شوهرتان درست بود، اول ان را با همسرتان در میان بگذارید و به او بگویید که این کارهای تومرا « آزرده خاطر » کرده است، اما هرگز به او نگویید که این کار تو مرا « خشمگین » کرده است! در این صورت او هرگاه که بخواهد شما را خشمگین کند آن عمل را تکرار خواهد کرد و نقطه ضعف خود را بدون جهت افشا نکنید.
هرگز شخصیت خود را آن قدر پایین نیاورید که از شوهرتان بپرسید، فلان زن در فلان مجلس به نظ رتو چطور بوده؟ بیان همین مطلب، حساسیت و آسیب پذیری شما را به همسرتان نشان خواهد داد.
در صورتی که هنوز با مردی ازدواج نکرده اید، هرگز برای از میدان به در کردن رقیب، به مبارزه بر نخیزید. از حیله های معمول زنانه، هرگز استفاده نکنید و برای او دام نگذارید!
ممکن است مردی در اثر این عمل با شما ازدواج کند، ولی مطمئن باشید که پس از ازدواج، به اصل موضوع پی خواهد برد، آن وقت است که به شما وفادار نخواهد ماند.
احساس عدم منیت خود را به او نفهمانید که در این صورت بازنده هستید! دوست شما نباید به خاطر شما از همه کس دست بشوید. به او فرصت بدهید تا خودش تصمیم بگیرد، پا فشاری شما کار را خراب تر می کند.
سعی کنید «صاحب اختیار » مرد خویش نباشید و به خودنبالید که همسرتان بدون اجازه شما آب نمی خورد. تملک یک مرد، با عشق اصیل و سالم فرق دارد.
حسادت، اگر تبدیل به رفاقت شود، نابود کننده ی شما است! پس در گردونه ی رقابت نیفتید. در صورتی که از روی حسادت به دیگران، همسر کسی بشوید. ممکن است بعداً پشیمان شوید، زیرا حسادت، قضاوت رت تیره و تار می کند. ئاگر ادامه دوستیتان در مخاطره است، با حسادت شما او بر نمی گردد. اگر اوضاع تغییر نکرد، صبور باشید، با حسادت کار خراب تر می شود. به خود متکی بودن توأم با اندکی حوصله، و نداشتن از این که دارید او را از دست می دهید. به موقعیت شما کمک بیشتری می کند.
اگر مردی را دوست دارید. اعم از اینکه در دوره های نامزدی هستید یا با او ازدواج کرده اید و سال های اولیه زندگی را سپری می کنید. سعی کنید به اوحسادت نکنید برای اینکه به این مرحله برسید. بیشتر به ارزش ها و توانایی های خود بها بدهیدو دایم بر روی آنها تکیه کنید. اگر ممکن است در یک زمینه کاری، هنری و یا حرفه و فنی فعالیت کنید تا حس احترام شما نسبت به خودتان بالا رود در این صورت میزان حسادت زنانه شما کمتر خواهد شد.
طرد شدن از رابطه در روابط اجتماعی یا رابطه عاشقانه یعنی دور نگه داشته شدن و یا کنار گذاشته شدن از گروه، تعامل، اطلاعات، ارتباط و صمیمیت. وقتی کسی شما را از رابطه، تعامل و یا خبرها دور نگه میدارد و وارد یک رابطه صمیمی نمیشود شما احساس طرد شدن میکنید. طرد شدن با درد و ناراحتی همراه است. شما احساس بازنده بودن میکنید و گاهی هم فکر میکنید که به این شیوه تحقیرتان کردهاند. واقعیت این است که بسیاری از شکستهای ما با احساس طرد شدن همراه هستند بنابراین ما خیلی وقتها چنین احساسی داریم. در ابتدا اینطور به نظر نمیرسد اما خوب که دقت کنید متوجه میشوید حتی تلاش برای موفقیت هم اغلب ناشی از ترس کنار گذاشته شدن است. موفقیت شکلی از پذیرش و تائید است و شکست یک شکل از طرد شدن است.
همه در طول زندگی خود گاهی طرد می شوند. برای من هم اتفاق افتاده است به خاطر همین می دانم که بدترین احساس روی زمین است.
افرادیکه طرد شده باشند معمولاً شدیداً شوکه و عصبی می شوند. تعجب می کنند که آیا می توانند به قسمت دیگری از زندگی خود اعتماد کنند یا نه چون این طرد شدگی قضاوت خود آنها را هم زیر سوال برده است. واقعاً موقعیت بدی است.
خیلی وقت ها ارباب رجوع هایم که برای مشاوره می آیند، با تمام شدن رابطه شان کنار آمده اند و طوری به نظر می رسند که انگار در حال بهبودی از یک عمل جراحی بسیار جدی یا تصادف اتومبیل هستند.
از دست دادن کسی که دوستش دارید، خلائی سنگین در دل شما باقی می گذارد. این عذاب باعث می شود انتظار روزهایی را بکشید که زندگی برایتان آسانتر شود و همچنان امیدوار می مانید که طرفتان برگردد، گاهی اوقات حتی بعد از سالها زندگی مجردی.
همچنین ممکن است حس کنید که اگر طرفتان برنگردد، دیگر هیچکس نمی تواند آن خلاء را در زندگی شما پر کند و دیگر نمی توانید عاشق کسی شوید. این حرف کاملاً پوچ است اما غم و اندوه باعث می شود نتوانیم درست فکر کنیم.
چندین و چند بار پیش آمده که بیمارانم به من گفته اند: “زندگی من هم اینطور بود دیگه. من دیگه نمی تونم کسی رو پیدا کنم. هیچکس دیگه عاشق من نمیشه”.
اگر من بعنوان مشاور سعی نکنم که خلاف آنرا به آنها بفهمانم هیچوقت متوجه نخواهند شد. اینکه به خودتان بگویید که زندگی عشقی شما به پایان رسیده به هیچ وجه کمک حالتان نخواهد بود. فقط بدبختیتان را بیشتر می کند. واقعیت این است که همین حالا، در بدترین شرایط ناامیدی، همه ما فکر می کنم که هیچ اتفاق خوبی دیگر برایمان نمی افتد اما چون اینطور احساس می کنیم دلیل بر آن نیست که حقیقت داشته باشد!
پس تلاش کنید، باوجود تمام درد و غمتان تلاش کنید تا در آن موقعیت هم کمی منطق داشته باشید.
یعنی هر طوری که شده به خودتان بگویید، “حالم خیلی بده و از اینکه ولم کرده خیلی ناراحتم” اما دیگر به آن اضافه نکنید که، “و دیگه هیچکس منو دوست نخواهد داشت و من باید تا آخر عمر تنها بمونم”. اگر اینکار را بکنید فقط مغزتان را با بدبختی های بیشتر پر می کنید و این کار درستی نیست چون در آن لحظه خودش به اندازه کافی بدبختی دارد!
خوب حالا باید ببینیم چطور می توانید با این درد کنار بیایید؟ چطور می توانید یاد بگیرید که به زندگی خود ادامه دهید؟ چطور می توانید به این وضعیت تجرد خود بعنوان فرصتی استثنایی و عالی نگاه کنید نه مجازات؟ چطور می توانید حس دوست داشته نشدن و ناخواسته بودن و اینکه سرنوشت تعیین کرده که تا پایان عمر تنها بمانید و با بدبختی زندگی کنید را از ذهنتان بیرون کنید؟
مقاله مرتبط:دلایل سرد شدن روابط عاشقانه
اولین قدم به سمت آینده ای روشن و مثبت این است که قبول کنید شریک زندگیتان رفته است و دیگر برنمی گردد.
دومین مسئله مهم این است که به دوستانتان تکیه کنید و تا زمانیکه دیگر حتی یک کلمه هم برای گفتن نداشته باشید درمورد شریک زندگی سابقتان با آنها حرف بزنید.
وقتی بفهمید که دیگر حوصله خودتان هم از این حرف های تکراری سر رفته است، بهتر خواهید شد. حرف زدن رمز بهتر شدن است. وقتی درمورد غم و غصه هایمان حرف می زنیم، آنها قدرتی که روی ما داشتند را کم کم از دست می دهند و حال ما بهتر می شود.
اما در آن لحظات دردناک خیلی مهم است که حسابی مراقب خودتان باشید. درواقع، باید مثل یک آدم علیل و ناتوان با خودتان برخورد کنید و به همان اندازه از خودتان مراقبت کنید که یک فرد ناتوان مراقبت لازم دارد.
این مسئله مراقبت کردن برای مردهایی که رابطه شان را از دست داده اند اهمیت بیشتری دارد چون خانم ها خیلی راحت تر به دوستانشان زنگ می زنند و درمورد غم و غصه هایشان درد و دل می کنند اما اینکار برای آقایان سخت است. آنها عادت دارند که به تنهایی از پس غم و ناراحتی هایشان برآیند که خیلی سخت است.
این فرایند را سالها پیش برای یک برنامه تلویزیونی درست کردم. خیلی خوشحالم که از آن موقع تاحالا به افراد بیشماری کمک کرده است که گذشته شان را پشت سر بگذارند و به سمت خوشبختی بروند. شاید بتواند به شما هم کمک کند.
مقاله مرتبط:چگونه روابط دوستانه پایدار داشته باشیم؟
می تواند از چیزهای خیلی کوچک شروع شود اما کم کم که پیش بروید به چیزهای مهمتر هم می رسید.
یادتان می آید که چطور همیشه یکسری جوک تکراری تعریف می کرد؟ یا در مهمانی ها همیشه بیش از حد مست می کرد؟ یا در محل کار مدام جلو بقیه ضایعتان می کرد؟ یا اینکه هیچوقت به سرگرمی ها و علایقتان توجه نشان نمی داد؟
همه آنها را روی کاغذ بیاورید و با خواندن دوباره آن خواهید فهمید رابطه ای که از دست دادید چندان هم برایتان خوب نبوده است.
بعد از تمام شدن یک رابطه، فکر می کنیم که هیچوقت دیگر کسی دوستمان نخواهد داشت. درست است که این حقیقت ندارد اما در آن لحظه احساسمان همین خواهد بود.
واقعیت این است که احتمال خیلی زیادی وجود دارد که دوباره دوست داشته شوید. اما نه توسط همان شریک زندگی سابقتان. دیگر آن چیزهایی که در آن رابطه داشتید را به دست نخواهید آورد اما می توانید همان احساس خاص و مهم را با کس دیگری هم داشته باشید.
بنابراین، یک حس تازه لزوماً آن تجربه ای که با شریک زندگی قبلی داشتید را تکرار نخواهد کرد اما متوجه خواهید شد که یک عشق تازه به اندازه همان تجربه قبلی شیرین خواهد بود یا حتی از آن هم شیرین تر.
مقاله مرتبط:8 راه برای جلب توجه با قانون جذب
کار مفید دیگر این است که لیستی از 50 چیزی که درمورد خودتان دوست دارید بنویسید. اینکار ممکن است که وقت بگیرد اما فواید زیادی برایتان خواهد داشت.
وقتی کسی ما را طرد می کند سعی می کنیم همه تقصیرها را به گردن خود بیندازیم. از نظر ذهنی خودمان برای اینکه چرا باهوش تر یا جذاب تر نیستیم خودمان را سرزنش می کنیم. باید دست از این تفکر مخرب بردارید و اجازه بدهید که خوبی های خودتان را ببینید. پس زمان هایی را یاد بیاورید که به کسی کمک کردید یا با غریبه ای مهربان بودید.
اینکه یاد بگیرید ارزش های خود را قبول کنید و برای مهربانی، زیبایی و استعدادهای خود ارزش قائل باشید خیلی کمکتان می کند.
متاسفانه وقتی یکدفعه مجرد می شوید، اکثر دوستانی که شما و طرفتان را می شناختند معمولاً زوج هستند. خیلی از این دوستان الان مثل یک طاعون از شما دوری خواهند کرد چون فکر می کنند اگر دور و بر آنها باشید روابط خود آنها هم به خطر می افتد.
اما حتی اگر دوستان قدیمی باشند که هنوز کنارتان هستن باز هم نیاز دارید که گروهی از دوستان جدید را هم مرد هم زن برای خود پیدا کنید. دوستانی که شریک زندگی قبلی شما را نشناسند.
گاهی اوقات وقتی چندین ماه است که جدا شده اید، شریک زندگی سابقتان ناگهان تصمیم می گیرد و متوجه می شود که مرغ همسایه به هیچ وجه غاز نیست. یا شاید هم حس کند که شما دارید به زندگیتان نظم و ترتیب دوباره می بخشید و این باعث حسادت او شوید. به خاطر همین ممکن است فیلش یاد هندوستان کند و بدش نیاید که بعد از این مدت دوباره رابطه جنسی با شما داشته باشد.
آخر از همه اینکه، برای خیلی ها از دست دادن شریک زندگیشان خیلی دردناک است چون احساس بی ارزش بودن و بی اعتمادی را به آنها می دهد. اگر این اتفاق برای شما هم افتاده پس احتمالاً با دو درد و غصه دست و پنجه نرم می کنید:
طرد شدن از یک رابطه آن هم در یک رابطه عمیق عاطفی بسیار دردناک است. در مقایسه با بسیاری از موقعیتهای دیگری که طرد شدن در آن دشوار است، در رابطه مشترک این مساله سختتر است. زمانی که احساس میکنید طرد شدهاید قادر به حرف زدن درباره احساستان نیستید. اوضاع جسمیتان به هم میریزد، دچار بیخوابی میشوید، تمرکز کافی برای کار کردن ندارید و به دشواری میتوانید خود را سرپا نگه دارید. به مرور زمان شاید از شدت آن کاسته شود با این حال هرگز نمیتوانید کاملا از این احساس رها شوید. شما دائما در نوسان هستید گاهی احساس خوبی دارید و گاهی هم به شدت اوضاع روحیتان با یادآوری آن بهم میریزد زیرا شما نمیتوانید با این واقعیت کنار بیایید که از یک رابطه کنار گذاشته شدهاید، یک نفر شما را نخواسته است و یا شما را از بخشی از رابطه حذف کرده است.
اگرچه زمان برای شفای زخمها موثر است اما این کافی نیست شما باید یاد بگیرید خود را با این شرایط سازگار کنید، اندوهتان را کم کنید و دوران بازیابی خود را کوتاهتر کنید.
هیچ چیز مثل این باور که بالاخره این دوران هم سپری میشود برای کاهش اندوه و دور کردن احساس بد موثر نیست. تصور اینکه این احساس بد همیشه با شما خواهد ماند مانعی برای بهبود حال روحی شماست. بنابراین دائما به خودتان یادآوری کنید که اوضاع همینطور باقی نمیماند و بالاخره میتوانید از این احساس بد رها شوید.
یک راه مقابله با احساس تلخ ناشی از طرد شدن این است که بپذیرید واقعیتها، باورها و خواستههای آدمها متفاوت است. وقتی از رابطهای طرد میشوید دائما از خودتان میپرسید من چه مشکلی داشتم؟ آیا من برایش کافی نبودم؟ آیا لیاقت و عرضه نداشتم؟ آیا بد قیافهام؟ آیا جذاب نبودم؟ این که از یک رابطه کنار گذاشته شدهاید لزوما به این معنا نیست که شما ضعفی جدی و مهمی دارید اما ممکن است فرد مورد نظرتان شما را بسیار متفاوت و دور از خودش میدیده است.
هرچند که شما درگیر احساسات بدی هستید که زندگیتان را دچار بحران کرده است اما همواره به این مساله فکر کنید که شاید به این دلیل پذیرفته نشدهاید که باورها یا خواستههای متفاوتی داشتهاید. علاوه بر این آدمها متفاوت رفتار میکنند. رفتار آنها ممکن است متفاوت از آن چیزی باشد که شما انتظارش را دارید. پذیرش چنین مسالهای هرچند دشوار است اما لازم است روی آن کار کنید. هر روز زمان کوتاهی را صرف فکر کردن به این مساله کنید و آن را دررابطههای دیگرتان جستجو کنید.
شما دوست داشتید که مورد پذیرش و تائید قرار بگیرید اما این اتفاق نیفتاد و این شما را ناراحت کرده است. یکی از دلایل ناراحتی شما این است که فکر میکنید تنها یک پاسخ و یا یک واکنش درست وجود دارد و آن هم پذیرش و تائید شماست. اما اینطور نیست. طرف مقابل شما امکان دیگری هم در اختیار داشته است و از حق انتخاب خودش استفاده کرده است. او میتوانست شما را برای شروع یا ادامه رابطه بپذیرد و یا نپذیرد. لازم است که این مساله را به خودتان یادآوری کنید که او از حق خودش در انتخاب استفاده کرده است هرچند که این به نفع شما نبود.
اختلاف سنی مناسب برای ازدواج چقدر است؟
یکی از مسائل مهمی که باید هنگام تصمیم گیری برای ازدواج درنظر بگیرید، اختلاف سنی در ازدواج است. برخی میگویند که زن حتما باید چند سال کوچکتر از مرد باشد، درحالیکه ممکن است بقیه سنوسال را فقط یک عدد بدانند و معتقد باشند که با هر میزان اختلاف سنی میتوان زندگی مشترک موفق و یک ازدواج پایدار داشت.
اگرچه نمی توان درباره عدد دقیق فاصله سنی زوجین و نقش آن در موفقیت و شکست زندگی زناشویی قانون یکسانی برای همه افراد صادر کرد اما یقینا تناسب سنی از جمله موازین زیربنایی و اساسی در ازدواج است که بی توجهی به آن، زمینه ساز بسیاری از کج خلقی ها و ناسازگاری ها در زندگی زناشویی خواهد شد.
باور سنتی در جامعه ایران این است که پسر باید از دختر برای ازدواج بزرگتر باشد، از جهاتی دارای نقاط قابل توجه علمی و منطقی است؛ مانند بلوغ زودرس جسمی و جنسی و عاطفی و عقلانی اجتماعی در زن، رضایتمندی جنسی در حال و آینده زوج، دوران کوتاه باروری در زن و اما نقطه ضعف اساسی این باور هم، توجهنکردن به تغییرات مختصات زمان و مکان، تغییر نگرشها، سلایقها و خواستهها در نسلهای رو به جلو است.
(نصف سن مرد+7 1 =سن زن)، به عنوان مثال مردی با سن 26 سال بهتر است با خانمی 19-21 ساله ازدواج کند.
براساس این فرمول هرچه سن مرد کمتر باشد فاصله سنی کمتری با زن دارد و هرچه سن مرد بیشتر باشد فاصله سنی هم بیشتر می شود. مثلا مردی با سن 20 سال بهتر است با زنی 16-18 ساله ازدواج کند و مردی با سن 50 بهتر از با زنی 31 -33 ازدواج کند.
البته سن ازدواج براى دختر و پسر یک استاندارد خاص ندارد که گفته شود بیشتر تابع نیاز جنسى و روانى و سایر شرایط اجتماعى و خانوادگى و تحصیلى است ولی از نظر علمی و کلی تفاوت سنی بین سن دختر و پسر هنگام ازدواج حدود 4 سال مناسب است. به این گونه که پسر بزرگتر باشد و حداکثر 6 سال اختلاف لذا اگر پسر و دختر از هر جهت کفو هم باشند ولی کم سن باشند و یا بیشتر از 4 سال یا کمتر از 4 سال اختلاف سنی داشته باشند اشکال ندارد. البته بیش از 6 و 7 سال دیگر خوب و مناسب نیست .
از آنجایی که از یک سو حق سرپرستی و مدیریت خانواده و نفقه زن به عهده مرد است از یک سو و بلوغ جنسی و بیولوژی زن چند سالی زودتر ازمرد است (البته بلوغ شناختی زن از مرد جلوتر نیست) از سوی دیگر، بنابراین از مجموع این قرائن استفاده می شود که برای اینکه مرد از عهده این مسئولیت ها برآید و بتواند هم اقتصاد خانواده را تأمین کند و هم خانواده را مدیریت کند باید سن او بیشتر از زن باشدبه همان میزانی که بیان شد . البته ادله روان شناختی نیز برای این تفاوت وجود دارد که در اینجا نیازی به طرح آن نیست.
مقاله مرتبط:رابطه عشق و ازدواج(عشق و علاقه قبل از ازدواج باید به وجود بیاید با بعد از ازدواج)؟
البته از مجموع این قرائن استفاده می شود برای اینکه مرد از عهده این مسئولیت ها برآید و بتواند هم اقتصاد خانواده را تأمین کند و هم خانواده را مدیریت کند باید سن او بیشتر از زن باشد. البته ادله روان شناختی نیز برای این تفاوت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
با این وجود اختلاف سنی با وجود شرایطی مضر نیست و کمتر بودن سن دختر، معیار اساسی خوشبختی نمی باشد. در صورتی که دختر و پسر همدیگر را به خوبی درک کنند و از نظر جسمی به هم بیایند و تحمل سرزنش احتمالی اطرافیان را داشته باشند، بزرگ تر بودن دختر قابل جبران است.
البته به شرط این که ویژگی های دیگر دختر از جهت تحصیلات و خانواده و زیبایی برتری چشم گیری داشته باشد. وجود این ویژگی ها سن دختر را پوشش می دهد و جبران خواهد کرد. پس اگر دختر دارای ویژگی های ممتازی باشد و پسر و دختر و خانواده های طرفین بپذیرند، مسئله بیشتر بودن سن دختر قابل جبران است و مشکل جدی به وجود نمی آورد به ویژه اگر از نظر ظاهری و جسمی دختر ظریفتر و پسر درشت تر باشد.
درحالیکه سالها قبل، ازدواج با فاصلهی سنی زیاد به اندازهی امروز متداول و عادی نبود و در اغلب موارد، این مردان بودند که با دختران بسیار جوانتر از خودشان ازدواج میکردند اما این روزها چنین ازدواجهایی به دلایل مختلف درحال افزایش است و در بعضی موارد زنان هم با مردان جوانتر از خودشان ازدواج میکنند.
اما چگونه میتوان فهمید که چنین رابطهای، آیندهی روشنی پیشرو دارد یا نه! اگر در حال حاضر درگیر چنین رابطهای هستید و نمیتوانید درست تصمیم بگیرید یا میخواهید دید منطقیتری نسبت به این موضوع پیدا کنید، مطلب زیر را از دست ندهید!
مقاله مرتبط:معیارهای انتخاب همسر مناسب از دیدگاه اسلام
بین شما و فرد مورد علاقهتان چند سال اختلاف سنی وجود دارد؟ تفاوتهای سنی در آشناییهای قبل از ازدواج و در زندگی مشترک معمولا موضوع مهم و حساسی برای زوجهایی هستند که بین آنها پنج، ده یا بیشتر از ده سال اختلاف سنی وجود دارد. امتیازی که زوجهای تقریبا همسن از آن برخوردارند، آن است که بهندرت در مورد این مسئله فکر میکنند اما برای سایر زوجها این یک مسئلهی حیاتی بهشمار میرود، بهخصوص هنگامیکه یک رابطهی جدی را شروع میکنند و میخواهند بدانند که اختلاف سنی چه تأثیری روی رابطهشان میگذارد.
میزان تفاوت سنی در زوجهای بزرگسال آمریکایی بهدقت مورد بررسی قرار گرفته است: مرکز تحقیقات Pew، دادههای مربوط به سازمان بررسی جامعهی آمریکا در سال 2013 را تجزیهوتحلیل کرد و دریافت که اگرچه اغلب آمریکاییها (78 تا 80 درصد) در اولین ازدواجشان شریکهایی تقریبا همسن خودشان انتخاب میکنند، بسیاری دیگر نیز اینگونه عمل نمیکنند.
در زوجهای دارای تفاوت سنی، مردان بیشتر به سراغ زنان کمسنوسالتر میروند تا زنان بزرگتر از خودشان: 10 درصد از مردان با زنانی که 6 تا 10 سال جوانتر از آنها هستند و 5 درصدشان با زنانی که 10 سال یا بیشتر از 10 سال از آنها کوچکتر هستند، ازدواج میکنند. اما این گرایش در میان زنان متفاوت است و فقط 2 درصد از آنها با مردانی که 6 تا 9 سال از آنها کوچکترند ازدواج میکنند و فقط 1 درصد از زنان، همسرانی دارند که 10 سال یا بیشتر از 10 سال از آنها جوانترند.
اگر اینگونه بهنظر میرسد که مردان هنگام ازدواج مجدد بهدنبال زنان جوانتر هستند، باید بگوییم که با توجه به تحقیقی در مرکز تحقیقات Pew در سال 2014، این مسئله کاملا حقیقت دارد. تنها 57 درصد از مردان در ازدواج مجدد با زنان تقریبا همسن خودشان ازدواج میکنند؛ 10 درصد زنانی را انتخاب میکنند که 10 سال یا بیشتر از 10 سال از آنها کوچکترند و 18 درصد به دنبال شریکهایی هستند که 6 تا 8 سال از آنها جوانترند. در همان مطالعه، زنان فقط در 11 درصد از موارد از همسرانشان بزرگتر بودند.
با افزایش تعداد ازدواجهایی که زوجهای آنها اختلاف سنی زیادی باهم دارند، دیگر قرارگذاشتن با کسی که چندین سال از شما بزرگتر یا کوچکتر است، عجیب و غیرمعمول نیست. بااینحال چنین روابطی ممکن است با چالشهایی همراه باشند: اما چگونه میتوانید تصمیم بگیرید که آیا اختلاف سنی در ازدواج شما مشکلی ایجاد خواهد کرد یا نه؟ آیا اختلاف سنیتان بیشازحد زیاد است یا سن، عامل مهمی بهحساب نمیآید؟
مقاله مرتبط:دلایل سرد شدن روابط عاشقانه
اینها نمونههایی از مسائل بالقوهای هستند که در روابط زوجهایی با اختلاف سنی زیاد، از اهمیت بیشتری برخوردارند:
شباهت میان دو طرف میتواند میزان رضایتمندی را در روابط طولانیمدت پیشبینی کند. درحالیکه همهی زوجها گاهی اوقات در مورد علایق مشترک و اولویتهایشان باهم بحث میکنند اما زوجهای دارای اختلاف سنی زیاد معمولا این مسئله را بیشتر از بقیه تجربه میکنند. سن ممکن است فقط یک عدد باشد یا میتواند به عاملی تبدیل شود که باعث ایجاد تفاوتهای فاحش در نحوهی گذراندن اوقات فراغت، چگونگی صرف پول یا تصمیمات دیگر میشود.
اگر احتمال ازدواج وجود دارد، صحبتکردن درمورد زمان برداشتن گام بعدی میتواند برای زوجهای دارای اختلاف سنی، بسیار مفید باشد. اگر شبکهی اجتماعی یکی از آنها عمدتا از زوجهای متأهل تشکیل شده است اما دیگری فقط دوستان مجرد دارد، هریک از دو طرف با انتظارات و فشارهای مختلفی مواجه خواهد شد. صحبتکردن در مورد انتظارات و برنامههای هریک از طرفین میتواند به چنین زوجهایی کمک کند که در مورد گام بعدی در رابطهشان بهتر تصمیم گیری کنند.
باتوجه به بررسیهای انجامشده، زوجهای دارای اختلاف سنی نسبت به زنوشوهرهای همسن، بیشتر با مخالفت و عدم تأیید اجتماعی مواجه میشوند. نادیدهگرفتهشدن رابطهی آنها توسط دوستان و اعضای خانواده میتواند فشار زیادی روی آنها وارد کند، آنها را منزوی سازد و حتی میتواند دیدگاههای دو طرف را نسبت به رابطه تغییر دهد.
درحالیکه زوجهای دارای اختلاف سنی بهاندازهی زوجهای همسن بههم متعهد هستند اما عدم تأیید رابطهی آنها توسط دیگران میتواند از میزان تعهدشان بکاهد. بهعبارت دیگر داشتن خانواده و دوستانی که از چنین زوجهایی حمایت میکنند، میتواند برای روابطی با اختلاف سنی بالا بسیار مفید باشد.
این سؤال فقط مختص زوجهای دارای تفاوت سنی نیست اما وجود فاصلهی سنی زیاد بین دو طرف میتواند تصمیمگیری در این مورد را دشوارتر کند. پدرومادرشدن – خواه فرزند بیولوژیکی خودتان باشد یا فرزندخوانده – در دههی 20 و اوایل دههی 30 با دههی 40 یا 50 یا 60 زندگی، بسیار متفاوت است. اگر هر دو طرف نظر مشابهی در مورد پدرومادرشدن در آینده داشته باشند، از هر نظر به نفع رابطهشان است.
https://keramatzade.com/Age-difference-suitable-for-marriage
زوجها برای آنکه بفهمند آیا میتوانند یک رابطه زناشویی پایدار و شاد ایجاد کنند یا نه، در مورد تمام تفاوتهایشان بحث و گفتوگو میکنند. اختلاف سنی ممکن است یک بُعد از رابطه باشد اما بعید است که بتوان آن را تعریف (مشخص) کرد. درواقع یک نظرسنجی جدید نشان میدهد که اکثر آمریکاییها عشق (88 درصد)، تعهد (81 درصد) و همدلی (76 درصد) را بهعنوان دلایل مهم ازدواج درنظر میگیرند و اینها ارتباط چندانی با سنوسال ندارند.
تحقیقات نشان میدهند فرد با عاشق شدن و با آزاد کردن هورمونهای مغز مثل دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و وازوپرسین به رابطه عاطفی اعتیاد پیدا میکند. محققان این اعتیاد را شبیه اعتیاد به مواد مخدر میدانند.
به گفته یک متخصص و درمانگر خانواده، این مواد شیمیایی زمانی که به شخص مورد علاقه مان جذب میشویم در بدنمان آزاد شده و وابستگی به آن فرد را برای ما تشدید میکند. درست مثل مواد مخدر، هرچه بیشتر با آن شخص وقت میگذرانید احساس اعتیاد بیشتری به او میکنید.
اما اگر شک دارید که واقعا عاشق هستید و مرتب هر شخصی که از کنارتان رد میشود فکر میکنید عاشق هستید پیشنهاد میکنم این مطلب اگر مدام عاشق و بعد قطع رابطه با دیگری دوست می شوید را بخوانید
برخی نشانه ها می تواند به شما اثبات کند که عاشق طرف مقابل هستید و او هم به همان اندازه شما را دوست دارد.در ادامه نشانه های عاشق شدن را بیان خواهیم کرد.
یکی از نشانه های عشاق این است که از کنار هم بودن احساس غرور میکنند و همدیگر را در مقابل دیگران به گونه ای توصیف میکنند که انگار برترین هستند. در مقابل افرادی که همدیگر را دوست دارند اما عاشق واقعی نیستند، عیوب همدیگر را بیشتر از خوبیهای هم میبینند و هر یک در رابطه احساس حقارت میکنند.
وقتی عاشقید حضور طرف مقابل لذتبخش است و در عین داشتن اضطراب، فرد عاشق احساس لذت میکند و این درواقع همان تقابل عقل و احساس است. وقتی با فردی قراری عاشقانه دارید، اما احساس افسردگی خستگی و سردرگمی میکنید یعنی یا شما عاشق نیستید یا طرف مقابلتان.
یکی از نشانه های عاشق شدن این است که برای هم همیشه وقت دارید و وقتی با او تماس میگیرید حتی اگر در جلسه کاری باشد پاسخ شما را کوتاه هم که شده میدهد. همیشه خوش خلق است و به دنبال فرصتی برای دیدنتان میگردد. تمامی این کارها یک معنا دارد طرف مقابل عاشق شماست. شما اولویت اول او هستید، او میخواهد این حس را نشانتان دهد. اگر طرف مقابلتان به شما زنگ نمیزند خود را با کار سرگرم کرده و وقتی با شماست مرتبا با تلفن حرف میزند یعنی عاشقتان نیست.
نشانه عاشق شدن : وقتی با هم هستید از شما میپرسد که روز خوبی را گذراندهای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش میکند و به دیگری گرایش مییابد. این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است. اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمیدهد و مشکلات درگیری هایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید.
فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکی اش و موقعیتهایی که از دست داده. او سعی میکند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد. معمولا خود را آسیب پذیر نشان میدهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد. اگر طرف مقابل شما اظهار میکند که مردها و زنها را خوب میشناسد، مراقب باشید. او تنها می خواهد مدتی را با شما خوش بگذراند.
بر اساس مطالعات دانشگاه برمینگام، اکسیتوسین آزاد شده حین عاشقی که “هورمون عشق” نیز نام دارد، شخصی جسور، مغرور و شجاع از شما میسازد.
سرخ شدن گونهها، عرق کردن کف دست و تپش شدید قلب این علائم اضطراب تنها ناشی از حالتهای روحی نبوده و در واقع هورمونهای آدرنالین و نوراپینفرین نیز در بروز آنها نقش ایفا میکنند.
افراد بعد از اینکه به شخصی وابسته میشوند یا در محلی به تماشای فرد دلخواه میپردازند، اتفاقاتی در شبکههای سمپاتیک دستگاه عصبیشان رخ میدهد که گشادتر شدن مردمک چشم آنان را در پی دارد.
از دست دادن اشتها و احساس کسالت در زمان عاشقی کاملاً عادی محسوب میشود. هورمون استرس کورتیزول آزاد شده با انقباض رگهای خونی موجود در شکم باعث این علائم میشود. به همین دلیل گاهی مشاهده میشود که عروس و داماد در مراسم ازدواج اشتهای خود را به طور کامل از دست میدهند. این حالتها به مرور زمان برطرف میشوند.
آزاد شدن اکسیتوسین در زمان عاشقی باعث افزایش تحمل و توان فیزیکی فرد میشود. شاید از این بابت بتوان یک فرد عاشق را به مادری شبیه دانست که حاضر میشود برای نجات فرزند خود یک ماشین را از زمین بلند کند!
اینکه عدهای عکسهای شخص دلخواه خود را در جایی نگه میدارند یا عکس معشوق را به عنوان تصویر پسزمینه گوشیهای هوشمند یا کامپیوتر خود انتخاب میکنند، دلیل کاملاً علمی دارد. گفته میشود، هنگام مشاهده این عکسها، مغز دوپامین آزاد میکند.
زمانی که دوران شیفتگی را پشت سر گذاشتهاید و به مرحلهای رسیدهاید که احساس تعهد و متکی بودن به شخص میکنید، ممکن است متوجه تغییرات فیزیکی عجیبتری در خود شوید. برای مثال بلندتر و در عین حال ملایمتر صحبت کردن از نشانههای فیزیکی علاقهمندی محسوب میشود. تحقیقات نشان دادهاند زمانی که خانمها مجذوب افراد مورد علاقهشان میشوند، تمایل بیشتری برای بلند صحبت کردن دارند.
آزاد شدن هورمون کورتیکوتروفین عامل اصلی این حالت است. زوجهایی که به مدت طولانی از هم دور میمانند، به تدریج راههای مقابله با این حالتها را یاد میگیرند. برای مثال با گوش دادن به صدای فرد آرام میشوند.
تحقیقات فراوانی این واقعیت را تایید کردهاند که افراد هنگامی که در یک رابطه رضایتبخش قرار میگیرند، به وزنشان افزوده میشود. برای مثال یکی از این تحقیقات نشان داد زنان بعد از ورود به یک رابطه عاطفی به خوردن غذاهایی با مقادیر فراوان شکر و روغن میل بیشتری پیدا میکنند.
هیجان ناشی از فکر کردن به اتفاقات شیرین بعضی اوقات باعث بیخوابی در فرد عاشق به خصوص در اوایل رابطه میشود. این فرد هنگام صبح و عصر احساس انرژی بیشتری میکند. این انرژی مضاعف از مثبتاندیشی وی نشات میگیرد و باعث میشود فرد تمایلی برای خوابیدن نداشته باشد.
گرچه عدهای از نویسندگان افسردگی را الهامگر کارهای مبتکارانه خود دانستهاند، تحقیقی در سال 2015 نشان داد عشق خلاقیت افراد را بر میانگیزد. بر اساس نتایج این تحیق، افراد عاشق نگاهی عمیقتر و دوراندیشانه نسبت به مسائل دارند، به طوری که با رویکرد کلگرایی میتوانند زوایای مختلف مسائل را درک کنند.
تحقیقی در سال 2010 در دانشکده پزشکی استنفورد نشان داد رابطه عمیق عاشقی در تسکین دردهای مزمن همانند یک دارو عمل میکند. به گفته محققان، روابط عاشقانه در همان نقاط از مغز که داروهای آرامشبخش عمل میکنند، تاثیر میگذارند. شاید به همین دلیل تجویز عشق از سوی پزشکان به جای داروهای آرامشبخش چندان غیر منطقی به نظر نرسد.
وقتی با هم هستید از شما میپرسد که روز خوبی را گذراندهای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش میکند و به دیگری گرایش مییابد. این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است. اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمیدهد و مشکلات درگیری هایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید.
فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکی اش و موقعیتهایی که از دست داده. او سعی میکند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد. معمولا خود را آسیب پذیر نشان میدهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد. اگر طرف مقابل شما اظهار میکند که مردها و زنها را خوب میشناسد، مراقب باشید. او تنها می خواهد مدتی را با شما خوش بگذراند.